کد خبر: ۸۸۳۲۲
زمان انتشار: ۱۱:۲۷     ۰۳ آبان ۱۳۹۱
زندگینامه آیت‌الله خامنه‌ای/
"اين جلسه به طور مستمر ... تشكيل مي شد در قم . توي منزل دوستان مي نشستيم . خيلي با صميميت، با شور و هيجان بسيار، با اميد خيلي زياد... [تا] بتوانيم تشكلي درست كنيم؛ اول در سطح حوزه ها... بعد به تدريج در سطح امور جامعه."
گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش چهل و ششم این کتاب است.



***تشكيلات و سازمان دهي

خيلي زود با دوستان هم رأي خود تماس گرفت، مشورت كرد، پيشنهاد داد، تا نشست ها و جلسه هايي برگزار شود؛ دور هم جمع شوند، بگويند، بشنوند؛ كاري كنند بذر نهضتي كه به دست استادشان كاشته شده، بي آب نماند. كارگردانان يكي از اين جلسه ها كه با شركت كنندگان زيادي تشكيل مي شد آقايان خامنه اي، هاشمي رفسنجاني، علي اصغر مرواريد و مهدي رباني املشي [شايد] بودند. "ما از فضلاء و طلاب و مدرسين دعوت كرديم... جمع بشوند راجع به اين كه چه بايد بكنيم با هم بحث كنيم."

شمار شركت كنندگان گاه تا 40 نفر مي رسيد. نخستين تجربه بود. افراد زياد، آرا ء، پرسش ها و حرف هاي زيادي هم در پي داشت. گاه نشستي كه سه ساعت زمان برده بود، عملاً بدون نتيجه گيري به پايان مي رسيد، اما كارگردانان جلسه را آموخته تر و ورزيده تر مي كرد. اين نخستين مشق هاي سازمان دهي و تشكيلات آقاي خامنه اي و هم رديفان فكري او بود.

جلسه ديگري كه با افراد كمتري برگزار مي گرديد ، مايه هاي تشكيلاتي داشت. چيزي شبيه به تأسيس يك حزب، كه "منتهي شد به ايجاد يك تشكيلات. يك تشكيلاتي به وجود آورديم، اساسنامه اي هم نوشتيم. "

تعداد اعضاء اين نشست يازده نفر بود. معروف شد به جلسه يازده نفري . آقايان حسينعلي منتظري، عبدالرحيم رباني شيرازي، اكبر هاشمي رفسنجاني ، سيدعلي خامنه اي، سيدمحمد خامنه اي، محمدتقي مصباح يزدي، ابراهيم اميني نجف آبادي، احمد آذري قمي، علي قدوسي، مهدي حائري تهراني و علي مشكيني اعضاي آن بودند."اين جلسه به طور مستمر ... تشكيل مي شد در قم . توي منزل دوستان مي نشستيم . خيلي با صميميت، با شور و هيجان بسيار، با اميد خيلي زياد... [تا] بتوانيم تشكلي درست كنيم؛ اول در سطح حوزه ها... بعد به تدريج در سطح امور جامعه."


هاشمی رفسنجانی

پوششي كه براي اين تشكيلات در نظر گرفتند تجديدنظر در كتاب هاي درسي حوزه علميه بود. آقاي مصباح يزدي، منشي جلسه بود و صورت جلسه ها را مي نوشت. براي اين كه موضوعات لو نرود، الفبايي را مبناي نگارش گزارش خود قرار داد و دررواقع خطي اختراع كرد. "آقاي مصباح تا آخرش هم الحمدلله گير نيفتاد، از بس كه ايشان آرام و با ملاحظه كار مي كرد."

اعضاء اين جلسه حق عضويت پرداخت مي كردند. گزارش هاي آن جلسه بزرگ تر در
اين نشست مطرح مي شد، اما خبري از اين جلسه به آن يكي داده نمي شد. اين جلسه بعدها لو رفت و آن زماني بود كه ساواك در تفتيش خانه آقاي آذري قمي به اساسنامه اين جلسه دست پيدا كرد و از مفاد آن پي به اهميت آن برد. در ماده اول اساسنامه موصوف اشاره به اركان جمعيتي شده كه شامل هشت قسمت به شرح زير: شوراي عالي مؤسسان، شعبه امور مالي، سازمان تبليغات و تعليمات، سازما ن اطلاعات و ارتباطات، شعبه بازرسي، شعبه شهرستان، دايره مستشاري و دادگاه م ي باشد، كه به طور كلي مطالب مندرج در اساسنامه حكايت از فعاليت احتمالي مخفي جمعيتي نموده و نشان مي دهد كه تنظيم كنندگان اساسنام مذكور در اداره كردن جمعيت مخفي داراي اطلاعات كافي بوده اند.

در كنار اين دو، جلسه سومي هم راه افتاد كه بنيان جامعه مدرسين امروز است. "ما جزو كساني هستيم كه در اولين نشست هاي جامعه مدرسين عض و بوديم، شركت داشتيم. هم بنده بودم، هم به نظرم آقاي هاشمي بود... آقايان [علي] مشكيني، رباني شيرازي، [ناصر] مكارم و... يك عده مسن ترها هم شركت مي كردند."

اين جلسه ها، به ويژه تصميماتي كه در جلسه همگاني تر گرفته مي شد و به اجرا  درمي آمد، فضاي حوزه علميه قم را تغيير داد. از آن جمله بود برپايي مراسمي در مسجد اعظم؛ [شايد جشن بعثت بود، شايد مراسمي براي مرحوم طيب حاج رضايي] عكس امام را نيز در اين مراسم حاضر كردند؛ بدل از اين كه آيت الله خميني شركت كرده است. پا به ركاب ها و دست اندركاران اين تصميمات، كساني غير از اعضاء جلسه بودند؛ طلبه هاي جوان و علاقه مند. اين تحركات فضاي بسته و مغموم قم را باز كرد.

" فضاي قم بي شباهت به يك روز گرفتة زمستاني كه آسمان را يك لحاف كرسي اب پوشانيده است [نبود.] از بس كه اختناق بود . اين كار كه انجام گرفت ... يك دفعه دل هامان شاد شد ... به نظرم مثل [يك روز ] ابري بود، [پر ابر] كه گوشه اي ابر رقيق تر مي شود، [نازك تر مي شود] و آفتاب [خودي نشان مي دهد]. خوشحال بودم كه مشهو د نيستيم . يعني هيچ كس توي آن جمع نمي دانست كه ما اين كار را... برنامه ريزي كرده ايم."

آن جلسه پرشمار و همگاني رفته رفته كوچك شد؛ يا خودشان نمي آمدند، يا اعضاء اصلي در نشست هاي بعدي به ملاحظاتي خبرشان نمي كردند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها