بولتن نیوز: يك راديو اروپايي با بررسي جنگ اقتصادي عليه ايران نوشت: تاريخ ايران و ملت آن نشان مي دهد كه آنها قادر به برون رفت از بحران هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي هستند و پيروز ميدان خواهند بود و اين مسئله نگراني غرب را برمي انگيزد.
در این رابطه راديو نروژي «اوستن» اعلام كرد كه جنگ اقتصادي كه عليه ايران آغاز شد و طي سه هفته اخير موجب كم شدن ارزش پول اين كشور شده، يكي از اهداف اسرائيل و شوراي همكاري خليج فارس در جنگ محرمانه شان عليه جمهوري اسلامي ايران به شمار مي رود.
اين راديو در تحليل سياسي بحران اقتصادي كنوني در ايران اعلام كرد: اين امر از اسرار اين جنگ مخفيانه و پنهاني عليه ايران تحت عنوان «تحريم هاي اقتصادي» است. جنگي كه اسرائيل و دولت هاي عضو شوراي همكاري در پشت آن قرار دارند و اگر اين طرف ها در پشت آن نبودند، اين تحريم ها نمي توانستند تا اين اندازه بر ايران تاثير بگذراند.
راديو اوستن در ادامه اين چنين تحليل مي كند: غربي ها و دولت هاي عربي حوزه خليج فارس بايد بدانند كه ايران هدف آساني براي طرح هاي سياسي و اقتصادي خصمانه آنها نخواهد بود. كساني كه گمان مي كنند دولت هاي اروپايي به راحتي تحت فشارهاي اسرائيل، عليه ايران دست به كار مي شوند و جنگ اقتصادي جهاني عليه آن را به راه مي اندازند، اشتباه مي كنند.
ايراني ها به جهانيان بارها نشان داده اند كه در هنگام بحران ها، ده ها گزينه براي دفاع از خود دارند. امروز نيز آنها از همين شيوه براي دفاع از اقتصاد خود روي خواهند آورد. آنها كه گمان مي كنند ايران به اشتون، سعودالفيصل و نتانياهو اجازه مي دهد تا از دردها و آلامش لذت ببرند، اشتباه مي كنند. واكنش ايران اگر بسيار قابل توجه هم نباشد، قطعا كمتر از فشاري كه به اقتصاد اين كشور وارد شده نخواهد بود و دولت آمريكا و همپيمانانش را برسر جاي خود مي نشاند.
در این رابطه راجان منوف، روز 15 مهر در هافینگتون پست نوشت: «برخي اميدوارند کاهش شديد ارزش ريال نارضايتي گسترده اي در ايران به راه اندازد. به عبارت ديگر برخي منتظر بهار عربي ديگري در ايران در نتيجه فشارهاي اقتصادي ناشي از تحريم هاي بين المللي بر مردم اين کشور هستند. اما با بررسي واقع بينانه تر مي توان دريافت که کاهش ارزش ريال نه به مذاکره درباره متوقف کردن غني سازي اورانيوم و نه بهار عربي ديگر منجر نخواهد شد».
وی ادامه داد: «هيچ تفاوتي ندارد تا چه حد تحريم ها بر اقتصاد ايران آسيب وارد ساخته است، اما تهران بدون ترديد مي داند تغيير در سياست هاي هسته اي اش اعتراف به ضعف و فشارهاي ناشي از تحريم ها خواهد بود. در صورت متوقف کردن برنامه هسته اي، بدون ترديد آمريکا موضع بسيار شديدتري در مقابل تهران اتخاذ خواهد کرد، چرا که به موفقيت تحريم هاي اقتصادي ايمان خواهد آورد. بر همين اساس با شديدتر شدن تحريم ها تهران براي ادامه برنامه غنی سازي اورانيوم مصمم تر خواهد شد».
