به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،
روز ششم ذی الحجه سال1407 (مصادف با نهم مردادماه 1366 شمسي) همزمان با
مراسم «برائت از مشرکین» زائران ایرانی خانه خدا، حادثه ای خونین قلب جهان
اسلام را جریحه دار کرد: کشتار حجاج مظلوم ایرانی در مکه به دست حکام آل
سعود است.
در این فاجعه عظیم، نیروهای امنیتی آل سعود با شدت عمل در
سرکوب زائران ایرانی، حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند به گونه ای که
نیمی از کشته شدگان این حادثه زنان بودند.
این جنایت تا ابد داغ ننگی بر
پيشاني رژيم آل سعود خواهد بود و همواره به عنوان سندي از اعمال ضد بشری
اين رژیم به جهانیان قابل ارائه است.
در اين حادثه خونین بيش از سيصد تن از حجاج به شهادت رسيدند که به روایتی 275 تن از آنان ايراني بودند.
حضرت
امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 29 تیرماه 1367
پیام مهم خود درخصوص پذیرش قطعنامه 598 را با برسی فاجعه قتل عام حجاج بیت
الله الحرام توسط مزدوران ال سعود که در نهم مردادماه سال 1366 (یک سال قبل
از پذیرش قطعنامه) صورت گرفت آغاز کرده و در آن صراحتا با وعده انتقام به
جانیان آل سعود می فرمایند: « انشاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با
انتقام از آمريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين
جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد و با برپايي جشن پيروزي حق بر جنود كفر
و نفاق و آزادي كعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد
خواهيم شد.»
متن زیر بخش های ابتدایی پیام قطعنامه است که به مناسبت بیست و پنجمین
سال قتل عام خونین حجاج در مراسم برائت از مشرکین تقدیم مخاطبین عزیز می
شود.
***
بسم الله الرحمن الرحيم
لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنين
علي
رغم گذشت يك سال از كشتار فجيع و بي رحمانه ی حجاج بي دفاع و زائران مؤمن و
موحد به وسيله ی نوكران آمريكا و سفاكان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا
در بهت و حيرتند. آل سعود با كشتن ميهمانان خدا و به خاك و خون كشيدن
بهترين بندگان حق، نه تنها حرم را، كه جهان اسلام را آلوده به خون شهيدان
نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت.
مسلمانان جهان در سال گذشته
براي اولين بار عيد قربان را با شهادت فرزندان ابراهيم عليه السلام كه
ده ها بار از مصاف با جهان خواران و اذناب آنان برگشته بودند در مسلخ عشق و
در مناي رضايت حق جشن گرفتند و بار ديگر آمريكا و آل سعود بر خلاف راه و
رسم آزادگي، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهيد، از جانبازان بي پناه
ما كشته ها گرفتند و در آخرين لحظات نيز با ناجوانمردي و قساوت بر پيكر
نيمه جان سال خوردگان و بر دهان تشنه و خشكيده ی مظلومان ما تازيانه زدند و
انتقام خود را از آنان گرفتند.
کشتار حجاج بیت الله الحرام توسط دژخیمان آل سعود
انتقام از چه كساني و از چه گناهي؟ انتقام از كساني كه از خانه ی خويش
به سوي خانه ی خدا و خانه ی مردم هجرت نموده بودند، انتقام از كساني كه
سال ها كوله بار امانت و مبارزه را بر دوش كشيده بودند، انتقام از كساني كه
هم چون ابراهيم عليه السلام از بت شكني برمي گشتند، شاه را شكسته
بودند، شوروي و آمريكا را شكسته بودند، كفر و نفاق را خرد كرده بودند، همان
ها كه پس از طي آن همه راه ها با فرياد: «اذن في الناس بالحج ياتوك
رجالا»، پابرهنه و سربرهنه آمده بودند تا ابراهيم را خوشحال كنند، به
ميهماني خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدايند و
عطش خويش را در زلال مناسك حج بر طرف نمايند و با تواني بيشتر مسئوليت
پذير گردند و در سير و صيرورت ابدي خود نه تنها در ميقات حج، كه در ميقات
عمل نيز لباس و حجاب پيوستگي و دلبستگي به دنيا را از تن به در آورند.
همان
ها كه براي نجات محرومان و بندگان خدا راحتي راحت طلبان را بر خود حرام و
محرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده ی زر
خريد آمريكا و شوروي نباشند كه زير بار هيچ كس جز خدا نروند. آمده بودند كه
دوباره به محمد صلي الله عليه و آله و سلم بگويند كه از مبارزه خسته نشده
اند و به خوبي مي دانند كه ابي سفيان و ابي لهب و ابي جهل براي انتقام در
كمين نشسته اند، و با خود مي گويند: مگر هنوز لات و هبل در كعبه اند؟ آري،
خطرناك تر از آن بت ها، اما در چهره و فريبي نو.
کشتار حجاج بیت الله الحرام توسط دژخیمان آل سعود
آن ها مي دانند كه امروز حرم، حرم است، اما نه براي ناس، كه براي
آمريكا و كسي كه به آمريكا لبيك نگويد و به خداي كعبه رو آورد سزاوار
انتقام خواهد شد. انتقام از زائراني كه همه ی ذرات وجود و همه حركات و
سكنات انقلابشان مناسك ابراهيم را زنده كرده است! و حقيقتاً مي رود تا فضاي
كشور و زندگي خويش را با آواي دلنشين «لبيك، اللهم لبيك» معطر سازد.
آري
در منطق استكبار جهاني هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پياده كند متهم
به شرك خواهد شد، و مفتي ها و مفتي زادگان، اين نوادگان بلعم باعوراها، به
قتل و كفر او حكم خواهند داد.
بالاخره در تاريخ اسلام مي بايست آن
شمشير كفر و نفاقي كه در لباس دروغين احرام يزيديان و جيره خواران بني
اميه عليهم لعنه الله براي نابودي و قتل بهترين فرزندان راستين پيامبر
اسلام يعني حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام و ياوران با وفاي او
پنهان شده بود، مجدداً از لباس همان ميراث خواران بني سفيان به درآيد و
گلوي پاك و مطهر ياوران حسين عليه السلام را در آن هواي گرم، در كربلاي
حجاز و در قتلگاه حرم پاره كند و همان اتهاماتي را كه يزيديان به فرزندان
راستين اسلام زدند و آنان را خارجي و ملحد و مشرك و مهدورالدم معرفي كردند،
درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند كه انشاءالله ما اندوه دلمان
را در وقت مناسب با انتقام از آمريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و
حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد و با برپايي جشن پيروزي
حق بر جنود كفر و نفاق و آزادي كعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به
مسجدالحرام وارد خواهيم شد.
اما زائران كشورها كه يقيناً با كنترل و
ارعاب دولت و حكومت هايشان به مكه سفر كرده اند، جاي دوستان و برادران و
حاميان و همسنگران واقعي خود را در ميان خود خالي خواهند يافت.
کشتار حجاج بیت الله الحرام توسط دژخیمان آل سعود
آل سعود براي پرده پوشي جنايات هولناك سال گذشته خود و همچنين توجيه
«صدعن سبيل الله» و منع حجاج ايراني از ورود به حج، زائران را زير بمباران
شديد تبليغات خود قرار خواهد داد و آخوندهاي درباري و مفتي هاي خود
فروخته لعنه الله عليهم در كشورهاي اسلامي خصوصاً حجاز توسط رسانه ها و
مطبوعات دست به نمايش ها و سخنراني ها زده و عرصه را بر تفكر و تحقيق
زائران درباره ی فهم و درك فلسفه ی واقعي حج و نيز پي بردن به ماجراي از
پيش طراحي شده ی شيطان بزرگ در قتل ميهمانان خدا، تنگ خواهند نمود و مسلم
در چنين شرايطي رسالت زائران بسيار سنگين است.
بزرگ ترين درد جوامع
اسلامي اين است كه هنوز فلسفه ی واقعي بسياري از احكام الهي را درك نكرده
اند و حج با آن همه راز و عظمتي كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك
حركت بي حاصل و بي ثمر باقي مانده است.
يكي از وظايف بزرگ مسلمانان پي
بردن به اين واقعيت است كه حج چيست و چرا براي هميشه بايد بخشي از امكانات
مادي و معنوي خود را براي برپايي آن صرف كنند؟ چيزي كه تا به حال از ناحيه ی
ناآگاهان و يا تحليل گران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه ی حج
ترسيم شده است اين است كه حج يك عبادت دسته جمعي و يك سفر زيارتي سياحتي
است!
