روزنامه کیهان، دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات جشن تولد 69 سالگی خاتمی را برگزار کرد که این جشن تولد با تعریف و تعارف و تمجیدهای متقابل خاتمی و دعایی همراه بود.
به گزارش سایت وابسته به خاتمی، وی میگوید «این گونه مراسم باید برای بزرگداشت افرادی چون سیدمحمود دعایی با سابقه درخشان و شخصیت ممتاز و دوست داشتنی برگزار شود.»
خاتمی همچنین گفته که برگزاری این جلسه در این موقعیت که بسیاری از بزرگان ما در حصر به سر می برند و تعداد زیادتری در حبس هستند کمی ناگوار هست.
دعایی هم ضمن اهدای سبد گلی به خاتمی در کلماتی مبالغه آمیز گفت: «سبد 69 گل آتشین تقدیم شما جناب آقای خاتمی که درونتان آتش است و شعلههای وجودتان ما را گرفته است؛ آقای خاتمی حجت دین داری خیلی از ما ها هستند؛ در دورانی هستیم که آئین و دین و همه مقدساتمان در معرض تحریف است و چیزی که پناه و مرجع ماست، صداقت و پاکی و تحمل و بردباری و همهخوبیها و فضائل ایشان است و بر همه ما حجت هستند.»
از سوی دیگر حاضران لوحی به خاتمی به همراه قالیچه به وی هدیه کردند؛ متن لوح نیز آمیخته به انواع اغراقها بود از جمله این غزل دیوان شمس که میگوید «پنهان مشو که روی تو به ما مبارک است - نظاره تو بر همه جانها مبارک است... ای صد هزار جان مقدس فدای او - کاید به کوی عشق که آنجا مبارک است.»
در این لوح همچنین نوشته شده بود «تولد شما در پاییز برگ ریز، نمادی از بهار در خزان است و امید در ناامیدی و شادی و مهر به هنگام سردی و بی وفایی»؛ بنابر این گزارش، جشن تولد خاتمی با دف نوازی همراه شد و سپس حاضران قالیچه ای را به وی هدیه کردند.
ادعای صدهزار جان مقدس فدای خاتمی در حالی است که وی برای شرکت در انتخابات مجلس مجبور شد به شکل پنهانی در یکی از روستاهای اطراف وادان رأی بدهد اما لو رفتن همین اتفاق نیز باعث سرزنش شدید وی از سوی اغلب مدعیان حمایت از اصلاح طلبی شد؛ معترضان مدعی بودند خاتمی سیاست تحریم اتخاذ شده از سوی اصلاح طلبان را بی اعتبار کرده است.
* اصلاح طلبان موش را جای شیر قالب می کردند
یکی از چپ های تجدیدنظرطلب میگوید اصلاحات کوهی بود که موش زایید؛ «حاتم-ق» در مصاحبه با «اندیشه پویا» ضمن اینکه گفته زندگیاش را جهالتهای پیاپی ساخته اما از آن جهالتها پشیمان نیست هرچند که تکرار نمیکند، به نقد دوره اصلاحات پرداخت.
وی درباره انتقادهایش از اصلاح طلبان و اینکه آیا حفظ همان دستاوردها بهتر نبود از نبودشان، میگوید: «من چند بار این مثال را زدهام و برخی دوستان اصلاح طلب را از خودم رنجاندهام؛ گفتهام که حرکت زیاد است اما رقصی در کار نیست؛ اصلاحات؟ کوه موش زایید.»
وی میافزاید «کوه باید شیر و پلنگ داشته باشد، نمیشود موش نشان داد و گفت عیب ندارد، بزرگ میشود؛ بچه شیر را هم نشان میدادند، من قبول میکردم اما در عصر اصلاحات موش را به جای شیر نمیتوانستم بپذیرم.»
* برآورد اشتباه اردوغان ترکیه را روی بشکه باروت گذاشت
اردوغان در ماجرای سوریه، ترکیه را روی بشکه باروت قرار داده است؛ او اشتباهات بزرگی مرتکب شد و حتی اگر در جنگ با سوریه پیروز شود، بازنده جنگ خواهد بود.
روزنامه القدس العربی چاپ لندن با انتشار تحلیلی که به موضوع فرونشاندن هواپیمای مسافربری سوریه در خاک ترکیه اختصاص داشت، خاطرنشان کرد: این روزها هیچ کس آرزو نمی کند جای رجب طیب اردوغان باشد؛ نخست وزیری که آتش بحران سوریه دامانش را گرفته است و تحول اقتصادی بزرگی که در دوران 10 ساله حکومتش ایجاد کرده، در معرض نابودی قرار دارد.
سرمقاله این روزنامه می افزاید: هوشمندی سوریها، اردوغان را گرفتار بحرانی بسیار خطرناک کرده است؛ حملات حزب کارگران کردستان در جنوب شرق ترکیه افزایش یافته، مرزهای ترکیه و سوریه به علت بمباران متقابل متشنج شده است و مخالفان با قدرت تمام به صحنه بازگشتهاند و از بحران سوریه برای ضربه زدن به حزب عدالت و توسعه استفاده میکنند.
نویسنده با بیان اینکه ربودن هواپیمای سوری نه به خاطر قاچاق غیرقانونی بلکه برای انتقام از نظام سوریه بوده یادآور شد: خطوط هوایی مستقیمی میان مسکو و دمشق وجود دارد و ما معتقدیم که ترکیه - هر چقدر هم ارتش نیرومندی داشته باشد- جرأت آن را ندارد که تجربه توقیف هواپیمای مسافربری سوریه را در خصوص هیچ یک از هواپیماهای روسیه تکرار کند؛ دولت ترکیه هم اکنون گرفتار دو بحران است؛ نخست درگیری با سوریه که بحرانی قدیمی است و دوم، درگیری با روسیه؛ که در اعتراض به توقیف هواپیمای سوریه، سفر این ماه ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری خود به آنکارا را لغو کرد.
القدس العربی همچنین نوشت: اردوغان، ترکیه را روی «بشکه باروت» قرار داده است و به سادگی نمیتواند خود را از بالای کوه به پایین بکشد؛ همپیمانان غربی ترکیه از اردوغان میخواهند که به نمایندگی از آنها وارد جنگ شود، در حالی که خودشان از دور فقط نظارهگر هستند.
اردوغان در مقابله با سوریه تنها مانده است؛ دیگر نه از نشستهای موسوم به دوستان سوریه خبری هست و نه متحدی چون آمریکا برای ایجاد منطقه امن یا پرواز ممنوع آمادگی دارد.
به گزارش العالم تحلیلگر این روزنامه با تأکید بر این مطلب که آمریکا از گروههای نزدیک به القاعده هراسان است و تجربه افغانستان و عراق و لیبی را در ذهن دارد، درباره تنش اخیر دمشق- آنکارا مینویسد: چه بسا نظام دمشق مسئله وجود محموله غیرقانونی در هواپیمای مسافربری سوریه را عمداً مطرح کرد تا اردوغان را در دام خود گرفتار کند و میان آنکارا و مسکو دشمنی ایجاد نماید، آن هم در شرایطی که دولت اردوغان 10 روز پیش، توافقنامه ای تجاری به ارزش چند میلیارد دلار با مسکو امضاکرده بود.
القدس العربی درباره نتایج تلخ جنگ برای ترکیه تأکید کرد: این جنگ باعث بروز فاجعه اقتصادی بزرگی برای ترکیه خواهد بود و دستاوردها و ثبات این کشور از بین خواهد رفت و طرح تبلیغاتی «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» که برای احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به یک «علامت تجاری ثبت شده» تبدیل گشته بود، اعتبار خود را از دست خواهد داد.
