شبکه ایران - مهدی خانعلیزاده: ماجرا بیشتر به یک درام ترسناک شبیه است اما دردمندانه واقعیت دارد. سربازان مست آمریکایی در افغانستان، شبانه با پنج خودروی نظامی به یک محله میروند و ۵ دختر جوان را همراه خود به پایگاه نظامی محل استقرار خود میبرند و وحشیانه به آنان میتازند و به کامجویی زجرآور از این دختران معصوم میپردازند؛ دخترانی که تاکنون از پشت پرده با نامحرم صحبت میکردند و اکنون زیر دست اجنبی، عرق شرم و ضعف میریزند و ناله و ضجههایشان از درد و تجاوز به حریمشان آسمان را عزادار میکند.
یانکیهای وحشی پا را فراتر از کامجویی هم گذاشتهاند و تا جایی پیش رفتهاند که یکی از دختران که اتفاقا رئیس یکی از احزاب افغانستان است، از شدت جراحات وارده و شاید از شرم پاک دخترانه ترجیح میدهد این دنیای پلید را دودستی تقدیم کابوهای دیروز و کراواتیهای امروز کند و چشم بر این همه زشتی ببندد.
این اقدام تجاوزکارانه نظامیان آمریکا در افغانستان، دنباله ماجرای تراژیک تجاوز به خاک این کشور است. اگر آن روزی که افغانستان محل تاخت و تاز چکمهپوشان ایالات متحده شده بود، مردان افغان به قدرت غیرت و رگهای متورم میایستادند و جلوی تجاوز به مام وطن را میگرفتند، امروز شاهد این فاجعه دردناک نبودند که ببینند آمریکا حتی به داخل منازلشان هم نفوذ کرده و حریم خصوصی آنان را به یغما برده است.
همین ماجرای بهتآور در عراق هم رخ داده است و این بار در ابعادی وحشیانهتر؛ چنان وحشیانه که حتی رسانههای اینترنتی هم تاب و تحمل انتشار تصاویر این جنایات سبعانه را ندارند و تنها برخی سازمانهای مردم نهاد دست به افشاگری در این زمینه زدهاند تا مشخص شود در پشت پرده سقوط صدام جنایتکار، ظهور صدام نوین و البته صدها بار جنایتکارتر وعده داده شده است.
البته نباید فراموش کرد که «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم - خداوند قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان خود را تغییر دهند.» وقتی که از کوچه و خیابانهای عراق رد میشویم و اشبحالرجال عربِ عراقی را میبینیم که در آرایشگاهها مشغول بزککردن چهرههاشان هستند و اهمیتی به این نمیدهند که اجنبیهای مشرک آمریکایی، دختران و زنانشان را برای هر آزار و اذیت به مقرهایشان میبرند به استناد این آیه قرآن این وضع بهتر نخواهد شد که شاید بدتر هم بشود.
افغانهای زیادی هستند که از بروز این حوادث دل چرکین هستند و در انتظار انتقامگیری از آمریکاییها اما براستی کجایند پیروان آن امام معصومی که فرمود: «به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانهٔ زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در سایه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده در حالیکه هیچ وسیلهای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشتهاند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان زخمی بردارد و یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است. به شما حمله میکنند و شما حمله نمیکنید؟ با شما میجنگند و شما نمیجنگید؟ اینگونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید؟ (نهج البلاغه، خطبه ۲۷)»
آخرین لحظات عمر یک دختر جوان زیر بدن سربازان آمریکایی گذشت اما فراموشکاری آدمی و فریبکاری شیطان آنقدر هست که خیلی زود این جنایت و ضجههای این دختر معصوم را فراموش کنیم و دل به دماغ اهدایی به عایشه ببندیم؛ عایشهای که اکنون تبدیل به عروسک ینگه دنیاییها شده تا او را از این مجلس به آن مجلس ببرند و به مدد آرایشهای غلیظ، او را نماد دختران افغانستان معرفی کنند. مگر چه فرقی است میان عایشه با این دختر شهید معصوم؟ حیا و عفت عایشه را لنز دوربینهای سربازان آمریکا در هالیوود میدرد و معصومیت این دختر پاک را بدن کثیف سربازان آمریکا در افغانستان.
شنیدن اینگونه اخبار اگرچه خاطر هر انسانی را آزار میدهد و دل او را خون میکند اما این تجربه برای ایرانیان گونهای دیگر است؛ چرا که آنان را به یاد رشادت جوانانی میاندازد که تن خود را در برابر تانکهای متجاوز قرار دادند تا حتی گردی هم بر روی ناموس وطن و ناموس خانوادهشان ننشیند.
اگر افغانستان و عراق هم مردانی همچون محمد جهانآرا داشتند که ۳۰ روز با دست خالی در برابر ارتش مجهز بعث ایستادگی میکرد، اگر مردانی همچون حسین خرازی داشتند که دستشان را در راه حفظ ناموس بدهند و اگر مردانی مانند همت و باکری و باقری و موحد دانش و... یقینا چنین حوادث دردناکی را شاهد نبودند.