به گزارش خبرگزاری فارس، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مردم بجنورد از هوشمندی و درایت بازاریان در اعلام مرزبندی بازاریان در فتنه اخیر اقتصادی با فتنه گران ابراز تقدیر کرده و آن را ستودند. ایشان در این زمینه فرمودند:« بدانند جمهورى اسلامى به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، بر این مشکلات فائق خواهد آمد و آنها را باز هم در حسرت شکست دادن ملت ایران خواهد گذاشت. به حول و قوهى الهى و با هشیارى مردم و تدبیر مسئولان، مشکلات برطرف خواهد شد. هم مردم وظیفه دارند، هم ما مسئولان وظیفه داریم؛ همه باید به وظائفمان عمل کنیم. وقتى به وظیفه عمل کردیم، کارها پیش خواهد رفت. هشیارى مردم نقش دارد. ببینید در تهران یک عدهاى به نام بازارى آمدند در خیابانها اغتشاش کنند، فوراً بازارىهاى محترم با موقعشناسى اعلامیه دادند، اعلان کردند که اینها دروغ میگویند، اینها از ما نیستند. این کارِ درستى است. اگر هشیارى قشرهاى مختلف مردم و موقعشناسى آنها بوقت به سراغشان بیاید، این باارزش است. این کار، کار باارزشى بود که انجام دادند. حرف من در فتنهى 88 هم همین بود. در فتنهى 88، چند روز بعد از انتخابات به آن عظمت، یک عدهاى آمدند اظهار مخالفت کردند، یک عده هم از این فرصت استفاده کردند؛ سلاح گرفتند، کار را به آشوب و تشنج کشاندند، پایگاه بسیج را گلولهباران کردند. حرف ما این بود: آن کسانى که به نام آنها این کارها انجام میگرفت، باید همان وقت اعلامیه میدادند، اعلام بیزارى میکردند، میگفتند اینها از ما نیستند؛ اما نکردند. اگر این کار را میکردند، فتنه زودتر ریشهکن میشد؛ مسائل بعدى هم پیش نمىآمد. این هشیارى، موقعسنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصیت برجسته و مهمى است که باید ملت ما در همهى موارد متوجه باشند؛ آنجائى که دشمنى و توطئهى دشمن حس میشود، به صورت لحظهاى باید همه حساسیت نشان بدهند».
در همین زمینه دکتر مجتبی زارعی* کارشناس مسائل سیاسی و عضو هئیت علمی دانشگاه تربیت مدرس در مقاله ای به تحلیل رفتار بازاریان و کارگران در فتنه اخیر اقتصادی پرداخته و علت تجلیل رهبر معظم انقلاب از ایشان را واکاوی نموده است. متن کامل این یادداشت در ادامه می آید:
کارگران و بازاریان دو جریان در سپهر اجتماعی ایران هستند که پس از فتنه 88 از سوی امام خامنه ای تجلیل شدند، از آن روی که در موقع شناسی و موقع سنجی نسبت به دیگر گروههای مرجع، ممتاز عمل کردند. فتنه 88 اما از حیث پیچیدگی و هندسه ی چند لایه آن جزوی از نادرترین حوادث روزگار ما بود که چه بسا برخی فقیهان و بعضی فرماندهان تا کثیری از سیاستمداران کهنه کار را زمینگیر کرد، اکنون پرسش این است که کارگران و بازاریان با توجه به کدامین دستگاه معرفتی، به فهم تحولات سیاسی – اجتماعی چند لایه اخیر تهران نایل شدند که قشر نخست آرزوی پیوست حتی یک کارخانه به آشوب تهران را به دل اجنبی و ضد انقلاب نفوذی در وطن گذارد و بازاری ما را نیز بر آن داشت تا صرفا ساعتی پس از برخی سر و صداها در مجاورت بازار پایتخت، خود به میدان پای گذارد و دشمن را از حصول به آرزوی واهی در بازآفرینی و شبیه سازی فتنه سال 88 در ماه جاری ناکام نماید؟ قبل از ارزیابی های تاریخی و تبیین سرشت گفتمانی این دو جریان در زمانه ما، اجمالا باید اذعان کرد که آنچه کارخانه و بازار را از اعتصاب و التهاب و آشوب دور کرده و می کند همانا پیوند این دو با دیانت و نظام سیاسی اسلام و مرجعیت شیعه است که از "حیث گفتمانی" بر "واژگان نهایی" کارگران و بازاریان سیطره دارد.
* سرشت فکری و روانشناسی سیاسی کارگران
اما چرا نهضت اسلامی کارگران ایرانی حسرت پیوست به آشوب خیابانی تهران را بر دل فراخوانان داخلی و خارجی اش گذاشت و کارگران را مغضوب لیبرال ها و ضد انقلاب نمود؟ آیا می توان گفت عدم پیوستن کارگران به آشوب ها و خط فتنه ی اقتصادی، ابتنا یافته بر فقدان نارضایتی در آنها و خشنودی از امور رفاهی آنان بود؟ بی شک پاسخ به این پرسش پاسخی منفی است، چه اینکه به رغم تلاش دولت ها در بهبود وضعیت کارگران و بخصوص دولت مردمی نهم و نیز بطور نسبی در دولت دهم امّا رضامندی ایشان در وضعیتی نسبی قرار داشته و دارد، ولی چون کارگران از حیث "سرشت فکری" و نیز "روان شناسی سیاسی"، احساسی آمیخته با مشارکت در نظام برای تعیین سرنوشت خویش در خود دریافت می کنند، نظام سیاسی مستقر را، نظامی برآمده از "ایمان مذهبی" و مردم سالاری دینی می شمارند.
کارگر ایرانی دریافت که او صرفا از آن جهت عزت ندارد که مطابق "قانون کار" به نیرویی تعریف شده است که به درخواست کارفرما در مقابل دریافت حق السعی وظیفه معینی را انجام می دهد بلکه تعریف او ذیل "فراگفتمان دینی" است که کار و کارگری را جزوی از شوون پروردگار عالمیان می شناسد.
انقلاب اسلامی مقام کار و شأن کارگری را نه صرفا از "حیث حقوقی" که با "تعریفی تکوینی" به رسمیت می شناسد. در تعریف تکوینی معلوم می شود منشأ کار کیست و کارفرمای حقیقی کدام است؟ این فراگفتمان نه صبغه ای سوسیالیستی – مارکیستی دارد و نه وجهی کاپیتالیستی بلکه حق متعال را کارفرمای بلامنازع نظام آفرینش می شناسد.
در اینجا "کار مثل اعلای جلوه حق تعالی است"، " حق تعالی مبداء کار و کارگری است" و اساسا " دوزخ و بهشت از کار انسان پدید می آ ید" وانگهی نبوت و رسالت رسولان الهی و انبیای عظام، ما بعد کار و کارگری است. به دیگر سخن خدای بزرگ اراده فرموده است که وارد شوندگان در مقام و سلک نبوت، نخست "کارگر" و یا "چوپان" و صاحب حرفه و فن باشند سپس "معلم" و "مربی" شوند. از این جهت "نوح نبی" (س) کشاورز بود و در کاشت گردو تبحر داشت و در نجّاری و کشتی سازی پرآوازه بود، "ادریس نبی"(س) خیاط بود، جناب "شعیب" (س) و حضرت "موسی" (س) کارگر و چوپان بودن، "سلیمان نبی" (س) حصیر می بافت و "هود" و "صالح" علیهم السلام تجارت می نمودند، آری! کارگر ایرانی می داند که وحی آمد که ای داوود ما! انّک عبد صالح لولا انّک تأکل من بیت المال، که تو فقط یک عیب داری و آن اینکه از بیت المال ارتزاق می کنی، داوود به گریه می افتد، ندبه می کند و خدای بزرگ نیز زره سازی را به او تعلیم می کند و ... و همه می دانند که پیامبر اعظم ما که صلوات خدا بر او باد سرآمد کار و تلاش بود، تاجری امین بود و به صیادی و شبانی شهرت داشت.
