اصولی که این شبکه بیشتر بر آن مبتنی بوده است، تفسیر و برداشت ظاهری از اسلام، مخالفت با مذاهب و فرقه های غیر سلفی، مبارزه مسلحانه و جهاد می باشد.
آنها معتقدند که اتکا به صلیبیون (غرب و آمریکا)، در کنار دوری از اسلام اصیل و اولیه مشکل اصلی عالم اسلام بوده و اصلیترین راه رسیدن به خلافت یا حکومت اسلامی صحیح، که منظور تشکیل یک امت اسلامی بدون توجه به مرزهای موجود است را نبرد و مبارزه مسلحانه می دانند؛ برای رسیدن به این تفکر نیز سعی کردهاند تا از گروههای مختلف اهل سنت در کشورهای اسلامی و اروپایی و در مواردی آمریکایی، اقدام به جذب نیرو نموده و در این کشورها شعباتی را دایر نمایند.
در اوایل سال 1390 شمسی برابر با آوریل سال 2001، خبر کشته شدن «اسامه بن لادن»، بنیانگدار و رهبر این سازمان در یکی از شهرهای پاکستان به نام ابوت آباد، باعث وارد شدن ضربهای اساسی بر پیکر تشکیلات شد؛ اما این موضوع نتوانست تاثیر چندانی بر توقف روند عملیاتهای تروریستی آنها بگذرد، تا جایی که شدت این حملات در اواخر سال 2011 و اوایل سال 2012، بیشتر نیز شد.
اما اصلیترین تاثیری که مرگ بن لادن بر روی این تشکیلات داشت، وقوع پراکندگی و عدم تمرکز گروههای القاعده در مناطق مختلف بود، در واقع این اتفاق باعث شد تا استقلال گروههای مختلف القاعده مثل القاعده مغرب، عراق (یا بین النهرین ) وجزیره العرب و... بیشتر شده و فرماندهان بومی و محلی آن مناطق کنترل آن را بدست گیرند. این موضوع از دو جهت قابل بررسی است، از یک سو این اتفاق به راحتی میتواند باعث سست شدن و از هم پاشیدن این شبکه گردد و از سوی دیگر، با توجه به اینکه القاعده هر منطقه، به دست فرماندهان بومی سپرده شده است، میتواند با اتکا به نیروهای بومی و عوامل رادیکال دیگر و البته توجه به شرایط محلی، قویتر و منسجمتر از قبل شده و عملیاتهای موثرتر و بزرگتری را در دستور کار خود قرار دهد.
گذشته و حال القاعده عراق
حمله به عراق و اشغال این کشور با رهبری آمریکا با ایجاد زمینه برای جذب نسل دوم مبارزان به القاعده، همراه شد و به این سازمان جانی دوباره بخشید و عرصهای بزرگ و مناسب برای گسترش اقدامات ایدئولوژیکی آنان به وجود آورد. اظهارات رهبران القاعده از جمله بن لادن، ظواهری، زرقاوی و سیف العادل درباره فعالیت القاعده در عراق نشان میدهد که آنها فعالیت سازمان در عراق به بهانه رویارویی با اشغالگران غربی و از جمله آمریکایی را فرصتی طلایی و بینظیر برای جنبش جهانی جهاد تلقی میکردند.
در فوریه 2003 بن لادن در نامهای به مردم عراق که از طریق شبکه الجزیره پخش شد، به آنها هشدار داد: "خود را برای یک جنگ صلیبی آماده کنند که هدف آن مقابله با اشغال یکی از پایتختهای قدیمی جهان اسلام و چپاول ثروتهای مسلمانان و روی کار آوردن یک رژیم دست نشانده برای پیروی از دستورات واشنگتن و تلآویو، به منظور هموار کردن راه تاسیس یک اسرائیل بزرگ است".
بن لادن به مردم عراق توصیه کرد: برای یک جنگ طولانی علیه صلیبیون و به ویژه آغاز جنگی شهری و خیابانی آماده شوند و بر روی اهمیت عملیاتهای شهادت طلبانهای تاکید کرد که ضربات و آسیبهای بیسابقهای را بر پیکر آمریکا و اسرائیل وارد میکند. بن لادن حتی جهادگران عراق را تشویق کرد تا به دلیل "همگرایی منافع" با "کافران سوسیالیست"، مانند بعثیها و دیگر گروهها متحد شوند و علیه صلیبیون همکاری کنند.