روزنامه معروف عرب زبان ادامه داد: اردوغان مرتکب دو اشتباه بزرگ شد؛ نخست اینکه تصور میکرد درگیریهای سوریه بیش از چند هفته یا چند ماه طول نخواهد کشید و نظام سوریه به سرعت سرنگون خواهد شد؛ و اشتباه دوم این که گمان میکرد ائتلاف اعراب و غرب که به پیشنهاد ترکیه تشکیل شد، میتواند نظام سوریه را مانند نظام لیبی و نظام عراق سرنگون کند.
این روزنامه در پایان سرمقاله خود چنین نوشت: نظام سوریه در صورت وقوع جنگ چیزی برای از دست دادن نخواهد داشت ولی اردوغان چیزهای بسیاری را از دست خواهد داد؛ نصیحت ما به اردوغان این است که خوددار باشد، زیرا حتی اگر در جنگ با سوریه پیروز هم بشود، باز هم بازنده اصلی این جنگ خواهد بود، چرا که آغاز کردن جنگ و حتی پیروزی در آن آسان است، ولی مشکل واقعی پس از جنگ بروز میکند؛ اگر اردوغان در مورد سخنان ما تردید دارد، می تواند از متحدان آمریکایی خود بپرسد، چرا که آنها این حقیقت را عملاً تجربه کردهاند.
* عواطف مادری هنگام خیانت فرزندان کجا بود؟!
سایت اینترنتی وابسته به شبکه فتنه سبز که از پاریس به روزرسانی میشود، نامه عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی را منتشر کرد.
وی در این نامه بدون آن که به 3 سال تأخیر در پیگرد و اعمال مجازات قضایی برای فائزه و مهدی هاشمی اشاره کند یا به همکاری وخامت آمیز این دو با آشوب طلبان بپردازد، مینویسد: مهدی و فائزه عزیزم! همانطور که پدرتان انتخابات سال 84 را به خدا واگذار کرد، من نیز می خواهم از این پس برای خدای خود نامه بنویسم و درد و دل کنم.
گاهی با خود میگویم تو که بیش از ده سال زندان و شکنجه آقای هاشمی را در زمان طاغوت تحمل کردی، چطور چند روز زندانی شدن فرزندانت را تاب نمی آوری؟
تو که آنهمه سختی و بلا کشیدی و بچهها را در خردسالی و در روزگار درماندگی با آن همه درد و رنج آشنا کردی، چرا در بزرگسالی نمی خواهی آنها طعم محنت را بچشند؟
وی می افزاید: ندایی از درون به من نهیب میزند که آقای هاشمی در راه آرمانش و برای سرنگونی ستم و حاکمیت اسلام آن همه زجر کشید و ما هم به دنبال او؛ اما در روزگار حاکمیت اسلام، حتی احساس ستم هم تحمل ناپذیر است؛ وانگهی مهدی پاره تن و جگرگوشه من است.
باور کنید من یک مادرم، با دریایی از عاطفه که تا واپسین لحظات عمرش چیزی از آن کم نمی شود حتی اگر فرزندانش چند دهه از عمر خود را پشت سر گذاشته باشند؛ به من می گویند، مگر خون [؟!] فرزند تو از دیگر بچههای این سرزمین رنگینتر است؟ اولا که آن روز که بنا به برداشت خود درباره سرنوشت این کشور و همه بچههایش حرف زدم، به من گفتند به شما چه مربوط! کسی نگفت درست گفتی! گفتند چه کارهای که حرف می زنی؟ غافل از این که من مادر همه بچههای این آب و خاک هستم.
در نامه منسوب به عفت مرعشی اضافه شده است: من آن همه زجر را در دوران ستم تحمل کردم که بچههای من، «همه بچه های من» آزاد باشند، نه دربند؛ در همه فراز و نشیب انقلاب، دفاع مقدس و سازندگی و روزگار پس از آن، برای همه بچه هایم مادری استوار و مقاوم بودم، اما امروز کمر آن مادر خمیده است؛ آنها که پیش از این به من می گفتند «تو چه کاره ای»، امروز حق ندارند که عاطفهام به فرزندم را به بهانه بچههای این سرزمین سرزنش کنند.
آنها آنقدر دنیا را سیاه و سفید دیدهاند که دچار کور رنگی شدهاند؛ مگر آنها رنگ خون شهدا را هنوز به یاد دارند که با میراث آنها چنین میکنند؟ مگر آنها رنگ خون دیگر بچه ها را میبینند که... آنها حتی نمیدانند، یا نمیخواهند یا چشم خود فرو بستهاند که معنی مادر را بفهمند؛ من یک مادرم، مثل همه مادران داغدار[؟!] دیگر.
صدای من صدای همه آنهاست و همه فرزندان دربند مانند مهدی و فائزه؛ اگر درد آنها را با همه وجودم حس نمیکردم، امروز این همه نگران مهدی نبودم؛ هرگاه به یاد او میافتم، با خود میگویم، آنچه بر سر دیگران آمد، آیا بر سر فرزندم هم خواهد آمد درون جانم آتش میگیرد، همان طور که چندی است این سوز رهایم نمیکند.
صرف نظر از هویت نویسنده یا نویسندگان این متن عاطفی شایسته یادآوری است که فائزه هاشمی در دوره اصلاحات به واسطه روزنامه زنجیرهای زن با برخی محافل ضدانقلاب پیوند کامل برقرار کرد که نمونه آن افتضاح مصاحبه با فرح پهلوی بیوه شاه معدوم بود.
او همچنین در فتنه انگیزی 3 سال پیش که نهایتا به هتاکی اوباش ضدانقلاب علیه ساحت امام حسین علیه السلام و هجمه علیه قانون اساسی و امام و رهبری ختم شد، در معرکه گیریهای خیابانی حضور داشت و آن چه این گستاخی را به وی میداد احساس مصونیت - به خاطر حفظ حرمت آقای هاشمی از سوی نظام- بود؛ بدین ترتیب وی با سه سال تأخیر و با کمترین حد مجازات، برای اجرای حکم 6 ماه زندان روانه اوین شد.
از سوی دیگر هر چند درباره کارنامه مهدی هاشمی گفتنی زیاد است اما یک قلم از انحرافات نامبرده در اظهارات حمزه کرمی مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهور در دولت سازندگی بازتاب یافته مبنی بر اینکه مهدی هاشمی اقدام به پولشوییهای چندمیلیاردی در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کرد تا ضمن تأمین بخشی از هزینه های انتخاباتی، فرصت تخریب های بعدی علیه نظام را فراهم کند؛ وی بعدها با راهاندازی سایت جمهوریت - با سوءاستفاده از امکانات دانشگاه آزاد- اقدام به دروغ پراکنی علیه نظام و القای تقلب کرد.
بدین ترتیب سؤال این است که فائزه و مهدی هاشمی آیا به خاطر وفاداری به ارزش های انقلاب مورد مؤاخذه حداقلی قرار گرفتهاند یا به اعتبار استفاده از انواع امتیازات در خدمت محافل ضد انقلاب؟! و خانم عفت مرعشی از کدام خون فرزندانش سخن میگوید؟ آیا سوابق مبارزاتی آقای هاشمی میتواند ابزار مناسبی در خدمت همسر ایشان برای توجیه تحرکات جاده صاف کنانه فرزندان در خدمت ضدانقلاب باشد؟!
در این میان گمانه جدیای نیز وجود دارد و آن اینکه محافل سرخورده ضد انقلاب سعی دارند با تحریک عواطف برخی اطرافیان آقای هاشمی، او را به سمت و سوی تعارض با قانون و دستگاه قضایی سوق دهند؛ در غیر این صورت همراهی فائزه و مهدی هاشمی با گروهک هایی که روی نام اسلام در شعار جمهوری اسلامی خط کشیدند و به تصویر حضرت امام خمینی(ره) جسارت کردند و حتی حرمت روز عاشورای حسینی(ع) را نگه نداشتند، هیچ جای توجیه و حمایت ندارد.