سرویس نقد رسانه 598 -
بخش اول مصاحبه 598 با علی معلم در نوبت قبل منتشر شد که در آن به نقد محتوایی فیلم ها و سریال های ایرانی پرداخت. قسمت دوم این مصاحبه را از نظر می گذرانید.
علی معلم: اگر یک کاراکتر هیچ ضعفی نداشته باشد و پاستوریزه باشد، برای مخاطب جذابیتی نخواهد داشت. مگر اینکه بخواهید در مورد پیامبران و یا ائمه داستان بسازید که آن دیگر با اعتقاد مردم همراه است و لازم نیست در وادی درام به آن مفهوم بیفتد. ولی در سایر موارد که مردم اعتقاد جمعی ندارند، شما باید قهرمان را «اثبات» کنید؛ قهرمان باید مسیری را برود که در آن ترس ها، دلهره ها، بی ثباتی، عدم ثبات خانواده و... برایش پیش می آید و بر آن غلبه می کند.
سینما مانند شعر، یک هنر تأویل پذیر است و نباید یک تکه آن را گرفت و بر اساس آن گفت که این فیلم خوب است یا بد است. باید در مورد آن حرف زد. سینما از بدو تولدش با بحث سینمایی همراه بوده. چقدر ما نقد نقاشی یا نقد ادبی داریم؟ بسیار کم است؛ اما شما از سینما که بیرون می آیید، دوست دارید راجع به فیلم با دو نفر صحبت کنید، در جلسه نقدش شرکت کنی، راجع به آن دو تا مقاله بخوانی، مصاحبه کارگردانش را بخوانی و...
598: خب این سیری که شما می فرمایید، ما کم و بیش در فیلم ها و سریال هایمان شاهدیم؛ یعنی چه در فیلم های سینمایی و چه در سریال ها، مثلاً در سریالی که در ماه رمضان پخش شد، با آدمی مواجه بودیم که سیری را طی کرد و به بمبست خورد و تغییری برای او اتفاق افتاد. یعنی این سیری که شما می فرمایید، در بسیاری اوقات طی می شود.بله، ولی مشکل این است که این سیر بعضی وقت ها تقلبی و پیشساخته است؛ فرق سیر واقعی درام و سیر تقلبی و از پیش ساخته، درست مثل فرق خانه های سازمانی و خانه هایی است که یک معمار هنرمند می سازد. درام تقلبی و پیش ساخته بر اساس یک کلیشه است که شما می توانی تا آخرش را تشخیص دهی.
اما گاهی شما یک ساختار تو در تویی را در نظر می گیری که کلیشه نیست و برای مخاطب جدید باشد. شما سریال های ایرانی را از ابتدا که شروع به دیدن می کنی، معلوم است چه کسی بد است و چه کسی خوب و چه کسی قرار است متحول شود! آدم های سرگردان کدام ها هستند و آنهایی که می خواهند متحول شوند کدام ه. ضمن اینکه سیر تحولشان هم سیر ساده نگرانه ایست؛ یعنی طرف یک جمله می شنود و یکدفعه زندگی اش از این رو به آن رو می شود! در حالی که در زندگی واقعی، حتی نصف زندانی های ما بعد از زندان به خلاف باز می گردند.
فیلم قوی فیلمی است که شما را در التهاب نگه می دارد که این آدم می تواند از این پیچ عبور کند و زندگی خودش را جمع کند یا نه. شما را در شک و یقین نگه می دارد و در تصمیم گیری نهایی، شما را آرام می کند و منجر به همان چیزی می شود که ارسطو آن را «تزکیه» می نامد.
598: ممکن است چند نمونه از آثار موفق غربی در زمینه «تحول شخصیت» را نام ببرید؟ببینید، تحول الزاماً به این معنا نیست که قهرمان در انتهای داستان رستگار می شود. مثلاً شما «هملت» را می بینید که درباره شک است؛ ولی آیا این شکاک بودن شخصیت، شما را به شک فرو خواهد برد؟ و یا در شما باوری را تقویت می کند؟ لذا هملت را بارها ساختند، بینوایان را بارها ساختند، ولی همچنان شما آن را می بینید.
در نمونه های اخیر، مثلاً می توان فیلم «اسب جنگی» را نام برد که به نظر من یک سیر و سلوک است. یک درام ساده نیست، سیر و سلوکی است در هستی، در معنی جنگ، معنی صلح، مسأله زندگی، مسأله زیست ملت های مختلف ... این فیلم به ظاهر در مورد یک اسب است، ولی شما می بینید که چه تفکر عمیقی در پس آن وجود دارد. این فیلم هم یک درام عالی است و هم یک درام «ارزشی» است. یعنی آن چیزهایی که ما ارزش می دانیم، من در این کار می بینم.
ولی فیلمی که از اول می خواهد به شما دستور دهد، شما آن را نمی بینید. سینما محل موعظه نیست و تماشاگر اصلاً به سینما نمی آید تا نصیحتش کنند. در سینما شما فرصتی به فیلمساز می دهی تا با شما گفتگو کند. الآن که دیگر رسانه ها هم محل موعظه نیستند؛ شما اگر در سایتتان بازتاب مخاطب نباشد، اصلاً معنی ندارد حرف شما. یعنی رسانه یکطرفه هم امروز معنا ندارد و برای همین است که تلویزیون ما با بحران مواجه شده است و دلیلش هم این است که رسانه یکسویه است و ارتباط با مردم ندارد.
بحث های تلویزیون، بحث های بالادستی است و بحث هایی نیست که با مردم درگیر باشد. مردم فقط برای تأییدش حضور دارند. یعنی مردم تا جایی حضور دارند که به آقایان بگویند «شما خیلی خوبید!»
598: 90 درصد رضایت از سریال!بله! یعنی دنیال رضایت می گردند و جایی که عدم رضایت است، بیننده ها پخش نمی شوند. چند وقت پیش من مصاحبه رئیس جمهور را که دیدم، گوینده از جانب مردم با رئیس جمهور سخن نمی گوید. تلویزیون نماینده مردم است، اینکه باید پشتیبان نظام و مبلغ آن باشد، هیچ منافاتی ندارد با اینکه حرف مردم هم در آن زده شود. ما در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، برای مردم حق حاکمیت قائلیم. بنابراین اگر تلویزیون می گوید «من نماینده حاکمیت هستم» کاملاً حرف درستی است، اما این حاکمیت باید طبق نگرش امام و رهبری باشد که در آن، مردم هستند که حاکمیت را تشکیل می دهند.
اگر از این نگاه وارد شویم، می بینیم که تلویزیون ما نماینده حاکمیت نیست و یکی از اصول اساسی آن را نفی می کند. ظاهرش این است که نماینده نظام است، اما در باطن رابطه مردم با نظام را عمیق نمی کند. مجری وقتی با رئیس جمهور حرف می زند، باید متعهد به پرسیدن سوالات مردم باشد. ولی من در حرف های آقای حیدری، هیچ یک از سخنان مردم را نشنیدم.
598: اگر سؤال مردم را بپرسد، باید برود از صدا و سیما!خب این خیلی بد است؛ به نظر من رئیس جمهور خودش قبول می کند که سؤالات مردم پرسیده شود، ولی خود رسانه امساک می کند! خودش خودش را قبول ندارد. بالاخره شما رسانه ای، باید خودت را قبول داشته باشی و به کارت ایمان داشته باشی.
در مورد سینما که قطعاً اینگونه است. سینمایی که بخواهد یکسره به مردم فشار روانی وارد کند و به آنها درس بدهد، سینما نیست. سینما باید بتواند با مردم مثل یک دوست صمیمی صحبت کند.