مباحثي که در متن ذيل مطرح ميشود يک نوع نگاه خاص به شعار سال است که كمتر به اين شکل و از اين زاويه به شعار سال پرداخته شده است و در واقع آنچه که حق اين بحث است، بدون طرح اين درآمد محقق نميشود، همانطور که مي دانيد شعار سال، همت مضاعف، کار مضاعف و يا به تعبير خود مقام معظم رهبري همت عالي و کار کار آمد است. اين موضوع از حيث جايگاه و شأن، متأخر بر طرح مبحثي اعتقادي است كه در سطور ذيل به اختصار به آن اشاره ميشود:
اتاقهاي فکر بعضي از سازمانهاي جنگ نرم ايالات متحده عليه ايران، مثل اطاق فكر شوراي روابط خارجي ايالات متحده، معروف به دولت نامرئي، مسائلي مطرح و به بحث گذاشته شده و يك سري مکتوياتي هم اخيرا از اين جلسات بيرون آمده که وقتي اين مکتوبات را سر و تهش را بزنند و جلوي شما بگذارند ــ سرش يعني آن کساني که صحبت کردند و تهش يعني آن تاريخها و امضاءها ــ مثل همين کاري که بنده انجام دادم و جلوي يك نفري گذاشتم و گفتم اين را به نظرت چه کساني گفتند؟ ايشان نگاه کرد و گفت دو تا طلبه در حوزه علميه قم با هم مباحثه کردند. گفتم نه اين را فوکوياما با چند تا از شاگردانش با هم بحث مي کردند. گفت: اينها صحبت از حديث جابر درعهد رسول الله و غيبت کبري و اصل نيابت و ... است، نه اينطور نيست. عرض کردم که اين را در موسسه رند در ايالات متحده در مورد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران بحث ميکردند.
اينقدر دقيق و اينقدر موشکافانه وخيلي
ظريف و گاهي وقتها خيلي از اصـول
اعتقادي ما را بهتر از ما ميشناسند. در موسسه رند، اينترپرايز، كارنگي، سورس، بروكينگز و خيلي جاهاي ديگر در ايالات متحده و بعضي از کشورهاي غربي بحث با عنوان جنگ نرم در مقابلهي با ما به شدت در حال برنامهريزي است، با همين ظرافت و دقت که عرض شد، يعني آن تئوريسين که آنجاست وقتي ميخواهد در مورد ولايت فقيه چند تا شبه ايجاد کند، مقولهي نيابت را از آغاز يعني حديث جابر تا مقبولهي عمربنحنظله بحث ميکند، و پله به پله ميرسند به يك نتيجهاي که کار آمد باشد، عده اي دچار شک و شبهه بشوند، عدهاي تحريک بشوند، اگر اينطوري دقيق جلو نروند اصلا فايدهاي ندارد و به جايي نميرسند. حالا بحث را به مناسبت از همين حديث جابر كه مطرح کرديم شروع مي کنيم.
بعد از فوت پيامبر تقديرالهي بر اين بود
که امامان معصـوم(ع) راه پـيامبر را تا ابد
ادامه بدهند و مادامي که انسان وجود دارد و قيام قيامت نشده امام بايد وجود داشته باشه و رهبري و هدايت جامعه را برمبناي آنچه که پيامبر و رسالت پيامبر آورده ادامه بدهد. اين يک اصل مسلم است که از جانب خداوند متعال مشخص شده و ما به عنوان اصول دين، اين را ميدانيم كه بحث امامت است. حديثي دارد جابر، همان جابر بن عبدالله انصاري در عصر پيامبر(ص) زندگي ميکرد و حياتش تا امام باقر(ع) ادامه داشت وپيغام پيامبر(ص)را به امام باقر(ع)
رساند، جابر همان کسي است که اولين زائر امام حسين(ع) در روز اربعين بود در زمانيکه ديگر بينايي نداشت، او از پيامبر سوالي مي کند که : عده اي بر ميتابند و خشمگين ميشوند و شايد شمشير هم کشيدند و پيامبر آنها را آرام ميکند. سوالي ميکند مثل اينکه عدهاي در حضور مقام معظم رهبري نشسته باشند بعد يك نفر از آقا بپرسد که آقاجان، وقتي شما از دنيا رفتيد ما چه کنيم؟ اين حرف ناراحت كننده است، مخاطبان ميگويند آقا اين چه سوالي است؟ زبانتان را گاز بگيريد. جابر همين سوال را از پيامبر کرد، وقتي شما از دنيا رحلت کرديد ما چه کنيم؟ حديث جابر از اينجا معروف شد، عدهي زيادي هم نشستند و مشغول گوش دادنند، آنقدر اعتبار و وثاقت و ناقلين حديث زيادند که در کتب روايي سني و شيعه اين حديث بعضا بدون سلسله سند قيد شده. حضرت فرمودند بعد از من 12 امام كه به ترتيب اسامي شان را ميگويند تا امام دوازدهم كه هم نام من است، تا قيامت مردم را در رسالت من رهبري ميكنند، بعد حضرت ادامه دادند: شيعيان امام دوازدهم به مدت طولاني از ظهور او محرومند او ظهور ندارد از ديدگان غايب است. جابر بلافاصله سوال مهمتري پرسيد؛ يا رسول الله(ص) آيا در همان عصر غيبت کبري که شما توصيفش را کرديد، شيعيانش از امر هدايت و رهبري ايشان محرومند؟
از معجزات دين ما اين است که به روز است و تا ابــد زنده است، جابر 1400 سال پيش سوال ميکند براي زمان ما. پيامبر جوابش را معمولي نداد، يك وقت انسان از کسي سوال ميکند فلاني کيف من را دم در نديديد؟ ايشان مي گويد نه من نديدم. اما يك وقت با روي درهم و قيافهي متهم كننده سوال ميکنم کيف من رو نديدي تو ؟؟!! فلاني ديگر ساده جواب من را نميدهد، بلكه ميگويد: به خدا قسم نديدم. پيامبر اينطور جواب داد؛ ”اي والذي بعثني بالنبوه“ يعني به خدايي که من را به پيامبري مبعوث کرد اينطور نيست که تو ميگويي جابر، يعني در عصر غيبت امام زمان شيعيانش از هدايت و رهبري او محروم نيستند. يعني تکاليف امام جاريست.
حديثي از قول نبي مکرم اسلام(ص) است که اين هم جزء معتبرترين احاديث شيعه است که بسياري از ائمه از قول پدرانشان تا از پيامبر نقل کرده اند که ”من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه“ در کتاب محاسن برقي اين حديث اينگونه نقل شده و اين هم نقل معتبري است که در8 کتاب معتبرديگر کلامي و اعتقادي شيعه هم به اين شکل آمده که ”منمات ولميعرف امام زمانهيسمع کلامه و يتبعه“ (صدايش را نشنود همان صدايي که بايد تبعيت کند)، ”مات ميتت الجاهليه“.
اين حديث را هم پيامبر اکرم(ص) فرموده همان پيامبري که قسم ميخورد در عصر غيبت کبري شيعيان از هدايت و رهبري امام محروم
نيستند. اين دوتا را بذاريم کنار هم مي شود؛ در عصر غيبت کبري صداي امام شنيده مي شود، همان صدايي که بايد تبعيت شود. اگر ما نميشنويم دليل بر نبودن نيست. تکاليف امام همهاش جاريست،
امام چه تکاليفي داره؟ اين از مباحث کلاسهاي اصول عقايد است، همان اصول عقايدي كه تقليد در آن جايز نيست هرکسي خودش بايد برود و با استدلال ياد بگيرد، خداي متعال يك لطفي کرده به بندگانش وگفته در فروع همين که مرجع تقليدت گفت کفايت مي کند. لطفي است که خدا به بندگانش کرده فروع رو زحمتش رو از دوش ما برداشته اما گفته در اصول ديگر بايد خودت با استدلال ياد بگيري، دانستنش به واسطهي آموزش كافي نيست، بايد بتوان استدلال کرد، اينكه من پذيرفتهام خداي متعال يکي است، عادل است، نبوت ايجاد کرده، امامت را مقرر فرموده و معاد وجود دارد كافي نيست بايد با استدلال بدانم و بفهمم. اين جزء اصول عقايد ماست آنهايي که در كلاسهاي اصول عقايد در مبحث امامت شاگردي كردهاند ميدانند که تکاليف امام چيست؟ امام در عصر بعد از پيامبر چه تکاليفي دارد؟ ذکر امام، مراعات امام، عنايت امام، نــــيابت امام، لطف امام و تصرف امام، اين ها بخشي از تکاليف جاري امام است. به قول پيامبر تمام اين تکاليف در عصر غيبت کبري جاري است. تکليف شيعه چيست؟ اينكه در عصر غيبت کبري، مجاري لطف امام را بشناسد، مجاري مراعات امام را بشناسد، نه اينکه وقتي نتوانست بشناسد بگويد امام در عصر غيبت دستش بسته است، منتظراست عالم پر از فساد بشود بعد ظهور کند و عالم را پر از عدل و داد کند. الان ديگر 30 سال پيش نيست که حجتيه بيايد اين حرف را بزند، امروز بچههاي ابتدايي هم اين را ميفهمند که نعوذ بالله مگر امام بيکار است؟ چرا اصلا برود، که عالم پر از فساد بشود؟ از اول غيبت نکند که عالم پر از فـساد نشود. در حاليکه اين حرف را کـــسي ميگويد که فکر مي کند دست امام بسته است. نه! شيعه به اين اعتقاد ندارد، صريح کلام شيعه بر اين است که امام يا حي است يا شهيد تقسيم بندي ديگري ندارد، امام چه غائب باشد چه ظاهر تکاليفش جاريست، عنايت و رهبرياش جاريست، لطفش جاريست، مراعاتش جاريست، همان مراعاتي که حضرت حجت خود فرمودند: ”انا غير محملين لمراعاتکم (ما در مراعات حال شما هرگز احمال نمي کنيم) ولا ناسين لذکرکم“.
حالا در بحث فوق ميرويم سراغ مرحلهي بعدي؛ در عصر غيبت کبري خود امام را نميتوانيم ببينيم امام ظهور ندارد اما حضور دارد. يعني وجود دارد و ما نميتوانيم او را ببينيم، چشم ما نميتواند او را بـبيند، ولي او هـست، حالا
گاهي وقتها افرادي او را ميبينند، كه به آن موضوع نميپردازيم، اما همين که تودهي مردم او را نميبينند، يعني ظهور ندارد ولي حضور دارد. اين امام که ظهور ندارد ما ميخوايم صدايش را بشنويم ما ميخواهيم مصاديق مراعات و ذکر و لطفش را دريابيم ما ميخوايم ببينيم تصرف امام کجا و بر چهچيزهايي جاري ميشود، اين را از کي بايد بشنويم؟ از کي ببينيم؟ حرف چه کسي رو قبول کنيم؟
ميدانيد فرق شيعه با ساير مکاتب در اين است که، شيعه تماميمضاميندينياشواعتقادياش محکم است، اينطور نيست که حالا عدهاي سر هر چيزي پاي مسامحه، مدارا و مصالحه را وسط ميكشند حتي بر سر اصول مسلم، شـيعه فرقش با مابقي مکاتب و مابقي مذاهب اسلامي همين است، شيعههمه چيزش محکم است. تکليف براي هر عصري مشخص است، فرق شيعه با ساير مکاتب در اينجاست.
سوال اين بود كه تقرير امام را به معناي عامّش، از چه کسي بايد بشنويم؟ برمجراي رهبري و امامت او چگونه اشراف پيدا كنيم؟ جواب واضح است، هيچ کس صلاحيت ندارد به ما بگويد از کي بشنو، مگرخود امام(ع)
آدم وقتي خلق شد،خدافرمود: ابليس، سجده کن!ابليسمنتخبخدابود، پيشنماز فرشتهها بود. ابليس چه گفت؟ ”نعوذ بک يا الله به غير تو سجده کنم؟“ خدا فرمود سجده کن!، گفت ”استغفرک يا الله از من شرک نخواه، فقط ذات اقدس تو لايق ربوبيت و تسجد است“.
چقدر زيبا و درست استدلال كرد، اما غافل از آنکه خدا خود اين قانون را گذاشته، چه کسي اجازه دارد سجده به غير او را بخواهد؟ چه کسي جز خدا؟ هيچ کس، ابليس سجده نکرد، واضع اين قانون خود خداست، خود خدا که اجازه دارد، در قضيه اصل ”غيبت کبري“ هم همين است، هيچ کس اين لياقت و اين شأن را ندارد که حرف امام، تقرير امام و هدايت او را، مراعات امام را به ما نشان دهد كه در کجا جاريست، الا خود امام.