*چرا طبقه کارگری در ایران شکل نمی گیرد؟
و اینجاست که طبقه کارگر مطابق میل معماران جهان جدید که خود از استثمارکنندگان کارگران اند در نظام اسلامی ایران شکل نمی گیرد؛ چه اینکه در تفکر دینی و فرهنگ کار اسلامی طبقه اشراف، فئودال و بورژوا به رسمیت شناخته نمی شود، در اینجا رابطه کار و کارگر و کارفرما بنا به قول حکیم رهبر الهی نظام، رابطه ای توأم با اخوت است. وقتی نظام سیاسی در ایران سرشت خویش را مرهون کار بشناسد و کار و کارگر را صرفا نه در ذیل تعاریف مصطلح حقوقی بلکه تبار آن را تکوینا به جلوه ای از جلوات الهی حوالت نماید، هیچ کارگری نزد کارفرمای خویش برده نخواهد بود و احدی از کارفرمایان نیز احساس سلطنت نخواهند نمود، رابطه ای جدید شکل می گیرد که سرشت انسان را اعم از کارگر، کارفرما و دولتمرد خبیث و بد ذات نمی شناسد و از شناسایی انسان کارگر و انسان کارفرما و اساسا انسان سیاسی با هویت و منطق هابزی، لاکی و رسویی خبری نخواهد بود، چنانچه امام خامنه ای نیز بر آن است که این رابطه ی جدید، روابطی توأم با "ائتلاف"، "التیام" و "همسویی" است.
*فهم تاریخی نه ی بزرگ کارگران به خط فتنه اقتصادی
وقتی مفصل های گفتمانی نظامات کار و تولید و مناسبات دولت، کارگر و کارفرما از حیث تبار و شجره به ساحت تکوینی و نه صرفا به حوزه ی حقوق و قراردادها برگردد و قوانین موضوعه فضای کسب و کار متناسب با فهم درست از شریعت و متضمن ساحت تکوینی کار و کارگری باشد و عند اللزوم تغییرات و اصلاحاتی رو به کمال یابد، کارگر اسلام خواه ایرانی در موقع لزوم به داد ملّت و حاکمیت می رسد و خود به دادستان بزرگ علیه نظام سلطه مبدل می شود؛ چنانچه جامعه کارگری ما برای مشارکت در حراست از انقلاب اسلامی و این ملک و ملّت 15 هزار شهید تقدیم می نماید، او آنجا که لازم آمد شیرهای نفت را به سوی ظالمان بست اما آنجا که لازم شد با چرخ های دستی، نفت را در خیابان تهران به دست مردمان و انقلابیون رسانید.
راستی چرا او به فراخوان ضد انقلاب برای پیوست خط تولید به فتنه اقتصادی اخیر نه ی بزرگ گفت؟ اجمالا باید گفت او می دانست که ادعاهای همپیمانی فراخوانان او با طبقه کارگر عاری از حقیقت است، او پیش تر آنها را در طبقاتی اشرافی و بورژوا دیده بود که چگونه مانور تجمل سر می دادند و جزوی از مرفه نشینان بی درد پایتخت اند. هم آنها که به حذف دانش واژه مستضعفین از ادبیات توسعه کشور مبادرت می کردند، هم آنها که در گردنه سیاست تعدیل، مستضعفین را زیر چرخ دنده های توسعه آمرانه له کردند و راستی او نیک می دانست فراخوانان خارج نشین او دستانشان تا مرفق به خون کارگران ایران آغشته است. چه اینکه از جمعیت پانزده هزار شهید نهضت مردمی و اسلامی کارگران ایران، قریب به چهار هزار نفر قربانی ترور خط نفاق و گروهک های تروریستی اند، کارگرانی که هیچ جرمی جز تدین، مردمی بودن، انقلابی بودن، فعال بودن و بسیجی بودن نداشتند، امّا در محلّ کسب و در وسط کارخانه و جلو چشمان زن و فرزند خردسال خود از سوی آدم کشان آمریکا و اروپا و شرق سیاسی گلوله باران شدند.
آری! او اکنون به "خودآگاهی تاریخی" رسیده بود و می دانست فراخوان او و دوستان پر کارش نه امری صنفی که اقدامی براندازانه است، فراخوان طبقه اشراف بر علیه نظام حامی کار و تولید. لذا او مرز بین اعتصاب و اعتراض را می شناسد، او مرز بین خرابکاری و رونق در تولید ملّی و اشتغال را می داند. او حتی برغم سانسور دهها ساله کشتار کارگران آمریکایی شیکاگو در رسانه های نظام سلطه ی خبری و غفلت زدگان در مدیریت تلویزیون نیک می داند که تنها غایب بزرگ روز جهانی کارگر، رژیم سرکوب گر ایالات متحده آمریکاست که تظاهرات صرفا صنفی کارگران این ایالت را که برای کاهش ساعت بهره کشی رژیم از آ نها به خیابان آمده بودند با قدرت سلاح و بمب در اوّل ماه می 1886 به خاک و خون کشید، آری! او می داند که چنین رژیم آدمکشی که جهان برای خشونت اش علیه کارگران در اردیبهشت هر سال به جنبش در می آید، صلاحیت فراخوانی کارگر ایرانی به آشوب را ندارد.
اکنون سه سال از فتنه 88 می گذرد و سخن کینه توزانه ی ائتلاف جریان فتنه در اتاق های فکر این است که چرا کارگران به خط آشوب های خیابانی نپیوستند و حتّی یک بنگاه تولیدی را برای خوشامد ایشان به تعطیلی نکشاندند؟! و اینچنین شد که وجود آنها پر از خشم علیه کارگران و کارفرمایان فضای کسب وکار است چه اینکه بنا به بیان قویم رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار سال 89 جامعه کارگری با معظم له که، "دشمنان سی سال کارگران را به خود و علیه نظام اسلامی فرا می خوانند امّا کارگران سی سال است که مشت به دهان آنها می کوبند."
*سرشت بازار تهران چیست؟ نظامی تکوینی یا حاوی نظمی تکنیکوساینتیفیک؟
امّا فهم چیستی بازار در ایران، خود بیانگر چرایی تجلیل امام خامنه ای از موقع سنجی بازاریان در اغتشاش اخیر نیز می باشد، به دیگر سخن آیا اعلام حضور و موجودیت بازار علیه خط اغتشاش آنهم ساعتی پس از آشوب ایذایی در مجاورت بازار، نسخه ای آمرانه و حکومتی بود یا به ذات و سرشت بازار در ایران اسلامی بازگشت دارد؟
در اینجا نگارنده بر آن است که شهر و بازار و مصلّی در نظام و تفکر برآمده از اصل وجود، درهم تنیده اند و ساکنان چنین شهرهایی علیه وجود خویش هرگز دست به اغتشاش و اعتصاب نمی زنند، کما اینکه فیلسوف فرهنگ استاد داوری اردکانی از دو سنخ شهر و دو طیف از نظامات شهری سخن بمیان آورده است. نظمی که بنا به قول افلاطون نظم یکپارچه "فرد" و "شهر" و "عالم" است یعنی همان "نظم تکوینی" که "نظم تجدّد" و نظامات مدرنیستی عصر ما آن را تا نظم تکنیکی یا تکنیکوساینتیفیک تقلیل داده است؛ اگر چه تهران کنونی، طهران قدیم نیست و دستخوش معماری ها و مناسبات تجدد زده و شبه مدرنیستی است و این سالها و این روزها هم بجای بازگشت به سرشت و ماهیت شهر، به علایم مدرنی چون برج میلاد و اتوبان ها و بزرگ راهها مباهات می شود و در برابر "از جادررفتگی" هندسه اسلامی و معماری شرقی، با هزاران زحمت وارده بر مردم و حصول به احساسات نوستالژیک به سنگ فرش ها در خیابان های خاص روی آورده ایم امّا مدیریت شهری باید واقف باشد که هنوز "ماهیت" و "سرشت بازار" ما با دین و روحانیت پیوند دارد، پیوندی که باید برای استحکام اش فکری کرد. در تاریخ ایران، بازار فقط محلّ رفت و آمد نبوده و نیست. محلّ زندگی است، زندگی یی که کسب و کارش با مسجد و محراب و حسینیه احاطه است. در بازار ایران، انگیزه های ایمانی و مذهبی موج می زند، بازاریان در فضای تجارت و کسب خود با شیخ انصاری -که رضوان خدا بر او باد- زندگی کرده اند، کتاب مکاسب شیخ، چراغ راه بازاریان اصیل بوده و هست. هم آنها که راه بین حجره ها و غرفه های بازار را تا مسجد مکررا و روزانه طی می کرده اند، بازار، توأمان محلّ کسب و کار و صله ارحام بود. نگارنده نمی خواهد در فضایی انتزاعی سخن بگوید، اگر بازار، اکنون در احاطه ترافیک، زرق و برق سوپر مارکت های سوغات فرنگ، فروشگاههای بزرگ بی روح و دیگر ناملایمات شهر است، این چه ارتباطی با سرشت دین مدارانه ی بازار کهن ما دارد؟ این از آثار "نابلدی" در "بلدیه های" ماست که چنین کرده است. آموزش کسب حلال و رزق پاک با نماز در مسجدهای بازار تنیده بود، و اگر در این روند تاریخی نیز خللی وارد آمد از نوع مناسبات روحانیت و بازار و نهادهای تبلیغی و تربیتی است. آن روز که در قالب آموزش های شهروندی لیبرال در هر کوی و برزن تهران، خانه های موسیقی مدرن و فرهنگ سراهای ضد فرهنگ و فروشگاههای بی روح امّا پی در پی و زنجیره ای برپا کردند و برای نظم تکوینی شهر و وحدت مصلّی ها، شهرداری ها و فرمانداری ها با بازار اسلامی همتی بخرج ندادند و نمی دهند، اگر سرمایه اجتماعی روحانیت و بازار را از زمانه میرزای بزرگ شیرازی در نهضت تنباکو تا نهضت امام خمینی از گزند حوادث طبیعی و سیاسی مصون نگه می داشتند، اکنون مقام و ساحت فرهنگی – اجتماعی بازار برای فرداییان به مراتب رفیع تر و عزیز تر بود؛ سرمایه اجتماعی یی که بازار کماکان خویش را بدان ارجاع می دهد و از هر گونه بدی ها و زشتی ها اعلام برائت می کند.
*بازار تهران؛ سرمایه اجتماعی و خود آگاهی تاریخی
نیک می دانیم بازار ایران با نهضت های اسلامی در این سامان گره خورده است که نهضت تنباکو صدرنشین این نهضت هاست. آن روز نهاد بازار و روحانیت و دیانت در ذات خویش متّحد شدند و پشت استعمار و استبداد را بر زمین کوباندند و این به سمبل حرکت انقلابی بازار اسلامی ایران مبدل شد، بگونه ای که امام خمینی (ره) مکررا از بصیرت بازاریان در زمانه مرحوم میرزای بزرگ تجلیل کردند و فرمودند: "در قضیه ی تنباکو و حکم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه این بازار بود که همراهی کرد و منتهی به قیام شد... در قضیه مشروطیت هم باز در همه ی زمینه ها این بازار بود که پیش قدم است." و در جایی دیگر خطاب به بازاریان گفتند که :"می دانید که در مشکلاتی که در سابق بود از زمان میرزای شیرازی تا حالا مشکلات در بازارها حاصل می شد اگر یک وقت یکی از علمای تهران بواسطه بدرفتاری دولت های قاجار می خواست از تهران برود، بازار می بست! و همان بود که آنها توبه می کردند و آن عالم را با التماس نگه می داشتند" گو اینکه بازار ایران در همیشه تاریخ ضد ظلم بود، ضد دربار، ضد شاه و این روحیه ضد استبدادی و ضد استعماری مرهون همنشینی و همسخنی بازار اسلامی و روحانیت اصیل اسلام بود.
*بازار بمثابه زیست بوم اجتماعی - انقلابی
چنانچه گفته آمد بازار محلّ خرید و فروش نبود، یک زیست بوم بود و انسجام درونی داشت، در برابر نامردمی های ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از ماقبل و نیز در صدر مشروطه ایستاد، از این روی دربار و اجنبی برای تنبیه بازار توأمان و از یک جبهه به جنگ با بازار گسیل می شدند، آنجا که قراردادهای نابرابر میان بازرگانان ایران و دول خارجی تحمیل می شد. آنجا که تعرفه های سنگین و مالیات های کمرشکن برای شکست مقاومت بازار و جدایی این نهاد و روحانیت تحمیل می گردید. این دو امّا در هنگامه شدائد هم با هم بودند، وقتی علاءالدوله حاکم مستبد تهران به بهانه های واهی برای تنبیه بازاریان وارد عرصه می شد؛ طلبه و بازاری را توأمان به فلک می بست، امّا بازار و روحانیت اسلام ایستادگی کرد و خط مقاومت را تا نهضت پانزده خرداد به پیش برد.تقسیم کار انقلابیون در نهضت امام خمینی (ره) بین بازار و مصلّی ها و روحانیت بر کسی پوشیده نیست. مساجد اطراف بازار، مأمن نشر اسلام انقلابی بود. مسجد شاه سابق، مسجد سید عزیزالله، مسجد شیخ عبدالحسین(مسجد آذربایجانی ها) مساجدی اند که در خود آگاهی تاریخی بازار ایران و توده ملّت سهمی منحصر بفرد دارند. در اینجا نیز بازار به وقت و افق امام خمینی، اعتصاب می کند، می بندد و به امامت و افق امام خامنه ای علیه سیاست های انگیسی – امریکایی و صهیونیستی بر می آشوبد.
*واژگان نهایی و موقعیت شناسی بازار
بازار تهران موقع سنج است و موقع شناسی اش را مرهون دلالت های دینی است. واژگان نهایی بازار تهران، واژگانی دینی - ایرانی است، یادبودها و تجلیل ها شهدای قم و تبریز و یزد در بازار تهران طی نهضت امام خمینی (ره) مثال زدنی است. حرکت بازار در 15 خرداد 57 و تعطیلی آن برای پاسداشت پانزدهمین سالگرد قیام حرکتی عاشورایی بود و باز عاشورایی بود که نهاد بازار و شبکه های گسترده آن در فراخوان امام خمینی و آیات عظام در مهر 57، کاملا رژیم را به اضمحلال کشاند.
همراهی شبکه مردمی بازار و نهضت انقلاب اسلامی به گونه ای بود که مهندس معمار نظام پس از پیروزی نهضت، به صراحت گفتند: "اگر بازاری ها همراهی نمی کردند انقلاب پیروز نمی شد". و کیست که نداند شبکه بازار و اصناف برای نگاهبانی از این ملک و ملّت در دفاع مقدس هزاران شهید از نسل حاج مهدی عراقی ها تقدیم اسلام کرده است. این بازار نیز همانند جامعه چندین میلیونی کارگران همواره مغضوب دیکتاتورها و اجانب بوده است. دیکتاتور محمدرضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، بغض خود را اینگونه افشاء می کند که "بازاریان یک دسته متعصب هستند و در مقابل تغییر بسیار مقاومند. موقعیت این گروه در محوطه بازار به آنها امکان داده بود تا سودهای سرشاری را به انحصار خود درآورند. من نمی توانستم تاسیس "سوپرمارکت ها" را متوقف سازم. من یک "کشور مدرن" می خواستم. حرکت علیه بازاریان نمونه ای از ریسک های سیاسی – اجتماعی من بود که مجبور بودم در حرکت "به سوی مدرنیزاسیون" اتخاذ کنم."
از این رو بود که او در فاصله سالهای 55 تا56 قریب به دو هزار دانشجوی اغواء شده و تجدد زده ایرانی را سازماندهی کرد تا به بهانه کنترل بازار و مهارگرانی (بخوانید بسط مدرنیزاسیون در نهاد کهن و کارآمد بازار) به ایذاء و آزار بازاریان متدین پرداخت؛ به گونه ای که از دویست هزار مغازه دار در تهران طی سالهای 55 تا 56 قریب به 109800 نفر را به جرم های واهی محاکمه کرد.
نگاهی به اثر "جان فوران" در "مقاومت شکننده" معلوم می کند که انقلاب پژوهان شهیر نیز بازار تهران و ایران را "ستون فقرات" جنبش طرفدار نهضت امام خمینی (ره) و دارای نقشی بنیادین در پیروزی آن ارزیابی می کنند؛ کما اینکه "جان .دی . استمپل" دیگر انقلاب پژوه ایران در کتاب "درون انقلاب ایران"، بازار را حاوی "روابط سازنده اجتماعی" می داند که هماهنگ و هم سخن با "مسجد" است. شعارها و واژگان نهایی او، واژگانی ضد ظلم و ضد استبداد بود. وی معتقد بود این بازار که بیش از 9 کیلومتر مربعی فضای سرپوشیده دارد، آهنگ حرکت خود را در انطباق با مسجد و روحانیت برگزیده است.
*شبهه بازار دولتی و بازار جامعه شناختی در دستگاه شبه روشنفکری ایران
برخی از پژوهشگران نزدیک به گفتمان مدرن در ایران امّاسعی دارند این مقام بازار در فرهنگ و سیاست ایران را امری حکومتی طرح بندی کنند و از دو طیف "بازار دولتی" و "بازار جامعه شناختی" و به اصطلاح مدنی سخن بسرایند و هم سخنی نظام اسلامی و بازار تهران و ایران را با ادبیات مدرنیستی، ذیل روابطی غیر مدنی تعریف نمایند؛ در حالیکه تاریخ ایران گواهی بر آن است که بازار و نظامات سیاست اسلامی هم افق بوده و از فراگفتمان دینی تبعیت می نمایند.
با این وصف بنظر می رسد سرمایه اجتماعی – تاریخی بازار و نیز تدبیر و موقع شناسی و موقعیت سنجی آن و قاطبه اصناف کشور نخواهد گذارد که سقفی انگلیسی – آمریکایی – صهیونیستی بر فضای 9 کیلومتر مربعی این حوزه از کسب و کار و شبکه ی پویای اجتماعی سایه افکند. کما اینکه جامعه چندین میلیونی کارگری نگذاشت خط آشوب و فتنه، چرخ های کارخانه ها و بنگاههای تولیدی را از حرکت متوقف کند. از این رو اهل خرد در حوزه نظر و عمل باید که برای بسط و تعمیق این سرمایه های اجتماعی تفکر کنند و برای فردا و فرداییان برنامه هایی عالمانه و محققانه و صد البته راهبردی در حوزه ی بازار و فضای کسب و کار تدارک کنند.
*در خدمت کارگران و بازاریان و در خیانت روشنفکران
و اینچنین است که جامعه کارگری و جامعه بازار و اصناف تهران با روشن ضمیری اش، وضعیتی پیدا کرده از حیث فهم و کشف حقایق، و گوی سبقت را از مدعیان روشنفکری ربوده و مردان زمان خود شده است؛ بی هیاهو و بی منّت بر سر انقلاب و نظام.
آری! تاریخ دویست ساله اخیر ایران، در خیانت و یا محافظه کاری روشنفکران و رجال پرتوقع، امتیازطلب تمامیت خواه، پرخرج و کم فایده، فراوان سند و شاهد ارائه کرده است امّا نهاد بازار و جامعه کار و تولید ایرانی عاری از خیانت به اسلام و مسلمین، مرجعیت شیعه و بخصوص نظام سیاسی اسلام در سه دهه اخیر بوده و هست؛ از این رو در بیان امام خامنه ای واجد تجلیل شده اند به گونه ای که معظم له موقع شناسی و مرد زمان بودن آنها را در مقابل ساده انگاری های مدعیان روشنفکری و سیاستمداران کهنه کار بعنوان الگوی تحلیل سیاسی در فتنه ستودند.
*دکتر مجتبی زارعی،عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس