رجانيوز: مهدی
هاشمی رفسنجانی سرانجام پس از فراری سه ساله در طراحی جدید به تهران بازگشت
و به درستی از سوی دادسرای امنیت دادستانی تهران به صورت موقت بازداشت
شد. اما این بازگشت ابعاد مختلفی دارد. در نگاه اول از یک سو به عنوان یک
تهدید ملی مطرح است اما اگر به جمیع جوانب آن دقت شود این تهدید قابلیت آن
را دارد که به فرصتی بزرگ برای نظام و انقلاب اسلامی تبدیل شود.
اما در زمینه فرصتها، تهدیدات و تحذیرهای این مسئله و نیز پشت صحنه آن، نکاتی میتوان عنوان کرد:
انگلیس خبیث کمین گرفته در پشت صحنه
اینکه چرا انگلیس، تاکنون مأمن و مأوای
عمدهای از فراریان و فعالین ضد انقلاب بوده سابقهای به درازای تشکیل این
دولت خبیث، علیه ملت مسلمان ایران دارد. فتنه انگیزیهای انگلستان در
ماجرای مشروطه و انحراف نهضت عدالتخواهی مردم، گوشهای از سابقه خباثت
آلود و پرغصه دشمنی این دولت با ملت ایران بوده است.
این دشمنی پس از انقلاب اسلامی ایران
نیز به اوج رسید و رد پای سیستم امنیتی انگلیس در تمامی ماجراهای ضد
امنیتی، ضد انقلابی و ضد مردمی ما به راحتی قابل رویت است. از حضور
انگلستان در جنگ هشت ساله تا دست داشتن این دولت در کودتاها، فتنهها،
ترورها و فشارهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی که حتی در قالبهای فرهنگی و
اجتماعی نیز صورت گرفته، پیشینه انگلیس در حافظه مردم انقلابی را کاملا
مخدوش و سیاه ساخته است.
حضور کاملا جهتدار بیبیسی، رسانه
متعلق به سیستم جاسوسی انگلیس در ماجرای انتخابات سال 88 و سپس فتنه این
سال، به خوبی نشان میداد که این دولت در صدد است تا براندازی انقلاب
اسلامی در بعد نرم را نیز همچون ابعاد امنیتی و سیاسی و نظامی و اقتصادی
دنبال کند.
این در حالی است که همزمان انگلیس
پناهگاه افرادی نظیر مهدی هاشمی رفسنجانی، مهاجرانی، کدیور، سروش، عبدالعلی
بازرگان ، امیر ارجمند و ... بوده و پروژه براندازی داخل را بوسیله آنان
به پیش برده است.
اینکه چرا بیبیسی - رسانه ملکه
انگلستان، بهاییها و فراماسونریهای MI6 - همچون خط خبری را که ماهها قبل
از انتخابات سال 88 در پیش گرفته بود، تمام قد وارد صحنه شده و ماجرای
بازگشت مهدی هاشمی رفسنجانی به تهران را پوشش میدهد، نشان دهنده آن است که
پروژه بازگشت وی، پروژهای جدید و در راستای برانگیختگی دوره جدیدی از
آشوبطلبی و براندازی برای فتنهگران است، بر این اساس ممکن است این پروژه
پس از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری کلید زده شود. اما همچنین محتمل است که
سناریوی فتنهگری این بار قبل از انتخابات، برای تاثیرافکنی بر فضای
رقابتها طراحی شده تا بدین وسیله جغرافیای فکری انتخابات توسط پشت صحنه
فتنه به گونهای مهندسی شود که رقابتها به نفع فتنهگران ساماندهی شود.
