تابناک، در ماههاي گذشته و به دليل مقاومت روسيه در مقابل غرب براي تغيير
حكومت در سوريه و وتوي قطعنامههاي شوراي امنيت در محافل خبري و رسانههاي
ايران، بحثهايي در مورد شكل گيري جنگ سرد جديدي ناشي از اختلافات روسيه و
غرب مطرح شده است. طرح اين مسائل به اين شيوه كه فاقد عمق و استدلال كافي
است، در رسانهها بر تصميم گيرندگان سياسي تاثير گذار است و ممكن است به
اتخاذ تصميماتي منجر شود كه بر خلاف منافع ملي باشد.
سوالي
كه بايد پاسخ داده شود اين است كه آيا واقعا روسيه به دنبال تقابل با غرب
است همانند آن چيزي كه در دوران جنگ سرد و جهان دو قطبي وجود داشت؟ به نظر
نميرسد كه چنين باشد.
به نظر من استراتژي روسيه
در قبال ايالات متحده در سالهاي پس از جنگ سرد تغيير نكرده است. روسيه
جديد، بناي خود را بر توسعه اقتصادي گذاشته است و به نحوي مدل چيني را
دنبال ميكند. البته روسيه مشكلات بيشتري نسبت به چين دارد ؛ چرا كه چين از
جامعه يك دستتري برخوردار است. همچينن روسيه به دليل نزديكي به اروپا و
حاكميت گروههاي مافيايي و... مشكلات بيشتري دارد. با اين حال استراتژي
روسيه بر توسعه اقتصادي است از اين رو نميتوان از جنگ سرد ديگري سخن گفت.
امروز
"اقتصاد"، حرف اول را در جهان ميزند و معيار اول قدرتمندي كشورهاست. بر
اين اساس است كه ميبينيم روسيه امتيازاتي به غرب داد تا بتواند به عضويت
سازمان تجارت جهاني در بيايد. با اين وجود اگر از منظر اقتصادي به روسيه
نگاه كنيم، ميبينيم كه اين كشور ضربه پذيري زيادي دارد چرا كه اقتصاد
نامطمئني دارد. درست است كه سرمايهگذاري خارجي جلب كرده است و زندگي مردم
تا حدي تغيير كرده وجامعه مصرفي شده ولي ساختار اقتصادي ضعيف است. همچنان
اساس توسعه اقتصادي روسيه بر انرژي است و بالا رفتن قيمت نفت و گاز به اين
مسئله كمك كرده است. اگر زماني قيمت نفت و گاز به وضعيت گذشته يعني 20و30
دلار بازگردد، قطعا روسيه بايد امتيازات زيادي به غرب بدهد تا بتواند خود
را حفظ كند و اين امتيازات سياسي و حتي استراتژيك خواهد بود. بنابراين
روسيه نميتواند وارد جنگ سردي شود كه آينده مشخصي ندارد. پوتين به دنبال
قدرتمند سازي روسيه از طريق توسعه اقتصادي، بهبود زيرساختها و جذب
تكنولوژي برتر است. كاري كه چين در سالهاي گذشته انجام داده است.
با
اين وجود، روسيه برخلاف چين مسائل امنيتي بيشتري با آمريكا و غرب دارد.
روسيه پس از فروپاشي شوروي استراتژي امنيتي جديدي را اعلام كرد كه داراي سه
حلقه است و خود را از تعهدات نسبت به همپيمانان شوروي خارج نمود؛ يكي از
اين حلقهها، خود روسيه است، يكي فدراسيون روسيه و ديگري كشورهاي مشترك
المنافع. در همين رابطه روسيه ثابت كرده است كه در مسئله ناتو موفق بوده و
گسترش آنرا كنترل كرده است. مسئله گرجستان ضربه مهمي بود كه روسيه براي حفظ
اين استراتژي به غرب زد. روسيه نزديك به يك سوم خاك اين كشور را جدا كرد
تا اين مسئله را كنترل كند و هرگاه غرب خواست فشار بياورد با مقابله به مثل
روسيه در مسئله هستهاي ايران مواجه شدند. در نهايت غرب مجبور شد در اين
مسئله با روسيه معامله كند.
غرب با روسيه به اين توافق رسيد، به
شرطي كه روسيه در شوراي امنيت قطعنامه مربوط به برنامه هستهاي ايران را
وتو نكند؛ مسئله حقوق بشر در روسيه را موقتا مسكوت بگذارد؛ مسئله موشكهاي
دفاعي در لهستان و چك را كنترل كند و مهمتر از همه در رابطه با تصرف
اوستياي جنوبي و آبخازيا سكوت كند. در مورد گسترش ناتو به شرق در اوكراين
نيز روسيه توانست تا حد زيادي مسائل را كنترل كند. در قرقيزستان، دولتي كه 5
سال پيش به كمك غرب به قدرت رسيد، با يك حركت روسيه، جاي خود را به دولتي
متمايل به روسيه داد. يعني روسيه توانسته است مسائل را كنترل كند.
