به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، انتخابات ریاستجمهوری سال 88 یکی از فصلهای نوین در تاریخ سیاسی انقلاب بود که کشور با هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب از فتنهای عظیم عبور کرد.
خبرگزاری فارس در نظر داد با بازخوانی بیانات مقام معظم رهبری در سال 88 این سخنان را در حافظه تاریخی افکار عمومی پررنگ کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب که در تاریخ 6 اسفند 88 در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرىایراد شد در ادامه میآید.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اولاً تشکر میکنم از آقایان محترم که ارکانالبلاد هستید، به خاطر زحمت حضور در این اجلاس مهم و بیان این مطالب و تشریفآوردنتان به اینجا. انشاءاللَّه خداوند شما را موفق بدارد و همهى ما را توفیق بدهد که بتوانیم به وظائفمان عمل کنیم.
درگذشت مرحوم آقاى فاکر را هم به همهى شما برادران عزیز و همکاران ایشان تسلیت عرض میکنیم و براى از دست دادن یک عنصر خدمتگزار و غیور و پرتوان و پرکار، عرض تأسف میکنیم. از سال 1342 بنده شاهد فعالیت ایشان و تحمل زندان به وسیلهى ایشان بودم. ما سال 42 با مرحوم آقاى فاکر در مشهد همزندان بودیم. خدا انشاءاللَّه درجات ایشان را عالى کند.
مسئلهى خبرگان و مجلس خبرگان - همینطور که بارها عرض شده است - یک مسئلهى بسیار مهم و استثنائى است؛ یکى از تمایزات نظام جمهورى اسلامى این است. مجموعهى خبرگان، مجموعهى علماى صاحبنام و صاحب شأن در بین مردم، و مورد اعتماد مردم در همهى قضایا، بخصوص در قضیهى بسیار مهم رهبرى و انتخاب رهبرى و قضایاى مربوط به آن محسوب میشود. و همین حضور اثرگذار و حساس در بین مردم، آثار و برکات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعى که میکنند - مثل راهپیمائى مهم بیست و دوم بهمن، که واقعاً یک پدیدهى عظیمى بود در تاریخ انقلاب در این شرائط و با این اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خیابانها در سراسر کشور در نهم دى - بدون اینکه علما و راهنمایان معنوى مردم که مورد اعتماد آنها هستند، دلهاى مردم را به حقائق این انقلاب متوجه کنند، میسر نمیشد. نقش علماى دین در هدایت مردم، منحصر نمیشود به هدایت در امور فرعى و مسائل شخصى و اینها. مهمتر از همهى اینها، هدایت مردم است در مسئلهى عظیم اجتماعى و مسئلهى حکومت و مسئلهى نظام اسلامى و وظائفى که مترتب بر این هست در مقابلهى با حوادث جهانى. یقیناً اگر نقش علماى دین و راهنمایان روحانى حذف میشد و وجود نمیداشت، این انقلاب تحقق پیدا نمیکرد؛ این نظام به وجود نمىآمد و باقى نمیماند، با این همه مشکلات فراوانى که در سر راه این انقلاب به وجود آوردند. بنابراین علماى دین - که از جملهى برترین آنها، مجموعهى خبرگان هستند - تأثیر ماندگار و مستمرى در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ که خوب، آثارش را بحمداللَّه مىبینیم.
اساس نظام اسلامى بر اطاعت از خداوند است؛ این آن مایز اصلى است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول»،(1) «ان کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى یحببکم اللَّه».(2) بنابراین اساس نظام اسلامى، اطاعت از خداى متعال است.
