به گزارش فارس، رشد نگرشهای ماتریالیستی نسبت به انسان و عالم در کشورهای غربی و سرایت آن به روشهای تحقیق علمی موجب شد انسان در این کشورها موضوع آزمایشهایی خطرناک و در پارهای از موارد مرگبار قرار گیرد.
هنگامی که علم ماتریالیستی به مثابه ابزار اصلی درک انسان از جهان معرفی شد و دیدگاههای دانشمندانی چون داروین انسان را موجوداتی معرفی کرد که در نردبان حیات تنها چند پله از حیوانات بالاتر قرار گرفتهاند، استفاده از انسانها به عنوان «مواد آزمایش» نیز توجیهی منطقی و عقلانی پیدا کرد.
البته در این میان، انسانها هم یکسان نبودند، زیرا یک نتیجه منطقی نگاه مادهگرایانه این بود که در آن انسانها بر اساس طبقه اقتصادی ـ اجتماعی ارزشگذاری میشدند و بنابراین هنگامی که بحث از قرار دادن انسانها در معرض آزمایشهای خطرآفرین مطرح میشد طبیعی است سیاهپوستان، زندانیها و اقشار محروم و کمدرآمد جامعه در اولویت قرار داشتند.
دانشمندان و محققان آمریکایی را شاید بتوان پیشگامان استفاده از آزمودنیهای انسانی در آزمایشهای بحثانگیز علمی دانست. آلوده کردن عمدی آزمودنیها به بیماریهای مرگبار، قرار دادن آنها در معرض سلاحهای زیستی و شیمیایی، استفاده از انسانها در آزمایشهای تشعشعات، تزریق مواد شیمیایی و سمّی و رادیواکتیو و آزمایشهای مربوط به روشهای اعترافگیری و شکنجه تنها بخشی از چنین آزمایشهایی هستند که به دست محققان آمریکایی و در بسیاری از موارد با تأمین مالی دولت این کشور انجام شدهاند.
در قسمتهای پیشین این گزارش، استفاده غیراخلاقی از انسانها در آزمایشهای پزشکی، آزمایشهای جنگ زیستی، آزمایشهای اثر تشعشعات و آزمایشهای شیمیایی را مورد بررسی قرار دادیم. بخش بعدی این گزارش که به استفاده از انسانها برای توسعه روشهای شکنجه مربوط میشوند را پی میگیریم.
دولت آمریکا به خصوص از دوران جنک سرد اقدام به تأمین منابع مالی و انجام آزمایشهای روانشناختی برای توسعه روشهای شکنجه و همچنین روشهای مقاومت در برابر شکنجه کرد. بسیاری از این آزمایشها به منظور توسعه روشهای شکنجه و اعترافگیری برای ارتش و نهادهای اطلاعاتی آمریکا انجام شدند.
آزمایش برای کشف «سرم واقعیت»
آغاز آزمایشهای آمریکا در این باره مطالعاتی موسوم به «پروژه چتر» (Project Chatter) بود که از سال 1947 تا 1953 انجام شد. نیروی دریایی ارتش آمریکا در این سالها تحقیقاتی برای کشف دارویی موسوم به «سرمهای واقعیت» را آغاز کرد تا بتواند از افرادی که قادر یا مایل به افشای اطلاعات نیستند، اعتراف بگیرد.
این پروژه شامل تحقیقات آزمایشگاهی بر روی هم آزمودنیهای انسانی و هم آزمودنیهای حیوانی بود. برخی از مواد شیمیایی که در این پروژه بر روی انسانها آزمایش شد، داروهایی چون «مسکالین» و «اسکوپولامین» و داروهای آنتیکولینرژیک را شامل میشدند.
این برنامه در سال 1953، مدت کوتاهی بعد از اتمام جنگ کره به پایان رسید، زیرا پیشرفت چندانی نداشت و به علاوه پروژههای دیگر روند رو به رشدتری داشتند.
تحقیقات کنترل اراده با داروهای روانگردان
چند سال پس از پروژه کشف سرمهای واقعیت، دولت آمریکا در سال 1950 پروژه دیگری تحت عنوان پروژه «بلوبرد» (Project Bluebird) را آغاز کرد. هدف این برنامه «توسعه روشهایی برای کنترل افراد از طریق روشهای خاص بازجویی»، «تدوین روشهایی برای جلوگیری از استخراج اطلاعات از عوامل سازمان سیا» و «استفاده تهاجمی از روشهای سنّتی مانند هیپنوتیزم و داروها» عنوان شده بود. (نقل شده در کتاب «علم، فناوری و سازمان سیا» سپتامبر 2001)
در بخشی از یک یادداشت به تاریخ ژانویه 1952 درباره هدف اصلی این پروژه آمده است: «آیا ما میتوانیم فرد را تا حدّی کنترل کنیم که وی دستورهای ما را بر خلاف ارادهاش و حتّی بر خلاف قوانین بنیادین طبیعت مانند محافظت از خود، به اجرا درآورد؟»
این پروژه به مطالعه استفاده از هیپنوتیزم، اعتیادانگیزی اجباری به مرفین و ترک اجباری بعد از آن و مواد شیمیایی دیگر برای تولید حالتهای خواب و سایر حالتهای هشیاری دگرگونشده در افراد پرداخت. محققان این پروژه برای کامل کردن روشهای اخذ اطلاعات از افراد طیف گستردهای از داروهای روانگردان از جمله الاسدی (LSD)، هروئین، ماریجوانا، کوکائین، مسکالین و اتر را روی آزمودنیها آزمایش کردند.
این سند سازمان سیا انجام بررسیهای علمی بر روی دادههای روانگردان مانند ال.اس.دی را برای برنامه شستشوی مغزی این سازمان مجاز میکند.
محققان پروژه بلوبرد به بیش از7000 نیروی نظامی آمریکا بدون آگاهی یا رضایت آنها دوزهای بالای الاسدی دادند. بیش از 1000 نفر از این سربازان به امراض روانی مانند افسردگی و صرع مبتلا شدند. بسیاری از آنها هم اقدام به خودکشی کردند.
جیمز کتل روانشناس معروف آمریکایی بود که با تزریق
اوج آزمایش غیراخلاقی آمریکا زمانی بود که «هارولد بلاوئر»، تنیسباز حرفهای آمریکایی، با تزریق دوز اضافی یکی از مشتقات مسکالین در «موسسه روانپزشکی دانشگاه کلمبیا» به دست دکتر «جیمز کتل» (یکی از روانشناسان معروف آمریکایی که نقش موثری در ساخت آزمونهای شخصیت داشت) جانش را از دست داد. وزارت دفاع آمریکا که تأمین مالی این آزمایش را به عهده داشت با وزارت دادگستری و دادستان کل ایالت آمریکا همکاری کرد تا نقش این وزارتخانه در این تزریق مخفی بماند. آنها برای 23 سال در مخفی کردن این امر موفق بودند. دکتر کتل ادعا کرد اطلاعی نداشت ارتش آمریکا چه مادهای برای تزریق به بلاوئر به وی داده بود.(نقل در کتاب «رازهای پنهان: حقایق ناشناختهای که گذشته را به چالش کشیده و دنیا را تغییر دادند»)
انسانها به جای خوک
در سال 1953 سازمان سیا چند عدد از برنامههای اعترافگیری و کنترل ذهن خود را تحت عنوان برنامه واحدی به نام MKULTRA یکپارچه کرد زیرا مدیر وقت این سازمان، «آلن دالس» گفته بود «خوکهای کافی برای امتحان کردن این روشهای خارقالعاده در اختیار ندارد» (آلفرد مککوی، 2006؛ «نگاهی به شکنجه: برنامه اعترافگیری آمریکا از جنگ سرد تا مبارزه با تروریسم»)
آلن دالس با توجه به اینکه تعداد خوکها برای انجام آزمایشهای سیا کافی نبود، خواستار استفاده از آزمودنیهای انسانی در پروژه تحقیقات شکنجه و اعترافگیری بود.
در این پروژه بحثانگیز که در آن زمان با بودجه 25میلیون دلاری آغاز به کار کرد، صدها آزمایش بر روی آزمودنیهای انسانی در بیش از هشتاد موسسه و زندان آمریکا انجام شد.
«ریچارد هلمز» که از سال 1966 تا 1973 مدیر سازمان سیا بود اهداف این برنامه را اینگونه معرفی میکند:
«ما قصد داریم ساخت مادهای شیمیایی را بررسی کنیم که میتواند حالت روانی قابل بازگشت، غیرسمی و دگرگونشدهای تولید کند که ماهیت آن برای هر فردی قابل پیشبینی است. این ماده باید بتواند برای اعتبارزدایی از افراد، القای اطلاعات، کاشتن تلقین و سایر انواع روشهای کنترل ذهن به ما کمک کند.» (نقل از گولیشزک، 2003 در کتاب «به نام علم: تاریخچه برنامههای سری، تحقیقات پزشکی و آزمایشهای انسانی»).
تحقیقات شستشوی مغزی
از سال 1954 بود که سازمان سیا پروژهای با اسم رمز QKHILLTOP آغاز کرد تا فنون شستشوی مغزی به کار گرفته شده در چین را بررسی و روشهایی پیشرفته و موثر برای بازجویی و اعترافگیری طراحی کند.
سازمان سیا با استفاده از این پروژه توانست روشهای گوناگونی برای شستشوی مغزی و بازجویی و اعترافگیری ابداع کند.
در سال 1957 دکتر «ایوان کامرون»، با دریافت بودجه مالی از یکی از سازمانهای سیا یکی از پروژههای فرعی MKULTRA موسوم به پروژه 68 را آغاز کرد. وی در این آزمایشهای قصد داشت الگوهای شخصیت افراد را به هم بریزد و با پاک کردن ذهن و خاطراتشان، آنها را به وضعیت نوزادی برگرداند و سپس شخصیت آنها را مطابق میل خودش شکل دهد.
حافظهزدایی برای بازسازی دوباره شخصیت
کامرون برای نیل به این هدف آزمودنیهایش را برای 88 روز با استفاده از اثر داروهای مختلف در حالت کما نگاه داشت و سپس به مدت چند هفته یا ماه به آنها شوکهای الکتریکی با ولتاژ بالا وارد کرد؛ تعداد این شوکها گاهی به 360 شوک برای هر فرد میرسید. پس از این مرحله او آزمایشهایی که آنها را «سائقانگیزی روانی» مینامید روی آزمودنیها انجام میداد. در این روش او به طور مکرر عبارتهایی ضبطشده را از طریق دستگاههای پخشی که در کلاهکهای مخصوص فوتبالیستها کار گذاشته شده و به سر آزمودنیها قرار گرفته بود تکرار میکرد. آزمودنیها هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند و فقط به این پیامها که بین 16 تا 20 ساعت در روز پخش میشد گوش میدادند.
در یک مورد کامرون فردی را مجبور کرد به یک پیام 101 روز بیوقفه گوش کند. کامرون با حمایت مالی سازمان سیا بسیاری از آزمودنیهایش را برای هفتهها در اتاقهایی به دور از هر گونه تحریک حسّی نگهداری میکرد. بسیاری از کودکانی که کامرون روی آنها آزمایش میکرد مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتند. کامرون برای اینکه از مقامات دولت آمریکا حقالسکوت بگیرند و آنها را وادار به تأمین منابع مالی بیشتر برای تحقیقاتشان بکنند، از صحنههای عمل جنسی مقامات بلندپایه آمریکایی با یکی از کودکان فیلمهای متعددی تهیه کردند.
آزمایش بر روی بیماران اسکیزوفرنی
در سال 1957 دکتر «رابرت هلث» به انجام آزمایشاتی بر روی بیماران اسکیزوفرن پرداخت که منابع مالی آن را ارتش آمریکا تأمین میکرد. وی در این مطالعات به این بیماران مقادیر بالایی الاسدی داد . سپس با جاسازی الکترودهای قوی در مغز آنها از آنها نگارههای مغزی تهیه کرد.
پروژه MKULTRA در سال 1973 با دستور رئیس وقت سازمان سیا، «ریچارد هلمز» به پایان رسید؛ وی دستور داد تمامی اسناد این پروژه تخریب شوند. علیرغم این، وقتی قرار بود این اسناد معدوم شوند اشتباهاً به اداره دیگری فرستاده شده و برخی از آنها باقی ماندند که بعدها با قانون آزادی اطلاعات از حالت ردهبندی خارج شدند. انتشار گزارشهای مربوط به این آزمایشها با خشم مردم همراه بود.
آزمایش های آمریکا برای توسعه روشهای شکنجه و اعترافگیری بارها نام عوض کردند امّا هرگز متوقف نشدند. دولت آمریکا پس از حوادث مشکوک 11 سپتامبر 2001 بررسی و آزمایش بر روی این روشها را شدت بخشید.
آمریکا بین سالهای 2002 و 2003 با راهاندازی «تیم مشاوره علوم رفتاری» از فنون روانشناختی برای تولید روشهایی جدید برای شکنجه زندانیان گوانتانامو استفاده کرد.
فنون سلب اراده، وحشتانگیزی، محرومیتهای حسی، تلقینپذیری و بسیاری از روشهای بحثانگیز دیگر حاصل سالها پژوهش آمریکا برای تدوین فنون شکنجه و اعترافگیری است که هم اکنون نیز در زندانهای گوانتانامو و سایر زندانهای آمریکا از آنها استفاده میشود.
ادامه دارد...