جوان- در سينماي فرانسه هر فيلمي كه با
منافع اين كشور در تضاد و تعارض باشد، بدون كمترين درنگي سانسور و توقيف
ميشود. از اين دست توقيفها ميتوان به فيلم «نبرد الجزيره» (جيلو پونته
كورو) و «راههاي افتخار» (استنلي كوبريك) اشاره كرد. «پونتهكورو» نبرد
الجزيره را با پشت سر گذاشتن سختيهاي بسيار ساخت. اين كار ارزشمند در
دورهاي كه هيچ تهيهكنندهاي حاضر به تهيه فيلم ضد استعماري به نفع مردم
آفريقا نبود، توليد شد، در حالي كه جريان غالب سينماي جهان، فيلمهاي هنري
شخصي يا سرگرمكننده بود.
جسارت و استقامت اين كارگردان همچون
بازيگر نقش اول فيلم خود باعث شد كه او نيز همچون جبهه آزاديبخش الجزاير
از «نبرد الجزيره» سربلند بيرون آيد و بسياري از منتقدان را مجبور كرد
تكنيك و سبك او را در ساخت اين فيلم ستايش كنند. فرم مستندگونه به روايت
فيلمهاي خبري باعث شد تا اين فيلم از بعد تكنيكي و هنري نقطه عطفي در
تاريخ سينماي جهان تلقي شود. چنانكه بعدها بسياري از فيلمسازان «نبرد
الجزيره» را الگوي كار خويش قرار دادند. نكته جالبتر در مورد «نبرد
الجزيره» اين است كه اكرانش در انگلستان هم ممنوع شد. سازمان ارتش سري
فرانسه (OAS) به شدت با فيلم مخالفت ميكرد و خانوادههاي سه مدير سينما
در فرانسه را تهديد كرد كه در صورت اكران آن، به قتل خواهند رسيد و
سينماهايي را كه احتمال ميدادند تصميم به اكران آن دارند، بمبگذاري
كردند.
اما اين ادعاي آزادي و دموكراسي
فرانسويها در مورد فيلم «راه افتخار» اثر «استنلي كوبريك» فيلمساز بزرگ و
شناخته شده سينماي جهان هم قابل رصد و پيگيري است. داستان اين فيلم به
زمستان ۱۹۱۶ اشاره دارد، زماني كه ارتش آلمان درست بيرون دروازههاي پاريس
آماده ورود به اين شهر ميشود و پس از مدتي با كمترين تلفات، نيروهاي نازي
موفق ميشوند كه پاريس را تسخير كنند. به دليل مشهود بودن ترس و عدم شهامت
فرانسويها در حفظ پايتخت و كشورشان و همچنين به خاطر ترسيم چهره منفي از
ارتش فرانسه در اين فيلم، كشور مدعي آزادي بيان نمايش اين فيلم ممنوع را
اعلام ميكند. نكته جالبتر اين است كه در آلمان هم به خاطر حفظ روابط با
فرانسه به مدت دو سال از نمايش فيلم جلوگيري به عمل ميآيد. وقتي
فرانسويها براي فيلم كارگرداني مثل «كوبريك» اينچنين محدوديتها و سانسور
اعمال ميكنند، تكليف بقيه سينماگران مشخص است.
كدام خانواده محترم
طرفه اين مقال اينجاست كه كشوري مانند
فرانسه با آن قاب و تعريفي كه از تصوير ذهني سران و تصميمگيرانش گفته شد،
ميآيد و در كشورهايي مثل ايران با ترغيب يا تطميع برخي فيلمسازان به آنها
سفارش توليد فيلم ميدهد. در اين گونه مسيرها نياز نيست كه فيلمساز محتوا
يا درامي با چفت و بستهاي حرفهاي را رعايت كرده باشد. فرق نميكند و
الزامي هم ندارد كه كارگردان فيلمش يك درامي اجتماعي باشد يا يك مستند
بيسروته، بلكه تنها نكته مراعات شده از جانب او، فحاشي و به سخرهگرفتن
ارزشها و اصول مورد تعظيم و تأسي در كشورش است. اين اقدامات باعث شده كه
قالب جديدي در فيلمسازي و وطنفروشي با عنوان«فيلم فرانسوي» متولد شود و
شكل بگيرد و تمامي آثار ذيل اين تعريف، خواهند توانست در جشنوارههايي مثل
كن، برلين و. . . جوايز بسيار زيادي را دريافت كنند. «يك خانواده محترم»
آخرين نمونه از اينگونه فيلم فرانسوي ساختن است.
نكته پاياني
با تمام اين تفاسير و آنچه كه حكايت و
روايتش گذشت، برخي از مسئولان و دستاندركاران اين فيلم بدون كمترين
توضيحي درباره خيانت بزرگ و ناجوانمردانهشان، كه با ساخت و نمايش
خانوادهاي نامحترم از صاحبان اصلي و ولينعمتان كشور به دشمنان ايران و
اسلام خدمت كردهاند، بيخيال و پرادعا امرار و قصيدهگويي ميكنند. سيما
فيلم به عنوان يكي از دستاندركاران اين اثر، مبلغ ۱۱۴ميليون تومان از بيت
المال را براي اين خيانت خرج كرده است و كارگردان آن هم در زير لواي برخي
سازمانهاي مدعي قرارداد جديد توليد و ساخت فيلم امضا ميكند.
اينكه كشوري مثل فرانسه با سابقهاي
(هر چند موجز) كه گفته شد از اين فيلم حمايت ميكند يا كشوري قطرهاي مثل
امارات برايش هورا ميكشد و دست افشاني ميكند، خيلي چيز غريب و گنگي نيست،
اما آنچه زيادت درد و غصه ميكند، بيخيالي و گاه گستاخي دستاندركاران
اين فيلم در مواقعي است كه از جانب رسانههاي دلسوز مورد سؤال و چرايي قرار
ميگيرند.
گاهي اوقات با دنبال كردن صحبتها و
زيادهگوييهاي اين عده، امر بر همگان مشتبه ميشود كه نكند ما در كشوري
مثل فرانسه زندگي ميكنيم كه امروز حق و حقيقت جلوهاي دارد و فردا روي و
منظر ديگري! آيا طرفداري كشوري مثل فرانسه كه صداي سوپر اتانداردها و
ميراژهايش در گوش فكه و شلمچه و ديگر مناطق عملياتي كشورمان هنوز زخم آفرين
است، براي سازندگان اين خيانت بزرگ مرگآور نيست؟ اينكه برخي در درون كشور
با اين دغلبازان همزباني ميكنند و در نشريهها و مجلههايشان به تخريب
سينماي دفاع مقدس و ارزشهاي جامعه متدين ايران ميپردازند جاي تعجب دارد! و
اينكه در زمان و دوراني كه جشنواره فيلم مقاومت و موفقيتهايش چشم
صهيونيستها را كاسه خون كرده است، چرا عدهاي با بهانههاي مختلف اسب
بيغيرتي را زين كردهاند و بر بدن پر افتخار، زخمي و پايدار فرهنگ كشورشان
ميتازند. جاي سؤال ندارد چراكه«از دست كوتاه خود در زير بارند و از بالا
بلندان شرمسار» !