حسين شريعتمداري مديرمسئول روزنامه كيهان در يادداشت روز امروز پنجشنبه كيهان نوشت:
آن روز، وقتي پيش بيني رسول خدا(ص) به گوش شماري از مشركان رسيد، ابرو به
ناباوري بالا كشيدند و شايد هم به استهزاء خنديدند! خبر آمده بود كه سپاه
عظيمي براي مقابله با اسلام نوپاي آن روزها، عازم مدينه است. دشمنان
رنگارنگ همه اختلاف نظرها و تفاوت سليقه ها را وانهاده و بر مقابله با
اسلام و مسلمانان كه مدينه پايگاهشان بود، به وحدت! رسيده بودند.
خبر كه به مدينه رسيده بود، جماعت اندك وكم شمار مسلمانان از مهاجر و
انصار به فرمان رسول خدا(ص) براي مقابله آماده شده بودند. به پيشنهاد سلمان
فارسي كه نزد پيامبر خدا(ص) قبول افتاده بود، تصميم به حفر خندق در اطراف
مدينه گرفتند. آن روز يكي از روزهاي حفر خندق بود. با ضربه شديد كلنگ بر
سنگي خارا و سخت، جرقه اي جهيد. لبخندي به ملاحت و رضايت بر لب هاي مبارك
رسول خدا(ص) نشست و فرمود؛ در پرتو اين جرقه، فتح روم و ايران را ديدم.
همين سخن بود كه وقتي به گوش مشركان رسيد، تعجب همراه با ناباوري و استهزاء
آنان را در پي داشت. سپاه عظيمي با همه توان و شركت تمامي دشمنان عازم
مدينه است، سپاهي با نفرات پرشمار و در اين سوي، گروهي اندك با دست هاي
خالي از مال و منال كه براي مقابله به حفر خندق روي آورده اند و با اين حال
پيامبرشان از فتح روم و ايران، دو ابرقدرت آن دوران سخن مي گويد! عجيب مي
نمود و براي ناباوران، باورنكردني!
چند سال بعد، وقتي پيام خداجويانه و عدالت خواهانه اسلام به گوش مردم
آن روزهاي روم و ايران رسيد، آن پيام را در ضمير و فطرت خويش آشنا يافتند و
با ورود سپاهيان اسلام به سرزمين هايشان به ياري آنان شتافتند. كاخ
ابرقدرت هاي آن روزگاران ترك برداشت و خيلي زودتر از آنچه انتظار مي رفت
فرو ريخت و... دل هاي مردم روم و ايران به تسخير اسلام درآمد. آن روزها،
اما رسول خدا(ص) رخت از جهان بسته بود و به ظاهر و با كالبد جسماني در ميان
امت خويش نبود.
يكي از روزهاي مياني شهريورماه سال 1360 شمسي است. ايران اسلامي در پي
انقلابي پيروز با جنگي تمام عيار روبروست. اين بار هم "جنگ احزاب " است -
نام ديگر جنگ خندق- تمامي دشمنان اسلام به تخاصم در مقابل انقلاب نوپاي
اسلامي صف كشيده اند، آمريكا، اروپا، اسرائيل، بسياري از كشورهاي عربي و
پياده نظام و ستون پنجم داخلي آنها نيز كه جاي خود دارد. بخش هاي گسترده اي
از خاك ايران اسلامي به تسخير دشمن درآمده است.
در اين حال و هوا غلبه بر دشمن فقط در حد و اندازه پيشگيري از اشغال
كامل ميهن اسلامي نيز، آرزويي دور و دراز و براي كساني، احتمالا دست
نايافتني به نظر مي رسد. معادلات- بخوانيد نامعادلات- مادي اينگونه حكم مي
كنند. اما، در همان روزها امام راحل ما- رضوان الله تعالي عليه- با اطمينان
و اعتمادي مثال زدني و در پيامي به مناسبت حج سال 1360، خطاب به ملت هاي
مسلمان مي فرمايند: "هان اي مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران به
پا خيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از
هياهوي قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه
مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است. جهان بايد بداند كه ايران راه خود
را پيدا كرده است و تا قطع منافع آمريكاي جهانخوار، اين دشمن كينه توز
مستضعفين جهان با آن مبارزه اي آشتي ناپذير دارد. " و در پيام ديگري باز هم
در همان حال و هوا، تاكيد مي فرمايند و اطمينان مي دهند اسلام، تمامي
سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد. فروپاشي شوروي سابق را گام نخست مي
دانند و آمريكا را در آينده اي نه چندان دورتر، رو به زوال معرفي مي كنند.
وقتي شوروي سابق فرو پاشيد، حزب الله لبنان بر چهارمين ارتش مجهز جهان و
تحت حمايت بي دريغ مستكبران در فاصله اي 33 روزه پيروز شد، غزه در مقاومتي
22 روزه پشت رژيم صهيونيستي را شكست، مردم يمن به پا خاستند، در اردن،
الجزاير، تونس، مصر، و... پوزه قدرت هاي استكباري به خاك مذلت ماليده شد،
اسلامگرايان در عراق و تركيه قدرت را به دست گرفتند و... امام راحل ما(ره)
به ظاهر در ميان ما نبود ولي آنچه با نگاه ملكوتي خويش پيش بيني كرده بود،
لباس واقعيت پوشيده بود.
اين قرن به قول حضرت امام(ره) قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران است و چرا
نباشد؟ اسلام يك "باور " است. باوري برخاسته از ايمان به خدا كه ظلم ستيز
و عدالت خواه است. با فطرت انسان ها و عقل و درك آنها همخواني دارد. مرگ
را نه فقط پايان كار نمي داند، بلكه معتقد به برتري غيرقابل مقايسه زندگي
پس از مرگ بر حيات اين جهاني است.
اين باور فراتر از مرزهاي جغرافيايي است و از آنجا كه جايگاه و خاستگاه
آن قلوب مردم مسلمان است، براي عبور از مرزهاي جغرافيايي و صدور به اين
سوي و آن سوي جهان- مخصوصاً جهان اسلام- نياز به ويزا و رواديد ندارد. به
بيان ديگر، هر جا كه مسلماني هست و هر منطقه اي كه مسلمان نشين است به طور
طبيعي و منطقي در معرض پيدايش نهضت هايي است، شبيه آنچه در انقلاب اسلامي
به وقوع پيوست. رخدادهاي اخير تونس، مصر، اردن، الجزاير، يمن و... گوياترين
شاهد اين حقيقت است.
اكنون نگاهي به شعارهاي مردم در كشورهاي ياد شده بيندازيد، مرگ بر
آمريكا، مرگ بر اسرائيل، اسلام دين من است، حاكم آمريكايي نمي خواهيم، از
شهادت نمي ترسيم و... آيا اين شعارها به ذهن و خاطره جهانيان آشنا نمي آيد؟
آيا تمامي اين شعارها كه مردم كشورهاي ياد شده تا پاي جان بر آن اصرار مي
ورزند، همان شعارهاي مردم ايران در جريان شكل گيري انقلاب اسلامي نيست؟
ديروز، روزنامه انگليسي اينديپندنت نوشت؛ "تحولات تونس در حال گسترش
به سراسر خاورميانه است و كل منطقه آماده انقلاب عليه ديكتاتورهاي وابسته
به آمريكاست ". "رابرت فيسك " خبرنگار ارشد و پرآوازه مسائل خاورميانه در
اينديپندنت تأكيد مي كند "ما شاهد شكل گيري يك خاورميانه جديد خواهيم بود
كه با پروژه "خاورميانه جديد " آمريكا شباهتي ندارد و آمريكا از آن خشنود
نخواهد بود. "
روزنامه آمريكايي كريستين ساينس مانيتور در گزارشي از تحولات مصر با
اشاره به خواسته هاي اعلام شده مردم آن سامان، نوشت "انقلابي كه در تونس
شكل گرفت، در حال انتشار به سراسر خاورميانه است و در قدم اول به مصر رسيده
است ".
"سيلوان شالوم " معاون نتانياهو با نگراني و اضطراب مي گويد؛ "در
مرزهاي اسرائيل، حكومت هاي اسلامي شبيه ايران در حال شكل گيري است. "
چند سال قبل، روزنامه واشنگتن پست با اشاره به حركت هاي اسلامي منطقه
نوشته بود؛ "آنچه به نظر مي رسد آن است كه "خاورميانه جديد " در حال شكل
گيري است، اما، برخلاف نظر بوش اين خاورميانه جديد با محوريت ايران شكل
گرفته است. "
شرح اين ماجرا اگرچه به درازا مي كشد و بخش هاي قابل توجهي از آن در
اخبار و گزارش هاي مستند كيهان -از جمله كيهان امروز- آمده است، ولي آنچه
بي ترديد مي توان گفت و مقامات و رسانه هاي غربي در حركتي ناشيانه سعي در
سانسور آن دارند، اين كه جهان اسلام به قول "آلوين تافلر " آبستن حوادث
جديدي است. حوادث و رخدادهايي كه اسلام خميني(ره) محور آن است و به قول
اوليوت كوهن، هزاره سوم برخلاف پيش بيني فوكوياما در دكترين "پايان تاريخ
"، شاهد قطب قدرتمند اسلام با پرچمداري ايران است.