به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد و با چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه داري و كمونيسم ايستاد!
به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند!
به حج چه كه بايد براي فشارهاي روحي و جسمي مسلمانان چاره انديشي نمود!
به حج چه كه مسلمانان بايد به عنوان يك نيروي بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايي كنند!
به
حج چه كه مسلمانان را عليه حكومت هاي وابسته بشوراند! بلكه حج همان سفر
تفريحي براي ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آن كه حج براي نزديك
شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حركات و اعمال و لفظ ها نيست
و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمي رسد.
حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلام را در تمامي زواياي زندگي بايد جستجو نمود.
حج پيام آور و ايجاد و بناي جامعه اي به دور از رذائل مادي و معنوي است.
حج
تجلي و تكرار همه ی صحنه هاي عشق آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل
در دنياست و مناسك حج مناسك زندگي است و از آن جا كه جامعه ی امت اسلامي از
هر نژاد و مليتي، بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد صلي الله عليه و
آله و سلم پيوند خورد و يكي گردد و يد واحده شود.
حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگي توحيدي است.
حج عرصه ی نمايش و آينه ی سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است.
حج
بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مي شوند، ولي انديشمندان و غواصان و
دردآشنايان امت اسلامي اگر دل به درياي معارف آن بزنند و از نزديك شدن و
فرو رفتن در احكام و سياست هاي اجتماعي آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاي
هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و
معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت.
ولي چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به
كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است و به همان اندازه اي كه آن
كتاب زندگي و كمال و جمال در حجاب هاي خود ساخته ی ما پنهان شده است و اين
گنجينه ی اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكري هاي ما دفن و پنهان
گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگي و فلسفه ی زندگي ساز او به زبان
وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است.
سرنوشتي كه ميليون ها مسلمان هر سال به مكه مي روند و پا جاي پاي پيامبر و
ابراهيم و اسماعيل و هاجر مي گذارند، ولي هيچ كس نيست كه از خود بپرسد
ابراهيم و محمد عليهم السلام كه بودند و چه كردند؟ هدفشان چه بود؟ از
ما چه خواسته اند؟ گويي به تنها چيزي كه فكر نمي شود به همين است.
مسلم
حج بي روح و بي تحرك و قيام، حج بي برائت، حج بي وحدت و حجي كه از آن هدم
كفر و شرك برنيايد، حج نيست، خلاصه همه ی مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و
قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هاي زندگي شان كوشش كنند و محققان
متعهد اسلام با ارائه ی تفسيرهاي صحيح و واقعي از فلسفه ی حج، همه ی بافته
ها و تافته هاي خرافاتي علماي درباري را به دريا بريزند.
اما آنچه
زائران عزيز بايد بدانند اين كه آمريكا و آل سعود حادثه ی مكه را يك مبارزه
ی فرقه اي و نزاع قدرت ميان شيعه و سني ترسيم نموده و ايران و رهبران آن
را به عنوان كساني كه هوس رسيدن به يك امپراطوري بزرگ را در سر مي پرورانند
معرفي مي كنند، تا بسياري از كساني كه از مسير حوادث سياسي جهان اسلام و
نقشه هاي شوم جهان خواران بي خبرند، تصور كنند كه فرياد برائت ما از مشركين
و مبارزه ما براي كسب آزادي ملت ها و در مسير كسب قدرت سياسي مان و گسترش
قلمرو جغرافيایي حكومت اسلامي است.
البته براي ما و همه ی انديشمندان و
محققاني كه از نيات پليد تشكيلات آل سعود باخبرند، جاي تعجب نيست كه به
ايران و حكومتي كه از بدو پيروزي تا به حال فرياد وحدت مسلمين را سر داده
است و در همه ی حوادث جهان اسلام خود را شريك غم و شادي مسلمانان مي داند،
تهمت افتراق و جدايي مسلمانان را بزنند، و يا بالاتر از آن، زائراني را كه
به عشق زيارت مرقد پيامبر و حرم امن الهي به حجاز رفته اند، به لشكركشي و
تشكل براي تصرف كعبه و آتش زدن حرم خدا و تخريب مدينه ی پيامبر متهم نمايند
و دليل و مدرك اين كار را حضور پاسداران و نظاميان و مسئولين كشورمان در
مراسم حج ذكر كنند. آري، در منطق آل سعود نظامي و پاسدار كشور اسلامي بايد
با حج بيگانه باشد و اين گونه سفرها براي مسئولين كشوري و لشكري تعجب آور و
توطئه انگيز مي شود.
