بولتن نيوز: به موازات سخنان چند روز پيش آقاي هاشمي رفسنجاني كه با عنوان كلي «نيروهاي بي ريشه» در خبرگزاري ها منتشر شد، مانند هميشه رسانههاي اصلاحطلب با ذوقزدگي تمام به استقبال از آن رفته و در اين مورد دست به توليد محتوا زدند.
به گزارش بولتن، روزنامه آرمان كه در بين رسانههاي خبري به مجيزگويي آقاي هاشمي شهرت يافته و كمتر روزي است كه خبري از ايشان و يا خانوادهشان منتشر نكند، مانند هميشه در مورد اين سخنان نيز از خود واكنش نشان داد.
براي مثال در مطلبي با عنوان «منحرفان بیریشه و چند نکته...» توسط شخصي كه خود را اصلاحطلب فعال ناميده است آمده: «آیتالله هاشمیرفسنجانی از افراد تاثیرگذار در پیدایش نظام جمهوری اسلامی در کشور بودهاند و همواره دغدغهها و مشکلات آحاد جامعه از دلنگرانیهای عمده ایشان بوده است. امروز اگر از نخبگان و مدیران بهعنوان سرمایههای انقلاب و نظام یاد میکنند و دغدغه این را دارند که استفاده نشدن از این سرمایهها از اقدامات برخی بیتجربهها و گاه افراد بیریشه است با دلسوزی همیشگی خود سعی بر گوشزد مواردی دارند که نتیجه این دست اقدامات را محجوریت و مظلومیت مدیران باتجربه و علمای دلسوز میدانند.»
و سپس ادامه داده است:
«در تمام دنیا در تولید قدرت، ثروت و هنر معمولا با استفاده از10 تا 15 درصد نخبگان کشور صورت میگیرد و افراد دیگر بیشتر بهگونهای هستند که مصرفکننده باشند. بنابراین برای سرمایهگذاری در قشر نخبه بهعنوان یک اصل و ذخیره ماندگار اهمیت قائلند و حتی اگر در این باره کمبود هم دارند از نخبگان کشورهای دیگر استفاده و آنان را جذب میکنند. حضور هر نخبه در هر کشور بهمعنای ایجاد توسعه آن کشور است و زمینهساز بسیاری از پیشرفتهایی که در آینده مدنظر است اما نخبگان ما باید در جایگاه در حد انتظارشان به آنها رجوع شود. چراکه اگر به هر نحوی بتوانیم نخبگان را در تمام امور به کار بگیریم قطعا افراد کمتجربه یا بیتجربه نمیتوانند روند پیشرفت را کند کنند. اذعان به اینکه 700 میلیارد دلار درآمد ارزی عاید کشور بوده است که در تاریخ ایران سابقه نداشته طبیعتا این سوال را به ذهن میآورد که این میزان درآمد باید مسائل اقتصادی و معیتشی مردم را کاملا رفع میکرد و طبیعی است که بپرسیم نحوه برنامهریزی به چه شکل بوده که بر تمام مشکلات حوزه اقتصاد فائق نشدیم؟ باید بر تولید ثروت در کشور برنامهریزی کرد و جامعه را مصرف بیرویه و بیقاعده برحذر داشت.»
در كنار اين مطلب، آقاي منتجب نيا نيز يادداشتي تحت عنوان «پالایش نیروهای بیریشه» منتشر كردند. منتجب نيا كه روزگاري نه چندان دور، همه كاره شيخ كروبي بود، پس از آنكه ديد دودي از او بلند نمي شود و تاريخ مصرفش گذشته، حال گرداگرد هاشمي در حال چرخيدن است.
منتجب نيا در اين مطلب مي نويسد:
«یکی از مشکلات ما در مدیریت، عدم توجه کافی به نیروهای کارآمد و لایق بوده است. بهترین کار این است که نهادی راهاندازی میشد تا نیروهای لایق و کارآمد را شناسایی و آنها را پرورش دهد تا درمواقع لزوم مسئولان رده بالا از آنها استفاده کنند که در نتیجه نیروهای انسانی هدر و هرز نروند. اهمیت نیروهای انسانی بر هیچکس پوشیده نیست چراکه نیروهای انسانی از سرمایههای گرانقدر جامعه هستند که به سختی میتوان جایگزینی برای آنها پیدا کرد و قابل مقایسه با سرمایههای مادی نیستند. اما در حد انتظار به این مهم توجه لازم نشد و حتی با وجود آنکه در دورههای اول و دوم مجلس نیز بارها از تریبون مجلس به مسئولان در مورد لزوم شناسایی نیروها فراتر از جریانهای خطی و سیاسی یادآوری کردم اقدام جدی صورت نگرفت. با روی کارآمدن سیدمحمد خاتمی به وی تاکید کردم که با توجه به پشتوانه رای بالای مردم درمورد شناسایی نیروها اقدام کند، ایشان نیز اینکار را پذیرفت و دستورهایی هم داد اما کاری عملی صورت نگرفت.»
در ادامه منتجب نيا به مقصود اصلي خود از نوشتن اين مطلب كه همانا نقد كابينه دولت نهم و دهم است پرداخته و نوشته است:
«البته کنار رفتن نیروهای سیاسی در دولتهای گذشته نیز مسبوق به سابقه بوده است اما در دوران فعلی افرادی گرد هم آمدند که به لحاظ مدیریتی تناسب لازم را با مدیران دهه 60 و 70 انقلاب نداشته و مدیریت امور اجرایی را در اختیار گرفتند. این افراد کمسابقه کمتر توانستند با نیروهای باسابقه کنار بیایند و از همین رو نیروهای ریشهدار انقلابی کمکم بازنشسته و یا کنار گذاشته شدند.
این گروه ابتدا به سراغ اصلاحطلبان رفتند و آنها را از دور خارج کردند تا از آنها دیگر ردپایی وجود نداشته باشد و پس از آن به سراغ نیروهای اصولگرای سابقهدار رفتند و آنها را هم از دور خارج کردند و تنها کسانی را باقی گذاشتند که در دایره درونگروهی خودشان مورد تایید بودند. این امر در چند سال اخیر هم وجود داشته است.
به هر حال این کار یک سنت و بدعتی بود که از ابتدا بهوجود آمد و این گروه برای جلوه دادن خود با قدیمیها مراوده نداشتند و برخی جاها مخالف حضور آنها بودند. بر اساس آیهای از سوره حجرات، هرکس غیبت کند از مردار برادر دینی خود تغذیه کرده است اما ما شاهدیم که برخی افراد در جامعه شخصیت خود را در سایه بیحرمتی به دیگران و بزرگی خود را در سایه تخریب دیگران دیده و شخصیتهای ارزشمند را بیآبرو میکند تا این گروه بتواند منویات خود را بهدست آورد.»
البته آقاي منتجب نيا در اين مطلب سعي كردند به صورت غير مستقيم به موضوع بپردازند اما كيست كه نداند او و امثال او، بيشتر از هر چيزي به اين علت از دولت نهم و دهم ناراحت و يا بهتر بگوييم عصباني هستند كه اين دولت مانند گذشته، قاعده بازي را رعايت نكرده و سعي كرد از نيروهاي تازه نفس كه نه در اردوگاه سنتي چپ قرار داشتند و نه راست، استفاده كند.
در ثاني، منتجب نيا طوري از مديران دهه 60 و 70 حرف مي زند كه گويا آنان عاري از هرگونه خطا و عيبي بودند. و مگر مي شود ماجراي تورم هاي 40 درصدي دوران آقاي هاشمي و خورد شدن استخوان هاي قشر مستضعف در زير چرخ هاي توسعه اقتصادي ايشان را از ياد برد؟! مگر مي شود هزينه هاي بالايي كه در دوران دولت اصلاحات به نظام وارد آمد به همين سادگي از اذهان مردم فراموش شود؟!
منظور منتجب نيا، اصلاح طلبان و در رأس همه آنان، آقاي هاشمي كه پدرخواندگي جريان هاي سنتي راست و چپ را بر عهده دارد از اصطلاح «بي ريشه ها» يعني دقيقا كساني كه حاضر نيستند به مديران تكنوكرات چپ و راست كه به مدت دو دهه بر ساختار سياسي- اقتصادي كشور چنبره زده بودند، باج داده و باز هم از آنان استفاده كنند.
اين البته سنت هميشگي چنين افرادي بوده است كه به محض اينكه مي بينند كسي در راستاي تفكرات و منافع سياسي- اقتصادي آنان نيست، با انواع و اقسام تهمت ها و افتراها به جان او مي افتند و در راه ضربه زدن به وي از هيچ كوششي فرو گذار نمي كنند.
بر عكس تفكر هاشمي و منتجب نيا و افرادي نظير اينان، «بي ريشه ها» كساني هستند كه روزگاري چپ بودند و روزگاري ديگر راست. «بي ريشه ها» كساني هستند كه روزگاري هاشمي را عاليجناب سرخ پوش مي ناميدند و روزگاري ديگر پدر معنوي خود. و در نهايت «بي ريشه ها» كساني هستند كه فتنه 88 را آفريدند.