اطاعت از خداى متعال، چند مرتبه دارد، چند مرحله دارد: یک اطاعت، اطاعت موردى است. در مواردى خداى متعال میفرماید که این عمل را انجام دهید - ولو این مسئله، مسئلهى شخصى است - مثلاً نماز بخوانید، یا فرض کنید که صوم و زکات و بقیهى امور. این یک جور اطاعت است که انسان امر الهى را اطاعت میکند، نهى الهى را اطاعت میکند. از این مهمتر، اطاعت خطى است. یعنى روش و راه و نقشهاى که خداى متعال براى زندگى معین میکند؛ این را یک مجموعهاى از مردم اطاعت کنند تا این نقشه تحقق پیدا کند. این نقشه با اَعمال فردى حاصل نمیشود؛ این یک حالت دیگرى است، یک مسئلهى دیگرى است، مسئلهى بالاترى است؛ یک کار جمعى نیاز دارد تا اینکه نقشهى الهى، هندسهى الهى در وضع جامعهى اسلامى تحقق پیدا کند. فرض بفرمائید که در مکه مسلمانها اعمال خودشان را انجام میدادند؛ اما جامعهى اسلامى در مکه با جامعهى اسلامى در مدینه که حکومت اسلامى در آن تشکیل شد، متفاوت است. یک کار جدید، یک حرکتِ فراتر از حرکات فردى به وجود آمد و لازم است؛ که اگر این تحقق پیدا کرد، آن وقت «لأکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) زندگى، زندگى خوبى خواهد شد؛ زندگى سعادتمندانهاى خواهد شد؛ آثار و برکات و نتائج مطلوبى که بر اطاعت امر الهى مترتب است، بر زندگى مترتب خواهد شد.
نظام اسلامى به انسانها سعادت میدهد. نظام اسلامى هم یعنى آن نظامى که مبنى بر هندسهى الهى است براى جامعه؛ مبنى بر نقشهى خداست در جامعه. اگر این نقشه تحقق پیدا کرد، خیلى از تخلفات فردى و شخصى و جزئى قابل اغماض خواهد بود. روایت معروفى است که نقل حدیث قدسى را میکند: «لأعذّبنّ کلّ رعیّة اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه و لو کانت الرّعیّة فى اعمالها برّة تقیّة». نقطهى مقابلش: «و لأعفونّ عن کلّ رعیّة اطاعت اماما عادلا من اللَّه و ان کانت الرّعیّة فى اعمالها ظالمة مسیئة». یعنى کار فردى و تخلف فردى در یک نظام عظیم اجتماعى که حرکت عمومى به یک سمت درستى است، قابل اغماض است؛ یا شاید به تعبیر دقیقتر، قابل اصلاح است؛ بالاخره میتواند این جامعه را، این افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اینکه اگر چنانچه نه، اعمال فردى درست بود، اما روابط اجتماعى، نظامات اجتماعى، نظامات غلطى بود، نظامات جائرى بود، نظاماتِ از ناحیهى خدا نبود، از ناحیهى شیطان بود، از ناحیهى نفس بود، اعمال فردى نمیتواند این جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چیزى که مطلوب شرایع الهى است از سعادت انسان، آن را نمیتواند برایشان به وجود بیاورد. بنابراین مسئلهى اطاعت کلان و اینکه انسان خط الهى را جستجو کند و بیابد و آن را دنبال کند، بسیار اهمیت پیدا میکند.
نظام اسلامى بر اساس توحید است. پایهى اصلى، توحید است. پایهى مهم دیگر، مسئلهى عدل است. پایهى مهم دیگر، مسئلهى تکریم انسان و کرامت انسان و آراء انسان و اینهاست. خوب، اگر چنانچه با این دید به جامعهى اسلامىِ خودمان نگاه کنیم، خواهیم دید که نظام اسلامى توانسته است یک حرکت عظیمى را در دنیاى اسلام نسبت به این مجموعهى خاص به وجود بیاورد که با هیچ حرکت فردىاى امکانپذیر نبود. یعنى امروز وقتى به دنیاى اسلام نگاه میکنیم، مىبینیم آن جامعهاى که بر شکل و هندسهى الهى تشکیل شده، نظام جمهورى اسلامى است.
اساس، اساس الهى است. البته نقصهائى وجود دارد، ضعفهائى وجود دارد؛ باید این ضعفها را جبران کرد و درست کرد و در صدد اصلاح برآمد. مثل این است که فرض بفرمائید یک قطارى بر روى یک ریلى قرار دارد و به سمت یک هدفى دارد حرکت میکند. در داخل این قطار، البته مسلّم است کسانى به وظائفشان عمل میکنند، کسانى عمل نمیکنند، کسانى زمین را کثیف میکنند، آشغال جمع میکنند، کسانى مراقب وظائفشان هستند، کسانى نیستند؛ لیکن این قطار به سمت هدف دارد حرکت میکند و بلاشک به هدف خواهد رسید.
مسائل جزئى داخل جامعه را میشود اصلاح کرد. جزئى که عرض میکنیم، نه اینکه بىاهمیت است - داراى اهمیت است - لیکن مسائل فردى و شخصى و جزئى و مربوط به اشخاص است؛ اینها را میشود اصلاح کرد. اساس این است که انسان بتواند نظام را حفظ کند. چالش اصلى نظام اسلامى از روز اول تا امروز این بوده است؛ یعنى حفظ نظام اسلامى و حفظ این اساس و حفظ آن مرزها و شاخصهائى که این نظام را از بقیهى نظامهاى دنیا جدا میکند.
ما یک شباهتهائى به دیگران داریم، مشترکاتى داریم؛ لیکن آن چیزى که هویت اصلى این نظام را تشکیل میدهد - که آن، اطاعت از خداى متعال و سیر بر مسیر الهى است - بایستى محفوظ بماند. چالش واقعى و اصلى نظام ما از اول هم همین بوده است؛ یعنى مخالفان، نظام را، این حرکتِ بر اساس حکم الهى و دین الهى را برنمیتابند. چرا برنمیتابند؟ حالا بعضى با یک نگاه عمیق و نافذشان میفهمند که این یک تحدى بر علیه نظامهاى مادى است، لذا از این جهت با آن مواجهه میکنند؛ بعضى هم نگاه میکنند، آثار مترتب بر این نظام را در دنیا مىبینند: همان طور که امام فرمودند هستههاى حزباللَّه باید در همهى دنیاى اسلام تشکیل شود، مىبینند تشکیل شده است. مىبینند دلها به سمت اسلام گرایش پیدا کرده است. مىبینند احساس هویت اسلامى در تک تک مسلمانها در بسیارى از نقاط جهان اسلام به وجود آمده است؛ و این، منافع مادى آنها را تهدید میکند. به هر حال میفهمند منشأ، اینجاست؛ لذا مقابله میکنند، معارضه میکنند. واقعاً ما هیچ نظامى را سراغ نداریم که تا این حد معارضهها با او شدید و جبههى استکبار در مقابل او همدست و متحد باشد. از اول انقلاب تا حالا این معنا وجود دارد.
خوب، ما بایستى به تحکیم و حفظ نظام اهتمام بورزیم. پایههاى نظام، مشخص و معلوم است؛ همه باید بر اساس آن حرکت کنند؛ در جهت تحکیم این پایهها بایستى تلاش کنند، حرکت کنند، اقدام کنند، ابتکار کنند.
یکى از مسائل، همین مسئلهى نقش مردم و حضور مردم است - این خیلى چیز بااهمیتى است - که یکى از مظاهر عمدهى آن، انتخابات است. لذا در نظام جمهورى اسلامى، انتخابات یک امر واقعى است؛ یک چیز شکلى و صورى نیست. اینجور نیست که بخواهیم از دیگران تقلید کنیم؛ که چون دیگران به نام دموکراسى انتخابات دارند، ما هم انتخابات داشته باشیم؛ نه، انتخابات یک امر واقعى است براى دخالت دادن نظر مردم و رضاى عامه؛ همانى که در فرمان معروف امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به مالک اشتر هست که: رضاى عامه را بر سُخط خاصه ترجیح بده، و نترس از سُخط خاصه به خاطر رضاى عامه.