ارسال این پیام آشکار آن هم 5 هفته قبل از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی به عراق، با اقدامات فعالانهتری همراه شد.
همزمان با نزدیک شدن زمان تهاجم نیروهای آمریکایی به عراق، هزاران داوطلب عرب به عراق سفر کردند. برخی از این افراد با سخنرانیها و پیامهای بن لادن تحریک شده بودند و از جمله سرشناسترین آنها باید از «احمد فدیل الخلائیل» مش1هور به «ابو مصعب الزرقاوی»، دستیار قدیمی بن لادن یاد کرد که برای آمادهسازی زمینههای مقاومت در مقابل تهاجم آمریکا به عراق وارد این کشور شد.
بالاخره با ورود زرقاوی اردنی الاصل به عراق، تشکیلات القاعده از سال 2001 میلادی، کار خود را آغاز کرد . زرقاوی به همراه خود شمار زیادی از هواداران سازمان را نیز به شمال عراق آورد و به گروه «انصارالاسلام» پیوست. این گروه تجزیه طلبانه، با اتکا به تشکیلات کردی خود، مبنایی برای سازماندهی القاعده گردید، و تا جایی پیشرفت که تحلیلگران این حوزه، منشا شکل گیری القاعده در عراق را این سازمان می دانند . فعالیت الزرقاوی پس از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی بسیار شدیدتر شد.
او در این راه یک راهبرد را دنبال کرد. او ابتدا تلاش کرد از راه فراری دادن نیروهای خارجی از عراق، آمریکاییها را منزوی و تنها نگهدارد. این هدف با انجام حملات تروریستی نظاممند پیگیری شد که مهمترین آنها بمبگذاری در مقر مرکزی سازمان ملل و نیز سفارت اردن در بغداد در تابستان 2003 بود. در مرحله بعد و البته مهمتر از مرحله اول، او راهبرد ایجاد شکاف در جامعه سیاسی عراق یعنی شکاف بین شیعه و سنی را با هدف برافروختن آتش یک جنگ داخلی در میان مردم عراق دنبال کرد.
سال 2001 میلادی، سال افزایش بی رویه قدرت القاعده بود و در ادامه نیز با کمک آمریکا و سایر متحدانش، از سال 2004، به حملات تروریستی خود افزود.
این فعالیتها تا سالهای 2006 و 2007 میلادی ادامه یافت، تا جایی که این سالها را می توان از پرکارترین سالهای القاعده نامید. در این دو سال، القاعده با انجام عملیاتهای بمب گذاری در استان الانبار، بمبگذاری در شهرکهای فلوجه و صدر و نهایتاً انجام حملات انتحاری در ادارات دولتی سعی در نشان دادن قدرت خود داشت.
طبق آمار، القاعده توانسته بود در این دو سال، تقریباً دو برابر سال گذشته علیه غیر نظامیان حملات تروریستی انجام دهد، تا جایی که مرکز ملی ضد تروریسم آمریکا، اعلام کرد که عراق در سال 2007، با چهل و سه درصد حملات تروریستی و 60 درصد کشته، در زمینه تعداد و فراوانی عملیاتهای تروریستی در رتبه اول قرار گرفته است. تشکیل سازمانی به نام سازمان دولت اسلامی عراق، توسط القاعده از دیگر اقدامات آنها برای سازمان دادن به گروه های شورشی سنی و ادغام آنها در دل القاعده بود. در سال 2006 و در ماه ژوئن کشته شدن زرقاوی بیشتر معادلات القاعده را به هم ریخت. بعد از این اتفاق دولت عراق با همکاری نهادهای امنیتی آمریکا توانست موافقت جمع کثیری از قبایل سنی مذهب را برای جدایی از این گروه جلب سازد، در کنار این موضوع بروز اختلافات عمیق داخلی در القاعده و پراکندگی آنان و البته ضربه خورد مقر دیاله در سال 2007، همگی باعث شدند تا تعداد عملیاتهای القاعده روز به روز کمتر شده و جمعیت آنها نیز به طور قابل توجهی کاهش پیدا کند. در مورد اعضای القاعده میفتوان به آمارها رجوع کرد، در سال 2006 میلادی، تعداد اعضای این گروه تروریستی به راحتی به بیش از پانزده هزار نفر میرسید؛ اما این تعداد در سال 2011 در بهترین حالت به حدود هزار نفر بیشتر نمیرسید. البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که حدود یازده هزار نفر از اعضای این سازمان، تا سال 2008 میلادی دستگیر یا به قتل رسیدهاند.
القاعده عراق؛ استراتژیها و تشکلات آن
اولین فردی که به عنوان رییس القاعده عراق معرفی گردید، فردی به نام «ابوعمر بغدادی» بود، که تا مدت زیادی، تصور میشد این نام، نام مستعار فردی به اسم «ابو ایوب مصری» است که سعی داشته با انتخاب این نام برای خود، خود را یک عراقی اصیل معرفی کند. در آن زمان ابو ایوب مصری، پست وزارت جنگ القاعده را بر عهده داشت. اما دیری نپایید که اشتباه بودن این تصور توسط نیروهای آمریکایی با اعلام کشته شدن هردوی این افراد در یکی از شهرهای عراق، مشخص گردید. ذکر این موضوع خالی از لطف نیست که القاعده عراق، به طور رسمی خود را « دولت اسلامی عراق» مینامد.
بعد از کشته شدن رهبر این تشکیلات، فردی به نام «ابوبکر بغدادی حسینی قریشی» از سوی سران القاعده به عنوان امیر دولت اسلامی عراق انتخاب گردید و «الناصر الدین الله سلیمان» به عنوان شخص دوم معرفی شد. بعدها تحلیلگران این حوزه، فاش کردند که نام اصلی رهبر تشکیلات، «ابراهیم عواد ابراهیم علی بدری» است که اصلاتاً اهل سامرا بوده و از نسب سادات میباشد. علت انتخاب فردی از سادات برای این پست، مقابله با توسل شیعیان به ائمه و اهل بیت و تاکید بر مقابله بیشتر با شیعیان بیان میگردد. بعد از این انتخابها و انتصابات در تشکیلات القاعده، ایالات متحده به سرعت جایزهای ده میلیون دلاری را برای دستگیری یا خبر منجر به دستگیری بغدادی تعیین کرد و هردوی این افراد را در فهرست تروریستهای تحت تعقیب قرار داد. رئیس تشکیلات، برای بیان استراتژی های جدید گروهش، یک فایل صوتی را در تارنماهای گروههای جهادی منتشر کرد که در جای خود به آن موضوع خواهیم پرداخت.
القاعده در ابتدا، برای گستردهتر شدن هرچه بیشتر تشکیلات، از مجاهدین سوری، افغانی، پاکستانی و ...برای عضویت استفاده میکرد، اما با گذشت زمان، بیشتر اعضای تشکیلات عراقی شدند و هم اکنون نیروها بیشتر بومی هستند.
الزرقاوی، در دوران ریاست خود بر القاعده، اهداف زیادی را در سر میپروراند که این اهداف را در قالب استراتژیهایی به مرحله اجرا میرساند. وی از سال 2004 میلادی، برای اینکه بتواند ایلات متحده آمریکا را مجبور به ترک خاک عراق کند، تصمیم به مورد حمله قرار دادن متحدان این کشور به منظور انزوای آنان گرفت، که در این زمینه توانست تا حد قابل توجهی به اهداف خود دست پیدا کند. تضعیف و ناتوان کردن دولت قانونی عراق با کشتن کارکنان آن و از بین بردن زیرساختها و زیربناهای حکومت از دیگر اهداف وی در این مدت بود. البته در ادامه تضعیف دولت و حکومت، او سعی داشت تا با ایجاد نارضایتی بین مردم از طریق جلوگیری از ارائه خدمات به آنان و نابود کردن پروژههای بازسازی عراق، اهداف خود را بیشتر به پیش ببرد؛ آخرین هدف او، که در انجام آن کاملا ناکام ماند، حمله به مواضع شیعی با هدف دخالت دادن آمریکاییها و عراقیها به جنگ شیعه و سنی بود. علت اصلی ناکامی او در انجام پروژه آخرش، خویشتن داری علمای شیعه از دامن زدن بیشتر به این برخوردها بود.