در ادامه این گزارش سعی داریم تا با بررسی موقیت جغرافیای و سیاسی و اجتماعی و نظامی ایران نشان دهیم که چرا ایران از نظر آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی و همچنین توسعه یافته صنعتی مهم است و چرا ایران در طی تاریخ همواره مورد هجوم قدرت طلبان مختلف قرار گرفته و آیا اگر ایران در هر یک از برهه های تاریخ پیدایش ایران زمین تا به امروز در برابر خواستهای قدرت طلبان و استعمار گران زیاده طلب کوتاه می آمد هر گز می توانست روی آرامش را ببیند و از صدها سال خون و خون ریزی حاصل از تهاجم دشمنان ایران جان سالم به در کند. آیا آمریکاییها فقط به دنبال قبول تعلیق غنی سازی هستند یا موضوع بالاتر از اینها است و ایرانی مطلوب آنها است که ساکت و آرام و رام باشد، حرفهایشان را گوش بدهد، به دنبال توسعه و صنعتی شدن نباشد، به دنبال استقلال و آزادی از یوغ بندگی نباشد، نفتش را مجانی بفروشد، با پول نفتش فقط چیپس و سیزمینی و آدامس وارد کند، صنعت نفتی خار و منفعل داشته باشد، تنها خام بفروشد و به دنبال دانش و فن آوری نباشد؛ خپله ای چاق باشد که همواره خفته است و تنها برای زنده ماندن گه گاهی چشم باز کند نانی بخورد و باز بخوابد. سرزمینی رویایی که بتوان از آن به یاد خاطره شیره کش خانه عباسی افتاد و حاکمانش همواره فرش قرمز به زیر پای قلدران تظم جهانی بیا ندازند و چاپلوسی کنند. آری جمهوری اسلامی ایران هر چقدر هم که کوتاه بیاید و هر چقدر هم در برابر خواسته های قدرت طلبان جهانی کمر خم کند کافی نیست و فشارهای بیشتر به آن وارد خواهند آورد. فشارهایی که در نهایت همراه شود با کشوری با حامان بی رگ و ریشه و دست نشانده آمریکا و انگلیس و اسرائیل و برای تاراج ثروتها و حاکمیت بر قلب هارتلند انرژی جهان.
ايران ؛کانون هارتلند
منطقه آسياي جنوب غربي واسط بين سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا است و ايران در اين منطقه ژئوپليتيکي واقع شده است و به هر حال هر نوع واقعهاي که در اين قارهها به وقوع بپيوندد و يا روابط سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي بين سه قاره به صورتي بر ايران تاثير خواهد گذاشت.به عنوان مثال در جنگهاي اول و دوم جهاني با اينکه ايران اعلام بيطرفي در جنگ کرده بود، ولي در هر دو جنگ ايران مورد اشغال نظامي قرار گرفت و يا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، ضمن اينکه خطر يک قدرت بزرگ در شمال ايران را کاهش داد، اما مسائل جديدي در وضعيت سياسي و اقتصادي اين سه قاره به وجود آورد که ايران ميتواند از آن بهره خاصي ببرد.سرهالفورد مکيندر (1861-1947) را بايد احتمالا معروفترين بنيانگذار ژئوپليتيک سنتي دانست. شهرت او عمدتا مديون مقالهاي است که با عنوان "محور جغرافيايي تاريخ " در سال1904 منتشر شد. مکيندر قارههاي اروپا، آسيا و آفريقا را به عنوان جزيره جهاني ميشناخت و آن را به همين نام معرفي کرد. جزيره جهاني دو سوم خشکيهاي جهان و هفت هشتم جمعيت دنيا را در بر ميگيرد. کليد جزيره جهاني، ناحيه محور هارتلند است. وي هارتلند را منطقه وسيعي ميدانست که از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سيبري غربي، از شمال به اقيانوس منجمد شمالي و از جنوب به ارتفاعات هيماليا، ارتفاعات ايران و ارتفاعات مغولستان محدود ميشد. از نظر او هارتلند از سوي هيچ يک از قدرتهاي دريايي تهديد نميشد. مکيندر عقيده داشت که اطراف منطقه هارتلند را دو ناحيه فراگرفته است: 1- هلال داخلي يا حاشيهاي شامل سرزمينهايي که پشت به خشکي اروسيا و در کنار آب قرار دارند و قابل دسترسي قدرت دريايي هستند و با موقعيت ساحلي که دارند، عمدتا نقش ژئواستراتژيک ايفا مينمايند. هلال داخلي بيشتر کشورهاي اروپاي غربي، خاورميانه از جمله ايران و آسياي جنوبي و شرقي را در بر ميگيرد. 2- هلال خارجي يا جزيرهاي که شامل بريتانيا، ژاپن و استراليا است. مکيندر نهايتا در سال 1919 بيانيه معروف خود را ارائه داد:
کسي که بر شرق اروپا تسلط يابد، برهارتلند حاکم خواهد بود. کسي که بر هارتلند حاکم شود، بر جزيره جهاني حاکم خواهد بود و کسي که بر جزيره جهاني حاکم باشد، بر دنيا مسلط خواهد بود.با نگاهي به ساختار فضايي نظريه هارتلند، مشخص ميشود که مکيندر ايران را در اين نظريه به دو بخش تقسيم ميکند. از ارتفاعات البرز به سمت شمال، يعني تمام مساحت استانهاي گيلان، مازندران و گلستان کنوني، به انضمام منطقه شمال خراسان و نوار باريکي در شمال آذربايجان جزء هارتلند است. در واقع اين قسمت از شمال ايران، بخش اندکي از جنوب منطقهاي است که او اصطلاحا آن را "قلب جهان" ميناميد. بقيه مساحت ايران يعني از ارتفاعات البرز به سمت جنوب در نظريه مکيندر جزء هلال داخلي است. اين بخش از ايران جزء سرزمينهايي است که چون کمربند هارتلند را محاصره کردهاند. همجواري با هارتلند ازيک طرف و دسترسي به آبهاي آزاد از طرف ديگر بهترين موقعيت ارتباطي و استراتژيک را هم براي تهديد هارتلند و هم براي دفاع از آن در اختيار ايران قرار داده است. صحت تصورات مکيندر راجع به نقش منحصر به فرد ايران، در دو جنگ جهاني، بويژه جنگ جهاني دوم که مسير راهآهن شمالي ـ جنوبي ايران مورد استفاده نيروهاي درگير در جنگ قرار گرفت، مورد تائيد قرار گرفت.
همچنين اهميت منابع اقتصادي منطقه خليج فارس و وابستگي شديد آمريکا، اروپا و ژاپن به منابع انرژي اين منطقه و علم به اينکه ايران با ثباتترين و قدرتمندترين کشور منطقه است و با داشتن سواحل طولاني 2025 کيلومتري شمال خليج فارس و در اختيار داشتن جزاير بسيار مهم لارک، قشم، هنگام، جزاير سه گانه ابوموسي، تنب بزرگ و کوچک و تسلط بر تنگه استرا تژيک هرمز، اين کشور از موقعيت برتر جغرافيايي برخوردار ميباشد.اسپايکمن در کتاب "جغرافياي صلح " که بعد از مرگش در سال 1944 به چاپ رسيد، عقايد خود را که بيشتر در نقد انديشههاي مکيندر و هاوس هوفر بود، بيان کرده است. او چهارچوب فضايي نظريه مکيندر را ميپذيرد، اما به جاي هارتلند، هلال داخلي را که وي آن را اصطلاحا سرزمين حاشيه يا ريملند مينامد، واجد اهميت ميداند. از نظر اسپايکمن ،منطقه ريملند کارکرد اصلي را دارد و منشا اصلي توليد قدرت محسوب ميشود. اين منطقه در قالب يک فضاي جغرافيايي دو وجهي که ترکيب آب و خشکي است، قرار ميگيرد. در عين حال در نظريه ريملند، سهولت حرکت در دريا و تجارت دريايي، امکان برقراري يک سلطه مافوق را که نمونهاي از ساخت ژئوپليتيک جديد است، امکانپذير ميسازد و اين باعث ميشود تا اسپايکمن در نهايت قدرت دريايي را کليد استراتژي جهاني در نظر بگيرد. اسپايکمن در نظريه خود ايران را در قلمرو ريملند جاي ميدهد. قلمرويي که بين منطقه محور يا قلب زمين و آبهاي پيرامون قرار گرفته است و اکثر رقابتها و مخاصمات قدرتهاي دريايي و زميني در آن به وقوع ميپيوندد. از نظر تاريخي، ريملند محل ايجاد قدرتهاي کلاسيک قديم مانند چين، هند، ايران، عثماني، روم و... بوده است. ايران معاصر در اين نظريه از آنجا که جزئي از ريملند است، موضوع رقابت دو قدرت بري و بحري است. ايران به عنوان بخش حساس ريملند، ميدان رقابتي براي قدرتها است و بدون ترديد هرکس اين منطقه را کنترل کند ميتواند قدرت جهاني را کنترل کند و بر رقيبان پيروز شود. چنين به نظر ميرسد که سياستهاي جهاني دوره جنگ سرد و بعد از آن را نظريه ريملند شکل داده است و هنوز هم سياستهاي جهاني تحت تاثير اين نظريه است. بيشتر وقايع تاريخ معاصر ايران نيز در قالب اين نظريه قابل تحليل است. موقعيت بينظير ايران باعث شده بود تا به عنوان مهمترين قسمت منطقه ريملند ايفاي نقش کند. اين واقعيت باعث شد تا برخي نيروهاي سياسي داخلي از وضعيت موجود که همانا تاثيرپذيري مسائل کشور از دو قدرت برتر بود، خسته شوند و به دنبال نيروي سومي باشند. آنچه در زمان اميرکبير، اولين پيوندهاي بين ايران و آمريکا را رقم زد، آنچه در دوران قاجار، انقلاب مشروطه مردم ايران را شکل داد، مسائلي که در زمان رضاشاه پهلوي منجر به حضور پررنگتر آلمان به عنوان نيروي سوم شد و نهايتا واقعيتهايي که به آفرينش پرشکوهترين انقلاب مردمي در تاريخ بشر به رهبري امام خميني انجاميد، همگي پنجرههاي گريز از وضعيتي بودند که قرار بود بر اساس نظريه ريملند، ايران آن را به عهده داشته باشد.کشور ايران يک موقعيت مرکزي نسبت به کشورهاي مجاور خود دارد. درواقع ميتواند به عنوان کشوري با نسبت ژئوپليتيکي بالا در تمام حوزههاي ژئوپليتيکي اطراف خودش حضور داشته باشد و در پيدايش تشکلهاي منطقهاي و فعال شدن حوزههاي ژئوپليتيکي و کارکردهاي آن، نقش موثري داشته باشد و فرآيند سياسي اين حوزهها را شکل دهد.
حوزههاي ژئوپليتيکي
کشور ايران به لحاظ موقعيت جغرافيايي در جنوب غرب آسيا بخش وسيعي از فلات ايران را در بر ميگيرد. موقعيت خاص ايران به گونهاي است که مرکز ثقل يکي از بزرگترين شبکههاي ارتباطي جهان قرار گرفته و همچون پلي اروپا را به خاور دور و کشورهاي آسياي مرکزي و ماورا قفقاز را به جنوب وصل ميکند، در رابطه با موقعيت رياضي تمام خاک ايران در منطقه معتدل کره زمين واقع است، در رابطه با موقعيت نسبي اگرچه از اقيانوسها و درياهاي بزرگ فاصله دارد ولي در دو سوي شمال و جنوب به دريا منتهي ميشود. همجواري ايران با دو پهنه آبي خزر و خليج فارس علاوه بر سهولت ارتباط دريايي و مسئله صادرات و واردات موقعيت ژئوپليتيکي خاصي را به ايران بخشيده است، حوزههاي ژئوپليتيکي مجاور ايران عبارتند از:
1- حوزه قفقاز آناتولي: شامل کشورهاي جمهوري اسلامي ايران، ارمنستان، گرجستان و روسيه. 2- حوزه ژئوپليتيکي خليج فارس: شامل ايران، عراق، کويت، عربستان، امارات متحده عربي، قطر، بحرين و عمان. 3- حوزه ژئوپليتيکي درياي عمان اقيانوس هند: شامل ايران، پاکستان، هند، عمان و امارات متحده عربي. 4- حوزه ژئوپليتيکي فلات ايران: شامل کشورهاي ايران، پاکستان و افغانستان. 5- حوزه ژئوپليتيکي آسياي مرکزي: شامل ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقيزستان و تاجيکستان (ايران همانند پلي اين کشورها را به جهان خارج مرتبط مي سازد).
تاثير توپوگرافي ايران بر تدوين استراتژيهاي نظامي و سياسي
ايران از لحاظ توپوگرافي دچار عدم تقارن است بدين معنا که بيشترين تراکم ارتفاعات و ديوارههاي پيوسته و مرتفع در ضلعهاي شمالي، غربي و شمال غربي و تا حدودي در ضلع جنوبي کشور وجود دارد در حالي که ضلع شرقي کشور فاقد ديواره بلند و پيوسته بوده و ترکيبي از پستي و بلنديهاي گسسته را در خود جاي داده است. کوهستاني بودن مناطق با اهميتي از ايران اگرچه ممکن است يک سلسله مسائل ارتباطي در پي داشته باشد و از نظر دفاعي سودمند واقع شود. لکن در مورد موقعيت سرزمين ايران از لحاظ ژئوپليتيکي توپوگرافي شمال، شمال غربي و غرب و جنوب غربي ايران موضوع متقارن است در مجموع الگوهاي متنوع توپوگرافيکي شرايط مناسبي را جهت تدوين استراتژي بري به عنوان زير مجموعه استراتژيهاي سياسي و نظامي به وجود نياورده است که اهم آن عبارت است از:
* باتوجه به اينکه مناطقي مانند استپها و نيزارها و زمينهاي باز از موقعيت مطلوبي برخوردارند مانند موفقيت در جنگ و تکامل فناوري دامنههاي البرز و زاگرس فاقد چنين موقعيت مطلوبي هستند.
* رشته کوههاي زاگرس داراي درههاي عميق و کوههاي بلندي است که به طرف جنوب افزايش مييابد از لحاظ عملياتي نيز نامنظم بودن کوهها باعث نفوذ افرادي است که مرز را به عنوان حايل يا محدود کننده نميشناسند.
* در منطقه کردستان از اتصال دو رشته کوه بزرگ زاگرس و کوههاي توروس ترکيه توپوگرافي خاصي به وجود آمده که شامل ارتفاعات مرتفع و پوشيده از برف است که گاه در بعضي از نقاط آن ارتفاع برف به 5 تا 6 متر ميرسد که اين مسئله موجب مشکلاتي جهت حضور نيروهاي نظامي فراهم ميآورد.
* با توجه به اينکه شيبهاي تند قابليت انعطاف نظامي را به شدت محدود ميکند و کارايي عمليات نيروي زميني در صعود با مشکل روبه رو ميشوند کوههاي البرز و زاگرس اکثرا داراي شيب تند به طرف دامنههاي داخلي ايران هستند.
* چنانچه نيروهاي دشمن بتوانند به ارتفاعات مشرف حوزههاي آبگير و رودخانههايي که با اراضي شيبدار احاطه شدهاند دست يابند کليه نيروهاي مستقر در عمق را در معرض آتش قرار ميدهند. چنين موقعيتي در بخش مياني کردستان از شمال بريدگي دره شيلر تا بخش جنوبي سنندج مشهود است. (ارتفاعات چهل چشمه و گردنه خان).
* ايران در ناحيه مرکزي داراي عمق استراتژيک است و اين عمق ميتواند در پديد آمدن حالت پدافندي تاثير مستقيم داشته باشد و باتوجه به اينکه نفوذ بيگانگان از مرزهاي غربي در طول تاريخ بوده بنابراين عمق استراتژيکي نواحي مرکزي در عمليات پدافند، ضعيف عمل مينمايد. بنابراين تدوين استراتژي باتوجه به بعد فاصله (مرکز تا پيرامون) نميتواند نتايج قابل توجهي در رابطه با پدافند داشته باشد و با وجود همه اين شرايط که ورود به ايران را براي نيروهاي متجاوز خارجي مشکل ميکند ، بيگانگان همچنان در صدد نفوذ به ايران هستند و شاهد ادعاي ما نيز نقشه جديد پايگاههاي نظامي آنهاست.