حال ميرويم به مرحلهي بعدي بحث،كه امامانمعصوم چگونه گفتهاند؟کجا گفتند؟ از عصر امير مومنان روي بحث نيابت کار شده، منتها به صورت خاص، از عصر امام صادق (ع) شيعيان آموزش مي ديدند که در عصر غيبت چه کار کنند. امام صادق (ع) در همين حديث معروفشان که بهترين اعمال شيعيان ما در عصر غيبت انتظار فرج است و دهها روايت ديگر در كنار آموزش هاي عملي که امام صادق (ع) مي فرمودند، تكليف شيعه را در عصر غيبت روشن كرده. خود امامان آموزش دادند، سالهاي متمادي خود حضرت حجت ارواحنالهالفداء که به صورت خاص در عصر غيبت صغري وتا صد سال بعد از آغاز غيبت کبري يعني تا عصر شيخ مفيد آموزش هايشان ادامه داشت، كه ما در عصر غيبت کبري چه کنيم؟ حرف امام را از که بشنويم؟ قول امام را از كدام مجرا بخواهيم؟ تصرف امام را کجا جستجو کنيم؟
به تعبير آيه 83 سوره نساء در مسائل سياسي و اجتماعي که تکليف داريم به اولي الامر مراجعه کنيم در عصر غيبت کبري اين صداي اولي الامر را در مسائل سياسي و اجتماعي از که بشنويم؟ همهي ما تکليف شديم در مسايل سياسي اجتماعي به اولي الامر مراجعه کنيم. بعضي فکر ميکنند که نيابت فقط براي عصر غيبت کبري يا صغري است يا فقط امام دواز دهم نايب دارند، نه خير! همهي امامان عليهمالسلام نايب داشتند و شيعيان خودشان را به مراجعه به نايب توصيه ميکردند، در زمان امام صادق (ع) به جهت آن مهلت و فرصتي که ايجاد شد و شاگرداني پرورش يافتند، فقها و مجتهدين بزرگي مثل محمدبن مسلم پرورش يافتند، مقام معظم رهبري سال 59 يه سخنراني دارد در مورد امام صادق (ع) که بشدت اهل فعاليت سازماني بودند که امروزه اگر بخواهند کتاب کنند، چند تا کتاب علم مديريت سازماني از آن در مي آيد، امام بهشدت حتي در تدريس هم گروههاي سازمان يافته داشتند، گروههاي خاص براي مباحث و براي مناظرات خاص با عده زيادي كه از نقاط مختلف جهان.
اين فرصتها سبب شد تا در عصر امام صادق (ع)، مسئلهي نيابت بهگونهاي جدي مطرح شد، فلذا شما ميبينيد مقبولهي عمربن حنظله در عصر امام صادق(ع) است. ميآمدند از راههاي دور، از خراسان يک عدهي کثيري آمدند، وارد بر امام شدند، امام در حضور شاگردانشان بودند كه آنها عرض کردند يابن رسول الله از راه دوري آمديم از خراسان، چند سوال اساسي، چند مشکل اساسي داريم. حضرت فرمودند: بپرسيد، سوال اول را پرسيدند، امام با انگشت به تعبير خود حضرت ”الي فقيهنا“ اشاره کردند به محمد بن مسلم، فرمودند: از او بپرسيد، آن گروه گفتند يابن رسول الله ما ميخواهيم از شما بپرسيم. آب هست ما را حواله به تيمم ميدهيد. حضرت چهره در هم كرده فرمودند: ”الراد عليه کالراد علينا و هو بمنزلت الشرک بالله“. کسي که اورا رد کند ما را رد کرده و اين به منزلهي شرک بالله است.
در مجلسي که خود امام صادق (ع) حضور دارند، اينگونه آموزش ميدادند که مردم آماده بشوند براي عصر غيبت، خيلي از ما فکر ميکنيم رواياتي مثل مقبولهي عمربن حنزله که تکليف مارا در عصر غيبت کبري مشخص ميکند، از امام دوازدهم است، نه! اين در زمان امام صادق (ع) بوده، عمر بن حنزله از بزرگان عصر امام صادق (ع) است. از فقهاي بزرگ هم عصر امام صادق (ع) است.
در مقبوله عمر بن حنزله كه امام صادق (ع) فرمودند: و اما الحوادث الواقعه فالرجعوا الي رواه حديثنا ... مشهورترين جملهاش هست که وقتي ما نيستيم مراجعه کنيد به فقها با آن شرايط خاص که در ادامه ميفرمايند، عالمترين به زمان با تقواترين و نفس نگهدارترين، حديث ما را مي شناسد، نفسش را خوب مهار کرده، شرايط زمان و مکان را خوب مي شناسد به او مراجعه کنيد.
در همه عصرها شيعه اينجور عمل كرده، دقيقا از آغاز عصر غيبت کبري. در عصر غيبت صغري خود حضرت مشخص کردند که الان در بين فقها کي از همه بارزتر است. در عصر غيبت کبري هم روايات متعددي از خود حضرت هم هست و نقل خواهيم کرد كه تكليف اينگونه بوده،
بين همه فقها سنت بوده که براساس مقبولهعمربن حنزله و دهها سند ديگر، فقها نواب عام حضرتاند و بين فقها همواره خود يک نفر که از همه فقيه عالَم شناستر و عالِمتر بوده، بين خودشان انتخاب ميکردند و در مسايل سياسي اجتماعي او را مقدم داشته و به او مراجعه ميکردند. اين سنتِ ثابت شيعه در عصر غيبت بود.
تا مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني فتواي جهاد با انگليسيها را نداد، کسي فتوايش را رو نکرد. خيلي ها فتواي تحريم تنباکو را آماده کرده بودند، اما تا مرحوم ميرزاي شيرازي فتوايش را نداد کسي فتوايش را رو نکرد، مرحوم امام (ره) در صحيفه انقلاب ميفرمايند كه بعضي ميگويند اين ولايت مطلقه را من آوردهام، اينها بيسوادند، مگر تاريخ نميخوانند؟ مگر نميبينند يک فقيه هم به ميرزاي شيرازي جسارت نکرد که ميرزا بر چه مبنايي تو تنباکو را حرام کردي؟ کجاي دين تنباکو حرام است؟ که تو حرام کردي. امام مي فرمايند: که چرا يک فقيه اعتراض نکرد، تازه جالب است در کتب ملاقات با امام زمان آمده: به محض اينکه ميرزاي شيرازي تلگراف زد به تهران و تحريم تنباکو را از نجف مخابره كرد، بزرگان و فقها جمع شدند خانهي ايشان، يك نفر از فقها از ميرزا پرسيد شما يک هفته دير فتوا را داديد، چرا؟ ترسيديد يک عدهاي که ظرفيت اين را ندارند اين مطلقه بودن را درک کنند، بريزند به واسطه اينکه شما حلال خدا را حرام کرديد آن هم براي چند روز، شما را بکشند؟
بهتر که بکشند. چه توفيقي از اين بالاترکه در آخرعمر شهيد هم بشويد؟ميرزا درپاسخ گفت: نه، من از جانم نترسيدم همان يک هفته پيش فتواي خودم را نوشتم. به محض اينکه شنيدم روييتر با آن همه نيروي نظامي چه بلايي دارد سر ايران ميآورد. فتواي خود را دادم، از جانم هم نترسيدم، مشکلي هم نداشتم فقط دوست داشتم از زبان حضرت هم بشنوم، يک هفته در سرداب مقدس مي ايستادم تا صداي حضرت را بشنوم و بنويسم. حضرت امام ميگويد انها كه ميگويند من مطلقه را باب كردهام، تاريخ نميخوانند؟ نميبينند علما در طول تاريخ عملا قائل به ولايت مطلقه فقيه بودند.
فتواي ميرزاي شيرازي رويتر را مجبور کرد نظاميانش را بردارد و از ايران برود بيرون، اين مال بيش از 100 سال پيش است اخيرا در فرانسه مطرح شد كه ژاپـن مستعمرهي امريکا اسـت و رشـد و توسعه سياسي ايران100سال پـيش را نـدارد. چـون ژاپـن الان نميتواند 90 هزار نيروي نظامي آمـريکا رااز ژاپن اخراج کند، روزي ده ها بار به دختران ژاپني تجاوز ميکنند، يک بار هم عليه سرباز آمريکايي دادگاهي برگزار نشده، اين بهخاطر پذيرش عملي کاپيتولاسيون است.
بحث اينجاست كه اين ولايت را چه کسي مي تواند به ولي فقيه بدهد؟ جز امام معصوم هيچ کس اين شأنيت را ندارد. تا 100 سال از آغاز غيبت کبري آموزشهاي خود حضرت حجت ارواحنالهالفداء ادامه داشت، يکسال قبل از فوت شيخ مفيد، شيخ مفيد معروف شد به شيخ مفيد. با نامهاي که حضرت ارواحنالهالفداء نوشت. دومين نامهي بود كه حضرت توسط سفير خاصش براي شيخ مفيد آورد. شيخ فتواييي داد به اشتباه كه در بين راه توسط سفير حضرت اصلاح شد كه در نهايت شيخ مفيد به مردم گفت: خوب فرموده است حضرت که ”انا غير محملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم“ ما هرگز مراعات شما را فراموش نميکنيم، ذکر تک تک شما را هم از ياد نمي بريم، شيخ درب خانه را بست و گفت ديگر فتوا نميدهم و نشست توي خانه، بلافاصله نامهي حضرت بهدستش رسيد ”لأخ السديد و الولي الرشيد، الشيخ المفيد ...“ از اينجا معروف شد به شيخ مفيد كه حضرت ولايت خود را پس از آن تفويض كردند به او. البته تذكر بايد داد كه ولايت امام تفيض شد، بعضي ها نروند بگويند ولي فقيه همان امام معصوم است نه امام عصمت خودش را تفيض نکرد در واقع امام امامت و رهبري خود را سلب نکرد، همهي تکاليفش جاري است، امام ولايتش را يعني مجراي مراعات و نيابتش را يعني مجراي ذکر و تصرفش را مشخص کرد.
امام ميداند که ممکن است براي مردم اين سوال پيش بيايد، همچنان که براي آن خراسانيها پيش آمد، كه از کجا مطمئن باشيم محمد بن مسلم خطا نميکند؟ او که معصوم نيست؟ لذاحضرت فرمودند:
فانهم حجتي عليکم و انا حجت الله عليهم يعني من ضمانتم براي شما بر ايشان و خدا ضمانت است براي ايشان بر من.
پس شأنيت را فقط امام دارد و امام هم تکليف را مشخص کرده، روشن، عين کف دست. فرق مکتب تشيع با ساير مکاتب همين روشن بودن تكليف بعد از رحلت پيامبر است، فلذا در برابر همهي حرفها و پيشنهادها، شيعه حرفش يكي بود، اخيرا فوکوياما در تازهترين سخنراني خود گفته است: ميدانيد ما از چه چيز بيداري اسلامي كه امام خميني (ره) آن را ايجاد كرده مي ترسيم؟ فقط از آن سپري مي ترسيم که شيعه را غير قابل نفوذ کرده، آن سپر هم سپر ولايت فقيه است.
ميگويد ميدانيد از چه چيز ولايت فقيه بايد ترسيد؟
”همان اعتقادي که مي گويد در واقع انتخاب نايب امام مورد توجه او و تصرف اوست و قالبهاي دموكراسي و اجماع فقها به عنوان نواب عام حضرت مجراي عنايت و مراعات حضرت حجت است، اگر فقها به سنت عصر غيبت كبري جمع مي شوند انتخاب ميکنند اعلم بين خود را و در مسائل مهم به او مراجعه ميكنند، اين وسط امام زمان دستهايش بسته نيست.“
فوکوياما بزرگترين انديشمند آمريکا عليه اسلام است، همان کسي که در راس 51 نفر انديشمندي که به بوش نامه نوشتند برو، بجنگ و عراق وافغانستان را بگير، که نظم نوين جهاني حق توست. که الان به اوباما مي گويد
نرو، نجنگ، حتي يک تير هم شليک نکن، ميخواهي شيعه افول کند ولايت فقيه را بزن، در فضاي سايبر بجنگ. ميگويند: ميدانيد ما از چي مي ترسيم آن اعتقادي که قائل است امام در انتخاب ولياش تصرف دارد،
آقاي جواديآملي اخيرادر سخنراني خودشان گفتند نبي و جانشين او و ولي و نايب امام، همهي اين ها به يک مراتبي به خداي متعال وصل
و منصوب اويند. يعني انتخاب از جانب خداي متعال است. فوکوياما مي گويد ما از اين اعتقاد ميترسيم، اگر دموکراسي بود که کاري نداشت ما هم يه عده را اجير ميکرديم در قالب دموکراسي او را پايين ميکشيدند، او را عوض ميكردند، اينكه اين كار شدني نيست، حرف اين است كه تا او نخواهد نميشود. از اين اعتقاد ما مي ترسيم که اين وسط شيعيان اعتقاد دارند امام تصرف دارند امام دستش بسته نيست.
مهمترين نكتهاي كه امام در عصر غيبت صغري و پس از صد سال از آغاز غيبت کبري هيچ چيزي را به آن اندازه مهم مطرح و آموزش ندادند، مسئلهي نيابت ايشان بود، اينكه در عصري كه حضرت ظهور ندارند اما به واسطهي حضورشان هدايت و رهبرييشان جاري است، حرف امام را، تقرير امام را، نظر امام را از كه بخواهند؟ حال كه در عصر غيبت کبري هيچ چيزي مهمتر از نيابت نيست پس امام مهمترين تکليفش رسيدگي به چه است؟ نايبش است.
اخيرا چندمين همسر امام زمان (عج) در شهرري بازداشت شده. يک نفر از اين سركردههاي اغتشاشات گفته بود شما از کجا مي دانيد؟ شايد رابطه دارد با امام زمان (عج)، همين آقايي که ولايت فقيه را نفي نميکند اما ميگويد من با ولي فقيه مشكل دارم نه اصل ولايت فقيه، يعني نعوذ بالله امامزمان(عج) اينقدر دون و سخيف و بيکارند که مثلا به يک پيرزني گوشه شهرري ارتباط و عنايت دارند بعد نايب و اين همه فقهايي که نواب اويند را در انتخابشان هرگز دخيل نيستند، تصرفي ندارند،
ضمن اينكه اين شبهه خود تالي فاسد دارد، يعني مترتب بر اموري فاسد است، يعني اگر قائل به تفكيك مسند ولايت از شخص ولي فقيه باشيم عقلا به اين معناست كه كسي به اين مقام برسد در حاليكه لايق اين منصب نيست و اين كلام يعني هيچكس را نميتوان تشخسص داد كه به حق است يا به باطل؟ مفسدهي اين كلام اختلاف و تفرقه است و اين هرگز با فلسفهي وجودي نيابت كه تداوم هدايت است جمع نميشود.
درهيچ زماني درعصر غيبت کبري که اگر شما بررسي کنيد هر 30، 40 و يا50 سال يک نفر بين فقها انتخاب مي شده، اجماع عمومي علما محصل ميشده که بين ما اين فقيه از همه بارزتر است، اعلم ماست، در هيچ عصر و زماني اين همه فقيه اجماع نکردند. در انتخاب مقام معظم رهبري بعضي از اينها اعلام کرده بودند که ما نمايندهي چندين فقيه بزرگ ديگر كه در مجلس هم نيستند هستيم يعني اگر ما آنجا نظر بدهيم چندين فقيه هم نظرشان نظر ماست. از آغازعصر غيبت کبري تا امروز هيچ اجماعي محصل اينگونه رخ نداده بوده.
پس تکليف ما در عصر غيبت کبري شناخت مجاري مراعات و عنايت امام است. ايـن تکليف ماست. آنـهايي که بــه تعبير حضرت امير (ع) در کلام 147 نهج البلاغه وقتي که کار سخت مي شود دچار فتنه ميشوند ”بلا بصيرتٍ في احنائه ينقدح الشک في قلبه لاول عارض من شبهه“ آنها کساني هستند که امامشان را نمي شناسند، امامشان را نمي شناسند يعني چي؟ يعني الان نمي دانند امام زمان (عج) کجاست؟ چي کار ميکند؟ آن حديث امام شناسي که مرگ در جاهليت را از ما دور ميكند، يعني اين، يعني الان ما بدانيم امام زمان (عج) کجاست؟ چه کار مي کند؟ هرکسي سراغ اين سوال برود و پاسخش را به تمام كلمه دريابد، هيچ مشکلي با ولايت فقيه نخواهد داشت، مشکل در بسياري موارد ريشهاي است، اعتقادي است، بسياري ازشبههها علت شيوعش مشکلات وضعف اعتقادي ماست ما اماممان را خوب نميشناسيم، امام را در حد کنيه و لقب و فرزند، سال فوت و سال تولد و اين چيزها ميشناسيم يا در حد چند تا حديث معروف. امام شناسي يعني اينکه بدانيم امام زمان الان کجاست چي کار مي کند؟ مشغول به چه کاريست؟ غيبت شناس باشيم، نايب شناس باشيم، غيبت کبري را خوب درک کنيم نه اينکه تو اتاقهاي فکر ايالات متحده اونطوري پيش بروند بعد متاسفانه ضعف اعتقادي ما باعث بشود شبهاتي که آنها ايجاد مي کنند کار ساز بشود، عملي بشود.
