اين پنج بند مربوط به ماده 29 اساسنامه
فدراسيون فوتبال است که بر اساس آن میتوان انتظار برگزاری مجمع فوق العاده
فدراسیون فوتبال را داشت؛ نخست این که هيات رييسه ميتواند با راي اكثريت
دو سوم اعضاي خود در هر زماني مجمع فوقالعاده تشكيل دهد. ثانیا، در صورتي
كه دو پنجم از اعضاي مجمع درخواست برگزاري جلسه فوقالعاده مجمع را داشته
باشند هيات رييسه ميتواند بر اين اساس اقدام به برگزاري جلسه كند. موارد
دستور جلسه بايد در درخواست اعضا مشخص شده باشد. مجمع فوقالعاده بايد
حداكثر دو ماه بعد از دريافت درخواست تشكيل شود. اگر مجمع فوقالعاده تشكيل
نشود، اعضاي درخواست كننده ميتوانند خود طبق ضوابط امر نسبت به تشكيل
جلسه اقدام كنند.
ثالثا، تاريخ، محل و دستور مجمع
فوقالعاده بايد حداكثر 21 روز قبل از تاريخ تشكيل مجمع فوقالعاده به اعضا
اعلام شود. رابعا، در صورت درخواست برگزاري جلسه فوقالعاده توسطه هيات
رييسه، موارد دستور جلسه توسط هيات رييسه مشخص شود. در صورت درخواست جلسه
توسط اعضا، موارد دستور جلسه توسط ايشان مشخص خواهد شد. خامسأ، دستور جلسه
مجمع فوقالعاده قابل تغيير نخواهد بود.
اساسنامهاي كه چهارم دي ماه اصلاح شد
تا بخشي از مشكلات مديريتي فوتبال رفع شود و به استناد همين اساسنامه
انتخابات هم برگزار شد اما هم اينكه عمر مديريتي كفاشيان در دوره جديد از
شش ماه گذشته، ميبينيم نامهاي آماده ميشود و در اختيار اعضاي مجمع قرار
ميگيرد تا مجمع فوقالعاده شكل گيرد؛ مجمعي كه در بالا از چند و چون شكل
گيرياش گفتيم اما معلوم نيست كه بر اساس چه منطقي قرار است تشكيل شود؟
وقتي موضوع را پيگيري ميكنيم به دو
نام ميرسيم كه گويا آنها بحث تشكيل مجمع فوقالعاده را راه انداختهاند
اما انگار منطقي پشت اين نامه نيست و تنها ناراحتي شخصي بعضي از مديران
باعث شده تا پي اين طرح را بگيرند. اين موضوع حتي براي بعضي از اعضاي با
تجربهتر مجمع نيز ثابت شده تا جايي كه وقتي با امير عابديني در اين مورد
حرف ميزنيم او به نكتههاي جالبي اشاره ميكند.
اين عضو مجمع كه در جريان اتفاقهاي
پشت پرده است، ميگويد: «براي من جاي تاسف دارد كه بعضي از دوستان تنها به
اين خاطر كه بعضي از مطالباتشان را دريافت نكردهاند، درخواست مجمع
فوقالعاده ميدهند. ما بهعنوان مديران باشگاهها نبايد به خاطر مطالبات
شخصي دست به اين كار بزنيم آنهم در شرايطي كه ميدانيم فدراسيون فوتبال
نيازمند آرامش است.»
حرفهاي عابديني كه به او براي امضاي
نامه نيز پيشنهاد شده، سندي است براي حرفهايي كه در بين اعضاي مجمع
ميشنويم؛ مثل اينكه حسين هدايتي و صادق درودگر جزو طراحان اين نامه هستند و
موضوع جالبتر ميشود وقتي كه ميشنويم هدايتي به خاطر مسالهاي كه با برق
شيراز داشته و فدراسيون از او حمايت نكرده، اين بحث را راه انداخته است
البته درودگر اين موضوع را تكذيب ميكند اما به هر حال وقتي ميبينيم كه
تنها عدهاي كه مشكلاتي با فدراسيون داشتهاند، پيگير اين موضوع هستند،
تنها يك پرسش پيش ميآيد؛ اينكه آيا ميتوان باور كرد كه اين افراد به فكر
منافع فوتبال ملي هستند كه اگر اينطور بود، چرا در اين مقطع حاضر به راه
اندازي اين بحث شدهاند.
اساسنامه فدراسيون فوتبال ميگويد كه
اگر طراحان اين نامه هم بتوانند از دو پنجم اعضاي مجمع امضا جمع كنند، بايد
در نامهاي كه به هيات رييسه ميدهند، ادله كافي داشته باشند. با اين
شرايط اگر قرار بر برگزاري مجمع باشد، پروسهاي دو ماهه شكل ميگيرد و
اعضايي كه خواستار مجمع شده اند، اگر به حد نصاب برسند، ميتوانند رييس را
بركنار كنند و بعد از اين تاريخ براي چند ماه كه حداقل سه ماه است، نايب
رييس اول فدراسيون كار را به دست ميگيرد.
با مرور اين پروسه پرسش ديگري پيش روي
طراحان اين طرح قرار ميگيرد با اين محور كه قرار است اين شش ماه زمان را
در مقابل به دست آوردن چه چيزي بسوزانيم؟ آيا غير از اينكه آرامش كم و بيش
فوتبال از آن گرفته ميشود، نتيجه ديگري در پي دارد؟
به هر حال درست است كه انتقادهايي به
شيوه مديريت فدراسيون فوتبال وارد است اما وقتي ميبينيم افرادي كه موضوع
را پيگيري ميكنند، به خاطر دلايل شخصي دنبال ماجرا را گرفتهاند و خود اين
افراد هم موفقيتي در حوزه مديريت فوتبال نداشتهاند، در آن صورت است كه در
نيتشان و نتيجه كارشان ترديدهايي به وجود ميآيد.
ضمن اينكه انگار اين دايههاي مهربانتر
از مادر، فراموش كردهاند كه تنها 20 روز تا بازي حساس مقابل كره جنوبي
باقي مانده و اين اقدام آنها - كه به نظر نميرسد به نتيجهاي برسد - جز
اينكه آرامش فدراسيون و تيم ملي را بر هم بزند، نتيجه ديگري در بر ندارد.
پس با استناد به تمام اينها ميبينيم كه نميتوانيم طراحان اين نامه و نيت
خيرشان را باور كنيم.