علتهای اصلی نفوذ گروههای مسلح القاعده به خاک عراق و قدرت گرفتن آنها، را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. نخست اینکه اوضاع داخلی عراق به شدن نا به سامان و بروز هر اتفاقی در آن به راحتی قابل پیش بینی بود. مورد دوم، عدم کنترل صحیح مرزهای عراق و آزاد بودن آنها بود که باعث شد تا القاعده و سایر گروههای تروریستی به راحتی به خاک عراق وارد شده و دست به عملیاتهای خرابکارانه بزنند. مورد سوم و چهارم که از مهمترین دلایل تشدید حملات القاعده میتوان از آن نام برد، ابتدا تصمیم دولت و مسئولان عراقی برای جلوگیری از ورود بعثیهای سابق و طرفدار صدام به قدرت سیاسی و مناسب دولتی بود که باعث شد این افراد، به راحتی به سمت گروههای ضد دولتی و تروریستها متمایل گردند و دیگری، انحلال ارتش عراق و سرویسهای امنیتی وابسته به دولت سابق بود. این عمل باعث شد تا عملاً هزاران مخالف مسلح، علیه دولت جدید موضع گیری کرده و دست به اقدامات تروریستی بزنند.
به هر روی، با تمام این تفاسیر و با توجه به اینکه القاعده عراق در این مدت از نظر تعداد افراد خود به شدت تضعیف شده است، اما باید در نظر گرفت که توان عملیاتی آنها همچنان پا برجا بوده و سازماندهی فعالیتهای خطرناک علیه دولت عراق، همچنان میتواند از مهمترین برنامههای آنان باشد. انتشار فایل صوتی بغدادی، نشان میدهد که استراتژی جدید آنها اقدامات تحریک آمیز مذهبی و جلب نیروهای جدیدتر است.
القاعده عراق و راهکارهای تازهتر
همانطور که بیان شد، بغدادی با انتشار یک فایل صوتی سی دقیقهای در سایتهای جهادی، از استراتژیهای جدید القاعده سخن گفت و شعارهای تکراری و معمولشان را مجدداً بیان کرد. او در سخنرانیاش اعلام کرد که به هیچ وجه تابعیتی به غیر از اسلام را نمیپذیرد و برای مرزهای کنونی اهمیتی قائل نیست و آنها را جعلی میداند. اشاره به مخالفت با میهن پرستی شنیع، ناسیونالیسم متعفن و رد قرار داد سایکس – پیکو از دیگر بخشهای سخنرانی وی بوده است .
اما آنچه که در این سخنرانی مهم به نظر میرسد و میتوان آنها را به طور جدا گانه مطرح کرد، در سه نکته قابل طرح است:
1- در این فایل صوتی، بغدادی از لقبی که سابقاً برای نام بردن دولت ایران از آن استفاده میکرد، برای دولت عراق نیز استفاده کرد. او از لفظ دولت صفوی مالکی سخن به میان آورده است. اما دلیل این امر چیست؟ این نوع حملات لفظی القاعده، به دول مخالف امری تازه نیست، اما این حرکت بنا دارد تا حرف دیگری را بزند. استفاده از این لفظ، برای این است که در ذهن اهل سنت، وابستگی دولت نوری مالکی به جمهوری اسلامی ایران تلقین گردد و بحث هلال شیعی و خطر آن را در اذهان متبادر سازد. آنها سعی دارند تا با این سخنان راهبرد ضد شیعی خود را دنبال سازند. این راهبرد از زمان تاسیس اولیه القاعده عراق، وجود داشته و الزرقاوی در انجام این استراتژی به حدی افراط کرد که «بن لادن» و «ظواهری» از دیگر رهبران القاعده، در نامهای از وی خواستند تا دست از این حملات بردارد چرا که این حملات بی رویه به شیعیان، باعث تخریب چهره القاعده در منطقه شده است. اما الزرقاوی، بعد از این نامه، در یک سخنرانی طولانی و شدید، این حملات احمقانه و کورکورانه به اهداف شیعی را توجیه و در صدد پاسخ به آنها برآمد. اما شواهد نشان میدهد که بعد از مرگ الزرقاوی، سران و رهبران جدید القاعده عراق نیز، همین راهبرد و استراتژی را پسندیده و مفید میدانند و با تاکید بر ضرورت امر جهاد، برای سازماندهی مجدد این تشکیلات در عراق و روحیه دادن هر چه بیشتر به نیروهای پراکنده القاعده، تلاش میکنند.
2- بغدادی؛ اسد و حکومت او را به شدت رد می کند و در این سخنرانی، از هواداران خود میخواهد تا با حرکت به سمت سوریه، از مخالفان حکومت اسد حمایت کرده و از اهل شام دفاع کنند. او از آنها به عنوان مجاهدین شام در این سخنرانی یاد کرده است. بغدادی میداند که افرادش در سوریه، در قیاس با سایر مخالفان تعداد زیادی نیستند، به همین دلیل با دعوت وی، احتمال حضور بیشتر این افراد در سوریه وجود دارد؛ همزمان با ایراد و پخش این سخنرانی، و دعوت او از مخالفان اسد، گذرگاه بوکمال که بین عراق و سوریه واقع شده است، توسط تیپ الله اکبر و توحید القاعده به طور موقت تصرف گردید.
3- او در این سخنرانی، به هوادارن القاعده دستور میدهد تا با حملات مکرر به بازجویان، قضات، زندانبانان و ماموران قضایی، راه را برای رهایی افراد منصوب به القاعده، در لوای طرحی با عنوان «فروریزی دیوار» اقدام کنند. این راهکار برای پس گرفتن نواحی از دست رفته، مثل منطقه دیاله در شمال بغداد نیز از طرف وی بیان شد. بعد از این سخنرانی، 19 انفجار به طور جداگانه در این مناطق اتفاق افتاد که در آنها حدود 450 نفر به قتل رسیدند.
نتیجه گیری
بعد از خروج تدریجی ایالات متحده از عراق، خلاء قدرت نسبی در عراق پدید آمده است، القاعده در صدد است تا از این شرایط استفاده کند، دولت قانونی این کشور را تحت فشار قرار داده و بار دیگر خود به صحنه قدرت باز گردد. عواملی همچون درگیری بین گروههای شیعه و سنی در عرصه سیاسی و موضع گیریهای سرسختانه نوری مالکی، شرایط را برای بازگشت القاعده روز به روز فراهم تر میکند.
بعد از مرگ بن لادن به عنوان سردمدار شکل گیری القاعده، و در پی آن به وجود آمدن تحولات شدید در منطقه و رخ دادن انقلابهای عربی، شرایط برای استقلال القاعدههای هر منطقه فراهم شده است. به طور مثال در این میان، درگیری دولت سوریه با مخالفان خود و آشفتگی ناشی از آن، باعث شده است تا عبور مرور بین مرزهای عراق و سوریه برای این گروه فراهم گشته و فضای بسیار مناسبی برای رشد مجدد فعالیت های آنها بوجود آید؛ همین موضوع ایده جابه جایی کلی القاعده را در اذهان میپروراند. هم اکنون مرکز ثقل فعالیتهای القاعده، از پاکستان و افغانستان به سمت مناطقی همچون عراق، یمن، سومالی، شمال آفریقا و حتی عربستان منتقل شده است.
در صورتی که مسلمانان(شیعه و سنی) حاضر در مناسب و قدرت، اقدامات تهدید آمیز یا اشتباه انجام داده و در میدانی که توسط القاعده ایجاد شده است گرفتار شوند، طبق پیش بینی برابر خواست آنها رفتار کرده و استراتژی ایجاد اختلاف طایفهای و فرقهای القاعده موثر واقع خواهد شد؛ در غیر این صورت، به احتمال زیاد این ایده به هیچ وجه عملی نخواهد گردید.