نهضت بیداری اسلامی و جریان معكوس سلطهی جهانی
جریان معكوس و مخالف سلطهی جهانی با نهضت بیداری اسلامی تحقق پیدا كرده است. این روند بر خلاف هنجارهای جهانی، بر محوریت اسلام به عنوان منبع سلامت و سعادت زندگی، مسیر متفاوتی با سلطهی استعماری را دنبال میكند.
منطق "قدرت سلطهآمیز" بر تكثیر ایدهها، ارزشها و كالاها و در یك شعاع عمیق مبتنی بر توسعهی خودآگاه و ناخودآگاه نظام معرفتی و نظام زندگی در قلمرو سیاست، فرهنگ و اقتصاد با مركزیت بخشیدن به سلطهی قدرت مركزی است. آمریكا مركزی1، استثناءگرایی آمریكایی2 و ایدئولوژِی پیشینی آن یعنی اروپامحوری3، مرجعیت اصلی این نوع سلطه بر جهان محسوب میشود. نظام سلطه در استعمار كهنه با حضور نظامی و تسخیر سرزمینی وارد كشورهای جهان میشد، اما در دوران استعمار نو، دین و فرهنگ و همهی ارزشها را نشانه میرود. امروزه نظام سلطه با دوفضایی شدن جهان، هم در جهان واقعی و هم در جهان مجازی، توسعهی سلطهآمیز فرهنگ لائیك را با نگاه «یا با ما هستید، یا بر ما»4 دنبال میكند.
تفكر اروپامحورانه و آمریكامركزانه بر تكرار ارزشهای خود در قالب نظام دموكراتیك سكولار تأكید میكند؛ فراگیر شدن سبك زندگی غربی، جداسازی دین از نهادهای مهم اجتماعی، توسعهی نمادهای اقتصادی آمریكایی و از همه مهمتر نظام لیبرالیسم آمریكایی، كه دور كردن انسان مسلمان از اسلام پیامبر و سیرهی پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام را در برنامهی خود دارد.
انقلاب اسلامی ایران یا جریان معكوس سلطهی جهانی
انقلاب اسلامی ایران كه با مرجعیت دین و دینداری و با هدف اقامهی عدل و عدالت اسلامی شكل گرفت، آغاز نهضت بیداری محسوب میشد و میتوان از آن به "جهانی شدن معكوس" و "جریان معكوس سلطهی جهانی" یاد كرد. امام خمینی، آن بزرگعارف زمان كه روحی بلند و از جنس پیامبران داشت، خود را منها كرد و خدا را در محور همهی معرفتها، ایدهها و حركتها و خواستهها قرار داد. او وصل شد به قدرت لایزال الهی و در پرتو آن موفق شد در دورهی اوج سكولاریزم و در مركزیترین لنگرگاه غرب، یعنی ایران، انقلابی را با محوریت اسلام و تنها با توان ملت بزرگ ایران به ثمر برساند.
انقلاب اسلامی ایران بر خلاف هنجارهای شكلگرفتهی متكی بر اندیشهی اروپامحوری و آمریكامركزی، به دنبال مركزیت بخشیدن به "الله" و "قانون الهی" و تبلور بخشیدن به "لاالهالاالله" بود. ایران زیباترین جلوهی این هدف را در شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" به نمایش گذاشت.
دنیای سلطهآمیز غرب كه مردم غرب از جمله قربانیان آن به حساب میآیند، علاوه بر سلطهسازی بر زندگی مردم جهان، فرهنگ منهای خدا و سیاست منهای عدالت جهانی و اقتصاد منهای حق زندگی برای همهی مردم جهان را دنبال میكرد. در خوشبینانهترین وجه ارزشی، نظام ارزشی سلطهآمیز آمریكایی و اروپایی، زندگی مادی همراه با حقوق اجتماعی مبتنی بر اومانیزم لائیك را دنبال میكند كه در آن حق زندگی برای شهروندان غربی با نگاه مادیگرایانه تأمین میشود. نظم اجتماعی و نظام رفاه اجتماعی در برخی كشورهای اروپایی دیده میشود. این نظم و قانون در جلوههای ظاهری رعایت میشود، ولی این حق وقتی به مردم مظلوم جهان مثل مردم آفریقا، افغانستان، عراق، پاكستان و دیگر نقاط عقبنگهداشتهی جهان میرسد، تبدیل به ابزار سیاست و منفعت میگردد.
در این نگاه تنها قدرت است كه امتیاز تولید میكند5 و دولت قدرتمند حكم پادشاهی را پیدا میكند كه منطق زندگی برای او بر مبنای "همه چیز برای آسایش پادشاه" و "همه چیز برای آسایش آمریكا و اروپا" تعریف میشود. این نگاه خودخواهانه منشأ ظلمها و كشتار جمعی6 بسیاری در دو سدهی اخیر شده و نمونههای آن در آفریقا، فیلیپین، هند، هیروشیما و ناكازاكی، حلبچه و بسیاری دیگر از نقاط جهان ثبت است. این نگاه زمینهی ظلمهای زیادی را برای دیكتاتورهای غربزده فراهم كرده است؛ دیكتاتورها و مستبدانی امثال رضا شاه و محمدرضا پهلوی و در شكل اخیر آن زینالعابدین بنعلی، علی عبدالله صالح و حسنی مبارك كه مردم ایران، تونس، یمن و مصر را از كمترین حقوق ارزشی اسلام و حداقلهای زندگی محروم كردند و جهانی از فقر را به قول رهبر عزیز انقلاب اسلامی ایران در مصر و تونس بر جای گذاشتند.
دین؛ فرایند معكوس جهانیشدن و توسعهی فرهنگ مخالف با بیعدالتی
فرایند معكوس جهانیشدن و جریان معكوس سلطهی جهانی در مهمترین وجه خود، مرجعیت بخشیدن به دین را برای مسیردهی به همهی ابعاد زندگی رقم میزند. از همین منظر است كه انقلاب اسلامی ایران و نهضت بیداری اسلامی كه امروزه میرود تا همهی جهان اسلام را در بر بگیرد، یك "نهضت مسیرساز" برای جهان امروز و آینده محسوب میشود.
انقلاب اسلامی تنها یك جریان مسیرساز برای كشورهای اسلامی محسوب نمیشود، بلكه یك فرهنگ بیداری در جهان غرب است و در شكل فرهنگ مخالفت7 و در فعالیتهای رو به گسترشی همچون سازمانهای غیر دولتی8 مخالفت میكند. با نگاه سلطهآمیز و بیعدالت دولتهای غربی و جنگ بر علیه مردم عراق، افغانستان و دیگر ملل جهان و همچنین مخالفت با ارزشهای مسلط جوامع غربی مثل توسعهی فحشاء و هرزهگی، تخریب محیط زیست، نظام ربوی بانكی، توسعهی خانوادههای تكوالدینی9 و كمرنگ شدن ارزشهای دینی در جامعه. این جریان بیداری جلوه میكند در فرهنگ و سیاستی كه منجر میشود به تقاضای بسیار بالا برای اندیشههای ضد سكولاری مثل كتاب استیفن كارتر10 تحت عنوان "فرهنگ بیایمانی"11 كه پرفروشترین كتاب سال آمریكا در سال 2001 شد و صدها و هزاران مخالفت دیگر فرهنگی مردم آمریكا و اروپا كه حكایت از یك خستگی فراگیر بشریت در دوری از خدا دارد.
این نهضت عظیم اسلامی اگر بتواند بهدور از سلطهی رسانهای كه میكوشد جهان اسلام را به رویكرد دفاعی و شرمسارانه بكشاند، از اصالت بازگشت به سیرهی پیامبر و اسلام حقیقی برخوردار شود، جهان شاهد شكوه و جلال متفاوتی خواهد شد.
بر همین مبنا است كه رهبر خردمند و حكیم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای در یكی از فرازهای خطبههای نماز جمعهی 15 بهمن 1389، با تكیه بر اندیشههای امام بیداری و امام هوشیاری، خمینی كبیر بر محوریت دین در مسیردهی به همهی زندگی تأكید فرمودند:
«در نگاه اسلامی امام، دین مسئول جهتدهی به همهی تلاشهای انسان و جوامع بشری در همهی عرصهها و زمینهها است و تفكیك دنیا از آن، به تهیشدن و نابودن شدن زندگی بشر میانجامد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تبیین صحیح رابطهی دین و دنیا را علت اصلی خصومت پایانناپذیر مستكبران با امام دانستند:
«همهی مستبدان و ظالمان تاریخ بشر، از فرعون و نمرود گرفته تا شاه و صدام و بوش، تلاش كردهاند عرصههای مختلف دنیا را از دین تهی كنند تا زمینهی تسلط فسادآمیز خود را بر جوامع بشری مهیا سازند. اما امام خمینی مبنای این نظم باطل را بر هم زد و در فكر و عمل ثابت كرد كه دین میتواند و باید دنیای انسان را مهندسی و پیشوایی كند.»
امروزه نهضت بیداری اسلامی یك جریان معكوس و مخالف با سلطهی اروپامحورانه و آمریكامركزی محسوب میشود؛ جریانی كه با موفقیت فراگیر خود، جهان جدید فرهنگی و دینی را نوید میبخشد كه متفاوت با هنجارهای غالب غرب است و مبنای آن توحید و سیرهی پیامبر اعظم اسلام(ص) خواهد بود.
نگاه اروپامحوری و آمریكامركزی و نگاه خدامحوری
رویكرد آمریكامركزی و اروپامحوری، جهان را با منطق مركزـپیرامون
12 درك میكند. این رویكرد میكوشد تا خود را در مركز جهان و "همه غیر خود" را در جهان پیرامون قرار دهد. با همین رویكرد و البته با رویكرد بازدارنده، بیداری اسلامی كه امروز در تونس، یمن، مصر و اردن شكل گرفته است و با منطق مركزـپیرامون با محوریت جمهوری اسلامی ایران تفسیر كند، میرود تا معادلات سیاسی و فرهنگی همهی جهان را تحت تأثیر خود قرار دهد. به گفتهی رهبر اندیشمند انقلاب اسلامی ایران در خطبههای عربی 15 بهمن 1389: «دستگاههای تبلیغاتی دشمن میكشند كه القاء كنند انقلاب اسلامی در صدد صدور تشیع و نظام ولایت فقیه به مصر است.» اما اینها نگاههای تفرقهافكنانهای است كه با منطق مادی مركزـپیرامون و با توجه به منطق سلطه، به جهان اسلام نگاه میكند.
نگاه آمریكامركزی و اروپامحوری قادر به درك مفهوم بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی با مركزیت اسلام نیست. امروزه مركزیت همهی نهضتهای اسلامی، توحید است و سیرهی پیامبر گرامی اسلام و نگاه آخرتگرایی است. امروزه اسلام در مركز است و انقلاب اسلامی ایران و نهضتهای بیداری اسلامی در عراق، افغانستان، تونس، مصر، یمن، اردن و لبنان پیرامون ارزشهای اسلامی شكل میگیرد و توسعه مییابد و نهادسازی میكند.
تفكر اروپامحورانه و آمریكامركزانه بر تكرار ارزشهای خود در قالب نظام دموكراتیك سكولار تأكید میكند؛ فراگیر شدن سبك زندگی غربی، جداسازی دین از نهادهای مهم اجتماعی، توسعهی نمادهای اقتصادی آمریكایی در شكل لباس آمریكایی، غذای آمریكایی، زندگی آمریكا، شهرسازی و معماری آمریكایی و از همه مهمتر، نظام لیبرالیسم آمریكایی كه دور كردن انسان مسلمان از اسلام پیامبر و سیرهی پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام را در برنامهی خود دارد.
اما نهضت بیداری اسلامی، نهضتی است كه با محوریت الله و توحید میاندیشد و فضایی را برای زندگی ترسیم میكند كه عبودیت خدا در آن محور همهی ارتباطات فردی و اجتماعی است. نظام معرفت الهی، اساساً نظام بدون سلطهی انسان بر دیگری است. در نظام معرفت الهی، تنها او است كه متعالی است؛ هوالمتعالی. علوّ او از جنس رحمت بر همهی خلائق و غضب و خشونت او بر همهی متكبران و ظالمان است.
واقعیت این است كه امروزه ما در جهانی زندگی میكنیم كه گسترش سواد و علم و دانش همراه با فراگیری دسترسی به اطلاعات و وجود الگوهای پیروز حق بر باطل توسعه یافته كه شكل برجستهی آن "پیروزی انقلاب اسلامی" است. امروزه جهان با یك نهضت بیداری اسلامی مواجه است. نهضت بیداری اسلامی محصول نگاه مقایسهای مسلمانان جهان به الگوهای زندگی در گسترهی جهان امروز است كه بخشی از پیامد جهانی شدن جدید است.
از سوی دیگر تجربههای یكسویهی پیشرفت و موفقیت كه در شكل برجستهی آن میتوان از رشد كاریكاتوری دنیای غرب نام برد و همچنین عقب نگهداشته شدن كشورهای اسلامی به دلیل خودكامگی رهبران این كشورها و سیاستهای سلطهآمیز جهان غرب، نوستالژی عمیقی را برای مسلمانان پدید آورده است كه میتوان از آن به عنوان عمیقترین نوستالژی تاریخ اسلام نام برد. امروزه مسلمانان عطش عمیقی به زندگی در "جامعهی اسلامی" در ذیل "حكومت اسلامی" و "حكمرانی اسلامی" پیدا كردهاند و بازخوانی سیرهی پیامبر رحمت (ص) و مشی رحمانی او را دنبال میكنند.
معنویتگرایی و خردگرایی الهی
نهضت بیداری اسلامی معاصر با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده و در شكل بسیار باشكوه و خیرهكنندهای در تونس، مصر، یمن و اردن در مسیر پیروزی قرار گرفته است. میتوان خصوصیات این نهضت را "توحیدگرایی"، "سلطهستیزی"، "شهادتطلبی" و "مقاومت تا پیروزی"، "خردگرایی الهی" و "استقلالگرایی برخاسته از لاالهالاالله" برشمرد. این نهضت عظیم اسلامی اگر بتواند بهدور از سلطهی رسانهای كه میكوشد جهان اسلام را به رویكرد دفاعی و شرمسارانه بكشاند، از اصالت بازگشت به سیرهی پیامبر و اسلام حقیقی برخوردار شود، جهان شاهد شكوه و جلال متفاوتی خواهد شد؛ شكوه و جلالی كه در آن انسان ارزش متعالی مییابد و قیمت آن تا ارزش خدا بالا میرود و رعایت حق او از رعایت حق خدا برخوردار میشود و احیاء یك نفر از جامعهی انسانی به منزلهی احیاء همهی بشریت است. اما اگر بیرغبتی به یك انسان نشان داده شود و قدم در پرتگاه ظلم به انسان دیگر بردارد، به منزلهی قدم برداشتن برای هلاكت همهی جامعه بشریت خواهد بود.
نگاه سلطهآمیز غرب زمینهی ظلمهای زیادی را برای دیكتاتورهای غربزده فراهم كرده است؛ دیكتاتورها و مستبدانی امثال رضا شاه و محمدرضا پهلوی و در شكل اخیر آن زینالعابدین بنعلی، علی عبدالله صالح و حسنی مبارك كه مردم را از كمترین حقوق ارزشی اسلام و حداقلهای زندگی محروم كردند و جهانی از فقر را بر جای گذاشتند.
رسیدن به این اوج، نیازمند عبودیت و بندگی خداست كه در پرتو آن خرد و عقلانیت بارور میشود و عقل در مسیر معنویت و معنویت در مسیر عقلانیت قرار میگیرد. پیامبر گرامی اسلام (ص) خطاب به همهی بشریت فرمودهاند: «فرزندان آدم! پروردگارتان را فرمانبردار باشید تا شما را خردمند نامند و نسبت به فرمان او عصیان مكنید تا از زمرهی نادانان شوید.»13 در واقع زیباترین جلوههای حكمت و خرد در عبودیت و فرمانبرداری از خدا تحقق پیدا میكند كه عقل جامع و حكمت فراگیر است. عمیقترین و جامعترین حكمتها حكمتی است كه عطر خدا داشته باشد.
در این نگاه، عقلگرایی و معنویتگرایی دو سوی و دو طیف نیستند، بلكه از یك جنس و از یك مرجع نشأت میگیرند. لذا عقل، عقل نمیشود، مگر در پیوند با خدای متعالی وگرنه جملگی نفس است و نفس؛ چنانكه مولای متقیان فرمودند: «الهوی یمنع العقل14؛ هوای نفس مانع عقل است.»
بنابراین بسیاری از امور كه در جهان متجدد از آن به عقلانیت تعبیر میشود، در واقع جلوههای نیرنگ یا خرد یكسویه است كه به انتهای عمل و انتهای جهان نمیاندیشند ولذا مرجع عقل نافع و علم نافع نمیشود.
در واقع رابطهی معنویت و عقلانیت به نوعی همان رابطهی بازخوانیشدهی دین و دنیا است كه مورد تأكید رهبر دوراندیش انقلاب اسلامی و عارف بلندقامت انقلاب، امام راحل بود. دنیای بدون دین، خرابآبادی است كه جز ملال، كاستی، نبودن و نشدن چیزی از آن به دست نمیآید. چنین دنیایی بهسان خردی است كه بدون خدا، تبدیل به نیرنگ تخریب جهان میشود و كشتارهای جمعی و غیر جمعی را سبب میشود، جان و روح جامعهی انسانی را ویران میكند و دلخستگیها و آشفتگیهای بشری را رقم میزند.
باشد كه ما نیز در زمرهی عاقلان الهی و الهیون عاقل باشیم و حكمت را معنویت و معنویت را حكمت بخشیم تا دوباره شاهد مجد و عظمت جهانی اسلام و مسلمانان و ارزشیافتن جهانی انسان باشیم. «ألیس الصُّبْحُ بِقَریبٍ»15
پینوشت:
1. Americo-centrism
American Exceptionalism .2
Eurocentrism .3
Either you are with us or against us .4 – جملهای كه جرج بوش رئیسجمهور آمریكا در 6 نوامبر 2001 برای تهدید هركسی كه با آمریكا نیست، گفت.
The might is the right .5
Genocides .6
Dissident Culture .7
Non-Governmental Organizations (NGOs) .8
Single parents family .9
Stephen Carter .10
Cultural Disbelief .11
Center-periphery .12
13. نهج الفصاحه – ص 5، حدیث 22
14. غررالحكم و درر الكلم
15. سوره هود – آیه 81