کد خبر: ۸۰۵۰۸
زمان انتشار: ۱۰:۱۰     ۰۱ مهر ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز کشور سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند

*کیهان

روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « رسول خدا (ص) جوان شده اند » به قلم « حسین شریعتمداری » آورده است.

غم سنگینی بر قلب مبارک رسول خدا(ص) سایه انداخت، وقتی سوره هود نازل شد و از آن پس، بارها می فرمود «سوره هود مرا پیر کرد». در این سوره اخبار تکان دهنده ای از برپایی قیامت و حضور آدمیان در محضر عدل الهی آمده بود بنابراین حق با پیامبر خدا بود که از پایان کار بندگان خدا دلشوره داشته باشد. پیامبر رحمت که خدای سبحان از اصرار ایشان بر هدایت بندگان خبر داده و رنج و سختی آنان را برای او سخت و ناگوار توصیف کرده بود، اما، آیاتی از این دست پیش از آن و بعد از آن نیز آمده بود، پس چرا سوره هود؟ شاید در پاسخ به همین پرسش بود که رسول خدا(ص) از سوره هود به آیه یکصدودوازدهم آن اشاره می فرمود و علت پیر شدن خود را در این آیه آدرس می داد. «فاستقم کما امرت... آنگونه که تو را فرمان داده شده است استقامت کن» ولی آیه ای با همین مضمون و همین کلمات در سوره «شورا» نیز آمده است، «واستقم کما امرت»... پس، باز هم سؤال باقی بود که چرا سوره هود؟ مگر در این آیه از سوره هود چه بود که پیامبر خدا(ص) را پیر کرده بود؟ پاسخ را از زبان امام راحلمان- رضوان الله تعالی علیه- بخوانید؛

«... جمله فاستقم کما امرت در دو جای قرآن هست. یک جا در سوره «شورا» و یک جا هم در سوره «هود»، لکن پیغمبر اکرم(ص) فرموده است «شیبتنی سوره هود» چرا سوره هود را فرمود؟ برای آن که- این آیه- در سوره هود یک ذیلی دارد و آن این است که فاستقم کما امرت و من تاب معک(آنگونه که تو را فرمان داده شده است استقامت کن و آنان که با تو به سوی خدا آمده اند نیز باید استقامت کنند). خواسته است که ملت ها مستقیم باشند. کسانی که به پیغمبر(ص) گرایش پیدا کردند و رسیدند به اینکه، پیغمبر، پیغمبر اسلام است و به او ایمان آوردند هم باید استقامت کنند. پیغمبر(ص) برای این ذیل می فرماید که شیبتنی سوره هود، ...ایشان خوف نداشت از این که خودش استقامت داشته باشد، داشت. خودش می دانست دارد، اما می ترسید که ما استقامت نداشته باشیم»

امام راحل(ره) در ادامه می فرمایند؛

«ملت ما در این انقلابی که کرده است، تا حالا استقامت کرده است و بحمدالله تا حالا پیروز شده است. شما پیروزید در دنیا. شما مطرح شده اید در دنیا. در همه گوشه های دنیا، دولت های دنیا از شما یک نحو هراسی دارند که مبادا یک وقت ملت هایشان مثل شما بشوند- به ریشه ایران هراسی این روزها توجه کنید-... استقامت کنید تا پیروزی نهایی به دستتان بیاید. خودتان را بسازید. جوان های خودتان را بسازید و کودکان خودتان را بسازید... ملت ها همه عاشق ایرانند». صحیفه امام(ره) جلد 61 صفحات 705 و .508

در اولین روز از آغاز جنگ تحمیلی، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در یک کنفرانس خبری که با عجله برپا شده بود گفت «امیدواریم مسئولان ایران بر سر عقل آمده باشند»! و روز بعد، صدام در یکی از مناطق اشغالی جنوب کشورمان با خبرنگاران خارجی که به آن نقطه آورده شده بودند به مصاحبه ایستاد و بعد از پاسخ به چند سؤال خطاب به آنان گفت؛ «بقیه سؤالات را حداکثر یک هفته دیگر در مصاحبه بعدی که در تهران خواهیم داشت پاسخ می دهم»! آن روزها، کمترکسی باور می کرد انقلاب اسلامی نوپای ایران از جنگ تمام عیاری که به آن تحمیل شده است به سلامت بیرون آید. محاسبات کلاسیک و فرمول های شناخته شده و رایج نظامی نیز همین نظریه را تایید می کرد. جنگ احزاب بود و همه دشمنان ریز و درشت اسلام به میدان آمده بودند. موشک های اسکاد بی، تانک های تی27 و جنگنده های میگ 92 روسی، چیفتن های انگلیسی، تانک های لئوپارد آلمانی، بمب های شیمیایی آلمانی و انگلیسی، موشک های ساید بایندر و هواپیماهای آواکس آمریکایی، موشک های اگزوسه و جنگنده های میراژ 0002 و سوپراتاندارد فرانسوی، نصب قیف های لیزری روی میگ های 92 و میراژهای 0002 فرانسوی از سوی متخصصین آمریکایی، دلارهای سعودی، کویتی و اماراتی - گفتنی است در تمامی آن هنگامه سوریه در کنار ایران بود- و... همه دشمنان با هرچه در اختیار داشتند وارد کارزار شده بودند، انگار عاشورای دیگری بود حتی گروهک های ضد انقلاب نظیر منافقین و نهضتی ها و ملی گراها و مارکسیست ها و... که در قد و قواره این میدان نبودند با پرتاب سنگ به اردوگاه حسین(ع) در این آوردگاه سهیم شده بودند. مقاومت جانانه مردم و رزمندگان اسلام که با پای جان به میدان روی آوردند و... به بار نشست و این جنگ که قرار بود ایران اسلامی در پی آن، تجزیه و تکه تکه شود به تنها جنگ سه سده گذشته تبدیل شد که حتی یک وجب از خاک مقدس این مرز و بوم نیز، از دست نرفت. معجزه بود. معجزه استقامت در راه خدا آن هم با دست خالی در مقایسه با همه توان به میدان آمده همه دشمنان... و امام راحل ما(ره) با خدای مهربان به مناجات ایستاد؛

«خدایا، تو می دانی که استکبار جهانخوار گل های باغ رسالت تو را پرپر نمود. خدایا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی و ما تنهای تنهائیم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی. خدایا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله- ارواحنالتراب مقدمه الفداء- و رسیدن به خودت جبران فرما».92 تیرماه 7631- صحیفه امام(ره)، جلد 12، صفحه 59.

بعدها «مارتین کرامر» نظریه پرداز معروف آمریکایی که به تخصص در اسلام شناسی شهرت دارد با تاسف گفت «ما، گرانیگاه- نقطه ثقل و اتکاء- انقلاب اسلامی ایران را نشناخته بودیم و هنوز هم نمی شناسیم».

جنگ 8 ساله که به پایان رسید، در حالی که دشمنان بیرونی از ناکامی و شکست سخت در این پروژه عصبانی بودند و جیمز ولسلی- رئیس اسبق سازمان سیا- از تولد قطب قدرتمند اسلام به پرچمداری ایران ابراز نگرانی می کرد، دنباله های داخلی آنها دقیقا همانگونه که حضرت امام(ره) پیش بینی کرده بود به میدان آمدند و با استفاده از شگرد «انگشت روی نقطه ایده آل» تلاش ناشیانه ای را برای نادیده گرفتن گام های بلند طی شده و پیروزی های بزرگ به دست آمده آغاز کردند؛

«مگر امام(ره) نگفته بود اگر این جنگ 02 سال هم طول بکشد، ما ایستاده ایم»، «مگر امام نگفته بود جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان». «پس چرا بعد از 8 سال و در حالی که هنوز «فتنه در جهان» از بین نرفته و «صدام» در عراق بر سر کار است و... جنگ به پایان رسید»؟! و...

آنان و مدیران بیرونی آنها نمی دانستند یا نمی خواستند بدانند که اولا؛ با پذیرش قطعنامه، جنگ پایان نیافته بود، بلکه میدان درگیری عوض شده بود. و البته بعدها دیدند که مبارزه ایران اسلامی با هدف نهایی و رسماً اعلام شده «رفع فتنه از جهان» ادامه یافت و مگر، هم اکنون این جنگ تمام عیار در جریان نیست؟ و مگر «شجره طیبه» استقامت هر روز میوه جدیدی به بار نمی آورد؟... پیروزی های پی درپی جبهه اسلام در جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، حاکمیت اسلامگرایان در عراق، شکست آمریکا در عراق و افغانستان، پیشرفت های علمی شگفت آور ایران اسلامی در عرصه های نظامی، تکنولوژی، عمرانی، هسته ای، نانو، سلول های بنیادی، انقلاب های اسلامی منطقه، سقوط دیکتاتورها، جنبش ضد سرمایه داری وال استریت، بحران اقتصادی آمریکا و اروپا و...

همان روزها، امام راحل ما(ره) چه حکیمانه از ماجرای این روزها خبر داده بود؛

«هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامی مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت».

3 اسفند 76- صحیفه امام(ره)، جلد 12، صفحه 382

اهانت اخیر به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) اگرچه تلخ و ناگوار بود و داغ آن حتی پس از انتقام- که نزدیک خواهد بود- بر دل ها باقی می ماند. اما این سکه علاوه بر «روسیاهی» دشمنان، روی دیگری نیز دارد که از «روسفیدی» امت رسول الله (ص) خبر می دهد. در فاصله کوتاهی بعد از انتشار خبر این اهانت، موج بلندی از اعتراض و خشم مقدس امت اسلامی به پا خاست و نه فقط سراسر جهان اسلام بلکه دو سوی اقیانوس اطلس را نیز درنوردید و به کابوسی برای آمریکا و متحدانش تبدیل شد و به گفته «استفان والت» نظریه پرداز بلندآوازه سیاست بین الملل در یادداشت کوتاهی که برای «فارین پالیسی» فرستاده بود؛ «وقتی یک ویدیوی ابلهانه می تواند اعتراضاتی به این گستردگی از تونس تا پاکستان و آمریکا و اروپا را برانگیزد، می توان تصور کرد که حمله احتمالی به ایران چه واکنش سخت و سنگینی را در پی خواهد داشت» و به نوشته رابرت فیسک در ایندیپندنت؛ «تحریک کنندگان ملت های مسلمان باید می دانستند که در خاورمیانه کنونی، اسلام ایرانی - منظورش اسلام ناب محمدی(ص) است- حاکم است. در این اسلام، سیاست آمیخته به دیانت نیست، بلکه سیاست و دیانت عین یکدیگرند» و...

اکنون به نکته ای که در صدر این نوشته آمده بود بازمی گردیم. رسول خدا(ص) چرا می فرمودند «سوره هود مرا پیر کرد»؟ و در توضیح آن به آیه «فاستقم کما امرت» اشاره می کردند؟... نگران استقامت امت بودند و دلشوره داشتند که مبادا، پا پس بکشند. اما، حالا چه؟! آیا، اکنون که به هر سو می نگرند، استقامت جانانه امت خویش را مشاهده می فرمایند، نیز همان گلایه را بر زبان مبارک خود دارند؟ به یقین نه... حالا پیامبر عزیز ما(ص) جوان شده اند.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « تله فریب اسلام ستیزان و راهبرد اسلامگرایان » به قلم « امیر محبیان » آورده است.

ترس مرضی از اسلام که آن را اسلام هراسی1 نامیده اند؛عبارتست از نفرت و هراس غیر عقلانی از مسلمانان  و پیشداوری وتعصب منفی علیه اسلام. رفتاری که باعث رویکردی نژاد پرستانه شده و می شود.

صدها سال است که واکنش های غیر عقلانی علیه مسلمانان صورت می گیرد؛واکنش هایی که جنگ های صلیبی نماد شناخته شده آن تلقی می شود در دهه های اخیر موج اسلام هراسی به صورت گسترده تر و حتی تحریک آمیز تر صورت می گیرد،چرا؟

نخست باید دانست که چه تصویری از اسلام در ذهن اسلام هراسان وجود دارد که اقدامات تحریک کننده و خطوط فریب سعی دارند با تغذیه روانی به تشدید آن دست یازند.

تصویر ذهنی اسلام هراسان از اسلام:

1. اسلام جامد و تغییر ناپذیر است و هر گونه تلاشی را برای تطبیق خود با واقعیت ها یا تغییرات زمانه رد می کند.

2. اسلام ارزش های مشترکی با سایر ادیان بزرگ ندارد.

3. اسلام و ارزش های آن عقلانی نبوده و حتی رویکردی عقل ستیز دارد.

4. اسلام با تروریسم پیوند دارد.

5. اسلام موجب خشونت می شود.

این ها تصاویری است که قرن ها تلاش شده در اذهان غربیان و یا غیر مسلمانان کاشت شود تا آنان را به‌اصطلاح از درون در برابر گرایش به اسلام محافظت نماید.

با تشدید روند اسلامگرایی در سه  دهه اخیر به طور همزمان تلاش شد نشانه هایی از رفتار مسلمانان برای اثبات صحت تصویر فوق از اسلام تدارک شود؛خلق و تقویت جریان های مشکوک سلفی و افراطی توسط سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده در حین جنگ شوروی در افعانستان وبهره گیری از آنان در دوران پسا کمونیسم در راستای اهداف مذکور درون همین پروژه انجام گرفت.

ناظران و بعضی از سیاستمداران غربی که از واکنش های مسلمانان در قبال اهانت به مقدساتشان، نگرانند؛از خود می پرسند در حالی که فضا هر چه می گذرد احساسی تر می شود ؛چرا بعضی از افراطیون در غرب با پوشش گرایش های دینی یا سکولار با انجام رفتارهای تحریک کننده نظیر قرآن سوزی یا تهیه فیلم و کاریکاتور نفت بر آتش می ریزند؟

برداشت نگارنده آنست که اهداف زیر در پس این اقدامات وجود دارد:

1. کشاندن مسلمانان به تله رفتارهای احساسی و واکنش های هیجانی

2. به موضع احساسی و واکنشی کشاندن پیروان ادیان دیگر برای جلوگیری از گرایش آنان به اسلام.

3. ایجاد فضای پیشتازی برای جریان های سلفی و تندرو به منظور کنار زدن جریان عقلگرا که اکثریت قاطع مسلمانان را نمایندگی می کنند.

4. حساسیت زدایی از مسلمانان با پیشبردن هجوم به مقدسات تا هسته مرکزی یعنی پیامبر خدا(ص).

5.  نشان دادن چهره  جامد و تغییر ناپذیر از اسلام با پیشتاز نمایاندن سلفی ها و وهابی ها.

6. انطباق  تصویر خشونت و تروریسم را بر اسلام با شعله ور کردن آتش احساسات مسلمانان ورخ دادن وقایعی نظیر کشته شدن افراد غیر مرتبط یا بی گناه.

تردیدی وجود ندارد که برنامه ریزان این پروژه عظیم از تبعات تحریک احساسات دینی مسلمانان خبر دارند و با علم به واکنش ها چنین اقداماتی را به عمل می آورند.اما در واکنش هوشمندانه ، مسلمانان چه اقدامی را باید صورت دهند که هم از یک‌سو اجازه پیشروی به آنان در هتک حرمت مقدسات را نداده و از سوی دیگر در تله فریب اسلام ستیزان قرار نگیرند؟

بر این باورم که  بخش مهمی از نخبگان و توده های مردم در سرزمین های غیر اسلامی گرایش اسلام ستیزی نداشته و تصویری غیر عقلانی از تمدن پرشکوه اسلامی ندارند ؛زیرا اگر چنین بود نیازی به اجرای پروژه پرهزینه اسلام هراسی نبود.

از طرف دیگر؛رشد اسلام واقعیتی غیر قابل انکار است و تجربه و تاریخ نشان داده است که گرایشمندان به اسلام همیشه از دروازه عقل وارد شده و اسلام گریزان از دروازه هیجانات غیر عقلانی خارج شده اند.از این‌رو شایسته است:

1. روشنفکران واندیشمندان مسلمان، پرچم مقابله با اسلام ستیزی را در دست گرفته و امواج احساسات مقدس را در مسیر هوشمندانه دفاع عقلانی هدایت نمایند.

2. ایران اسلامی هدف جانبی "پروژه اسلام هراسی" است که با "پروژه ایران هراسی" تکمیل می شود؛لذا عقلا باید تا حد امکان با پیشتازی هوشمندانه ،واکنش مسلمانان را از مسیر احساس محض  به مسیر خردگرایی هدایت نماید.

3.  واکنش های حقوقی اندیشمندان و روشنفکران در سطح جهان قادر است ؛اسلام هراسی را در کنار مفاهیم منفی ای چون نژاد پرستی تثبیت نماید.در حال حاضر حتی بین اندیشمندان غربی نیز این مشابهت مفهومی پذیرفته شده است.

4. کنفرانس اسلامی و جنبش غیرمتعهدها با مدیریت ایران قادر است موجی را در سازمان ملل پدید آورد که با تصویب قطعنامه ها یا مصوباتی ریشه اقدامات ضد اسلامی را تا حد امکان بخشکاند.

5. رسانه ها و نهادهای اطلاع رسانی و نیز دانشگاهی مسلمانان باید تصویر واقعی از اسلام را که در تضاد کامل با تصویری است که اسلام ستیزان تصویر می کنند؛در جهان گسترش داده و تبلیغ نمایند.تصویری خردگرا؛بالنده و صلح جو .

6. وزارت خارجه و یا نهادهای مشابه سیاسی و فرهنگی در ایران باید دفاع حقوقی و دیپلماتیک از اسلام را با بهره گیری از تمام ظرفیت ممکن در بالای دستور کار  وظلیف خود قرار دهند.فعال سازی نهادهای دیپلماتیک سایر کشورها ،مسلمان یا غیر مسلمان ضرورتی غیر قابل انکار است.

7- طبیعی است که واکنش مسلمانان در مقابل اهانت‌ها امری قابل فهم و توجیه بوده و نمی‌توان هیچ خرده‌ای بر آن گرفت ولی نباید اجازه داد افراد سلفی تحت هدایت کانون‌های توطئه در غرب احساسات مقدس را ازمسیر واقعی آن دور نمایند.

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « هفته دفاع مقدس و تهدیدهای امروز » آورده است.

امسال، هفته دفاع مقدس با سال‌های گذشته تفاوت دارد. این تفاوت، از جنس مقاومت است، مقاومت در برابر زورگوئی‌ها و زیاده خواهی‌های قدرت‌های مستکبری که خود را صاحب اختیار ملت‌ها و جهان پهناور را ملک طلق خود می‌دانند.

در جنگ تحمیلی 8 ساله، که از نظر ما ایرانیان، دفاع مقدس ملت ایران از تمامیت ارضی کشور خود و حراست از نظام جمهوری اسلامی و دستاوردهای انقلاب بود، هر چند دست‌های قدرت‌های استکباری که در حمایت از صدام و رژیم بعث عراق فعال بودند کاملاً آشکار بود ولی آنکس که مستقیماً با ما می‌جنگید صدام و حزب بعث عراق بود. اما اکنون درحالی وارد هفته دفاع مقدس در سی و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی شده‌ایم که مستقیماً در تحریم آمریکا قرار داریم و تهدید می‌شویم و رژیم صهیونیستی نیز شیپور جنگ علیه ما را به صدا در آورده است. درست است که این یک تفاوت اساسی است و مقاومت در برابر تحریم‌ها و محاصره اقتصادی و فشارهای سیاسی و تبلیغاتی و جنگ تحمیلی داریم، این مرحله را نیز با موفقیت پشت سر خواهیم گذاشت و اینبار نیز دشمنان را ناکام خواهیم کرد.

اگر هفته دفاع مقدس امسال با سال‌های گذشته تفاوت دارد، شرایط و امکانات نظام جمهوری اسلامی هم اکنون با گذشته کاملاً متفاوت است. هنگامی که جنگ بر ما تحمیل شد، ما در بخش نیروهای نظامی از انسجام کافی برخوردار نبودیم، تجهیزات جنگی لازم را نداشتیم، در حکومت‌داری بی‌تجربه بودیم، در داخل کشور با گروهک‌های تجزیه طلب و ضد انقلاب مواجه بودیم و حتی اختلاف داخلی و رقابت‌های جناحی توسط گروه‌های متمایل به غرب و شرق منجر به ناامنی کشور و انفجارها و ترورهای پیاپی می‌شد. در چنین وضعیتی، ملت ایران توانست در برابر تهاجم نظامی دشمن بایستد و مسئولان توانستند کشور را اداره کنند و اهداف و آرمان‌های نظام اسلامی را به پیش ببرند. تردیدی وجود ندارد که این موفقیت‌ها در درجه اول مرهون رهبری بی‌نظیر امام خمینی بود، ولی نقش مقاومت مردم و تلاش مسئولان در به دست آمدن این موفقیت‌ها قابل انکار نیست.

اکنون آن تجربه ارزشمند در اختیار ما می‌باشد، ملت ایران نیز آب دیده‌تر از هر زمان دیگر در صحنه است و امکانات کنونی کشور به پشتوانه‌ای عظیم برای مقابله با دشمنان تبدیل شده است. علاوه بر اینها، پیشرفت‌های کم نظیری که بخش‌های مختلف به ویژه بخش صنایع دفاع در سال‌های بعد از جنگ داشته، ایران را به یک دژ مستحکم در برابر تهاجم دشمنان تبدیل کرده که بیگانگان را از طمع و هوس تهاجم به این سرزمین مأیوس می‌کند. این، یک ارزیابی واقعی از شرایط کشور است و تردیدی وجود ندارد که تحلیل‌های مأیوس کننده، عاری از واقعیت و متکی بر بدبینی و منفی بافی است.

قصد انکار نارسائی‌ها، تأثیرگذاری تحریم‌ها و پدید آمدن مشکلات را نداریم، نارضایتی‌های ناشی از گرانی و سختی معیشت توده مردم هم قابل انکار نیست، اما در کنار این واقعیت‌های غیرقابل انکار معتقدیم مردم ایران در برابر بیگانگان با تمام توان ایستادگی خواهند کرد و در وقت لازم، در صفوف فشرده و با استفاده از کلیه امکانات و استعدادهای خود به مصاف دشمن خواهند رفت و هر متجاوزی را پشیمان خواهند کرد. دشمنان ما به همان تحلیل‌های منفی دل خوش کرده‌اند و تصورشان اینست که فشارهای اقتصادی می‌تواند مردم را از صحنه خارج کند و زمینه را برای تحقق اهداف بیگانگان فراهم سازد. این، تحلیل غلطی است که از عدم شناخت صحیح مردم ایران ناشی می‌شود و آمریکا و سایر دشمنان ملت ایران این تحلیل غلط را از کسانی دریافت می‌کنند که خودشان به دلیل اینکه از جنس این ملت نبودند نتوانستند جائی برای خود باز کنند و سرانجام به منفی بافی روی آورده‌اند. تکیه بر این قبیل افراد و تحلیل‌های آنها تکیه بر خانه عنکبوت است که سست‌ترین خانه هاست.

