حاج رضا سلطانشیرازی که تاکنون 42 بار به حج تمتع مشرف شده و سالهای پیش، مسؤولیت امور اجرایی کاروان حج ایران را برعهده داشته است، امسال نیز به عنوان مشاور در موسم حج حضور دارد و تجربیات خود را در همراهی با مسؤولان و مدیران حج کشورمان بهکار میگیرد.
به گزارش 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، نخستین سفر حاج رضا سلطانشیرازی برای انجام اعمال و مناسک حج، در سال 1346 خورشیدی انجام شده است که در دوران جوانی برای انجام حج واجب مشرف شد. او که نیت کرده بود این سفر را تکرار کند، در سال 1350 به دلیل برخی فعالیتهای سیاسی، از کشور ممنوع الخروج شد. پس از توسل به حضرت امام رضا (ع) به عنوان مترجم همراه به حج دعوت و مشکل ممنوعالخروج بودنش نیز حل شد. از همان سال تاکنون، هر سال به سفر حج عازم شده، غیر از سالهایی که حج به دلیل مشکلات سیاسی تحریم شد.
حاج رضا که خاطرات بسیاری از دورانی دارد که از هتل و آشپزخانهی مکانیزه خبری نبود و مدیران کاروانها باید برای اسکان زائران، خانههای بزرگ مکه و مدینه را مدتی کرایه میکردند و غذا را هم باید خودشان میپختند، بیش از 13 سال نیز در محدودهی سالهای 67 تا 80 به عنوان کارگزار مأمور، همراه با خانواده در شهر مکه زندگی کرده است.
او که اکنون به مخزن تاریخ شفاهی حج ایران تبدیل شده و از بین خاطراتش، مواردی چون آتشسوزی بزرگ «منا» در سال 54 که 50 هزار نفر حاجی ایرانی در حج حضور داشتند، قدم زدن در کوچه تنگ و پیچ در پیچ بنیهاشم، زیارت محل تولد پیامبر اکرم (ص) و غسل در آب زمزم را از یاد نمیبرد، دربارهی اینکه همهی ما هنگام خداحافظی با مسجدالنبی و مسجدالحرام، باید طوری خداحافظی کنیم که انگار برای آخرین بار به زیارت آمدهایم و دیگر توفیق حضور پیدا نمیکنیم، میگوید: من همیشه، موقع خداحافظی یک دعا کردهام و اتفاقا هر سال هم مستجاب شده است. آن دعا این است: اللهم الرزقنا العوده، ثم العوده، ثم العوده، ثم العوده، ثم العوده، ثم العوده، ثم العوده، حتی یوم القائک. هفت بار میگویم خدایا مرا بازگردان تا روزی که به ملاقات تو بیایم. حالا اگر یک سال نتوانم بیایم، باز هم معتقدم که خدا نامم را بین حاجیان مینویسد.
او در بخشی از این دیدار صمیمانه می گوید: «یادم میآید که در سالهای اول، اطراف کعبه شیب داشت و پر از سنگریزه بود. این سنگها بسیار داغ میشدند و پای زائران را به شدت میسوزاندند. به دلیل شیب هم به محض آنکه باران میآمد، آب دور کعبه را میگرفت. آن روزها، مثل حالا نبود که در حرمین کلمن بگذارند و آب زمزم بدهند. چند نفر سقا بودند و با کوزه در حرم راه میرفتند و به زائران آب میدادند. خود چاه زمزم هم در دسترس بود. من یک بار از پلههای مسجدالحرام پایین رفتم و در آب زمزم غسل کردم. یکی دیگر از مکانهایی که شاید امروز، سخت بتوان زیارتش کرد، اتاق «مولد النبی» است. یعنی همان اتاقی که پیامبر اکرم(ص) در آن متولد شدند. آن محل به کتابخانه تبدیل شده و یادم هست که دور تا دور اتاق ولادت پیامبر، کتابهای خطی و قدیمی بود. من آنجا را زیارت کردم. »