كسي تصور نكندامام عصمت يا تمام علم خودرابه نايبش تفويض نموده، خير امام خود به واسطهي عصمت و علمش به امر امامت و رهبري مشغول است، تنها فقط به اقتضاء غيبت و عدم ظهور و اصل نيابت، مجاري هدايت امام و لطف و عنايتش از طريق نايبان حضرت تحقق مييابد، نگاه شيعه در عصر غيبت امام زمان اينگونه است، شيعه بر اساس اصل مراجعه به فقه با شرايط خاص معين از سوي امام معصوم و بنابر تضمين حضرت، مجراي امامت امام را او ميداند و به فقيه مراجعه ميكند.
نگاه به اصول و نسخههاي آسماني همانند ”اصلاح الگوي مصرف“، ”وجدان کاري وانضباط اجتماعي“ ، ”همت عالي و کار کارآمد“ نگاهي است كه آنها را مصداق مراعات امام زمان و لطف او ميداند، كدام مجرا سزاوارتر از اصل نيابت براي مراعات و لطف امام و تصرف اوست؟
اگر قرار باشد امام ارتباطي با نايب خودش نداشته باشد شيعه معطل ميماند و اصل امامت و نيابت زير سوال ميرود، ولي شيعه اعتقاد راسخ به اين ارتباط و عنايت دارد.
در آن مذاکره تلفني در شب 22 بهمن سال 1357 وقتي حضرت امام استدلالاتي آوردند که بله الان بايد بريزيم حکومت نظامي را بشکنيم و آيت الله طالقاني گفت تا اينجا با شما هستم از اينجا به بعد كه جوانها توي خيابان خونشان ريخته شود، من نيستم، مرتب امام استدلال آوردند و ايشان نپذيرفتند، آخر امام گفتند: اگر دستور خود آقا باشد چه؟ آقاي طالقاني سنت تاريخي فقها را انجام داد به قول اطرافيان ايشان در بيت آيت الله طالقاني که مکرر هر دهه فجر هم نقل شده، آيت الله طالقاني فرش را کنار زد و روي زمين ساعتها در سجده خدا را شکر ميکرد و اشک ميريخت، بعد همين آيت ا... طالقاني 2 ، 3 ماه بعد در خطبه هاي نماز جمعه درحاليكه تفنگ به دستش بود گفت اگر اين سيد فرمان جهاد بدهد من پير مرد اولين کسي هستم که در صف مقدم خونم را فداي اين سيد ميکنم، اين سنت تاريخي بوده دربين فقها درطول تاريخ عصر غيبت کبري.
اگر قرار باشد امام ديده نشود و رهبري اش ادامه پيدا کند پس حتما يک مجرايي دارد اگر ما آن مجرا را نمي شناسيم دليل بر نبودنش نيست، نگاه شيعه به ولايت فقيه نگاهي نيست که تا ديروز مثلا يکي رئيس جمهور بوده حالا يه رتبه رفته بالاتر شده رهبر، نه اينجوري نيست، اصلا نگاه، نگاه فردي نيست شما ديديد حضرت امام كه در مورد ولايت فقيه صحبت ميکرد قسم خورد، گفت والله نه چون خميني در اين لباس است اين را مي گويم يا وقتي مقام معظم رهبري در سال 1365 در خطبه هاي نماز جمعه تهران آن مطلب را گفتند و امام نامه نوشتند به ايشان و رونوشت هم به صدا و سيما دادند که همان شب پخش کند واين جملهي معروف كه ولايت فقيه همان ولايت رسولالله است را فرمودند، مگر امام بحث خودشان بود يا فکر ميکرد يك زماني بهدرد همين آقايي مي خورد که خطبهها را خوانده؟ بحث، بحث تبيين شريعت بود، بحث اصل نيابت امام معصوم بود که بعد ها امام در چند مورد ديگر هم تكرار كردند و گفتند اين همان ولايت رسول الله است.
آن چيزي که امروز در جامعه احساس ضعف مي شود باز كردن همين اصلي است كه امام راحل گفتند: ”همان ولايت رسول الله“ ما هنوز اين را درک نکردهايم ما خوب آموزش نديديم.
منصب منصبي است که تصرف امام از اينجا جاري ميشود. مديري كه به شعار سال سطحي مينگرد، اين مدير ولايت مدار نيست در قول ولايت مدار اما عمل ولايت مدار نيست.
امروز بسياري از مشكلات کشور ما ناشي از عدم اين ديدگاه است. ما امام شناس نيستيم نمي دانيم الان امام زمان کجاست مشغول به چه کاري است؟ امامت در عصر غيبت کبري يعني چي؟ جامعه به شدت نيازمند جلساتي با موضوع تبيين همين کلام امام که اين همان ولايت رسول لله است ميباشد.