بر
اساس این پروژه، ترکیه در "حماة" اردو خواهد زد و از آنجا که ارتش ترکیه و
اسرائیل در ضمن فضای جنگهای قومی ـ مذهبی وارد سوریه شده و ارتش ترکیه در
جنگ مذهبی به نفع اهلسنت مشارکت کرده است، راه برای ورود نیروهای ناتو از
دریا باز می شود و اين، خود، ایجاد دو کشور کوچک علوی و اسماعیلی را تحمیل
خواهد کرد. اردوغان با تبانی آمریکا با این نقشه موافقت کرده بود ولی با
شکست جنگ 33 روزه علیه لبنان و تأخیر این پروژه تا سال 2011 ميلادي، قطر و
ترکیه برای گشودن صفحه جدید بهسوي سوریه شتافتند و روابط خود را به نحو
گستردهای با سوریه افزایش دادند.
پيامد شکست اسرائيل در "خوشههاي خشم"اگر
يادتان باشد شکست اسرائیل در سال 1996 ميلادي در عملیات موسوم به "
خوشههای خشم"، شکست بسیار بزرگی بود و از همین زمان، حمله به سوریه به
عنوان یک هدف استراتژیک مطرح شد و دو گزینه برای این جنگ مطرح بود: اول؛
حمله اسرائیل علیه سوریه و این موضوع از سال 1973 ميلادي که ارتش ضعیف
سوریه توانست 82 روز در جنگی فرسایشی بهتنهایی در مقابل اسرائیل ایستاده و
شروط خود را در میدان جنگ تحمیل کند غیرممکن مینمود پس چگونه اسرائیل پس
از شکست سال 1996 ميلادي در مقابل مقاومت لبنان و جنگ 82 روزه در مقابل
ارتش سوریه، میتواند در مقابل ارتش قدرتمند کنونی بدون همپیمان، نبرد
کند؟
اما گزینه دوم حمله همزمان ناتو و اسرائیل بود و این باعث
عصبانیت شدید سوریه میشد و آن را مجبور میساخت تا اسرائیل را ریشهکن کند
زیرا در این صورت سوریه بین بد و بدتر میبایست یکی را انتخاب کند و در
این حالت برای استفاده از هر گونه سلاح متعارف و غیرمتعارف علیه اسرائیل
تردیدی به خود راه نمیداد و چنانچه ناتو برای حمایت از اسرائیل وارد
معرکه میشد، سوریه برای ویران ساختن اسرائیل بدون هیچ تردیدی اقدام ميکرد
و علاوه بر این، همپیمانان سوریه در کل جهان به این عمل واکنش نشان
ميدادند و لذا تنها گزینه پیش رو، شعلهور ساختن آتش جنگ داخلی بود که
البته این گزینه نیز موجب نگرانی تلآويو بود.
زمینهسازی برای عملیات و استخدام جاسوسهنگامی
که باب مذاکرات سیاسی بر طرفین بسته می شود جنگ تنها گزینهای است که دو
طرف به آن روی می آورند، بنابراین واشنگتن با طرحریزی عملیات ياسمن آبی و
بر اساس سیاست چماق و هویج، با دمشق بر سر میز مذاکره نشست و لذا پس از
اشغال عراق، پيش از اینکه واشنگتن خواستههای خود را با سوریه مطرح کند،
خود را برای شرایط بدتر آماده کرده بود. استخدام جاسوسان به دست دستگاههای
اطلاعاتی امریکا و فرانسه و بریتانیا آغاز شد زیرا ياسمن آبی که واشنگتن و
اسرائیل آن را طراحی و طرحریزی کرده بودند، به دست ناتو اجرا شده و سپس
اسرائیل، ترکیه و قطر به آن وارد میشدند و تنها محوری که این کشورها را
دور هم جمع کرده بود موضوع گاز و انرژی بود.
فشار بر سوریه، مصر و عربستان؛ کداميک جواب داد؟از
سال 2000 ميلادي، واشنگتن فشار بر سوریه از یک سو و فشار بر همپیمانان
خود را از سوی دیگر آغاز کرد. درحالی که واشنگتن برای اشغال افغانستان و
عراق نقشه میکشید قصد داشت به لبنان نیز حمله کند و لذا لازم بود که
همپیمانانش را به سوی خواسته های غير قانونی خود بکشاند و اعراب در دوران
جنگ 33روزه علیه لبنان و پس از آن جنگ 22روزه علیه غزه شاهد هنجارشکنیهای
عربستان و مصر از یک سو و از سوی دیگر شاهد فشار واشنگتن بر سوریه برای
وادارکردن آن به رویگردانی از مواضع خود (در حمایت از محور مقاومت) بودند.
