فارس، انتخابات ریاستجمهوری سال 88 یکی از فصلهای نوین در تاریخ سیاسی انقلاب بود که کشور با هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب از فتنهای عظیم عبور کرد.
خبرگزاری فارس در نظر داد با بازخوانی بیانات مقام معظم رهبری در سال 88 این سخنان را در حافظه تاریخی افکار عمومی پررنگ کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر در ادامه میآید:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
تبریک عرض میکنم این عید سعید، این روز بزرگ، این حادثهى عظیم تاریخى را به همهى شما برادران و خواهران عزیز؛ به همهى ملت ایران، به همهى شیعیان و همهى مسلمانان جهان.
عید غدیر را فرمودهاند: «عید اللَّه الاکبر»؛ از همهى اعیاد موجود در تقویم اسلامى این عید بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثیر این عید از همهى این اعیاد بیشتر است. چرا؟ چون تکلیف امت اسلامى در زمینهى هدایت، در زمینهى حکومت، در این حادثهى غدیر معیّن شده است. حرفى نیست که بر طبق توصیهى پیامبر اعظم در غدیر عمل نشد - پیغمبر هم طبق بعضى از روایتها خبر داده بود که عمل نخواهد شد - اما مسئلهى غدیر، مسئلهى ایجاد یک شاخص است، یک معیار و میزان است. تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص را، این معیار را جلوى خودشان قرار بدهند و تکلیف مسیر عمومىِ امت را معیّن کنند. اینى که پیغمبر اکرم حساسترین زمان را براى اعلام مسئلهى ولایت انتخاب کرد، این انتخابِ پیغمبر نبود، انتخابِ خداى متعال بود. از طرف پروردگار وحى رسید که: «بلّغ ما انزل الیک من ربّک».(1) نه اینکه پیغمبر مسئلهى امامت و ولایت را از سوى پروردگار قبلاً نمیدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براى پیغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون این بیست و سه سال، آنچنان این حقیقت را عریان کرد و آشکار کرد که جاى تردیدى باقى نمیگذاشت؛ اما اعلان رسمى باید در حساسترین زمان اتفاق مىافتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل الیک من ربّک و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛(2) یعنى این یک رسالت الهى است که باید بگوئى. بعد هم که در غدیر خم، در نزدیکى جحفه، نبى مکرم مردم را متوقف کردند، کاروانهاى حجاج را جمع کردند و این مطلب را اعلان کردند، آیهى شریفه آمد که: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى»؛(3) نعمت کامل شد، دین کامل شد. در سورهى مبارک مائده قبل از آیهى «الیوم اکملت»، این آیهى مبارک است: «الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون»؛(4) امروز روز یأس و ناامیدى دشمنان است؛ یعنى معیار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقیقت باز کنند، شاخص را خواهند دید، معیار را مشاهده خواهند کرد، تردیدى باقى نخواهد ماند. اهمیت غدیر این است.
قضیهى امامت و ولایت آنچنانى که در تاریخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، یک قضیهى الهى است. این جور نیست که پیغمبر اکرم با محاسبهى شخصى خود، امیرالمؤمنین را انتخاب کرده باشد؛ اگرچه همهى محاسبات شخصى هم هر کسى را به همین نتیجه میرساند که جانشین پیغمبر على است؛ اما اقدام پیغمبر، یک اقدام الهى بود. از اوائل بعثت، آن وقتى که پیغمبر اکرم خود را در مکه بر قبائل گوناگون عرب عرضه کرد، اسلام را بر آنها عرضه کرد - که این یک ماجراى مفصلى است در تاریخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به این قبیله رفت، به آن قبیله رفت، رئیس یکى از قبائل که در تاریخ مشخص شده است - اینها جزو مسلّمات تاریخ است و مسئلهى شیعه و سنى در بیان این وقایع نقشى ندارد؛ خود برادران اهل سنت این را نقل کردهاند - به پیغمبر عرض کرد که ما حاضریم دستهجمعى به اسلام ایمان بیاوریم، به یک شرط؛ آن شرط این است که بعد از تو، این کار در اختیار ما باشد؛ رئیس قبیلهى ما بشود جانشین تو. در تاریخ دارد که پیغمبر در پاسخ این شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوىّ»؛ این یک مطلبى است که در اختیار من نیست؛ این آسمانى است، در اختیار خداست. آنها هم ایمان نیاوردند و رفتند. پس مسئلهى خلافت پیغمبر بر اساس وحى الهى است؛ بر اساس ارادهى پروردگار است، دست پیغمبر هم نبود. اما اگر پیغمبر اکرم میخواست انتخاب بکند، چه کسى را باید انتخاب بکند؟ آن کسى باید قاعدتاً مورد گزینش نبى مکرم قرار بگیرد که همهى معیارهاى اساسى اسلام در او در حد کامل باشد. خب، حالا امیرالمؤمنین را همهى مسلمانان عالم در محاسبهها بسنجند - درست است که احادیث گوناگونى در فضیلت برخى از صحابه نقل شده است - معیارها را نگاه کنند، پهلوى هم بگذارند، ردیف کنند، اینها را با قرآن و با سنت مسلّم مقایسه کنند، ببینند چه کسى برگزیده خواهد شد. علم امیرالمؤمنین، که علم یکى از معیارهاست؛ پیغمبر اکرم دربارهى امیرالمؤمنین طبق نقل همهى مسلمانان - شیعه و سنى - میفرمود: «انا مدینة العلم و علىّ بابها»،(5) از این بالاتر چه شهادتى؟ دربارهى جهاد امیرالمؤمنین، خداى متعال: «و من النّاس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،(6) آیه نازل شده است در مورد مجاهدت امیرالمؤمنین و ایثار امیرالمؤمنین؛ دربارهى کس دیگرى این آیه نازل نشده است. دربارهى انفاق امیرالمؤمنین: «و یطعمون الطّعام على حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا»؛(7) امیرالمؤمنین و خاندان مکرم نزدیک او مشمول این آیهاند. «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون».(8) همه گفتهاند این، دربارهى امیرالمؤمنین است. این معیارها - معیارهاى متعددى که در اسلام، معیار برگزیدگى است، معیار برترى است - از علم و تقوا و انفاق و ایثار و جهاد و بقیهى معیارهائى که در اسلام وارد شده است، همه و همه، یکى یکى با امیرالمؤمنین تطبیق میکند. کیست که بتواند این چیزها را در على بن ابىطالب (علیهالسّلام) انکار کند؟
دعوت ما از همهى مسلمانان عالم این است که این حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هیچ اصرارى نداریم که یک فرقه عقائد یک فرقهى دیگر را حتماً قبول کنند؛ نه، وحدت به معناى این نیست. وحدت به معناى این است که با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشترکات را بگیرند، موارد محل اختلاف را وسیلهى برادرکشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئلهى وحدت این است.
اما به عنوان بیان حقیقت و طلب حقیقت، این یک درخواست منطقى است از همهى مسلمانان: بروند تحقیق کنند، ملاحظه کنند، آنچه را که محققین شیعه نوشتند، علماى بزرگ شیعه در زمان خود ما جمع کردند، نوشتند، تحقیق کردند، در دنیاى اسلام آنها را عرضه کردند، نوشتهى آنها مورد تقدیر علماى اسلام، روشنفکران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اینها را ملاحظه کنند؛ خودشان را محصور نکنند، محروم نکنند. کتابهاى مرحوم سید شرفالدین عاملى (رضوان اللَّه علیه)، کتاب شریف الغدیر تألیف علامهى امینى، اینها حقایقى است که جمع شده است. مسئلهى غدیر یک مسئلهى مسلّم تاریخى است. در دهها کتاب، مرحوم امینى دهها طریق از طرق اهل سنت را نقل میکند که ماجراى غدیر را به همین شکل که ما نقل میکنیم، نقل کردهاند. این چیزى نیست که فقط در کتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممکن است خدشه کنند، بعضى خدشه هم نمیکنند. ماجرا یک ماجراى حقیقى، واقعى و بیان معیار است؛ مشخص است که امیرالمؤمنین على بن ابىطالب (علیه آلاف التّحیّة و السّلام) یک قلهى مرتفع است؛ هم براى حاکم اسلامى و حکومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان.
جوانى آن بزرگوار، الگوست براى جوانهاى امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصیرت، حقیقت را دیدن، شناختن، به دنبال آن دویدن، از آن با همهى وجود دفاع کردن، میدانهاى خطر را طى کردن، خطر را ندیده گرفتن و به هیچ انگاشتن، از راه صحیح یک سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پیغمبر داشتن، «یحذو حذو الرّسول»؛(9) دنبال پیغمبر قدم به قدم حرکت کردن، در مقابل امر الهى و اوامر پیغمبر تسلیم محض بودن، در عین حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق کردن در همهى آنات زندگى. این، جوانى امیرالمؤمنین است. دورهى میانسالى و سالخوردگى امیرالمؤمنین هم مشحون از امتحانهاى دشوار، امتحانهاى عجیب و غریب است و در همهى اینها آن صبر عظیم، صبر جمیل؛ مصلحت اسلام را - آنجائى که مصلحت اسلام در خطر است - بر همه چیز ترجیح دادن، حتّى بر حق مسلّم خود. امیرالمؤمنین میتوانست آن وقتى که احساس میکرد حق او ضایع میشود، قیام کند؛ على که از کسى نمیترسید. او کسى بود که اگر جلو هم مىافتاد، مطمئناً کسانى دنبال او حرکت میکردند؛ اما «فأمسکت بیدى یدى حتّى رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلى محق دین محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله)»(10) میفرماید: دیدم انگیزههاى مخالف با اصل دین، دارد در دلها زنده میشود، دشمنانى هستند، مخالفینى هستند، میخواهند از موقعیت استفاده کنند، لذا من آمدم وسط میدان، از اصل دین دفاع کردم؛ از حق خود گذشتم و عبور کردم. مصلحت اسلام را اینجور با همهى وجود رعایت میکند. آن وقتى هم که نوبت حکومت و سیاست به حسَب تقدیر الهى به او میرسد، مردم مراجعه میکنند، اصرار میکنند، از آن حضرت میخواهند که زمام قدرت را در دست بگیرد، مقتدرانه وارد میدان میشود؛ «لایخاف فى اللَّه لومة لائم»؛(11) از هیچ چیز نمیترسد، هیچ ملامتى او را از راه بر نمیگرداند. یک الگوى کامل؛ این امیرالمؤمنین است؛ این آن انسان والائى است که شیعه براى او این ارج و مقام را قائل است. این را خوب است همهى امت اسلامى توجه کنند.
حادثهى غدیر به نگاه مرحوم علامهى امینى (رضوان اللَّه تعالى علیه) صاحب کتاب الغدیر و بعد در نگاه مرحوم شهید مطهرى (رضوان اللَّه علیه) وسیلهى وحدت امت اسلامى است. گمان نکنند بعضى که حادثهى غدیر مایهى اختلاف است؛ نه. امروز ببینید که بیش از همیشه - در گذشته هم بوده است - شیعه را متهم میکنند. ببینند مسئلهى تشیع برآمدهى از یک اعتقاد صحیحِ سالمِ خالصِ نسبت به وحى الهى است - این است معناى تشیع - اعتقاد به ارزشهاست، اعتقاد به معیارهاست، ملاک قرار دادن معیارهائى است که قرآن آنها را ملاک قرار داده است. حالا یک مشت یاوهگوى هرزهگو در گوشه و کنار دنیاى اسلام شیعه را متهم کنند به آن چیزى که شیعه فرسنگها از آنها دور است؛ مسئلهى ساختگى بودن و جعلى بودن و بعداً به وجود آمدن و سیاسى بودن و این حرفها را پیش بیاورند! نه، مسئلهى غدیر خط بطلان میکشد بر همهى اینها.
چه سودى میبرند آن کسانى که سعى میکنند این جمعیت و این جریان عظیم اسلامى را از محدودهى اسلام بیرون نشان بدهند، که سیاستها امروز دنبال آنهایند. امروز سیاستها همین را ترویج میکنند؛ چرا؟ چون شیعه به برکت روح ولایت توانسته است کارى را بکند که همهى مسلمانان آرزوى آن را داشتهاند. همهى مسلمانان خیرخواه و دلسوز و علاقهمند آرزو میکردند که یک روزى اسلام با همان تمامیت و حقانیت بر کرسى قدرت بنشیند. روشنفکران مسلمان در این یکى دو قرن اخیر در حسرت چنین روزى زندگى کردند و در حسرت او از دنیا رفتند. امروز این را شیعه به وجود آورده است؛ این حاکمیت اسلامى را، این عظمت اسلامى را، این عزت اسلامى را. این، به برکت روح ولایت است. دشمن این را مىبیند، میخواهد دوْر شیعه را، دوْر اهل ولایت را خالى کند. لذا امروز اتهامات علیه تشیع از همیشه بیشتر است. در طول تاریخ بودهاند افراد کجفهم و کجتابى که علیه شیعه حرف زدند، اتهامات وارد کردند، دروغهائى ساختند؛ اما امروز از همهى آن اتهامات، حجمِ اتهامات بیشتر است و اینها دست سیاستهاست؛ چرا این را نمیفهمند؟
ما هم باید بفهمیم؛ ما شیعیان هم باید بفهمیم؛ بدانیم سیاست استکبار امروز، جدا کردن شیعه از غیر شیعه است، جدا کردن گروههاى مسلمان از یکدیگر و به جان هم انداختن گروههاى مسلمان است. ما باید کمک نکنیم به این هدف؛ ما بایستى نگذاریم دشمن به این هدف برسد؛ هم ما موظفیم، هم غیر شیعه؛ آن کسانى که شیعه نیستند؛ جمعیتها و مذاهب غیر شیعه در اسلام. همه این را بدانند: امروز شیعه است که در ایران اسلامى، این پرچم اقتدار اسلامى و عزت اسلامى را بلند کرده است و بر روى دست گرفته و استکبار احساس عجز میکند؛ این یک واقعیت است؛ این یک واقعیت است. این توطئههائى که در این سى سال علیه نظام جمهورى اسلامى از سوى دشمنان گوناگون - البته در رأس آنها آمریکا و خبیثترین آنها انگلیس - انجام دادند، به خاطر این است که اینها مرعوبند؛ از حرکت اسلامى، از بیدارى اسلامى، از به خود آمدن دنیاى اسلام میترسند؛ میدانند که اگر دنیاى اسلام به خود بیاید، توجه کند، احساس استقلال کند، احساس هویت کند، احساس عزت بکند، این منطقهى حساس دنیا که در اختیار مسلمانان است - که حساسترین مناطق دنیا، همین منطقهى مسلماننشین است - از تحت سیطرهى استکبار بیرون خواهد رفت؛ از این میترسند. چون میترسند، توطئه میکنند؛ ابزارهاى گوناگون را به کار میگیرند. امروز سردمداران سیاستهاى استکبارى - آمریکا و صهیونیستها و بقیهى مستکبرین - همهى توان خودشان را به کار گرفتهاند، بلکه بتوانند ملت ایران را، نظام جمهورى اسلامى را منزوى کنند، بىاثر کنند؛ نتوانستهاند و به توفیق الهى، به فضل الهى، به حول و قوهى الهى باز هم نخواهند توانست.
در همین قضیهى هستهاى شما ملاحظه کنید، کارشان به اینجا رسیده است که دروغپراکنى کنند، افکار عمومى دنیا را گمراه کنند و دروغ بسازند. مسئله، مسئلهى فلان رادیو و فلان دستگاه تبلیغاتى نیست، مجموعهى سیاستمداران غربى متأسفانه - یعنى همان مجموعهى مؤثر که بیشتر هم تحت تأثیر صهیونیستها هستند - شده کارشان این: گمراه کردن افکار عمومى، دروغپردازى کردن، شعارهاى دروغین ساختن. ما میخواهیم از این رؤساى کشورها؛ اینقدر دروغ نگویند. این دولتهاى غربى، دولت آمریکا، دولت انگلیس، بعضى دیگر از دولتهاى اروپائى، اینقدر افکار عمومى دنیا را گمراه نکنند. این دروغها به ضرر خودشان تمام خواهد شد؛ امتحان کردند، دیدند. وقتى دروغ گفتند، خلاف گفتند، بعد حقیقت آشکار شد، آبروئى براى آنها نمیماند؛ کما اینکه در بعضى از موارد همین اتفاق افتاد؛ دروغى گفتند، افکار عمومى را گمراه کردند، کارهائى را بر اساس آن انجام دادند، بعد حقیقت روشن شد. ملتهاى خودشان گریبان خود اینها را خواهند گرفت.
در قضیهى هستهاى آنچه که ایران به دنبال آن است، دانش مورد نیاز است؛ دانشى که اگر امروز ملت ایران آن را دنبال نکند، فردا دیر خواهد بود؛ فردائى که نفتى به کار نباشد و همهى چرخهاى اقتصادى دنیا بر اساس نیروى هستهاى حرکت کند و ملت ایران دستش خالى باشد؛ بنشیند منتظر که دیگران به او کمک کنند؛ آنها این را میخواهند. مسئلهى هستهاى ما این است؛ من بارها گفتهام.
ما امروز براى دانش هستهاى که براى ما مهم است، کار میکنیم که بیست سال دیگر، سى سال دیگر، فرزندان ما، جوانان ما، نسل آینده، ملت بزرگ ایران، آن روز دستش به طرف غربیها دراز نباشد. غربیها امروز که نفت مال ماست، از زمین ما نفت استخراج میشود و به آنها داده میشود، دارند براى همین نفت به ما زور میگویند! - امروز این نفتى که از چاههاى این منطقه بیرون مىآید، سودش براى دولتهاى غربى از سودش براى کشورهاى نفتخیز بیشتر است! - امروزى که نفت مال ماست، در اختیار ماست، دست ماست، زورگوئى میکنند، فردا که ما بخواهیم انرژى هستهاى را از خود آنها بگیریم، شما ببینید چه بر سر ملتها مىآید. نظام جمهورى اسلامى فکرِ آن روز را میکند. لذا امروز اصرار میکند که ما بایستى این علم را، این فناورى را، این دانائى را، این تمکّن را براى خودمان کسب کنیم. آن وقت جنجال راه مىاندازند در دنیا که چرا میخواهید شما این را کسب کنید؟ و تهمت میزنند، افکار عمومى را گمراه میکنند که اینها دنبال بمب اتمند، اینها فلانند.
...(12) معلوم است. توجه کنید! معلوم است که این حق مسلّم ملت ایران است. منتها مسئله در این است که مستکبران عالم، براى اینکه این حق مسلّم را از دست ملت ایران بگیرند، با انواع حیل و ترفندها و تبلیغات در کارند که این اقدام را انجام بدهند. باید بصیر بود؛ باید آگاه بود؛ باید هوشیار بود. ملتها در مسیر خودشان، در موارد حساس باید بفهمند دشمن دارد چه کار میکند. وقتى مىبینند از عهدهى یک ملت با برخورد نظامى بر نمىآیند، با برخوردهاى تهدیدآمیز و ارعابآمیز بر نمىآیند، آن وقت شروع میکنند از طرق دیگر اخلال کردن؛ این را بفهمیم. ایجاد اختلاف، ایجاد دشمنى، بهانهجوئى.
امروز تبلیغات استکبار جهانى از جملهى چیزهائى که بر آن تمرکز میکند، همین وجود اختلافات در داخل کشور است. یک عدهاى پیش خدا باید جواب بدهند؛ پیش خدا جواب بدهند که کارى بکنند که دشمن از او برداشت تفرق بکند در داخل کشور و جرى بشود. مسئله این است که دشمن را بشناسیم؛ ترفند دشمن را بفهمیم؛ بدانیم که چه داریم میگوئیم و دشمن چگونه ممکن است از هر کلمهى ما استفاده بکند و جرى بشود، تشویق بشود، روحیه پیدا کند و راهها را براى دخالت خود، نفوذ خود، باز کند؛ اینها چیزهائى است که باید توجه داشت.
البته ملت ما بحمداللَّه ملت صبور و غیور و داراى استقامتى است؛ این را ثابت کرده است. ملت ما در طول این سى سال و قبل از این سى سال در دوران انقلاب، این را نشان داده است؛ ما صبوریم. حالا سرکردگان استکبار و سخنگویان آنها هِى توى تبلیغاتشان میگویند صبر ما دارد به آخر میرسد، ما دیگر طاقتمان دارد تمام میشود - آنها در مقابل ایران میگویند - شما صبرى نکردید در مقابل ملت ایران؛ کجا شما صبر کردید؟ هر جا هر کار توانستید، کردید؛ هر کارى از دستتان بر مىآمده است، علیه ملت ایران انجام دادهاید. شما کِى صبر کردید؟ توطئه نکردید؟ تبلیغات نکردید؟ تحریم اقتصادى نکردید؟ حملهى نظامى نکردید؟ سگهاى زنجیرى خودتان را رها نکردید در منطقه؟ - یعنى اسرائیل غاصب علیه نظام جمهورى اسلامى - کِى شما صبر کردید که حالا میگوئید صبر ما دارد تمام میشود؟! صبور، ملت ایران است. مائیم که صبر کردیم، مائیم که ایستادگى کردیم، مائیم که توطئهى شما، تبلیغات شما، هیاهوى شما را ندیده گرفتیم، راه خودمان را ادامه دادیم. و این ملت همین راه را، همین راهى که انگشت اشارهى امام بزرگوار ما، امام راحل ما، به ما نشان داد، با همهى وجود، به کمک الهى، با همت این جوانها طى خواهد کرد و انشاءاللَّه به آن قلهى نهائى هم خواهد رسید.
تلاش را رها نکنید، جوانان عزیز! کار را رها نکنید، بصیرت را رها نکنید. امیرالمؤمنین الگوست؛ الگوى شما جوانهاست. علم امیرالمؤمنین، تقواى امیرالمؤمنین، پاکدامنى امیرالمؤمنین، الگوست. اینها را رها نکنید. جهاد در راه خدا را، تلاش در راه خدا را - که هر میدانى، جهاد متناسب خودش را دارد - رها نکنید و بدانید که فرداى این کشور از امروز این کشور بمراتب انشاءاللَّه بهتر خواهد بود. و این فردا متعلق به شماست. و روح امیرالمؤمنین (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) و دعاى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه)، انشاءاللَّه پشتیبان شما خواهد بود.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته