سايت گل- حاشيههاي پيرامون باشگاه پرسپوليس از سطح معمول و هميشگي خود بسيار فراتر رفته و آرامش را از اين تيم گرفته است. در روزهايي كه پرسپوليس در بازيهايش نشانههايي از بازگشت به اوج را نمايش ميدهد و بيشتر از هميشه نيازمند آرامش است، حرف و حديثها و دعواهاي اطراف باشگاه آنقدر بالا گرفته كه متن اصلي را تحت تاثير قرار داده است. و در اين بين دو نام بيش از همه و بيش از هميشه تكرار ميشوند؛ علي دايي و علي كريمي!
اين روزها اختلاف نظر و دعوا و كشمكش از در و ديوار باشگاه پرسپوليس بالا ميرود. مربي روبهروي بازيكن، بازيكن روبهروي مربي، مدير روبهروي هر دو! اسطوره پرسپوليس روبهروي باشگاه، باشگاه روبهروي او، و بيراه نيست اگر بگوييم هر دو روبهروي هوادار!! اين روزها سرعت مصاحبههاي ياران قديم و جديد پرسپوليس عليه يكديگر از سه مصاحبه در ساعت هم تجاوز كرده است. و حواس هيچكس به اين نكته نيست كه مگر نبايد هدف و غايت تمام اين بحثها سربلندي نام پرسپوليس باشد؟ پس چگونه است كه در اين ميان همه سنگ خودشان را به سينه ميزنند و پرسپوليس هم راه خودش را ميرود؟
اسطورههاي ديروز و امروز و «علي»هاي پرسروصداي پرسپوليس اگر كمي دقيقتر به اطرافشان نگاه كنند، ميتوانند نمونهاي زنده و مجسم از يك پرسپوليسي واقعي را به چشم ببينند كه بدون گرد و خاك و شلوغبازي عصاي دست پرسپوليس شده و قدم به قدم به رشد تيمش كمك ميكند. صحبت از مهدي مهدويكيا است. كسي كه در مقابل سوال صريح خبرنگاران از اظهار نظر در مورد حاشيهها اجتناب ميكند و ميگويد: «صلوات بفرستيد. اين دعواها به من ربطي ندارد!» و برخلاف ديگران انرژياش را براي جايي ذخيره ميكند كه به او نياز دارند. براي دوندگي در ميانه ميدان، آن هم به اندازه سالهاي جواني و در پستهاي غيرتخصصي. مهدي ستارهي سربهزيري است كه ترجيح داده يك «سياهيلشگر موثر» باشد تا يك «نقشاول مخرب»!
در دو سه بازي اخير هواداران پرسپوليس از نمايش و نتايج تيمشان و پيشرفت محسوس اين تيم نسبت به روزهاي تلخ ابتداي فصل رضايتي نسبي دارند. و بخش زيادي از اين رضايتمندي دستاورد كاپيتاني است كه رفتاري خردمدارانه در پيش گرفته و براي سربلندي تيم، از «خود»ش عبور كرده است. اما در همين روزهاي حساس، هستند ديگراني كه خود را از همه پرسپوليسيتر ميدانند اما بيش از موفقيت پرسپوليس به احقاق حق و حقوق خودشان فكر ميكنند.
مجموعه پرسپوليس با همدلي و انگيزهاي كه در اين روزها پيدا كرده و با كاپيتان سختكوش و جنتلمني كه ارزش سكوت را خيلي خوب ميداند، دوباره ديدني شده است. اما جنگ و گريزهاي مصاحبهاي، بعضي وقتها به زد و خورد دو تماشاچي در سالن سينما شبيه ميشوند كه تنها خاصيتشان زايل كردن لذت تماشاي فيلم براي ديگران است. اي كاش دوستان كمي ساكتتر مي شدند تا هوادار با خيال راحت فيلمش را تماشا كند.
پينوشت:
در مثل كه مناقشه نيست؛ در ادبيات ما جملهي نغزي وجود دارد كه مضمونش چيزي در اين مايهها است: «اگر حرف زدن بلد نيستيد، حرف نزدن كه بلديد!»