ما باید نگاه کنیم و ببینیم که مردم چه میگویند و چه میخواهند. حضور این مردم برکاتى دارد. یکى از برکاتش همین است که وقتى دشمنان نگاه میکنند و مىبینند که مردم پشت سر نظام هستند، احساس میکنند که نمیشود با این نظام معارضه کرد؛ چون با یک ملت نمیشود معارضه کرد. یک رژیم را با انواع و اقسام تضییقات، فشار اقتصادى، تبلیغات گوناگون و جنگ روانى میشود تضعیف کرد یا ساقط کرد؛ اما وقتى ریشهها مردم هستند و این نظام و مسئولین نظام به مردم متصل هستند، دیگر کار دشمن مشکل میشود؛ همچنان که مشکل هم شده و ملاحظه میکنید.
از اول انقلاب دشمنىها وسیعتر شده است، عمیقتر شده است، پیچیدهتر شده است؛ اما در عین حال امید دشمن به شکستن انقلاب، کمتر شده است. یعنى دشمنان نظام جمهورى اسلامى امیدى را که بیست سال پیش یا سى سال پیش داشتند به اینکه بتوانند این نظام را زائل و منهدم کنند یا لااقل آنجورى تضعیف کنند که نتواند به حرکتش ادامه دهد، امروز این امید را ندارند. انسان این را از حرفهاى آنها میفهمد؛ از ابتکاراتى که میکنند، میفهمد؛ از عملکردهایشان انسان این را بخوبى احساس میکند. پس مسئلهى حضور مردم مهم است. و یکى از مهمترین نشانههاى حضور مردم، انتخابات است.
در این فتنههاى بعد از انتخابات، آن چیزى که اساس قضیه است، این است که رأى مردم و حضور مردم از نظر یک عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى که انجام دادند، این بود. اینها بایست تسلیم میشدند. بالاخره وقتى انتخابات با همین معیارهائى که در اسلام وجود دارد - که حالا بعضى از معیارها و شاخصهائى که براى انتخابات در نظر ما معتبر است، که نظر اسلام است، من عرض میکنم - اتفاق افتاد، بایستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسلیم شد؛ همچنان که باید در مقابل آن داورى که قانون او را معین میکند، تسلیم شد. اگر قانون در مسئلهى مهمى مثل مسئلهى انتخابات یک داورى را مشخص کرده است، یا یک شیوهى داورى را مشخص کرده است، باید تسلیم این بشوند، ولو برخلاف میلمان باشد؛ این میشود انتخابات سالم.
آن وقت این انتخابات اگر چنانچه به این شکل باشد و به همان شکلى که در نظام اسلامى معتبر است، باشد، این خصوصیات را دارد: اولاً در انتخابات، احترام به رأى و تشخیص و رضایت مردم هست. من عرض بکنم؛ امروز در دنیاى دموکراسى که انتخابات در آنجاها انجام میگیرد و پرچم دموکراسى را اینها بلند میکنند، آنچه وجود ندارد، «رضى العامّة» است؛ مسئله، صورى است؛ در واقع غالباً اینجور است. در کشور آمریکا اینجور است، در کشورهاى معروف دموکراسى دنیا اینجور است. پشت سرِ این کسانى که مىآیند وارد میدان انتخابات میشوند و مبارزهى انتخاباتى میکنند، گروههائى از جبههى خاصه وجود دارند؛ یعنى سرمایهدارها، کمپانىدارها، متنفذین مالى، باندهاى عظیم مالى؛ اینها هستند که دارند کارها را روبهراه میکنند؛ با تبلیغات گمراهکننده و با روشهاى گوناگون، آراء مردم را به این سمت و آن سمت میکشانند. در واقع، دعوا بین کمپانىدارهاست؛ دعوا بین آراء مردم نیست؛ یک چیزِ تخیلى است. در واقع، حکومت دموکراسى در آنجاها حکومت اقلیت است؛ حکومت خواصى است که خواص بودن آنها، نخبه بودن آنها، به خاطر امکانات مالى فراوان آنهاست؛ اینها هستند که دارند سیاستگذارى میکنند.
در انتخاباتِ نظام جمهورى اسلامى اینجور نیست. اینجا مردمند که دارند تصمیم میگیرند، مردمند که دارند تشخیص میدهند. ممکن است این تشخیص یک جا درست باشد، یک جا غلط باشد - بحث در این نیست - اما تصمیمگیر، خود مردم هستند. پشت سر آراء مردم، آراء باندهاى قدرت و ثروت و اینها قرار ندارد. در این انتخابات، واقعاً احترام به رأى مردم است؛ احترام به تشخیص مردم است. باید در مقابل این تشخیص تسلیم شد. این یک مسئله است.
مسئلهى دیگر در انتخابات و اهمیت انتخابات، مسابقه و رقابت سالمى است که وجود دارد؛ نشاط مردمى است که در انتخابات به وجود مىآید. انتخابات چیزى است که موجب میشود مردم احساس کنند مسئولیت دارند، باید تشخیص بدهند، باید بیایند توى میدان. نشاط مردمى، خون تازهاى به رگهاى نظام میریزد و روح تازهاى میدمد. تحول در مدیریت وجود دارد. این انتخاباتها یکى از بزرگترین محسّناتش این است که از رکود جلوگیرى میکند. بهترین شکل ادامهى یک نظام اجتماعى این است که در عین ثبات، تحول داشته باشد. رکود بد است و ثبات خوب است. ثبات یعنى استقرار؛ یعنى این چهارچوب، این هندسه، در جاى خود محفوظ باشد، مستقر باشد، ریشهدار باشد؛ در عین حال در داخل این چهارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. این بهترین شکل است که کشتى نظام در دریاهاى طوفانى بتواند بدون دغدغه حرکت کند. «و هى تجرى بهم فى موج کالجبال»؛(4) این دربارهى کشتى نوح است. کشتى حرکت میکند، در بین امواج گوناگون هم هست؛ لیکن این امواج سهمگین نمیتوانند استقرار او را از بین ببرند. این استقرار بایست وجود داشته باشد. البته در درون این استقرار، در درون این چهارچوب، تحول وجود دارد.
بنابراین همهى تحولات باید در چهارچوب باشد. اگر چنانچه کسى وارد میدان رقابت انتخاباتى و مسابقهى انتخاباتى بشود، اما بخواهد چهارچوب را بشکند، او از قاعدهى نظام خارج شده است، از قواعد حرکت انتخاباتى خارج شده؛ این غلط است، این درست نیست. باید همه چیز در چهارچوب نظام باشد. این چهارچوب، قابل تغییر نیست.
تأکید بر خطوط مرزى نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است. ممکن است دو نظر مختلف در بارهى یک مسئلهى اجتماعى یا اقتصادى بین نامزدها وجود داشته باشد؛ هیچ مانعى ندارد، این دو نظر را بگویند؛ لیکن مرزبندى کنند با آن چیزهائى که نظراتِ مخالف با نظام است. مشخص بکنند که مرز ما چیست؛ این مرزبندى لازم است. بارها ما بر روى این مرزبندى تأکید میکنیم؛ این به خاطر این است که اگر مرزبندىها ضعیف بشود، مرزها کمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم میشود. مثل مرزهاى کشورى، که اگر مرزها تضعیف شد و کمرنگ شد، عدهاى میتوانند داخل مرز بشوند، با قصد خیانت، بدون اینکه شناخته شوند؛ عدهاى میتوانند از این مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اینکه بدانند دارند از مرز خارج میشوند. لذا بایستى بر مرزها تأکید بشود. اشتباه و خطاى فاحش کسانى که این مرزها را در انتخابات رعایت نمیکنند، همین است که مردم را دچار زحمت میکنند، دچار حیرت میکنند. بایستى خطوط مرزى نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، کاملاً مشخص شود، بر آن تکیه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود.
البته در انتخابات باید منافع نظام، منافع کشور، مصالح کشور بر مصالح حزبى و جناحى و شخصى و امثال اینها ترجیح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشنى باشد؛ معلوم باشد که چه میخواهند. اگر چنانچه یک چنین انتخاباتى انجام بگیرد، این بلاشک به نفع نظام، به نفع پیشرفت کشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه میدارد و پیش میبرد.
و من میخواهم عرض بکنم، امروز خوشبختانه وضع کلى نظام از گذشتهى ما به هیچ وجه عقبتر نیست و در موارد زیادى بمراتب بهتر است؛ این را باید توجه کرد. این خیالپردازى نیست، بیان آرزوها نیست؛ بلکه با نگاه به واقعیتهاست.
امروز ملاحظه کنید ما نفس گرم امام بزرگوار را نداریم، حادثهى جنگ را نداریم - که مردم به خاطر این حادثه به هیجان و حرکت مىآمدند و طبعاً جوششى در مردم به وجود مىآمد - از مبدأ انقلاب سى و یک سال فاصله گرفتیم، در عین حال شما مىبینید جمع کثیرى از جوانهاى این مردم - حالا افراد غیرجوان به جاى خود، حتّى جوانها که بیشتر از همه در معرض تهدید اخلاقى و فکرى و انحرافات گوناگون هستند - با کمال پاکى، با کمال آراستگى، در میدانهاى مختلف حضور پیدا میکنند. در دانشگاه هم همین جور است، در بیرون دانشگاه هم همین جور است، در عرصههاى اجتماعى هم همین جور است.
در اجتماعات عظیمى که تشکیل میشود، غالباً جوانها حضور دارند. در بیست و دوى بهمن، شما نمونهى کمنظیرش را مشاهده کردید؛ چه در تهران، چه در بقیهى شهرها - آنطور که حالا در دوربینهاى تلویزیون انسان میدید و از بعضى از کسانى که از نزدیک دیده بودند، انسان میشنود - اغلب اینهائى که بودند، جوان بودند؛ اکثر این جمعیت، جوانها بودند. خوب، این نشاندهندهى چیست؟ مردم احساس مسئولیت میکنند، مىآیند توى میدان. این احساس مسئولیت مردم و بخصوص جوانها، بعد از گذشت سى و یک سال از انقلاب، خیلى حادثهى عظیمى است؛ خیلى حادثهى بزرگى است.
چرا مردم امسال در بیست و دوى بهمن از سال گذشته گرمتر و متراکمتر آمدند؟ چون احساس خطر کردند؛ چون دیدند کسانى به بهانهى مسئلهى انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود مىآورند، دارند معارضه میکنند، دارند پنجه به چهرهى نظام میزنند. رفتار خطرناک آنها این بود که نام امام و انقلاب و نظام را هم گاهى مىآورند، اما حرفشان، عملشان، اقدامشان، تحریکشان، درست نقطهى مقابل روش انقلاب و ممشاى انقلاب و اهداف انقلاب است؛ مردم این را احساس کردند. اینکه مردم این را میفهمند و احساس میکنند، این بصیرت بالائى است، این خیلى مهم است؛ و اینکه مردم بعد از این احساس، اینجور وارد میدان میشوند، مىآیند حضور خود را اعلام میکنند، این خیلى همت و عزم بالائى را نشان میدهد؛ اینها خیلى مهم است. ما باید اینها را ببینیم، باید قدر بدانیم و باید عاملش را بشناسیم. عاملش دیندارى مردم است؛ عاملش همین ملاک اصلى در نظام اسلامى است؛ یعنى اطاعت از پروردگار عالم. این به نظر من اساسىترین مسئله است.
ما امروز مواجه هستیم با یک جبههى دشمنىِ بزرگ در سراسر دنیاى قدرتمندان؛ این جبههاى است که شکل گرفته است در مراکز قدرت بینالمللى، قدرتهاى مالى و اقتصادى، که غالباً هم در مشت صهیونیستها و سرمایهدارهاى بزرگ است. این جبهه در مقابل نظام اسلامى از همهى وسائل استفاده میکند و در داخل هم متأسفانه کسانى به اینها جواب میدهند؛ کسانى میشوند طرف مورد اعتماد آنها، حرف آنها را تکرار میکنند، به آنها پاس میدهند، براى اینکه آنها بتوانند به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنند! یک چنین حالتى متأسفانه وجود دارد. لیکن در مقابل آن، بیدارى مردم، آگاهى مردم، انگیزهى مردم، حضور مردم، دیندارى مردم، علاقهمندى مردم به مبانى نظام و پایههاى نظام وجود دارد. اینها حقائقى است که در جمهورى اسلامى وجود دارد. و ما پیش رفتیم. ما در طول این سالهاى متمادى، خدا را شکر میکنیم که پیش رفتیم.
آنچه که وظیفهى امروز ماست، حفظ این هندسهى عظیم است؛ این را باید حفظ کرد. باید در حفظ این هندسه، مرزبندى کرد. این مرزبندىاى که من عرض میکنم، اینجاست؛ والّا در مسائل مادون این - حالا چه مسائلى که در درجهى دوم اهمیت است، چه در مراتب پائینتر - ممکن است اختلاف نظرهائى باشد؛ این اختلاف نظرها به جامعه ضربه نمیزند. اختلاف نظر موجب پیشرفت میشود. این اختلاف نظرها مهم نیست؛ اینها در رقابتهاى انتخاباتى هم ممکن است تأثیر بگذارد، که اشکالى هم ندارد. آنچه که مهم است، اساس نظام، هندسهى کلى نظام، نقشهى جامع نظام است؛ این را باید در نظر داشت و نسبت به این باید حساس بود. باید دید حرفى که زده میشود و کارى که دارد انجام میگیرد، در مقایسهى با این نقشهى کلى، در چه وضعیتى قرار دارد.
باید دشمنىها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئلهى بصیرت را براى خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهى اوقات غفلت میشود از دشمنىهائى که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - که من اسم نمىآورم؛ همه میشناسید، معروفند - که اینها ندیدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانى که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحى میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائى که اینها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهى با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسى که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتى پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائى هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.
امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) که جامعالاطراف بود، یکى از اطراف شخصیت ایشان همین بود؛ حساس بود. مثلاً بمجرد اینکه نسبت به قانون قصاص یک حرکتى انجام گرفت - که خوب، یک قانون بود - فوراً حساسیت امام مطلب را درک کرد؛ فهمید که معارضهى با قانون قصاص اسلامى، معنایش چیست؛ و آن برخورد عجیب و قاطع را که یادتان هست، انجام داد. ما باید اینجور باشیم؛ باید حساس باشیم.
روى مسئلهى اصلى نظام و نقشهى نظام و کلیت نظام هیچ اهمالى را نباید روا بداریم. مسائل درجهى دوئى وجود دارد که البته اینها را میتوان حل کرد. حالا من دیدم مثلاً این روزها طرحى که در مجمع تشخیص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ این طرح وقتى که در مجمع تشخیص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتى است؛ این پیش ما خواهد آمد و آن چیزى را که معتقَد ماست، اعمال میکنیم و به عنوان سیاست کلى گفته میشود. شکى نیست که شوراى نگهبان وظائفى قانونى دارد. به این وظائف مصرّح در قانون اساسى - که نظارت بر انتخابات و تشخیص صلاحیتها و این چیزهاست - باید تعرض نشود. این چیزها را میشود اصلاح کرد. یعنى این قضیه را نباید مسئلهى مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اینها چیزهائى است که قابل اصلاح است. ممکن است در آنجا یک کسى خطائى هم بکند؛ خطا قابل جبران است. اینها مسائل اصلى نیست؛ مسئلهى اصلى همین مسائلى است که در طول این هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بین مجموعهى نظام اسلامى و مجموعهى کفر و استکبار، که اینجا کسانى حرفهاى آنها را تکرار کردند.
آنها میخواهند نظام اسلامى، نظام دینى، نظام مبتنى بر اطاعت از خدا و رسول وجود نداشته باشد. هر آن چیزى که تضمین کنندهى اطاعت عمومى این نظام است، براى آنها دشمن محسوب میشود؛ علیهاش اقدام میکنند، علیهاش فعالیت میکنند، همهى تلاش خودشان را براى زدن آن متمرکز میکنند. این طرف قضیه بایستى تلاش و سعى خودش را بکند، براى اینکه همین ارکان اصلى را، این مبانى و مبادى اصلى را حفظ کند. مسئلهى اصلى را نبایستى مغفولٌعنه قرار داد.
صریح و روشن هم بایستى خطوط را مشخص کرد. یعنى آن کسانى که پایبند به نظام اسلامى و پایبند به حضور مردم - با همین انگیزه و ایمانى که مردم دارند - هستند، باید مرزشان با کسانى که دلشان نمیخواهد این حرکت به این شکل، اسلامى ادامه پیدا کند، مشخص شود. با قانون معارضه میکنند، با قانون مخالفت میکنند. باید این مرز هم، مرز روشن و واضحى باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه میکنند؛ ما بایستى بدانیم که خط چه جورى است. این، اصل قضیه است. هر چیزى که مادون این است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظرى هم وجود داشته باشد، این اختلاف نظر نباید به معارضه و مجادله و مخاصمه بینجامد؛ که از این مخاصمات، دشمن سود میبرد. حرف ما این است.
آن کسانى که این نقشهى کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعهى نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد میکنند، کسانىاند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست میدهند و صلاحیت ندارند. کسانى که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانى که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانى که آن انتخابات عظیم چهل میلیونىِ مایهى افتخار را زیر سؤال میبرند، یک نقطهى قوّت را براى نظام میخواهند تبدیل کنند به یک نقطهى ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتى نجات - که نظام اسلامى است - بیرون مىاندازند؛ والّا هیچ کس نمیخواهد کسى را از کشتى نجات بیرون بیندازد.
حضرت نوح نبىاللَّه (على نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنىّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین».(5) نظام اسلامى هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این کشتى نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانى هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند؛ خودشان را از نظام خارج میکنند.
امیدواریم که خداى متعال به ما توفیق بدهد تا بتوانیم نظام اسلامى را با همین کلیت و با همین جهتگیرىِ درست که بحمداللَّه تا امروز آمدهایم، حفظ کنیم و بتوانیم به این نظام و به این مردم خدمت کنیم.
انسان وقتى نگاه میکند، مىبیند آگاهى مردم، بصیرت مردم، احساس مسئولیت مردم در قبال نظام اسلامى، حقیقتاً بىنظیر است. با این احساس مسئولیت، با این احساس آمادگى، یقیناً اگر امروز یک حادثهاى مثل حادثهى دفاع مقدس در کشور ما پیش مىآمد، کسانى که وارد میدان میشدند، از آن روز که در دفاع مقدس جوانهاى ما مىآمدند، بیشتر خواهد بود و کمتر نخواهد بود. انسان این را از این حرکت عظیم مردمى احساس میکند.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال به ما، به مردم، به همهى مسئولان توفیق بدهد تا بتوانند وظائف را انجام بدهند. بخصوص تکلیف مسئولان زیاد است. مسئولان گوناگون در قواى سهگانه، مسئولیتشان خیلى سنگین است؛ بایستى به وظائفشان با دقت بیشترى، با جدیت و اهتمام بیشترى عمل کنند تا انشاءاللَّه خداى متعال هم رحمت خودش را بر ما نازل کند و تفضلات خودش را از ما نگیرد. آنچه که تا حالا شده است، از ناحیهى پروردگار است و بعد از این هم اگر هدایت الهى و رحمت الهى شامل حال ما باشد، باز هم خداى متعال به ما کمک خواهد کرد.
من خیلى تشکر میکنم از آقایان محترم در مجلس خبرگان؛ از ریاست محترم مجلس خبرگان، از آقایان مسئولین، به خاطر زحماتى که متحمل میشوید و کارهاى خوبى که انجام میدهید و بیانات باارزشى که مطرح میکنید. امیدوارم که انشاءاللَّه همهى این زحمات و تلاشها مشمول رضاى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف) باشد و خداوند متعال کمک کند که بتوانیم قلب مقدس آن حضرت را شاد کنیم و خود را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار دهیم و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح مطهرهى شهدا از ما راضى و خشنود باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته