به گزارش فارس، موسسه واشنگتن در مطلبی با عنوان «ایران و رئیس جمهور بعدی آمریکا» به قلم «دنیس راس» مشاور موسسه واشنگتن مینویسد: بدون توجه به اینکه چه کسی در انتخابات ششم نوامبر برنده میشود باید گفت که برنامه هستهای ایران در حال تبدیل شدن به مهمترین چالش رئیس جمهور بعدی است. در صورتی که رهبران ایران تغییر جهت نداده و به طور ناگهانی تصمیم به تعلیق برنامه غنیسازی اورانیوم نگیرند، پیشرفت مداوم برنامه هستهای ایران نیازمند اقداماتی اضافهتر از سوی آمریکا و جامعه جهانی خواهد بود. از نگاه آمریکاییها، به یاد داشتن اینکه باراک اوباما و میت رامنی خود را به جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای متعهد کردهاند، مهم است.
تلاشهای هستهای ایران با سرعت کنونی پیش از سال 2013 به نقطهای خواهد رسید که انباشتگی اورانیوم کم و متوسط غنیشده در این کشور ابراز اطمینان آمریکا از اینکه بتواند رهبران ایران را از مواجه کردن جهان با وضعیتی برگشتناپذیر بازدارد، دشوار میکند و این بدان معناست که ایرانیها ممکن است به خوبی قادر به تولید یک سلاح هستهای با سرعتی باشند که ما دیگر زمانی برای جلوگیری از آن نداشته باشیم. ایرانیها مطمئنا میتوانند تصمیم بگیرند تا تلاشهایشان را چه به خاطر ترس از پاسخ نظامی و یا تلاش برای کاهش تحریمهایی که اقتصاد آنها در حال تحمل آن است، کاهش دهند. اما این مسئله نیاز به تغییر در رفتار ایران دارد. با توجه به این مسئله چه اوباما و چه رامنی به ریاست جمهوری انتخاب شوند باید تصمیم بگیرند که برای دستیابی به هدف جلوگیری از پیشرفت ایران در برنامه هستهایش چه کارهای دیگری باید انجام دهند.
* تصمیمگیری درباره مسئله ایران برای اوباما راحتتر است
این مسئله احتمالا برای اوباما راحتتر است. وی با این موضوع در چهار سال گذشته زندگی کرده و در این مدت درسهایی را گرفته است. وی راهبردی را برای افزایش فشار بر ایرانیها و هزینهای که برای ادامه کار میپردازند، تدوین کرده و در عین حال راهی دیپلماتیک را در صورتی که بخواهند بازگردند، پیش پایشان گذاشته است. هیچ تردیدی نیست که ایرانیها در حال پرداخت هزینه اقتصادی هستند.
* اظهارات رهبران ایران به معنای تغییر روش ایران نیست
رهبران ایران در حالی که از موضع مبارزهطلبی و مقاومت صحبت میکنند، این تحریمها را ظالمانه میدانند. هیچ یک از این اظهارات بدان معنا نیست که ایران قصد تغییر روش خود را دارد بلکه بدان معناست که راهبرد فشار اوباما تاثیرگذار بوده است. هنوز سانتریفوژهای ایران در حال چرخیدن بوده و ایرانیها نیز در حال انباشته کردن اورانیوم غنیشده خود هستند. در نتیجه اوباما احتمالا باید راههای دیگری برای افزایش فشار اقتصادی و در عین حال تاکید بر اینکه زمان دیپلماسی در حال پایان بوده و همه گزینهها روی میز هستند، بیابد.
* رامنی به زمان بیشتری برای تصمیمگیری درباره ایران نیازمند است
رامنی نیز در چهار سال گذشته با این موضوع زندگی کرده است. اگر وی انتخاب شود، برای تثبیت دولت خود و بازنگری این مسئله به زمان نیاز خواهد داشت. احتمال بسیار کمتری وجود دارد که وی بتواند به سرعت اوباما درباره این مسئله تصمیمگیری کند اما وی نیز همانند رئیس جمهور آمریکا احتمالا ارزش افزایش فشار اقتصادی و نظامی به عنوان راهی برای افزایش هزینههای ایرانیها و در عین حال رساندن این پیام به آنها که در صورت شکست دیپلماسی ما آماده استفاده از زور خواهیم بود را درک خواهد کرد.
چنین موضعی و چنین پیامی همچنین به اسرائیلیها دلیلی برای ادامه همکاری با آمریکا در گامهای بعدی درباره ایران را میدهد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی خود در سازمان ملل بر اهمیت این مسئله تاکید کرد که ایران باید خط قرمزی را که نباید در توسعه برنامه هستهایش از آن عبور کند، درک نماید. خط قرمز او محدود کردن ایران به غنیسازی اورانیوم در حد متوسط بود. در واقع آنچه که وی بر آن تاکید داشت چگونگی تعریف معنای بازداشتن و اطمینان از این بود که ایران از نقطه بیبازگشت عبور نمیکند.
در این رابطه اعمال فشار بیشتر بر ایران خصوصا به دلیل آنکه نشاندهنده آمادگی لازم برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای است، برای اسرائیلیها مهم است. اما بحث درباره نظراتمان درباره چگونگی اطمینان از جلوگیری از این مسئله نیز از اهمیت برخوردار است کاری که دولت اوباما در حال انجام آن با اسرائیلیهاست. تردیدی نیست که این گفتوگوها در صورت انتخاب دوباره اوباما و یا رامنی ادامه خواهد یافت.
* رئیس جمهور جدید آمریکا احتمالا ابتکار مهیجتری را به ایرانیها پیشنهاد میدهد
اما یک چیز دیگر نیز هست که هر دو نامزد احتمالا انجام خواهند داد و آن هم آزمایش ابتکار دیپلماتیک مهیجتر یا پیشنهاد پایان بازی به ایرانیهاست. آنها این کار را نه تنها برای آزمایش احتمال اینکه ایران ممکن است هنوز هم آماده پذیرش نتیجهای باشد که به آنها انرژی هستهای صلحآمیز میدهد و در عین حال محدودیتهایی را اعمال میکند که دستیابی آنها به توان ساخت تسلیحات هستهای را از بین میبرد، انجام میدهند، و نه تنها به خاطر اینکه به ایرانی ها پیش چشم جهانیان و افکار عمومی خودشان نتیجه رد کردن پیشنهادات را نشان دهند، بلکه برای اینکه به افکار عمومی آمریکا ثابت کنند که ما آماده برداشتن گامهای بیشتر در صورت نیاز به بکارگیری زور هستیم.
هیچ رئیس جمهوری در آمریکا بدون اثبات این مسئله به زور متوسل نمیشود. گفتوگوها میان گروه 1+5 و ایرانیها بیشتر بر رویکرد گام به گام متمرکز بود که به منظور ترغیب ایران به هماهنگ کردن برنامه هستهایشان با تعهدات بینالمللی انجام میشد. اگر زمان بیشتری برای فشار بر ایران وجود داشت، رویکرد گام به گام میتوانست کارایی داشته باشد. اما در حالی که سال 2013 به عنوان سال سرنوشتساز محسوب میشود، اوباما و یا رامنی احتمالا نیاز به تسریع روند دیپلماتیک را برای ایجاد شفافیت بیشتر احساس خواهند کرد. اگر راه دیپلماتیکی برای درگیری با ایرانیها بر سر برنامه هستهایشان وجود داشته باشد، احتمالا کاهش حق انتخاب برای رهبران ایران نیز تنها راه دستیابی به چنین نتیجهای خواهد بود.