توجه به این نکته نیز بسیار مهم است که شرط موفقیت در بهره‌برداری از تجربیات، امکانات و پیشرفت‌هائی که اکنون در اختیار داریم، مدیریت واقع بینانه، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر است. چنین مدیریتی است که می‌تواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند و از امکانات، استعدادها و اندوخته‌های کشور حداکثر بهره‌برداری را به نفع مصالح عمومی به عمل آورد.

واقع بینی در مدیریت با بلند پروازی‌های غیرمعقول ناسازگار است. اینکه کسانی علیرغم ناکارآمدی در کنترل مسأله کوچکی مانند ارز، سخن از حل مشکلات جهانی به میان می‌آورند، مدیریتشان از نوع مدیریت تخیلی است نه واقع بینانه.

همه جانبه نگری در مدیریت، در نظر گرفتن ضعف‌ها و قوت‌ها، انکار نکردن آنها و برنامه ریزی با هدف برطرف ساختن ضعف‌ها و تقویت نقاط قوت است. متأسفانه مدیران و مسئولان ما مهارت عجیبی در انکار نقاط ضعف و بزرگ‌نمائی نقاط قوت دارند، خصلتی که تناسبی با مدیریت ندارد.

سعه صدر در مدیریت، ایجاب می‌کند از کلیه نیروهای با تجربه بهره‌برداری شود و تمام استعدادها و ظرفیت‌ها مورد استفاده قرار گیرند. منزوی ساختن نیروهای کارآمد به معنای محروم نمودن کشور از تجربه‌های مفید است، چیزی که با مصالح عمومی کشور ناسازگار است و متأسفانه امروز به آن مبتلا هستیم.

مدیریت کلان کشور اگر واقع بین، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر باشد، قطعاً با چنین مدیریتی زمینه برای وحدت ملی تضمین می‌شود و آنچه می‌تواند پیروزی ملت در برابر هر دشمنی را تضمین کند، وحدت است.

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « تبیین نقدهای گذشته به سیاست‌های ارزی » به قلم « علی سرزعیم » آورده است.

اینجانب طی یک سرمقاله در تاریخ 19 مهرماه 1386 از تثبیت نرخ ارز انتقاد کردم و خود را موظف به دفاع یا تبیین آنچه گفتم می‌دانم. در واقع بیش از آنکه بخواهم دفاعی از آنچه گفته‌ام بکنم قصد دارم دو ذهنیت مهمی را که در پس دو توصیه سیاستی قرار دارد، واکاوی کنم.

اگر این نکته روشن شود در این صورت تفاوت توصیه‌های سیاستی روشن خواهد شد. در عین حال این را سنت پسندیده‌ای نمی‌دانم که وقتی به دلیل تحریم یک حالت استثنایی بر کشور حادث می‌شود مشکلات موجود را بهانه‌ای برای تضعیف دیدگاه‌های متقابل کنیم. به‌عنوان مثال وقتی تورم در ایران 50 درصد شد برخی این را بهانه کردند تا اصل آزادسازی قیمت‌ها، خصوصی‌سازی و امثالهم را تخطئه کنند و با توجه به فضای روانی موجود موفق شدند؛ اما در بلندمدت بازهم اصول آزادسازی قیمت‌ها، خصوصی‌سازی و کاهش تصدی‌های دولت به‌عنوان سیاست درست شناخته شد و می‌شود.

یک دیدگاه معتقد به ارتقای سطح زندگی بر اساس درآمد نفت است. اساس این دیدگاه این است: حال که ایران درآمد نفت دارد، هیچ اشکالی ندارد که نرخ ارز را ثابت نگه داریم یا حتی کاهش دهیم تا واردات ارزان شود و از این طریق سطح زندگی مردم افزایش یابد.

