فارس، نشست بررسی آراء و احوال ناصر خسرو قبادیانی با حضور «مهدی محقق» مصحح قدیمیترین نسخه دیوان ناصرخسرو در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران و با همکاری مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - دانشگاه مکگیل برگزار شد.
* ناصرخسرو محب اهلبیت(ع) بود
وی در ابتدای این نشست «ابو معین ناصرخسرو» را شاعر، حکیم، متکلم، فیلسوف و جهانگرد معرفی کرد و گفت: یک شهرت ناصر خسرو در شعر و شاعری است. او به شعری که میسرود اعتقاد داشت و مانند شاعرانی نبود که به اقتضای زمان شعرسرایی میکنند، یکی از مشهورترین این شعرا «احمد بن حسین مُتنبّی» شاعر عربزبان و معاصر با «کافور» حاکم سوری است.
* ناصرخسرو هرگز «شعر فروشی» نکرد
استاد بازنشسته دانشگاه تهران، اعتقادات ناصر خسرو را شیعه اسماعیلی و او را از محبان اهل بیت(ع) معرفی کرد و افزود: این عقیده در شعرهای ناصر خسرو هم نمود داشت، به همین دلیل او خلیفه غاصب آن وقت بغداد را «دیو ملعون» معرفی میکند. به بیان دیگر، ناصرخسرو هرگز «شعر فروشی» نکرده است.
* دلیل انتخاب تخلص «حجت» از سوی ناصرخسرو
رئیس پیشین انجمن آثار و مفاخر ایران، «خسرو» را نام پدر «ناصر خسرو» عنوان کرد این ترکیب را از نوع «اضافه بُنوّت» (فرزندی - خویشاوندی) معرفی کرد. او دارای کنیه و حتی نام تشکیلاتی بود. «حجت» لقبی است که از سوی هشتمین خلیفه فاطمیهای مصر دریافت کرده بود، زیرا او مأمور تبلیغ تشیع در «جزیره خراسان» بود. استفاده ناصر خسرو از تخلص «حجت» نیز به همین دلیل است.
* داستان تحول ناصرخسرو
محقق با اشاره به شغل نامناسب ناصرخسرو در ایام جوانی و میگساریهای بسیارش در دربار سلطنتی افزود: او شبی خواب میبیند که کسی میگوید: چند از این شراب خوری که عقل آدمی خراب کند؟ آن شخص در ادامه معرفت و راحتی را در هوشیاری معرفی میکند و جهت قبله را نشان میدهد و چنین میشود که ناصر پس از بیدار شدن از خواب، سفر هفت ساله خود را برای تغییر و تحول آغاز میکند.
* ناصرخسرو از هنر نقاشی بهرهمند بود
این استاد دانشگاه، جهانگردی ناصرخسرو را با سفر یک توریست و جهانگرد متفاوت دانست و گفت: ناصرخسرو در هر شهر با فیلسوفان، بزرگان و حکمای آن شهر دیدار میکرد و از مشاهدات خود یادداشت برمیداشت. او برای کسب درآمد برای انجام سفرهای خود، منبر میرفت و مردم را موعظه میکرد. حتی یک بار دیوار مسجد را نقاشی کرد و تا خرج ادامه سفر را پیدا کند. یعنی از هنر نقاشی هم بهره داشت.
* ناصرخسرو حاکم شیراز را در 10 دقیقه شیعه کرد
به گزارش خبرگزاری فارس، رئیس پیشین انجمن آثار و مفاخر ایران با اشاره به دیدار ناصر خسرو با «ابو کالیجار علاءالدین گرشاسب» حاکم وقت شیراز گفت: ناصر خسرو در این دیدار در کمتر از 10 دقیقه موفق شد این حاکم سنیمذهب را به تشیع درآورد. البته او پس از شیعه شدن و پیدا کردن روحیه انقلابی به اهواز گریخت و زندگی مخفیانهای را از ترس حاکم بغداد در پیش گرفت تا اینکه موفق شد به مصر بگریزد و از شر ناصبیها (دشمنان اهل بیت) در امان بماند.
* زندگی ناصرخسرو در خراسان مخفیانه بود
این استاد دانشگاه با اشاره به مذهب شیعی هفت امامی (اسماعیلیه) ناصر خسرو گفت: او به همین دلیل زندگی نسبتاً مخفیانهای در خراسان داشت. نقل است که روزی در نیشابور، مردم بازار مردمی را که اسماعیلی مذهب بود و اشعار ناصر خسرو را میخواند، قربتاً الی الله کشتند! به همین دلیل هم ناصر خسرو بساط تبلیغ خود را از نیشابور جمع کرد و به «یونگان دره» محلی در افغانستان امروزی رفت. او از این غربت خود گله میکند و چنین میسراید: «آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا / گویی زبون نیافت زگیتی مگر مرا»
* ملحقات ضد دینی دیوان ناصرخسرو از آن او نیست
محقق افزود: این دوری ناصر خسرو از وطن به او این فرصت را داد که آثار گرانبهایی در شعر و مقاله خلق کند. همین امر سبب میشد دشمنانش اشعاری ضد دین بسرایند و به او نسبت دهند. اما چگونه ممکن است فردی مأمور تبلیغ تشیع در خراسان بزرگ باشد و معاد را قبول نداشته باشد؟! کسی که چنین سروده است: «زان روز بترس کاندر او پیدا / آید همه کارهای پنهانی *** پوشیده نماند آن زمان کاری / کان را تو همی کنون بپوشانی». او به صراحت میگوید: اگر به جبر عقیده داشته باشم، ظالم هستم!
* ناصرخسرو زبان فارسی را زنده کرد
محقق در پایان سخنان خود، اشارهای اجمالی به برخی آثار ناصرخسرو داشت و یادآور شد: کتاب «وجه دین» ناصر خسرو، تأویلات مذهبی او را ذکر میکند. زیرا اسماعیلیه بسیار قائل به تأویل هستند و میگویند ظاهر قرآن مانند پوسته میماند و مفهوم آن مانند مغز است.
معادلسازی فارسی به جای استفاده از کلمات عربی
وی با ذکر نام دیوان ناصرخسرو گفت: او نه تنها شاعر بود بلکه زبان فارسی را نیز زنده کرد. مثلاً او به جای کلمات «علیرغم» عبارت «بَرکامه» را به کار برده که معادل بسیار زیبایی است: «ور خواهد کشتن به دهن کافر او را / روشن کندش ایزد برکامه کافر». همچنین او به جای کلمه عربی «حداقل» عبارت «برکمینه» را استفاده میکند: «چو تو سیصد هزاران آزمودهست / اگرنه بیش، باری برکمینه».