فارس، هنگامی که دین اسلام، توسط حضرت محمد بن عبدالله صلی الله
علیه وآله وسلم برای مردم جهان از سوی خداوند متعال آورده شد، پیامبر
اکرم(ص) با جامعیت تمام شئون خویش، آن چنان دلها را شیفته خود ساخت که
توانست دینش را از شبه جزیره عربستان به سایر کشورهای دیگر تسری دهد، به
راستی ارتباط حضرت پیغمبر(ص) با جامعه چگونه بود که توانست عرب جاهلی را به
انسانی متمدن تبدیل سازد، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
با نگاهی قرآنی به این سوال پاسخ میدهد:
*روایت قرآن از حضور پیامبر(ص) در جامعه
بشر
در رفتار فردی و اجتماعی خود، همیشه از الگوهایی پیروی میکند، این الگوها
گاه به دلیل برخورداری از ویژگیهایی ارزنده میتوانند، راهنمای خوبی فرا
روی زندگی انسانها باشند، با بررسی ابعاد گوناگون زندگی پیامبر گرامی(ص) و
با توجه به کمال، جامعیت و جهانشمولی دین اسلام، میتوان ادعا کرد: اگر
کسانی در زندگی خود به دنبال الگویی مطمئن باشند، نمیتوانند الگویی
مناسبتر از پیامبر اعظم(ص) برای زندگی خود بیابند، این الگو میتواند ما
را برای دستیابی به حیات طیّبه در رفتارهای فردی و اجتماعی رهنمون شود و
الگوی تربیتی بیبدیلی برای ارتباط ما با جامعه به شمار آید، چرا که قرآن
کریم ایشان را بهترین الگو و اسوه اخلاق و رفتار انسانها معرفی کرده است
که همگان باید به آن حضرت تأسّی کنند: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ
اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».
با نگاه به قرآن کریم در مییابیم که
آیات متعددی در سیره و روش پیامبر اکرم(ص) در چگونگی ارتباط ایشان با جامعه
وجود دارد که ما تحت عناوین ذیل به گوشهای از آنها اشاره میکنیم:
*خلق عظیم
اخلاق
نیکو و خوش خلقی از اساسیترین ویژگیهای حضرت رسول اکرم(ص) به شمار
میرود، قرآن کریم نیز از اخلاق حسنه ایشان به خوبی و عظمت یاد میکند: «وَ
إِنَّک لَعَلی خُلُق عَظِیم»، خُلق عظیم نبوی عامل عمده نفوذ و محبوبیت
ایشان در بین امّت و علت اساسی موفقیت ایشان در نشر دین بوده است.
«خُلق»
از ماده خلقت از نظر تمامی اهل لغت به معنی سجیّه است، سجیّه هم به معنای
صفاتی است که از انسان جدا نمیشود و همچون خلقت و آفرینش انسان میشود،
«عظیم» نشانگر کمال و بی مانندی این صفت است زیرا هیچ پیامبری به چنین صفتی
توصیف نشده است و گویای آن است که اخلاق و خوی پیامبر(ص) عجین با شخصیت و
سرشت آن حضرت(ص) بود نه امری موقت و گذرا.
این لفظ گویای اخلاق بلند
حضرت در تمامی عرصههاست و اگر در برخی روایات بر سخاوت و حسن خلق حضرت و
در برخی دیگر بر عفو و سعه صدر حضرت تأکید کرده، این تنها تأکید بر برخی از
مصادیق است نه منحصر کردن در آنها.
آری! پیامبر اکرم(ص) به حق
معجزه اخلاق بود و علاوه بر عنایت خداوند همین ویژگی برترین راز محبوبیّت
پیامبر(ص) و نفوذ حضرت در عمق دلها بود. پیامبری که رسالتش تکمیل فضائل
اخلاقی است خود باید «خلق عظیم» داشته باشد. «بعثت بمکارم الاخلاق و
محاسنها».
*عشق و محبت به جامعه
از جمله
علل و اسباب ارتباط مؤثر با جامعه، محبت ورزی است؛ زیرا اگر مردم با یکدیگر
برخوردی از روی محبت و صفا داشته باشند، هرگز با یکدیگر دچار مشکل نخواهند
شد. لذا خداوند تبارک و تعالی در حق رسول اکرم(ص) میفرمایند: «لَقَدْ
جَاءَکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ
عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم»، پیامبر اکرم(ص) از صمیم جان
دلسوز مردم بود و تمام آرزویش هدایت مردم بود، در این آیه شریفه نهایت سوز و
عشق پیامبر(ص) به مردم با واژههای ذیل بیان شده است:
- «مِّنْ
أَنفُسِکمْ»؛ پیامبری برخاسته از بین شما و دارای روح انسانی همانند شما،
این واژه گویای شدّت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است، گویی که پارهای از جان
مردم در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده است.
-«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا
عَنِتُّمْ»؛ رنج و گرفتاری شما مایه رنج و تأثر شدید اوست، او غمخوار
شماست، یعنی او نه تنها از ناراحتی شما خشنود نمیشود که بیتفاوت هم
نخواهد بود، او به شدّت از رنجهای شما رنج میبرد و اگر اصرار بر هدایت
شما و جنگهای طاقت فرسا و پر زحمت دارد، آن هم برای نجات شما و برای
رهاییتان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختی است.
- «حَرِیصٌ
عَلَیْکم»؛ او در سعادت و سربلندی شما سر از پا نمیشناسد، «حرص» در لغت به
معنای شدّت علاقه به چیزی است، در آیه متعلّق حرص حذف شده و این دلیل بر
عموم است، یعنی او به هرگونه خیر و سعادت شما عشق میورزد، حریص بر هدایت
شماست، حریص بر تعلیم شماست.
- «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم»؛
او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است، «رئوف» است نسبت به فرمانبرداران،
«رحیم» است نسبت به گنهکاران.
*رفق و مدارا با جامعه
نرمخویی
و ملاطفت با مردم، در سیره رفتاری پیامبر(ص) فراوان به چشم میخورد،
برخوردهای نرم و ملاطفت آمیز آن حضرت با دیگران، مایه قوام مناسبات اجتماعی
و عنصری مهم در اصلاح جامعه بوده است، رسول خدا(ص) با رفتار نرم و ملاطفت
آمیز، توانست جامعه را دگرگون کند و وحدت و همدلی را در میان مردم برقرار
سازد که در غیر آن امکان ایجاد پیوند اجتماعی میسر نمیشد.
خداوند
میفرماید: «فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظّاً
غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ
وَاسْتَغْفِرْلَهُمْ»، از آیه شریفه استفاده میشود، پیامبر دارای اخلاقی
خوش و اهل مدارا با مردم و به دور از هرگونه سنگدلی و خشونت بود و سرچشمه
این خلق و خوی رحمت الهی بود که خداوند در دل پیامبر(ص) نهاده بود و این از
عوامل گرایش مردم به حضرت بوده و این ویژگی یک رهبری موفق است.
* تواضع و ساده زیستی پیامبر(ص)
بر
روی خاک نشستن و با محرومان دمساز بودن از جمله رفتارهای متواضعانهای است
که در سیره پیامبر اعظم(ص) فراوان دیده میشود، رسول خدا(ص) نمونه کامل
فروتنی بود، ایشان در عین آن که از منصب والایی برخوردار بود، عالیترین
تواضع را داشت، او در حقیقت امر خداوند را امتثال میکرد که: «وَ اخْفِضْ
جَنَاحَک لِلْمُؤْمِنِین»، «وَ اخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ
الْمُؤْمِنین».
تعبیر «خفض جناح» کنایه زیبایی از تواضع و محبت و
ملاطفت است، همانگونه که پرندگان به هنگامی که میخواهند نسبت به جوجههای
خود اظهار محبت کنند، آنها را زیر بال و پر خود میگیرند و هیجان
انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم میسازند، آنها را در مقابل حوادث و دشمنان
حفظ میکنند و از پراکندگی نگه میدارند.
تواضع راز رفعت و محبوبیت
است، رسول اکرم(ص) فرمود: «انّ التواضع یزید صاحبه رفعة فتواضعوا یرفعکم
اللّه»، تواضع و فروتنی وسیله سربلندی و سرافرازی است، تواضع کنید تا خدای
متعال مقام شما را بلند گرداند.
پیامبر(ص) به همه سلام میکرد و
آغازگر آن بود، ابن شهر آشوب مینویسد: پیامبر(ص) به هر کس برخورد میکرد،
آغازگر سلام بود، حضرت عنایتی خاص به سلام بر کودکان داشت تا به امّت
بیاموزد که شخصیّت کودکان نیز پاس داشتنی است، فرمود: پنج خصلت را تا هنگام
مرگ ترک نخواهم کرد... از جمله آنها سلام کردن بر کودکان است تا پس از من
روش عمومی باشد و به عنوان سنت اسلامی مردم به آن رفتار کنند، او با
همگان غذا میخورد و دعوت همگان را برای این امر میپذیرفت، ولو فقیرترین
باشند، کارهای شخصی درون خانه را خودش انجام میداد، شتر را تغذیه میکرد،
خانه را جارو میزد، شیر گوسفند را میدوشید، کفشش را تعمیر میکرد، لباسش
را وصله میزد.
* مشورت با یاران
«مشورت»
نوعی حرمت گذاشتن به شخصیت مشورت شده است، افزون بر آن، در پرتو مشورت،
استفاده از عقل و اندیشه دیگران شکل میگیرد، خداوند خطاب به پیامبر(ص)
میفرماید: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی
اللّهِ»، امیرمؤمنان(ع) نیز فرمودهاند: «من استبد برأیه هلک ومن شاور
الرجال شارکها فی عقولها»، آنکه استبداد در رأی داشته باشد نابود میشود و
کسی که با مردان مشورت کند، در عقل ایشان شریک شده است.
رسول
خدا(ص) در کارها با مسلمانان مشورت میکرد، با اینکه حضرت «عقل کل» بود،
ولی با دو انگیزه مشورت را پیشه ساخته بود: یکی تکریم شخصیت اصحاب و دیگری
اسوه قرار گرفتن این مهم، تا آنها که در رأس حکومت قرار دارند، مشورت را
دون شأن و مقام خویش ندانند.
این نکته گفتنی است که در مشورتها
تصمیم گیرنده نهایی شخص نبی اکرم(ص) بود، بنابراین خداوند متعال در آیه ۱۵۹
سوره آل عمران فرمود: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ...»، به
هنگام تصمیم نهایی باید توکّل بر خدا داشته باشی، این گویای آن است که
بررسی مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعی باید به صورت دست جمعی انجام گیرد،
اما هنگامی که طرحی تصویب شد، باید اجرای آن اراده واحدی به کار افتد، در
غیر اینصورت هرج و مرج پدید خواهد آمد.
زیرا اگر اجرای یک برنامه به
وسیله رهبران متعدد بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه
با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت در دنیای امروز نیز مشورت را به
صورت دست جمعی انجام میدهند، اما اجرای آن را به دست دولتهایی میسپارند
که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره میشود.
*با مردم بودن
خداوند
در آیه ۲۰ فرقان یکی از شاخصههای مربی نمونه را با مردم بودن دانسته و
میفرمایند: «ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم، مگر اینکه غذا
میخوردند و در بازارها راه میرفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی
دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی میکنید (و از عهده امتحان بر
میآیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است».
از این آیه چند درس میتوان گرفت:
الف) تمام انبیا، زندگی مردمی داشتند، «لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ...».
ب) مربّی باید با مردم حشر و نشر داشته باشد، «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ».
ج) زندگی ساده انبیا، برای مردم آزمایش است، «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً».
آری!
اگر پیامبران، زندگی مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیا طلبی،
گرد آنان جمع میشدند که چنین گرایشی ارزش نداشت،. ارزش در این است که
انسان از فردی در ظاهر عادّی، اطاعت کند، بنابراین مربی بایستی با مردم حشر
و نشر داشته باشد و برای خود امتیازی قائل نباشد تا بتواند مردم را به خود
جلب کند.