به گزارش فارس، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی اخیرا در اقدامی اعلام کرده است که فیلم هایی را که به جهت محتوایی با کلیت خانواده و سبک زندگی اسلامی در تضاد ببیند اکران نخواهد کرد.
این موضع گیری به این دلیل اهمیت پیدا می کند که بدانیم حدود یک سوم سینماهای کشور در اختیار این نهاد است و طبعا یک فیلم برای دیده شدن به سینماهای حوزه نیاز دارد.
اخیرا نام 6 فیلم از فیلم هایی که حوزه اعلام کرده حاضر نیست آنها را در سالن های خود نمایش دهد اعلام شده است؛ فیلم هایی که عنوان می شود به جهت مشکلات محتوایی و ضدیت آنها با سبک زندگی اسلامی و خانواده از اکران آنها در این سالن ها جلوگیری شده است.
فیلمهای «برفروی کاجها» (پیمان معادی)، «من همسرش هستم» (مصطفی شایسته)، «پل چوبی» (مهدی کرمپور)، «بی خود و بیجهت» (عبدالرضا کاهانی)، «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی) و «من مادر هستم» (فریدون جیرانی) لیست این فیلمها بود که رسانه ها آن را منتشر کردند.
پس از انتشار این خبر، عوامل این فیلمها با برگزاری نشست خبری اعتراض خود را به این کار اعلام کردند.
اگرچه اعتراض در یک جامعه از حقوق افراد آن جامعه است اما نکاتی در این باره وجود دارد که قابل تامل است:
1- خبرگزاری فارس در پژوهشی که روز گذشته آن را منتشر کرد آمار جالب توجهی را از محتوای فیلم های جشنواره گذشته ارائه داد. این پژوهش نشان می دهد که بطور کلی ماهیت خانواده در بیش از 35 درصد فیلم ها ماهیتی متزلزل، متشتت و در معرض فروپاشی به نمایش کشیده شده است و در بیش از 50 درصد این فیلمها سبک زندگی غربی، مصرف گرایی، تجمل گرایی، به نمایش کشیدن مسائل طبقه مرفه جامعه که عموماً بالای میدان ونک در تهران زندگی می کنند ترویج شده است.
در قسمت دیگر این پژوهش متوجه می شویم که در 15 درصد فیلم ها صحنه های اروتیک، در 16 فیلم روابط زن و شوهر تؤام با دروغ و متمایل به خیانت توصیف و در 18 درصد فیلم ها وضعیت آرایش و پوشش زن ها زننده نمایش داده شده است.
2- سالها در این کشورها برخی سینماگران به اصطلاح روشنفکر و اصلاحگر فرهنگ را از دریچه تنگ نگاه خود دیده اند و با پزهای پر طمطراق و ادعاهای چنین و چنان خود را ستون های سینمای ایران نشان می دهند. همین هنرمندان مستقل با استفاده از رانت های مختلف سالها در این کشور از بیت المال علیه فرهنگ مردم و ارزشهای آنها فیلم ساختند و همیشه هم نقش اپوزوسیون را بازی کردند و این طنز تلخی است که سینمای ما سالهاست که گرفتار آن است.
البته عادت روشنفکران چیزی جز این نیست. کسانیکه همیشه با نگاه بالا به پایین در مذمت مردم عامه و فهم کوتاه! آنها داد سخن داده و می دهند و با شعارهای دموکراتیک خود جز اندیش تر و دیکتاتور تر از هر گروه دیگر وارد عرصه شده اند.
همین مستقلان دموکراتیک! به خاطر ساخت یک اثر هنری درباره دفاع مقدس و شهدا و انقلاب، خالق اثر را مسخره می کنند و تا سر حد توان بایکوتش می کنند. همین روشنفکران آزاد اندیش مدافع آزادی بیان با بازیگر فیلمی که به مذاقشان خوش نیامد چنان کردند که در رسانه ها دیدید و شنیدید.
اینها معتقدند که هرچه ساختند و هرچه گفتند باید با خط مطلا سرلوحه زندگی بشریت قرار گیرد و البته از عنوان کردن ته فکرشان هم ابایی ندارند و بعضا با صدای بلند آن را فریاد می کنند که کعبه آمالاشان جایی جز آن سوی آبها نیست.
جالب اینکه مشکل برخی از این جماعت با عدم اکران فیلم هاشان در چند سینما نیست بلکه مشکل اینها با قانون و فرهنگ انقلاب است چه اینکه یکی از این کارگردانان مستقل! در همین نشست عنوان کرده که با کل سیستم صدور پروانه نمایش و ساخت حتی در آرمانی ترین شکل آن مشکل دارد. یا دیگری که با ستایش روشنفکری می گوید با مدیران سینمایی مشکل دارد. یا آش آنقدر شور می شود که باز به قول همین کارگردان، کارهایش در زمان اصلاحات هم توقیف می شود و اجازه اکران نمی یابد.
البته برخی سینماگرانی که امروز به جهت بی تدبیری مجریان، قانون را چماق کرده اند و مرتب از آن دم می زنند هیچ قانونی را جز قانون خود قبول ندارند.
3- دستاورد اتفاقات اخیر این است که بالاخره برخی سینماگران مدعی روشنفکری ما در خواهند یافت که قرار نیست تراوشات ذهنی شان که بعضا هیچ سنخیتی با ارزشهای دینی و بومی ندارد در سطح ملی منتشر شود. ضمن اینکه اگر این فیلم ها اکران هم می شد به جهت استقبال مخاطب هم اتفاق خاصی به وقوع نمی پیوست ولی این ماجرا می تواند آغازی بر یک روال مبارک باشد که همه در کشور از هنرمند و صاحبان شهرت گرفته تا باقی افراد خود را فراتر از اعتقادات و ارزشهای مردم ندانند.