بر این اساس بدیهی است بخاطر آنکه سران
فتنه هماکنون به عناصری سوخته و بیتأثیر تبدیل شدهاند و حرف آنان دیگر
برشی در جامعه ندارد و از سوی دیگر افرادی نظیر امیر ارجمند، کدیور،
مهاجرانی، سروش و ... در خارج به سر برده و نمیتوانند تاثیرگذاری قابل
توجهی به بدنه خمود فتنه در داخل داشته باشند، بایستی مدیریت فتنه به سوی
کسی دیگر شیفت شود. کسی که هم بواسطه پدرش، پتانسیلی درون حاکمیت داشته، هم
قبلا توسط آنان بارها محک خورده و قابلیتهایش به اثبات رسیده باشد. از
اینروست که مهدی هاشمی در فصل آغازین سال تحصیلی دانشگاهها و در آستانه
شکلگیری فضای انتخاباتی باید وارد صحنه شده و برنامهها را به پیش برد. در
این صورت چه نظام با او برخورد کرده و چه از بازداشت او صرفنظر میکرد
بهرحال خط خبری فتنه در داخل بر سر زبانها افتاده و این خود پتانسیلی برای
کلید زدن مراحل بعدی سناریو است.
به هر حال سناریو خوانی از رفتار خباثت
آلود دولت انگلیس و سعی در کور کردن فضای رسانهای - امنیتی - سیاسی آنان
از این پس جزو مهمترین وظایف جامعه انقلابی جوانان و نخبگان ماست تا بدین
وسیله اهداف پشت صحنه از این سناریو ناکام شود. بی شک اگر رسانه های
انقلابی و مردم در پای صحنه باشند ،تهدید فعالیت دوباره فتنه به فرصت
انزوای بیش از پیش آنان تبدیل می شود.
از کرباسچی تا فائزه و مهدی هاشمی
افزایش نارضایتی مردم از بروکراسی
خاندان سالار و اشرافی گرا ، وجود لایههای عمیق فساد اقتصادی و تبار
سالارانه آمیخته با رانت خواری و ویژه طلبی و دهها پروژه دیگر اقتصادی و
سیاسی دیگر تحت نام مردم در شهرداری تهران دوران مدیریت کرباسچی، باعث شد
که در اوایل دوران حاکمیت جریان تجدید نظر طلب ، پرونده کرباسچی در قوه
قضائیه مفتوح شده و پس از مدتی قاضی پرونده تشخیص دهد که «کرباسچی» را
بازدشت نماید. در آن زمان کرباسچی به عنوان یکی از مدیران لایههای
بالادستی دولت سازندگی و اصلاحات مطرح بود اما جایگاه وی هیچگاه به مرتبه
جایگاه خانواده آقای هاشمی رفسنجانی نمیرسید. گرچه شهردار اسبق تهران
وابستگی به تفکرات هاشمی رفسنجانی داشت اما به هیچ وجه نمیشود مرتبه
نزدیکی او به خاندان قدرت - ثروت را با فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی مقایسه
کرد.
اما تاریخ به یاد دارد که با بازداشت
کرباسچی، عوامل میدانی و اجرایی، عملیاتی - امنیتی وابسته به این جریان در
صدد برآمد تا بحرانی برای نظام اسلامی پدید آورده و به یکباره با به
راهاندازی کارناوالهای تصنعی حمایت از کرباسچی، چهره شهر تهران را امنیتی
کرد. پیاده نظام آشوب طلب که بعدها هم نشان داد وابستگی به برخی
خانوادههای پرنفوذ داشتند از سوی این جریان مأمور شدند تا اگر نظام،
کرباسچی را از زندان آزاد نکند، برای انقلاب، بحران آفرینی نمایند. البته
در آن موقعیت، خاتمی نامهای به محضر رهبری فرزانه انقلاب اسلامی نوشت و
خواستار رهایی کرباسچی شد. معظم له نیز با توجه به شرایط زمان و مکان،
تدبیر سد نمودن در برابر فتنه تراشیهای گروه فشار را به کار بسته و با
حکمی ولایی، فرمان خلاصی موقت وی از زندان و رسیدگی به پرونده او بدون
بازداشتاش را صادر فرمودند. این ماجرا در فاصله سالهای 76 و 77 از جمله
اولین بحران آفرینیهای گروه فشار منسوب به خاندان قدرت - ثروت بود. عمق
نفوذ این خاندان و قدرت آنان در تحرکات ضد امنیتی علیه نظام اسلامی به حدی
بود که خط قرمز آنان تا کرباسچی - مامور دسته چندم این جریان- به پیش رفته
بود. این در حالی است که کاهش نفوذ این جریان پس از آن تاکنون باعث شده
وقتی در فاصله تنها 2 روز، 2 تن از مهمترین، اصلیترین، پیچیدهترین و
فعالترین عناصر این جریان که اتفاقا جزو حلقه اول اطراف آقای هاشمی و از
فرزندان او نیز به شمار میروند دستگیر و روانه زندان شدند، در تهران آب از
آب تکان نخورد.
واقعیت آن است که مهدی هاشمی رفسنجانی
که به گواه اسناد منتشر شده نقش بارزی در سازماندهی اراذل و اوباش آشوب طلب
فتنه 88 ایفا نموده بود، شاید توقع داشت که پس از سه سال دوری از
فتنهگران داخلی -که عده ای آنان را دست پروردگان خود وی می خوانند- وقتی
به تهران میرسد مورد استقبال گروهی از آنان قرار گیرد اما نه تنها چنین
نشد که مجبور شد بخاطر تجمع و حضور دانشجویان معترض به فتنهانگیزیهایش،
24 ساعت ورود خود به تهران را به تاخیر اندازد. این، نماد بارز بصیرت مردم،
رشد روز افزون جنبش عدالتخواهی در کشور و موفقیت نظام اسلامی در مهار
فتنهانگیزان عنود و لجوج است.
آزمون دستگاه قضایی
حقیقت آنکه انتظار به حق مردم ایران در
برخورد قاطع ومحکم با سران فتنه 88 به خاطر مصالح ترجیحی نظام، تاکنون
محقق نشده است. همچنین این برخورد با عوامل و اصحاب فتنه نیز در مواردی
قابل ملاحظه، متناسب با انتظار عمومی نبوده و برخی احکام برای مجرمان
امنیتی و براندازان، ابهامات و سؤالاتی در جامعه پدید آورده بود که نمونه
آن محکومیت تنها 6 ماهه فائزه هاشمی رفسنجانی است. در حالی که وی حتی در
غائله ضد اسلامی عاشورای 88 نیز حضور داشت و سپری کردن دوران محکومیت فعلی
او به خاطر توهین هایش به مقامات عالیرتبه نظام بوده و ربطی به تحرکات ضد
انقلابی او در فتنه ندارد.. از سوی دیگر مهدی هاشمی رفسنجانی را اما نه
میتوان در جرگه خطوط تدبیر شده نظام اسلامی برای عدم برخورد قضایی - همچون
سران فتنه - دانست و نه نقش جدی او در فتنهگری قابل انکار و اغماض است.
از این رو است که فرصت حضور وی در تهران و نحوه برخورد دستگاه قضایی با وی،
میتواند بسیاری از ابهامات را مرتفع کند و فرصت بازیابی اعتماد و یا
افزون شدن اعتماد عمومی به دستگاه قضایی را پدید آورد. گرچه دستگاه قضایی
با بازداشت فائزه و مهدی رفسنجانی گامهای کاملا مورد انتظار و توقعی در
این راستا برداشت اما تکمیل آن تا سرانجام نهایی محکومیت بازوی اجرایی فتنه
88 بایستی در دستور کار قرار گیرد.
برخورد بیمسامحه با متهم امنیتی همچون
مهدی هاشمی، مستلزم نفوذ ناپذیری و توصیه ناپذیری دستگاه قضایی و البته
حمایت و کمک افکار عمومی و رسانهها است.
دستگاه امنیتی و جعبه سیاه فتنه
حضور مهدی هاشمی در تهران فرصت
بینظیری برای سیستم امنیتی- اطلاعاتی کشورمان است تا با استفاده از
اطلاعات ذیقیمت جعبه سیاه فتنه 88، ابعاد عمیقتر فتنه را شناسایی کرده و
پشت پردهها را بشکافند. به همین منظور دستگاه اطلاعاتی کشورمان میتواند
سرپلهای جدید و برخی زوایای ناشناخته را شناسایی نموده و راه فتنهگریهای
دوباره را مسدود نماید. اگر از این فرصت غفلت شود، شاید هیچگاه نتوان برخی
ابعاد رمز آلود فتنه را شناخت. ضمن آنکه در اینصورت همین متهم میتواند
پروژه جدید خود را پیش ببرد.
توقع آن است که باید اطلاعاتی از این
پرونده مهم در موعد مقتضی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. اما در این
مدت، دستگاههای مسئول و به ویژه رسانهها بایستی مراقب کلید خوردن پروژه
«مظلوم نمایی» اطرافیان این متهم امنیتی بوده و با آگاهی بخشی به برخی
ابعاد پرونده و سابقه وی، فرصت مظلومنمایی را از دست طراحان آن بازستانند.
این پروژه ممکن است حتی تا مرز صدمه خوردن عمدی جسمی چنین متهمانی به پیش
رود تا در افکار عمومی جوسازی و موج آفرینی رسانهای متناب با آن صورت
گیرد. بدیهی است که مراقبت از وی همزمان با تخلیه اطلاعاتی او میتواند
گامهایی به سوی مسدود نمودن خطرات آتی را مهیا نماید.
نگاه جامع به پرونده
درست است که عمده جرایم ارتکابی متهم
امنیتی مذکور مربوط به ماجرای فتنهانگیزیهای منتهی به سال 88 میشود اما
فرصت بازداشت او وقت مناسبی است که به پرونده وی با ابعاد عمیقتری نگاه
شود. اگر در ماجرای فتنه 88 تعداد زیادی از بسیجیان و حتی ناآگاهان، شهید و
کشته شده، برخی مصدوم و مجروح شدند، خون آنان بر گردن کسانی است که
آگاهانه و عامدانه حرکتی که انتهای آن نیز مشخص بود را سازماندهی کردند. از
سوی دیگر ردپای آقازاده فراری در فسادهای متعدد اقتصادی نظیر کرسنت، استات
اویل و ... نیز بایستی به دقت بررسی شده و خیانتها برملا شود. همچنین
ارتباطات ضد امنیتی وی با سفارت خانههای خارجی و سیستمهای امنیتی غربی -
همچنانکه برخی اسناد آن در رسانهها نیز منتشر شده است - نیز بایستی مورد
مداقه و توجه قرار گیرد.
تجمیع جهتگیریها به سمت مطلوب
یکی دیگر از فرصتهای حضور آقازاده
فراری در تهران، تجمیع جهتگیریهای سیاسی به سمت نگاه عدالتخواهانه و
ارزش مدار است. این باعث میشود که از حجم دعواهای بیحاصل سیاسی، به هم
پریدنهای بلا وجه که حتی گاها به خاطر کمبود سوژه سیاسی و رسانهای صورت
میگیرد کاسته شده و به جای آن، هدف واحد اصولی و ارزشی به نام «مطالبهگری
عدالت» در میان سیاسیون و رسانهها رواج یابد. این باعث میشود که در این
بین، دو جبهه عمده تشکیل شود. جبههای متشکل از تمامیت خواهان، ویژه
خواران، اشرافیگرایان و تبار سالاران و جبهه دوم، متشکل از نیروهای
انقلابی و ارزشی عدالتخواه که خواهان مبارزه با پدیدههای زشتی همچون
آقازادگی و تبار سالاری و اقدامات ضد انقلابی آنان خواهد بود.
این منجر به آن میشود که گفتمان «نهضت
عدالت خواهی» در جامعه گامی فراتر برداشته و البته فینفسه مفید به حال
انقلاب و نظام خواهد بود.