به گزارش فارس، بسیاری از محققان و کارشناسان استدلال میکنند رسانههای آمریکا به جای آنکه در خدمت انعکاس واقعی اخبار مربوط به نامزدهای انتخابات این کشور باشند ابزارهایی هستند که تلاش میکنند کاندیدای همسو با سیاستهای شرکتهای مالک آن رسانهها را به مردم تحمیل کنند.
همانگونه که گفتیم بر اساس مدل مفهومی پروپاگاندا که «ادوارد هرمان» و«نوام چامسکی» ارائه کردهاند، پنج اصل، روش فیلتر اخبار در رسانههای آمریکا که مالکیت آنها در اختیار شرکتهای بزرگ است را تعیین میکنند.
* پنج اصل فیلتر اخبار در رسانهها
در این مدل استدلال میشود مالکیت رسانه، نحوه تأمین منابع مالی در رسانهها، مراجعی که رسانهها به آنها رجوع میکنند، اصل رگبار انتقاد و ایدئولوژی هراسافکنی پنج اصلی هستند که تعیین میکنند مخاطبان عام باید چه اخباری را بشنوند و از شنیدن چه اخباری محروم شوند. (برای اطلاع از این اصول به این لینک رجوع کنید).
همچنین گفتیم که این فیلترهای رسانهای از جمله عواملی هستند که رسانهها را از نهادهایی در خدمت ترفیع موازین دموکراسی به بنگاههایی تجاری در خدمت تأمین منفعت اقتصادی خودشان تنزّل میدهند.
یکی از مهمترین اصولی که در مدل هرمان و چامسکی نقش مهمی در فیلتر و سانسور اخبار رسانههای آمریکایی و حتّی سایر رسانههای دنیا دارد، «اصل مالکیت» است.
*رسانهها واقعیت را بازتاب میدهند یا رخدادهایی که درآمدزاست؟
این یک اصل طبیعی است که هنگامی که رسانهها به مالکیّت شرکتهای خصوصی درآمدند، بحث بازتاب دادن اخباری که در راستای منفعت اقتصادی آن شرکتهای است در اولویت پوششهای خبری آن رسانه قرار میگیرد. هرمان و چامسکی میگویند از آنجا که رسانهها در حال حاضر یا خودشان شرکتهای بزرگی هستند و یا بخشی ازشرکتهای ادغامشدهاند (مانند وستینگهاوس و ژنرال الکتریک) اطلاعاتی که آنها به عموم میدهند، در راستای سودی است که منافع این شرکتها را تأمین کند. این شرکتهای ادغامی غالبا پا را از حیطه حوزههای سنتی رسانهها فراتر میگذارند و بنابراین منافع مالیای دارند که در صورت انتشار یک خبر خاص، ممکن است به خطر بیفتد. طبق این استدلال، آن دسته از اطلاعات خبری که بیش از همه منافع مالی مالکان آن رسانه را به خطر میاندازند، جانبدارانهتر خواهند بود و بیش از سایر اطلاعات سانسور خواهند شد.
در این مقاله به این بحث خواهیم پرداخت که «اصل مالکیت» چه نقشی در پوشش اخبار انتخابات آمریکا دارد و شرکتهای کنترلکننده رسانههای آمریکایی چگونه با توجه به این اصل، حمایت از نامزدهای مختلف انتخابات آمریکا را در دستور کار قرار میدهند. بر این اساس، ابتدا به توضیح مختصری در باب مسئله «تمرکز مالکیت» در رسانههای آمریکا پرداخته و سپس توضیح خواهیم داد این مسئله چه نقشی در کانالیزه کردن اخبار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خواهد داشت.
تمرکزگرایی در مالکیت رسانههای آمریکایی
تمرکز در مالکیت رسانهای به فرایندی اطلاق میشود که به موجب آن افراد یا سازمانهای کمتری کنترل بخشهای بیشتری از رسانههای جمعی را به عهده میگیرند. نتایج تحقیقات اخیر حاکی از آن است که تمرکز بر مالکیت رسانهها پدیدهای رو به فزونی است و بسیاری از صنایع رسانهای تحت مالکیت تعداد معدودی شرکت قرار دارند (نقل از کتاب «راهنمای مطالعات رسانهای سیج، 2004)
* همه رسانهها در اختیار 6 غول رسانهای
بحث تمرکز مالکیت در رسانههای آمریکا موضوع گستردهای است که تحت عناوین فرعی مختلفی از قبیل مالکیت چندگانه شرکتها بر رسانهها، ادغام شرکتهای رسانهای و مسائلی از این قبیل قابل طرح است؛ اما ما در اینجا برای رعایت اختصار، از بررسی تمامی زوایای این پدیده و اینکه چه عواملی به ایجاد انحصار مالکیت در رسانههای آمریکا منجر شدهاند، صرفنظر میکنیم و تنها به این توضیح بسنده میکنیم که ترکیب عوامل مختلفی که در اینجا جریان دارند، موجب شدهاند مالکیت رسانهها به انحصار 6 شرکت بزرگ درآیند. جدول زیر، فهرست این شرکتها، رسانههایی که تحت کنترل آنهاست و درآمدهای آنها در سال 2009 را آورده است.
جدول 1ـ شش شرکت بزرگ که مالکیت اکثر رسانههای آمریکا را در اختیار دارند
کمپانیهای مالک رسانهها | رسانههای تحت تملک | میزان درآمد (سال 2009) |
شرکت رسانهای انبیسی یونیورسال | Bravo
CNBC NBC News MSNBC NBC Sports NBC Television Network Oxygen SciFi Magazine Syfy Telemundo USA Network Weather Channel Focus Features NBC Universal Television Distribution NBC Universal Television Studio Paxson Communications Trio Universal Parks & Resorts Universal Pictures Universal Studio Home Video | 157 میلیارد دلار |
کمپانی والتدیزنی | ABC Television Network
Disney Publishing ESPN Inc. Disney Channel SOAPnet A&E Lifetime Buena Vista Home Entertainment Buena Vista Theatrical Productions Buena Vista Records Disney Records Hollywood Records Miramax Films Touchstone Pictures Walt Disney Pictures Pixar Animation Studios Buena Vista Games Hyperion Books |
36/1 میلیارد دلار |
شرکت نیوز کرپریشن | Dow Jones & Company, Inc.
Fox Television Stations The New York Post Fox Searchlight Pictures Beliefnet Fox Business Network Fox Kids Europe Fox News Channel Fox Sports Net Fox Television Network FX My Network TV MySpace News Limited News Phoenix InfoNews Channel Phoenix Movies Channel Sky PerfecTV Speed Channel STAR TV India STAR TV Taiwan STAR World Times Higher Education Supplement Magazine Times Literary Supplement Magazine Times of London 20th Century Fox Home Entertainment 20th Century Fox International 20th Century Fox Studios 20th Century Fox Television BSkyB DIRECTV The Wall Street Journal Fox Broadcasting Company Fox Interactive Media FOXTEL HarperCollins Publishers The National Geographic Channel National Rugby League News Interactive News Outdoor Radio Veronica ReganBooks Sky Italia Sky Radio Denmark Sky Radio Germany Sky Radio Netherlands STAR Zondervan |
30/4 میلیارد دلار |
شرکت تایم وارنر | Home Box Office (HBO)
Time Inc Turner Broadcasting System, Inc Warner Bros. Entertainment Inc CW Network (partial ownership) TMZ New Line Cinema Time Warner Cable Cinemax Cartoon Network TBS TNT America Online MapQuest Moviefone Castle Rock Sports Illustrated Fortune Marie Claire People Magazine |
25/8 میلیارد دلار |
شرکت ویاکام | Paramount Pictures
Paramount Home Entertainment Black Entertainment Television (BET) Comedy Central Country Music Television (CMT) Logo MTV MTV Canada MTV2 Nick Magazine Nick at Nite Nick Jr. Nickelodeon Noggin Spike TV The Movie Channel TV Land VH1 |
13/6 میلیارد دلار |
شرکت سیبیاس | CBS News
CBS Sports CBS Television Network CNET Showtime TV.com CBS Radio Inc. (130 stations) CBS Consumer Products CBS Outdoor CW Network (50% ownership) Infinity Broadcasting Simon & Schuster (Pocket Books, Scribner) Westwood One Radio Network | 13 میلیارد دلار |
غیر از این 6 شرکت، اگر بحث رسانههای اینترنتی را هم در نظر بگیریم سه شرکت بزرگ یاهو، با درآمد 1/40 میلیارد دلار (تا سال 2006)، گوگل با 6/154 میلیارد دلار (تا سال 2006) و مایکروسافت با درآمد 8/306 میلیارد دلار (تا سال 2006) شرکتهایی بودهاند که انحصار رسانههای اینترنتی را به دست گرفتهاند.
منتقدان، این تمرکز در مالکیت رسانه را موضوعی میدانند که باعث شده است رقابت در تنوع اخبار رسانههای آمریکا کاهش یابد و این اخبار به نفع منفعت اقتصادی این شرکتها سانسور شود.
* خبرها به سمت منافع 6 غول رسانهای حرکت میکنند
«رابرت مکچسنی» موسس سایت «فری پرس» (به معنی رسانه آزاد) و استاد روزنامهنگاری وعلوم ارتباطات جمعی دانشگاه ایلینویز آمریکا که کتابها و مقالات متعددی درباره نقش رسانههای سودمحور آمریکایی در تضعیف دموکراسی نوشته است، در مقالهای با عنوان «درک جنبش اصلاحات رسانهای» در سال 2009 مینویسد در حال حاضر شرکتهایی که بر رسانههای سیطره دارند از قدرتشان در بازار برای پیشبرد برنامههایشان استفاده میکنند و تلاش میکنند سیر پوشش اخبار را به سمت منافع اقتصادی شرکتهای خودشان پیش ببرند.
بنابراین، این بحث که تمرکز رسانهای در آمریکا باعث اعمال فیلتر قدرتمندی بر پوشش اخبار شده است، مبحث مستدلی است که محافل علمی بارها به آن اشاره کردهاند. اما یکی از مسائلی که در حیطه پوشش اخبار اهمیت گستردهای دارد، بحث اهمیت رسانهها در پوشش اخبار مربوط به انتخابات مختلف آمریکا است.
در اینکه رسانهها در اثرگذاری بر برداشتها و ترجیحات عموم جامعه اثرگذار هستند، جای شک نیست (برای دیدن مقالههای علمی انجام شده در این مورد به آثار پژوهشی استرومبرگ (2004)، گنتزکو و شاپیرو (2004)، گنتزکو (2006)، دلا ویگنا و کاپلان (2007) که در مقاله گنتزکو و شاپیرو(2009) به آنها اشاره شده، رجوع کنید) اما موضوعی که در این میان جای بحث دارد این است که رسانهها در انتخابات آمریکا چه دغدغههایی برای پوشش دادن اخبار دارند و اصل مالکیت، آنها را ناچار به اعمال چه فیلترهایی برای تخریب چهرههای سیاسی و یا تبلیغ آنها میکند.
منفعت اقتصادی مالکان رسانهها و جانبداری از نامزدهای سیاسی
قوانین دولتی مربوط به مالکیت رسانههای خبری در آمریکا مبتنی بر دو مفروضه است. فرض اول این است که محتوای اخبار تأثیر قدرتمندی بر روند جریانات سیاسی دارد، به این صورت که هر چه محتوای آن اخبار از لحاظ ایدئولوژیکی متنوّعتر باشد، نتایج اجتماعیای که حاصل میشود، مطلوبتر خواهد بود. طبق رأی دادگاه عالی آمریکا در سال 1945: «یکی از حیاتیترین منافع عمومی این است که اخبار از بیشترین تعداد منبع ممکن و با بیشترین جنبه و رنگ و بوی مختلف منتشر شود. پیش فرض چنین منفعتی این است که احتمال اینکه بتوان نتایج درست را از دهانهای مختلف استخراج کرد بیشتر است تا آنکه آن نتیجه را از جریانی که با انتخابی مستبدانه روی کار آمده است، شنید (دادگاه عالی آمریکا، 1945)
مفروضه دوم این است که اگر وضع بازار نابسامان باشد، ایدئولوژیهای اخبار تولید شده هم از لحاظ تنوع کاهش خواهد یافت. به عنوان مثال، «کمسیون ارتباطات فدرال» نتیجهگیری کرده است بین دیدگاههایی که در رسانهها ابراز میشوند و مالکیت خبرگزاریها رابطه مستقیم وجود دارد، بدین معنی که هر چه شرکتهایی که مالکیت رسانهها را در اختیار دارند، متنوعتر باشند، دیدگاههایی که در رسانهها ابراز میشوند هم گستردگی بیشتری خواهند داشت (کمسیون ارتباطات فدرال آمریکا، 2003).
همانطور که در قسمت قبل گفتیم جریان رسانهای فعلی آمریکا جریان متمرکزی است که در اختیار تعداد معدودی شرکت قرار دارد. بنابراین، یک نتیجه مستقیم تمرکزگرایی رسانههای آمریکا این است که رسانههای این کشور با جریانی نسبتاً هماهنگ از یک نامزد یا جریان سیاسی حمایت کنند.
* مردم مانند رسانهها اشتباه فکر میکنند
نمود بیرونی این تمرگزگرایی در انتشار اخبار را میتوان در نگرشهای نادرستی دانست که رأیدهندگان آمریکایی نسبت به مسائل کلیدی سیاسی پیدا میکنند. به عنوان مثال چنانکه در جدول زیر دیده میشود درصد زیادی از جمعیت آمریکا درباره مسائل جنگ عراق عقایدی داشتهاند که آشکارا اشتباه بوده است (جدول از لینک زیر)
جدول 2- فراوانی عقاید نادرست مردم آمریکا در زمان حمله به عراق
عقایدی که مردم آمریکا در زمان جنگ عراق درست میپنداشتند، اما بعداً آن را نادرست دانستند | درصد |
صدام حسین با القاعده ارتباط نزدیکی داشته است | 84% |
صدام حسین در حملات 11 سپتامبر دست داشت | 52% |
عراق در زمان حمله آمریکا سلاحهای کشتار جمعی داشت | 58% |
* در جنگ عراق تنها 3 درصد منابع خبری مانند دولتمردان آمریکا فکر نمیکردند
در همین راستا، نتایج یک پژوهش توسط سازمان «بیطرفی و دقت در گزارشدهی» در سال 2003 نشان داد شبکههای خبری بیشتر بر منابع طرفدار جنگ تمرکز میکردند و منابعی که با جنگ مخالف بودند را از نظر میانداختند. این پژوهش نشان داد 71 درصد از منابع خبری آمریکا حمایتکننده جنگ عراق بودند، در حالی که تنها 3 درصد از آنها با این جنگ مخالف بودند! نتیجه جالب دیگر این پژوهش این بود که احتمال اینکه مخاطبان رسانهها با منبعی طرفدار جنگ روبرو شوند 6 برابر بیشتر از روبرویی با یک منبع خبری مخالف جنگ بود.
نمودار زیر، میزان تأکید رسانههای آمریکایی بر منابع طرفدار و مخالف با جنگ عراق در مقایسه با کل رسانهها را نشان میدهد.
* مقامات نظامی آمریکایی خبرنگاران جنگ عراق بودند
نتایج پژوهش جالب دیگری که سازمان «بی طرفی و دقتدهی در گزارشدهی» در سال 2004 انجام داد آشکار ساخت از میان 319 منبع خبری تلویزیونی که حوادث جنگ عراق را پوشش میدادند 244 منبع (یعنی 76 درصد) آنها توسط مقامات نظامی وقت یا سابق آمریکا اداره میشدند. این پژوهش نتیجهگیری کرد سیطره مقامات نظامی آمریکا بر شبکههای خبری پوششدهنده اخبار جنگ عراق، یکی از عوامل همسویی کامل جریان رسانهای آمریکا با سیاستهای دولت این کشور در این موضوع بود.
از طرف دیگر نتایج پژوهشهای گوناگونی نشان میدهند رسانههای آمریکایی به هیچ عنوان تا کنون در رقابتهای انتخاباتی بیطرف نماندهاند، بلکه آشکارا از نمایندگانی که ضامن تأمین منافعشان بودهاند، حمایت کردهاند. آشکارترین موارد این حمایتها را در انتخابات سال 2008 ریاست جمهوری آمریکا میتوان دید که حمایتهای بارز رسانهها از «باراک اوباما» در محافل آکادمیک به کرّات مورد بحث قرار گرفت.
حمایت آشکار رسانههای آمریکا از باراک اوباما در انتخابات سال 2008 نمونه بارزی از حمایت متمرکز رسانهها از یک کاندید بود.
همانطور که گفتیم پژوهشها و نظرسنجیهای گوناگونی این جانبداری رسانهای را آشکار کردهاند. نگاهی به برخی از این پژوهشها نشان خواهد داد این جانبداری رسانهای چگونه در انتخابات 4 سال گذشته آمریکا خود را نشان داد.
نتایج نظرسنجی پیو در 22 اکتبر 2008، یعنی تنها 6 روز پیش از برگزاری انتخابات آمریکا نشان داد 70 درصد آمریکاییها معتقد بودند رسانههای آمریکایی آشکارا از «باراک اوباما» حمایت میکردند، در حالی که تنها 9 درصد معتقد به حمایت رسانهها از «مککین» بودند.
اما آیا این نگرشهای مردم آمریکا ریشه در واقعیت داشت یا تنها احساس آنها را بازتاب میداد؟ نگاهی به پژوهشهای دیگر نشان میدهد این نظرات مردم آمریکا چیزی بوده که در واقع در رسانهها رخ داده است و از مدتها قبل از برگزاری انتخابات تا هنگام برگزاری آن ادامه داشته است.
* همه رسانهها طرفدار رئیس جمهوری اوباما
نتایج بررسی «مرکز تحقیقات روزنامهنگاری پیو» در تاریخ 29 اکتبر 2007 (تقریباً یه سال مانده به انتخابات) نشان داد تقریباً تمامی رسانههای آمریکا اخبار مربوط به تبلیغات انتخابات آمریکا را به نفع اوباما پوشش دادهاند؛ نتایج این پژوهش عملکرد رسانههای جمعی آمریکا را به این صورت نشان داد:
روزنامههای آمریکا:
• 59 درصد از کل اخبار مربوط به حزب دموکرات که در روزنامههای آمریکایی پوشش داده شدهاند، به نفع حزب دموکرات و تنها 11 درصد به ضرر آن بودهاند.
• 26 درصد از کل اخبار مربوط به جمهوریخواهها در روزنامههای آمریکا مثبت و 60 درصد آنها منفی بودهاند.
شبکههای تلویزیونی (ای.بی.سی نیوز، سیبیاس نیوز و انبیسی نیوز):
• 40 درصد از اخبار شبکههای تلویزیونی که درباره دموکراتها بودهاند، مثبت و 17 درصد آنها منفی بودهاند.
• 19 درصد از اخبار این شبکهها درباره جمهوریخواهها مثبت بودهاند در حالی که 37 درصد از آنها منفی بودهاند.
تلویزیونهای کابلی (سیانان، اماسانبیسی و فاکس):
• CNN مانند شبکههای تلویزیونی گرایشهای دموکرات داشت.
• 47 درصد از اخبار اماسانبیسی درباره دموکراتها مثبت و 19 درصد آنها منفی بود؛ همچنین 38 درصد از اخبار این شبکه درباره جمهوریخواهها مثبت و 37 درصد از آنها منفی بودهاند.
• 24 درصد از اخبار شبکه خبری فاکسنیوز درباره دموکراتها مثبت بودهاند، در حالی که 37 درصد از آنها منفی بودهاند.
• 32 درصد از اخبار مربوط به جمهوریخواهها در این شبکه مثبت و 21 درصد آنها منفی بودهاند.
پژوهشها نشان میدهند تقریباً تمامی رسانههای آمریکا در انتخابات 4 سال گذشته اخبار را به نفع اوباما تحریف میکردند.
* رسانهها اخبار الگور را به نفع بوش تحریف میکردند
اتفاقاتی که در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 2008 برای باراک اوباما رخ داد، دقیقاً همان اتفاقاتی بود که در خلال انتخابات سال 2000 برای «جرج دبلیو بوش» اتفاق افتاد. در جریان این انتخابات، رسانههای جریان اصلی آمریکا بارها به تلاش برای تحریف حقایق به نحو «بوش» در رقابت با «الگور» متهم شدند.
منتقدانی مانند «رابرت مکچسنی» این سوگیری رسانهها در حمایت از نامزدهای انتخاباتی را تنها راه حل آنها برای رفع نگرانیهایی دارند که مالکیت این رسانهها توسط شرکتهای خصوصی بر آنها وارد میکند. این کارشناسان استدلال میکنند اصل مالکیت، ایجاب میکند رسانهها از نامزدی حمایت کنند که در وهله اول بتواند منافع شرکتهای مالک رسانهها را تضمین کند؛ بنابراین آنها بیش از آنکه خود را به انعکاس برنامههای واقعی این نامزدها متعهد بدانند، تلاش خواهند کرد با تحریف برنامههای یک نامزد، او را به مردم «دیکته» کنند.
در حالی که تنوع رسانهها و تأکید بر تمرکززدایی از مالکیت آنها عاملی است که میتواند از وقوع چنین مشکلی پیشگیری میکند، سیطره شرکتهای معدود بر رسانههای آمریکا که در اغلب موارد سیاستهای همسو دارند ـ چنانکه دیدیم ـ عاملی بوده است که موجب شده است این رسانهها در اغلب موارد در به کرسی نشاندن حرفشان در انتخابات آمریکا موفق باشند.