گروه اقتصادي ـ مهدی مهرپور: «قطعنامه را هم كه امام قبول كرد، به خاطر اين فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشكلاتى بود كه مسئولين آن روزِ امورِ اقتصادى كشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند كه كشور نمىكِشد و نمىتواند جنگ را با اين همه هزينه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذيرفت. پذيرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهديد امريكا نبود؛ به خاطر اين نبود كه امريكا ممكن است در امر جنگ دخالت كند. چون امريكا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مىكرد. وانگهى؛ اگر همه دنيا در امر جنگ دخالت مىكردند، امام رضواناللَّه عليه، كسى نبود كه رو برگرداند. بر نمىگشت! آن، يك مسأله داخلى بود؛ مسأله ديگرى بود.» بيانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران مرقد امام خمينى(ره)، 14/3/1375
همه
چیز برای آن که نشان داده شود وضعیت اقتصادی کشور به گونهای نیست که جنگ
ادامه یابد، آماده است. برخی از مسئولان اقتصادی کشور در گزارشهایی که به
نخستوزیر وقت ارائه میدهند تاکید دارند که هر چه زودتر باید جنگ را تمام
کنیم، اوضاع خراب است و وضعیت اقتصادی کشور به گونهای نیست که بتوان جنگ
را ادامه داد. نخستوزیر وقت که خود ابتکار عمل را به دست گرفته با استناد
به گزارشهای مسئولان اقتصادی دولت، گزارش بلندبالایی را از وضعیت اقتصادی
کشور تهیه کرده و در آن با اشاره به سقوط شاخصهای کلان اقتصادی خطاب به
حضرت امام خمینی (ره) مینویسد: «وضعیت نگرانکننده است؛ نفتمان را
نمیخرند! تجهیزات نظامی به پایان رسید! درآمد کشور نیز کاهش یافته و ذخایر
ارزی رو به پایان است. دیگر کشور را نمیتوان اداره کرد! هر چه زودتر باید
جنگ را تمام کنیم...»
اینها
تصویری از آن روزهای جامعه ایران به اذعان مقامات وقت است. تصویری که به
اذعان مسئولان اسبق دولت وقت، مسئولان و شخص نخستوزیر را بر آن داشت تا با
القای مکرر آن به مجموعه نظام این نکته را جا بیاندازند که «جنگ باید هر
چه زودتر تمام شود چرا که اداره مملکت با وضعیت موجود، امکانپذیر نیست.»
اما سوال این است که آیا واقعا شرایط اقتصادی ایران در آن سالها به
گونهای بود که کشور توان مقابله با جنگ عراق را نداشت؟
مشکلی نداشتیم
وزیر
اقتصاد دولت موسوی در اظهارنظری در مورد اقتصاد دوران جنگ میگوید: «حوزه
اقتصاد هیچگاه مانع از ادامه جنگ نشد. ما از نظر اقتصادی توان اداره جنگ
را داشتیم و بخش اقتصادی هیچگاه موجب آسیب به بخش دفاعی کشور نشد.» محمد
جواد ایروانی در واکنش به کسانی که میگفتند اقتصاد کشور توان اداره جنگ را
ندارد میگوید: «بند به عنوان وزیر اقتصاد آن سالها به جرات تاکید میکنم
که ما توان اداره جنگ را داشتیم. مگر با 7/5 میلیارد دلار درآمد ارزی،
بسیاری از طرحهای زیربنایی و کارخانجات بزرگ را تخصیص ندادیم؟ مگر بازسازی
پالایشگاهها، نیروگاهها و کارخانجات مهم نظیر کارخانجات سیمان، لاستیک و
... در زمان جنگ و همزمان با جنگ صورت نمیگرفت؟ مگر بسیاری از
دستاوردهای صنعتی و علمی معلول این دوران سخت نبود؟ البته متاسفانه باید
گفت هیچگاه از دستاوردهای دوران جنگ در حوزه اقتصاد، دفاع نشده که این یک
ضعف بسیار اساسی است.»
وی
درباره نامه نخستوزیر وقت به امام خمینی (ره) درباره وضعیت بد اقتصادی آن
روزها نیز میگوید: «نامه آقای میرحسین به امام (ره) چند بند داشت که یکی
از بندها درباره وضعیت بد اقتصادی بود.» ایروانی میگوید: «ما میتوانستیم ....»
آیا واقعا وضعیت، ناگوار بود؟
اما
در این میان، سوال این است که آیا واقعا شاخصهای کلان اقتصادی کشور
نامناسب بود یا این تصمیمگیران دولتی بودند که وضعیت را آن گونه اسفبار
نشان میدادند؟
آمارها
نشان میدهد درآمدهای نفتی در سالهای پایانی جنگ همچون رقم سالهای قبل
از آن بود و تنها در سال 1366 به دلیل سقوط قیمت نفت، کاهش پیدا کرد. اما
از طرف دیگر رقم درآمدهای مالیاتی دولت رشد مناسبی داشت که نشاندهنده آن
بود که اقتصاد و تولید کشور دوران بیرونقی را نمیگذراندند. شرکتهای
دولتی و غیردولتی بخشی از درآمدهای خود را به صورت مالیات به دولت ارائه
میدادند و در صورتی که وضعیت اقتصادی کشور طبق ادعای دولت موسوی، ناگوار
بود، طبعا روند مالیاتدهی شرکتها و کارخانجات نیز باید کاهش مییافت.
(نمودار 1)
کاهش بودجه نظامی کشور به دستور میرحسین
شاید
مهمترین نکتهای که برخی مسئولان سیاسی-اقتصادی وقت به سرکردگی میرحسین
موسوی دنبال میکردند، نامناسب جلوه دادن شرایط جنگ و اقتصاد کشور بود.
موسوی در سه سال پایانی جنگ که زمان شدت گرفتن دامنه دفاع مقدس بود، سهم
امور دفاعی از کل بودجه دولت را نسبت به سالهای قبل کاهش داد. شواهد
تاریخی نشان میدهد در سالهای پایانی جنگ دولت دست به هر کاری میزد تا
جلوی ادامه جنگ را بگیرد. (نمودار 2)