از نظر استكبار، مسئولين كشورهاي اسلامي بايد به فرنگ بروند، آن
ها را به حج چه كار! دست نشاندگان آمريكا آتش زدن پرچم آمريكا را به حساب
آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروي و آمريكا و اسرائيل را به حساب دشمني با
خدا و قرآن و پيامبر گذاشته اند و نيز مسئولين و نظاميان ما را با لباس
احرام به عنوان رهبران توطئه معرفي كرده اند.
واقعيت اين است كه دول
استكباري شرق و غرب و خصوصاً آمريكا و شوروي عملاً جهان را به دو بخش آزاد و
قرنطينه ی سياسي تقسيم كرده اند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرت ها هستند
كه هيچ مرز و حد و قانوني نمي شناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و
استثمار و بردگي ملت ها را امري ضروري و كاملاً توجيه شده و منطقي و منطبق
با همه ی اصول و موازين خودساخته و بين المللي مي دانند. اما در بخش
قرنطينه ی سياسي كه متأسفانه اكثر ملل ضعيف عالم و خصوصاً مسلمانان در آن
محصور و زنداني شده اند، هيچ حق حيات و اظهار نظري وجود ندارد، همه ی
قوانين و مقررات و فرمول ها همان قوانين ديكته شده و دلخواه نظام هاي دست
نشاندگان و دربرگيرنده ی منافع مستكبران خواهد بود و متأسفانه اكثر عوامل
اجرايي اين بخش همان حاكمان تحميل شده يا پيروان خطوط كلي استكبارند كه حتي
فرياد زدن از درد را نيز در درون اين حصارها و زنجيرها جرم و گناهي
نابخشودني مي دانند، و منافع جهان خواران ايجاب مي كند كه هيچ كس حق گفتن
كلمه اي كه بوي تضعيف آنان را بدهد يا خواب راحت آنان را آشفته كند ندارد و
از آن جا كه مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بيان مصيبت
هايي را كه حاكمان كشورشان بر آن ها تحميل كرده اند را ندارند، بايد
بتوانند در حرم امن الهي مصائب و دردهايشان را با كمال آزادي بيان كنند تا
ساير مسلمانان براي رهايي آنان چاره اي بينديشند.
لذا ما بر اين مطلب پافشاري و اصرار مي كنيم كه مسلمانان، حداقل در
خانه ی خدا و حرم امن الهي، خود را از تمامي قيد و بندهاي ظالمان آزاد
ببينند و در يك مانور بزرگ از چيزي كه از آن متنفرند اعلام برائت كنند و از
هر وسيله اي براي رهايي خود استفاده نمايند.
حكومت آل سعود مسئوليت
كنترل زائران خانه ی خدا را به عهده گرفته است و اين جاست كه با اطمينان مي
گوييم كه حادثه ی مكه جداي از سياست اصولي جهان خواران در قلع و قمع
مسلمانان آزاده نيست.
ما با اعلام برائت از مشركين تصميم بر آزادي انرژي
متراكم جهان اسلام داشته و داريم و به ياري خداوند بزرگ و با دست فرزندان
قرآن روزي اين كار صورت خواهد گرفت و انشاءالله روزي همه ی مسلمانان و
دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرت ها و نوكران
و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند.
كشتار زائران خانه ی
خدا توطئه اي براي حفظ سياست هاي استكبار و جلوگيري از نفوذ اسلام ناب
محمدي صلي الله عليه و آله و سلم است و كارنامه ی سياه و ننگين حاكمان
بي درد كشورهاي اسلامي حكايت از افزودن درد و مصيبت بر پيكر نيمه جان اسلام
و مسلمين دارد.
پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره هاي
تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است كه
متأسفانه با سياست هاي غلط حاكمان دست نشانده به خاك مذلت نشسته اند. مگر
مسلمانان جهان فاجعه ی قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه هاي
مسلمين را در طول حيات ننگين آل سعود و نيز جنايت قتل عام زائران خانه ی
خدا را فراموش مي كنند؟
مگر مسلمانان نمي بينند كه امروز مراكز وهابيت
در جهان به كانون هاي فتنه و جاسوسي مبدل شده اند كه از يك طرف اسلام
اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملاهاي كثيف درباري، اسلام مقدس نماهاي بي
شعور حوزه هاي علمي و دانشگاهي، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام
فريب و سازش و اسارت، اسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و
پابرهنه ها و در يك كلام اسلام آمريكايي را ترويج مي كنند و از طرف ديگر سر
بر آستان سرور خويش، آمريكاي جهان خوار مي گذارند؟
مسلمانان نمي دانند
اين درد را به كجا ببرند كه آل سعود و خادم الحرمين به اسرائيل اطمينان مي
دهد كه ما اسلحه ی خودمان را عليه شما به كار نمي بريم و براي اثبات حرف
خود با ايران قطع رابطه مي كنند!
واقعاً چقدر بايد رابطه ی سران كشورهاي
اسلامي با صهيونيست ها گرم و صميمي شود تا در كنفرانس سران كشورهاي اسلامي
مبارزه ی سوري و ظاهري هم با اسرائيل، از دستور كار آنان و جلسات آنان
خارج شود.
اگر اين ها يك جو غيرت و حميت اسلامي و عربي داشتند، حاضر به يك چنين معامله ی كثيف سياسي و خودفروشي و وطن فروشي نمي شدند.
آيا اين حركات براي جهان اسلام شرم آور نيست و تماشاچي شدن گناه و جرم نمي باشد؟
آيا از مسلمانان كسي نيست تا بپاخيزد و اين همه ننگ و عار را تحمل نكند؟
راستي
ما بايد بنشينيم تا سران كشورهاي اسلامي احساسات يك ميليارد مسلمان را
ناديده بگيرند و صحه بر آن همه فجايع صهيونيست ها بگذارند و دوباره مصر و
امثال آنان را به صحنه بياورند؟
حال مسلمانان باور مي كنند كه زائران
ايراني براي اشغال خانه خدا و حرم پيامبر قيام كرده اند و مي خواستند كعبه
را دزديده به قم ببرند؟!!
اگر مسلمانان جهان باور كرده اند كه سران آن
ها دشمنان واقعي آمريكا و شوروي و اسرائيل هستند، تبليغات آنان هم در مورد
ما را باور مي كنند، البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين
الملل اسلامي مان بارها اعلام نموده ايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در
جهان و كم كردن سلطه جهان خواران بوده و هستيم، حال اگر نوكران آمريكا نام
اين سياست را توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراطوري بزرگ مي گذارند، از آن
باكي نداريم و استقبال مي كنيم.
ما در صدد خشكانيدن ريشه هاي فاسد
صهيونيزم، سرمايه داري و كمونيزم در جهان هستيم، ما تصميم گرفته ايم به لطف
و عنايت خداوند بزرگ، نظام هايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند
نابود كنيم و نظام اسلام رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را در
جهان استكبار ترويج نماييم و دير يا زود ملت هاي در بند شاهد آن خواهند
بود. ما با تمام وجود از گسترش باج خواهي و مصونيت كارگزاران آمريكايي، حتي
اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد، جلوگيري مي كنيم.
انشاءالله ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگي كه بر
بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه ی عالم منعكس سازد و آواي
توحيد را طنين اندازد، صداي سازش با آمريكا و شوروي و كفر و شرك نواخته شود
و از خدا مي خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزاني دارد كه نه تنها از كعبه ی
مسلمين كه از كليساهاي جهان نيز ناقوس مرگ آمريكا و شوروي را به صدا
درآوريم. مسلمانان جهان و محرومين سراسر گيتي از اين برزخ بي انتهايي كه
انقلاب اسلامي ما براي همه ی جهان خواران آفريده است، احساس غرور و آزادي
كنند و آواي آزادي و آزادگي را در حيات و سرنوشت خويش سر دهند و بر زخم هاي
خود مرهم گذارند، كه دوران بن بست و نااميدي و تنفس در منطقه ی كفر به سر
آمده است و گلستان ملت ها رخ نموده است و اميدوارم همه مسلمانان شكوفه هاي
آزادي و نسيم عطر بهاري و طراوت گل هاي محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش
اراده ی خويش را نظاره كنند، همه بايد از مرداب و باتلاق و سكوت و سكوني كه
كارگزاران سياست آمريكا و شوروي بر آن تخم مرگ و اسارت پاشيده اند، به
درآييم و به سوي دريايي كه زمزم از آن جوشيده است روانه شويم و پرده ی
كعبه و حرم خدا را كه به دست نامحرمان نجس آمريكا و آمريكازاده ها آلوده
شده است با اشك چشم خويش شستشو دهيم.
مسلمانان تمامي كشورهاي جهان! از
آن جا كه شما در سلطه ی بيگانگان گرفتار مرگ تدريجي شده ايد، بايد بر وحشت
از مرگ غلبه كنيد و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبي كه حاضرند خطوط جبهه
كفر را بشكنند استفاده نماييد، به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد بلكه به
فكر فرار از اسارت و رهايي از بردگي و يورش به دشمنان اسلام باشيد كه عزت و
حيات در سايه ی مبارزه است و اولين گام در مبارزه، اراده است و پس از آن
تصميم بر اين كه سيادت كفر و شرك جهاني خصوصاً آمريكا را بر خود حرام كنيد.
ما
در مكه باشيم يا نباشيم دل و روحمان با ابراهيم و در مكه است. دروازه هاي
مدينه الرسول را به روي ما ببندند يا بگشايند، رشته محبتمان با پيامبر هرگز
پاره و سست نمي شود، به سوي كعبه نماز مي گزاريم و به سوي كعبه مي ميريم و
خدا را سپاس مي گزاريم كه در ميثاقمان با خداي كعبه پايدار مانده ايم و
پايه هاي برائت از مشركين را با خون هزاران هزار شهيد از عزيزانمان بنيان
نهاده ايم و منتظر هم نمانده ايم كه حاكمان بي شخصيت بعض كشورهاي اسلامي و
غيراسلامي از حركت ما پشتيباني كنند.
ما مظلومين هميشه ی تاريخ، محرومان
و پابرهنگانيم، ما غير از خدا كسي را نداريم و اگر هزار بار قطعه قطعه
شويم، دست از مبارزه با ظالم بر نمي داريم.
جمهوري اسلامي ايران از
مسلمانان آزاده ی جهان كه علي رغم اختناق سياسي حاكم بر آن ها با ترتيب
كنفرانس ها و مصاحبه ها و سخنراني ها، پرده از اسرار جنايت بار آمريكا و آل
سعود برداشتند و مظلوميت ما را به دنيا نشان دادند تشكر مي نمايد.
مسلمانان
بايد بدانند تا زماني كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود،
هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدم مي شود و هر روز شيطان بزرگ يا
شوروي به بهانه ی حفظ منافع خود حادثه اي را به وجود مي آورند.
راستي
اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدي با جهان خواران حل نكنند و لااقل
خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟
هم اكنون اگر آمريكا يك كشور اسلامي را به بهانه ی حفظ منافع خويش
با خاك يكسان كند، چه كسي جلوي او را خواهد گرفت؟ پس راهي جز مبارزه
نمانده است و بايد چنگ و دندان ابرقدرت ها و خصوصاً آمريكا را شكست، و
الزاماً يكي از دو راه را انتخاب نمود: يا شهادت يا پيروزي، كه در مكتب ما
هر دوي آنها پيروزي است كه انشاءالله خداوند قدرت شكستن چهارچوب سياست هاي
حاكم و ظالم جهان خواران و نيز جسارت ايجاد داربست هايي بر محور كرامت
انساني را به همه ی مسلمين عطا فرمايد و همه را از افول ذلت به صعود عزت و
شوكت همراهي نمايد.
بعضي افراد تا قبل از حادثه ی تلخ و شيرين حج در سال
گذشته، فلسفه ی اصرار جمهوري اسلامي ايران را بر راهپيمايي برائت از
مشركين به خوبي درك نكرده بودند و از خود و ديگران سوال مي كردند كه در سفر
حج و در آن هواي گرم چه ضرورتي به راهپيمايي و فرياد و مبارزه است و اگر
هم فرياد برائت از مشركين هم سر داده شود، چه ضرري متوجه استكبار مي شود؟ و
چه بسا افراد ساده دلي تصور مي كردند كه دنياي به اصطلاح متمدن جهان
خواران نه تنها تاب تحمل اين گونه مسائل سياسي را خواهد داشت، كه به
مخالفان خود حتي بيش از اين هم اجازه ی حيات و تظاهرات و راهپيمايي خواهد
داد، و دليل اين مدعا اجازه ی راهپيمايي هايي است كه در كشورهاي به اصطلاح
آزاد غرب داده مي شود.
ولي اين مسأله بايد روشن باشد كه آن گونه
راهپيمايي ها هيچ گونه ضرري براي ابرقدرت و قدرت ها ندارد. راهپيمايي مكه و
مدينه است كه بسته شدن شيرهاي نفت عربستان را به دنبال دارد، راهپيمايي
هاي برائت در مكه و مدينه است كه به نابودي سرسپردگان شوروي و آمريكا ختم
مي شود و درست به همين جهت است كه با كشتار دسته جمعي زنان و مردان آزاده
از آن جلوگيري مي شود، و در پناه همين برائت از مشركين است كه حتي ساده
دلان مي فهمند كه نبايد سر بر آستان شوروي و آمريكا نهاد.
ملت عزيز و
دلاور ايران مطمئن باشند كه حادثه ی مكه منشأ تحولات بزرگي در جهان اسلام و
زمينه ی مناسبي براي ريشه كن شدن نظام هاي فاسد كشورهاي اسلامي و طرد
روحاني نماها خواهد بود و با اين كه بيشتر از يك سال از حماسه ی برائت از
مشركان نگذشته است، عطر خون هاي پاك شهداي عزيز ما در تمامي جهان پيچيده و
اثرات آن را در اقصي نقاط عالم مشاهده مي كنيم.
حماسه مردم فلسطين يك
پديده ی تصادفي نيست، آيا دنيا تصور مي كند كه اين حماسه را چه كساني سروده
اند و هم اكنون مردم فلسطين به چه آرماني تكيه كرده اند كه بي محابا و با
دست خالي در برابر حملات وحشيانه ی صهيونيست ها مقاومت مي كنند؟ آيا تنها
آواي وطن گرايي است كه از وجود آنان دنيايي از صلابت آفريده است؟
آيا از
درخت سياست بازان خودفروخته است كه بر دامن فلسطينيان ميوه ی استقامت و
زيتون نور و اميد مي ريزد؟ اگر اين چنين بود، اين ها كه سال هاست در كنار
فلسطينيان و به نام ملت فلسطين نان خورده اند! شكي نيست كه اين آواي الله
اكبر است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران شاه را و در بيت المقدس
غاصبين را به نوميدي كشاند و اين تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطين
در تظاهرات حج، دوشادوش خواهران و برادران ايراني خود فرياد رساي آزادي قدس
را سر داد و مرگ بر آمريكا، شوروي و اسرائيل گفت و بر همان بستر شهادتي كه
خون عزيزان ما بر آن ريخته شد، او نيز نثار خون و به رسم شهادت آرميد.
آري،
فلسطيني راه گم كرده ی خود را از راه برائت ما يافت و ديديم كه در اين
مبارزه چطور حصارهاي آهنين فرو ريخت و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر كفر و
فرياد بر گلوله پيروز شد و چطور خواب بني اسرائيل در تصرف از نيل تا فرات
آشفته گشت و دوباره كوكب دريه ی فلسطين از شجره ی مباركه ی «لاشرقيه و
لاغربيه» ی ما برافروخت و امروز به همان گونه كه فعاليت هاي وسيعي در سراسر
جهان براي به سازش كشيدن ما با كفر و شرك در جريان است، براي خاموش كردن
شعله هاي خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد و اين، تنها يك
نمونه از پيشرفت انقلاب است و حال آن كه معتقدين به اصول انقلاب اسلامي ما
در سراسر جهان رو به فزوني نهاده است و ما اين ها را سرمايه هاي بالقوه ی
انقلاب خود تلقي مي كنيم، و هم آن هايي كه با مركب خون طومار حمايت از ما
را امضا مي كنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك مي گويند و به ياري
خداوند كنترل همه ی جهان را به دست خواهند گرفت...