در
اینجا بود که استفاده از شبکه قطري الجزیره علیه عربستان و مصر و بهشکل
ویژه علیه سوریه آغاز شد به نحوی که به بلندگوی معارضان سوری و جبههای
برای حمله به همپیمانان حزب بعث در سوریه تبدیل شد؛ جالب اينکه درست در
زمانی که موج چپگرایی عقبگرد کرده بود، الجزیره حملات سنگینی را علیه حزب
کمونیست سوریه در جهت تقویت همپیمانان واشنگتن در افکار عمومی به راه
انداخت و شهرت خود را از خلال هجمه به نظام سوریه و همپیمانان آن به دست
آورد و لذا به نخستین تريبون معارضان برای هجوم به سران کشورها تبدیل شد که
جهشی در رسانههای عربی خالی از معارضان به شمار ميآمد.
علت تأسيس شبکه الجزيره چه بود؟شبکه
الجزیره بطور خاص برای هجوم علیه سوریه تأسیس شد و این مطلبی است که بعضی
آن را به فراموشی سپردهاند همانگونه که نقش این شبکه را در فتنهانگیزی
در عراق به فراموشی سپردهاند و جز موضعگیری آن در جنگ 33 روزه لبنان،
چیزی را به خاطر نمیآورند در حالی که همین موضعگیری مقدمهای برای حمله
به سوریه پس از اشغال جنوب لبنان بود.
همزمان با حمایت از جنبشهای
معارض در مصر و سوریه و وقوع جرقههای اعتراض در عربستان (لازم به ذکر است
که یکی از خطوط قرمز واشنگتن برپایی حکومت پارلمانی غیر تکفیری در
عربستان است که در حال حاضر بزرگترین صادرکننده مزدوران سلفی جهادی تکفیری
محسوب میشود) و نیز همزمان با حملات الجزیره (علیه سوریه و عربستان و
مصر)، واشنگتن سرگرم مذاکرات و در خفا در حال طرحریزی برای جنگ بود، زیرا
جنگ، آخرین گزینه واشنگتن است.
صدور فرمان تحرک به سفرای آمریکاحمایت
از جریانهاي مخالف در مصر آغاز شد، تا جایی که "ایمن نور" با حمایت مطلق
سفارت آمریکا در مصر به عنوان رهبر عربی سرّی مطرح شد و در دمشق نیز
شبکههای موسوم به جامعه مدنی تأسیس گرديد و همزمان رئیسجمهور آمریکا نيز
سخنرانیهایی را در راستای دموکراسیخواهی در این کشورها ایراد کرد به نحوی
که وی و دهها نفر از مسؤولان امریکایی هر روز پيش و پس از خواب و قبل از
ورود به دستشویی و بعد از آن، خواهان ایجاد دموکراسی در مصر، عربستان و
سوریه بودند و طبعاً اینها خواهان دموکراسی در قطر و مراکش و اردن نبودند.
در نهایت مصر و عربستان در مقابل فشارهای آمریکا (براي دستيابي به اهداف
آمريکا عليه مقاومت و نه اجراي موازين دموکراتيک و حقوق بشري) تسلیم شدند و
آمریکا از آنان در جنگهای لبنان و غزه به بدترین نحو ممکن سوء استفاده
کرد اما سوریه تسلیم نشد و هنگامی که "کالین پاول" وزیر خارجه وقت آمریکا
شروطی رابرای سوریه تعیین کرد، دمشق همه شروط را رد کرد و نپذیرفت. موضوع
به اینجا ختم نشد بلکه سوریه سقف چالشهای خود را با آمریکا تا منطقه
ممنوعه بالا برد و آغاز به اصلاحات کرد اما نه آن اصلاحاتی که واشنگتن
خواستار آن بود، بلکه دست به یک سری اصلاحات حقیقی زد.
مرحوم "خالد
بکتاش" از کارشناسان امور سوریه و نخستین کسی که به شبکه الجزیره حمله
کرد، ميگفت: "دمشق میداند که میتواند دشمن را عصبانی کند ولی راضیساختن
دشمن نهتنها دشوار، بلکه محال است."
ماجراي دعوتنامههاي آمريکا براي فرهيختگان سوريدر
این مرحله سفیر آمریکا در دمشق فعالیتهای علني خود را آغاز و برای
فرهیختگان و اصحاب رسانه دعوتنامههایی را ارسال کرد ولی عده کمی به
دعوتها جواب مثبت دادند. گروههای مدنی رخ نمودند و فعالیتهای سیاسی
معارضان به شکل میدانی تجلی یافت و همزمان با حملات شبکه الجزیره به سوریه و
فشارهای میدانی از طریق ایجاد گروهکهاي معارض و تهدید به جنگ، مذاکرات با
دمشق آغاز شد و لازم به ذکر است که فعالیتهای سفیر آمریکا مورد توجه واقع
نشده و رسانهای نشد. میتوان گفت سفیر آمریکا تحت فشار رسانههای سوری
قرار نگرفت جز یک مورد و آن، پاسخ روزنامهنگار و ادیب سوری "ولید معماری"
بود که دعوت سفارت آمریکا را رد کرده و پاسخ خود را رسانهای کرد.
افزايش سطح رویارویی و کليد خوردن پروژه ياسمن آبيدر
زمانی که فشارها بر مصر و عربستان کاهش مییافت، فشار بر دمشق افزایش
مییافت و حزب حاکم بعث به جای تسلیم در برابر فشارها، نشستهای خود را پس
از مدتي طولانی آغاز کرد. خروج "عبدالحلیم خدام" مهره آمریکا از کادر رهبری
حزب بعث، نخستین سیلی بود. دهها تن از جاسوسان و مزدورانی که آمریکا آنها
را جذب کرده بود به آمریکا سفر کردند تا واشنگتن از بین آنها مزدوران خود
را برگزيند و واشنگتن تصمیم گرفت حکومتی که وی را به چالش کشانده بود
سرنگون کرده و پروژه "ياسمن آبی" را به عنوان آخرین گزینه بین بد و بدتر
انتخاب و به مرحله اجرا گذارد.
استقبال مزدوران سوریه در قطر و
امارات و سعودی که تا سال 2002 ميلادي به شکل جزئی بود به شکلي وسیعتر
آغاز شد به نحوی که دستگاه اطلاعاتی آمریکا همه چیز را زیر نظر داشته و
بهواسطه طرف سوم یعنی اسلامگرایی افراطی، افرادی را برای انجام پروژههای
خود از بین آنان برگزيد اما به شکل ویژه، عدهای از مزدوران را در قطر و
سعودی جذب کرد. ناگهان اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. عبدالحلیم خدام نه فقط
از حزب بعث بلکه از حکومت نیز اخراج شد و به دنبال آن رفیق حریری نیز از
قدرت کنار گذاشته شد و اسد تصمیم گرفت تمامی فاسدانی را که مهره آمریکا در
سوریه بودند کنار گذاشته و اصلاحات در سوریه و لبنان را آغاز کند و به این
نیز اکتفا نکرده و تصمیم گرفت تمامی دیون به آمریکا را پرداخت کند. در این
زمان بود که واشنگتن خود را برای جنگی که هیچ گریزی از آن نداشت آماده
ساخت.
عمر کرامی پس از اینکه بدهیهای لبنان به 40 میلیارد دلار
رسیده بود، طرح ریاضت اقتصادی خود را برای جلوگیری از هدر رفتن بیتالمال
آغاز کرد ولی این اصلاح دوام نیاورد بلکه اجرای پروژه ياسمن آبی آغاز شد تا
طرح اصلاحات در لبنان متوقف شده و سعد حریری به حکومت رسد و بدهیهای
لبنان به 60 میلیارد دلار افزایش يابد.
جذب مزدوران ارزانقيمتاز
ابتدای سال 2000 ميلادي جذب مزدوران به حساب سوریه آغاز شد، واشنگتن
همواره میبلعد و هزینه نمیکند و اگر هم بخواهد هزینه کند از جیب کشورهای
خلیج فارس هزینه میکند، از این رو سفارت امریکا در دمشق باب صدور رواديد
را به روی سوریها گشود و در مقابل هر فرم، 50 دلار دریافت کرد در حالی که
حقوق یک کارمند سوری در ماه، حدوداً 100 دلار بود.
بدينوسيله دهها
هزار تقاضای رواديد به سفارت آمریکا رسید و آمریکا کسانی را که میخواست
اعزام کند غربال و انتخاب کرد و در آمریکا بعد از انتهای اقامت این اشخاص،
دستگاه اطلاعاتی امریکا بر روی این افراد کار کرد، کسانی که تسلیم شده و به
مخالفان نظام سوریه تبدیل شده بودند با آنها تماس گرفته شد و کسانی که
مخالف نظام سوریه نبودند با بازداشتگاههای اداره مهاجرت تحت فشار قرار
گرفتند بهويژه کسانی که ازدواج نکرده بودند و اقامت نیز دریافت نکرده
بودند. بسیاری از این تلاشها به شکست انجامید و تعدادی جذب سازمانهای
جاسوسی آمریکا شدند و در بخشهای بعدی جزئیات جذب جاسوسان و نحوه تحریک
افکار عمومی از سوي آنان را به تفصیل بررسی خواهیم کرد.
نقش مراکز فرهنگي فرانسه و انگليس در سوريههمچنین
مرکز فرهنگی فرانسه و سفارتهای فرانسه و انگلیس در دمشق همزمان
فعالیتهای خود را آغاز کردند و در این راستا مجموعهای از دختران فرانسوی
شروع به جذب بسیاری از جاسوسان نمودند و بلکه از آنان فرهیختگانی ساختند که
بتوانند بعداً آنها را به کار گیرند، به گونهای که ابتدای سال 2000
ميلادي شاهد گسترش وسیع روابط بین سوریه و فرانسه بود.