مقاومت
روسيه در بحث سوريه نبايد به معني آغاز چالشي جدي و دامنهدار با غرب و
حتي جنگ سرد جديد تعبير شود. روسيه در اين مورد با رويكرد غرب تا حدودي
مخالفت ميكند. يكي از دلايل اين مخالفت اين است كه روسيه در مورد مسئله
ليبي از غرب زخم خورده است و تصور ميكند غرب برخلاف قرارهاي قبلي عمل كرده
است. ليبي بال غربي خاورميانهاي روسيه بود و روسيه ميتوانست از آن به
منافع زيادي برسد. عراق بال شرقي خاورميانه، كشوري ثروتمند و براي روسيه
مهم بود و از آن بهره ميبرد كه با حمله آمريكا از حوزه نفوذ روسيه خارج
شد. سوريه كشوري نيست كه روسيه همچون عراق و ليبي بتواند از آن بهره
اقتصادي چنداني ببرد زيرا كشوري است ضعيف، بلكه بيشتر اين نزاع به مباحث
امنيتي بر ميگردد. يك مسئله كم اهميتتر حضور نظامي در مديترانه و در
پايگاه طرطوس سوريه است كه پس از كنترل ليبي توسط غرب اهميتش بيشتر شده و
مسئله مهمتردر رابطه با ايران است كه با حلقه سوم امنيتي روسيه ارتباط پيدا
ميكند. روسيه چندان به سياستهاي ايران علاقهمند نيست و دو كشور
سياستهاي متفاوتي را دنبال ميكنند ولي بايد توجه كرد كه هدف اصلي غرب و
ايالات متحده در سوريه و چه در لبنان، ايران است. اگر در سوريه رژيم تغيير
كند چه اتفاقي ميافتد؟ طبيعتا در ابتدا فشارها بر عراق جهت تضعيف بيشتر
ايران افزايش مييابد يعني براي قطع نفوذ ايران در حوزه بعدي. ايران در
عراق نفوذ دارد و روسيه ميتواند به آينده اميدوار باشد. هرچه نفوذ ايران
زيادترشود از نفوذ ايالات متحده كاسته ميشود. اگر فشار بر عراق افزايش
يابد مزاحمتهاي بيشتري براي ايران ايجاد ميشود و حتي ممكن است دست به
اتخاذ تصميمات جديتري بزنند. يعني ايران را محاصره كنند و خطراتي را ايجاد
كنند.
اين مسئله به حلقه سوم امنيت روسيه باز
ميگردد. در حال حاضر حلقه سوم امنيت روسيه يعني كشورهاي جنوبي مشترك
المنافع تحت كنترل اين كشور است. درست است كه آمريكا در اين حلقه در حدي
حضور دارد ولي اگر تغيير حكومت در سوريه اتفاق بيفتد و سراغ ايران بيايند و
ايران از دست برود جنوب حلقه سوم به طور كامل از دست روسيه خارج ميشود.
يعني تمام خطوط انرژي كه از جانب روسيه به راه افتاده و به واسطه
مخالفتهاي آمريكا با ايران همراه با ديگر خطوط انرژي، روسيه يكه تاز ورود
انرژي به اروپا شده است، تحت الشعاع قرار ميگيرد. در اين شرايط بخش جنوبي
حلقه سوم به راحتي ميتواند فضاي حياتي به دست بياورد و روسيه اين كنترل بر
بازار انرژي اروپا را از دست ميدهد. هم اكنون اين كشورها به خاطر
مخالفتهاي امريكا و همچنين احتياطهاي خودي، از جنوب راه گريزي ندارند و از
شمال نيز از سوي روسيه كنترل ميشوند.
بر اين
اساس در صورت باز شدن ژئوپليتيك اين كشورها روسيه مهمترين عامل قدرت خود
را يعني انرژي كه با آن با اروپا و غرب بازي ميكند، از دست ميرود. ضمن
اينكه در زمينههاي ديگر نيز فرصتهائي براي انها فراهم ميشود. به خطر
افتادن حلقه سوم امنيتي بر حلقه دوم نيز كه اقوام و اقليتهاي روسيه را
تشكيل ميدهد، تاثير گذار خواهد بود؛ يعني آن چيزي كه آمريكا ميخواهد. لذا
مقاومت روسيه در سوريه فقط تا جائي است كه اطمينان خاطر پيدا كند و اجازه
نميدهد به جنگ سرد ديگري تبديل شود.