در سال ۱۳۲۲ هجری شمسی ،جوانی 22 ساله به نام ميرزا ابوطالب يزدي ، فرزند حاج حسين مهرعلي به اتفاق همسرش که به تازگی ازدواج کرده بودند به قصد تشرف به حج از راه خرمشهر به كويت رفته و از آنجا با شتر از صحرای بی آب و علف گذر کرده و به سوي سرزمين حجاز و مكه حركت مي كند و پس از طی مسافتي طولاني و با پشت سرگذاشتن رنج ها و سختي هاي فراوان ، وارد شهر مکه مي شود. ابوطالب پس از انجام فرایض حج و وقوف در عرفات و مشعر و منا روز دهم ذيحجه براي ادامه اعمال به مکه باز مي گردد. ابوطالب یزدی برای صرف نهار به یک قهوه خانه می رود و از غذايي كه بعداً احتمال داده شد از گوشت فاسد بوده استفاده می کند و بعد از آن براي انجام اعمال وارد صحن مسجدالحرام شده می شود ، ابوطالب در حال طواف بوده که به علت غذای فاسد و گرما زدگی ، حالت استفراغ به او دست داده و وقتی متوجه حال بد خود می شود جهت کثیف نشدن زمین مسجد الحرام لباس احرام خود را بالا آورده و در آن قی می کند.
عده اي از حجاج كه برخي از آنها نيز مصري بودند وقتي اين حاجي ايراني بیچاره را با آن حال مشاهده مي كنند با توجه به پيشينه ذهني برخي از اهل سنت كه شايع كرده بودند شيعيان به قصد می خواهند مسجد الحرام و شهر مدینه منوره را ملوث «آلوده» كنند ، به وي حمله كرده كتك مفصلی به ابوطالب مي زنند در اين بین لباس احرام از دست او خارج شده و زمین حرم نا خواسته آلوده می شود و عده ای از حجاج مصری و سعودی شروع به جنجال آفرینی می کنند.با جنجال اين افراد شرطه هاي متعصب حرم اين حاجي مظلوم را بلافاصله دستگير كرده به همراه برخي ديگر از طواف كنندگان در محكمه شرعیه حاضر و عليه اين حاجي ايراني شهادت مي دهند كه او قصد داشته تا حرم و كعبه را به عمد آلوده كند ، قاضي وهابی نيز بدون بررسي و تحقيق و استماع دلائل متهم و رسیدگی عادلانه و اسلامی حكم اعدام و مرگ ابوطالب یزدی را صادر مي نماید و برای این حکم جایی برای اعتراض و تجدید نظرخواهی نیز نمی گذارد.جلاد رسمي رژیم سعودي كه يك نفر سياه پوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روي زمين نشانده و بازوان او را بر محوري ثابت بسته و سپس به دستش قفل زد . فرمان قتل به زبان عربي قرائت و ترجمه آن بدين قرار است : ابوطالب نامی از شیعیان که به ایرانی ها منتسب است ،چون در احرام خود قاذورات «نجاست» كرده و مي خواسته در زمین شریف مسجد الحرام بريزد دستگير شد و به اين مناسبت فرمان قتل او كه به گواهي امير مکه رسيده است اجرا مي شود.
ابتدا جلاد با نوك نيزه فشاري به پشت گردن ابوطالب وارد مي سازد ، بر اثر تصادف نوك نيزه ، خون خارج و ابوطالب از ترس سرش را جلو مي برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگي كه در دست داشت بر گردن او فرود مي آورد ، گردن با وضع فجيعي بريده شده ولي استخوان حلق مانع از قطع سر مي شود شمشير دوم به حركت درآمده سر ازگردن جدا و روي پاي ابوطالب مي افتد.بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مي شوند ، اتومبيل اول که یک آمبولانس بود ، سر جدا شده و بدن دست بند زده ابوطالب را ، به پزشكي قانوني مي برند . اتومبيل دوم ، كاميون شهرداري که متعلق به شرکت خدماتی بن لادن بود ، با ريختن شن خون هاي جاري شده را پاك و آثار جنايت را از ميان برداشتند ، شيخ علي اصغر تهراني ، يكي از حجاج ايراني بود كه براي رضاي خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مي شود.مسخره تر از همه اين صحنه ها مطالبه دستمزد براي دوختن سر بوده است،به شيخ علي اصغر تهراني مي گويند : 65 ريال سعودي كه معادل 104 تومان آن وقت بوده است دستمزد بخيه زدن سر را به بدن پرداخت كنند تا جسد تحويل و اجازه حمل داده شود ،شيخ علي اصغر عصباني شده و فرياد مي زند ، پول را بايستي كسي بدهد كه فرمان قتل داده و بالاخره بدون پول ، ولي با مجادله جسد را تحويل و در قبرستان ابوطالب «جنت المعلی» دفن مي كنند.