در این دیدگاه وابستگی به درآمد نفت یک واقعیت غیرقابل انکاری است که نباید از آن به صرف وابستگی شرمنده بود، بلکه باید از آن استفاده کرد کمااینکه در گذشته نیز از آن استفاده کرده‌ایم. براساس این دیدگاه لزوما صادرات محور بودن نسخه مناسب ایران نیست و لزومی ندارد که ایران مثل برخی کشورهای منطقه نظیر ترکیه از مسیر توسعه صادرات به توسعه برسد. ایران می‌تواند توسعه درونگرایانه داشته باشد. ایران مصرف کننده کالاهای کاربر و معمولی جهانی باشد، اما تلاش کند در بازار محصولات تکنولوژیک مزیت پیدا کند. وجود تعداد زیادی نیروهای متخصص در ایران و پایین بودن نرخ ارز که واردات ماشین آلات و مواد اولیه را تسهیل می‌کند، می‌تواند زمینه مزیت‌یابی ایران در صنایع سرمایه بر یا تکنولوژیک یا دانش محور را فراهم کند. در این دیدگاه ایران نمی‌تواند در بسیاری از کالاهای تجاری مزیت داشته باشد؛ اما این جای نگرانی نیست و قرار هم نیست نیروی کار ایران رقیب نیروی کار ارزان چین، هند و بنگلادش شود بلکه نیروی کار ایران باید در بخش خدمات مشغول به کار شود. با توسعه ایران بخش خدمات و غیرتجاری (non-tradable) باید گسترش یابد و این بخش ها می‌توانند نیروی کار ساده ایران را جذب کنند. در این چارچوب ایران نیز شبیه به آمریکا بخش خدمات بزرگی خواهد داشت؛ با این تفاوت که ایران نان صدور نفت را می‌خورد و آمریکا نان صادرات کالاهای بسیار پیشرفته و با ارزش افزوده بالا را. این دیدگاه به صراحت تمام در مصاحبه استاد بزرگوار آقای دکترهادی صالحی اصفهانی با روزنامه «دنیای‌‌اقتصاد» (در اواسط مرداد ماه) منعکس شده است.

در مقابل، یک دیدگاه مسیر کلاسیک کشورهای دیگر را پیشنهاد می‌کند. قطع وابستگی به نفت و رشد صادرات غیرنفتی هدف تلقی می‌شود. فرض این دیدگاه این است که اولا شرط مارشال لرنر برقرار است؛ به این معنی که با کاهش ارزش پول ملی تراز بازرگانی بهبود می‌یابد. فرض دوم و کلیدی (که من در دو سه سال اخیر نسبت به آن مردد شده بودم) این است که با کاهش ارزش پول ملی، صنایع داخلی می‌توانند بخشی از نیاز ماشین آلات و کالاهای سرمایه‌ای وارداتی و حتی مواد اولیه وارداتی را تامین کنند. گرچه روشن است این اتفاق به سرعت رخ نمی‌دهد؛ اما این فرض برقرار است که در میان مدت این اتفاق رخ خواهد داد. نکته دیگری که این رویکرد به آن توجه دارد ایجاد مزیت برای بنگاه‌های داخلی و ایجاد اشتغال است. در واقع این رویکرد دلالت‌های حمایت گرایانه دارد، اما چه باک وقتی بسیاری از کشورها با همین حمایت‌گری توانسته‌اند به توسعه برسند. این دیدگاه را می‌توان در نوشته‌های مختلف دکتر نیلی مشاهده کرد.

اما پاسخ دیدگاه دوم به نقدهای آقای قدوسی به شکل زیر خواهد بود: فراموش نکنیم که شرایط موجود شرایط خاصی است که مجال مناسبی برای آزمون یک نظریه نیست. ابهام عمومی درخصوص چشم‌انداز آینده، از مردم را به سمت خرید ارز کشانده و یک التهابی را به وجود آورده است. نمی‌شود در میان این التهاب سخن از نقایص یک دیدگاه به میان آورد. در عین حال آنچه در شرایط موجود مشکل ایجاد کرده افزایش نرخ ارز نیست، بلکه عدم قطعیت و ابهام در مورد آینده نرخ ارز است. این دیدگاه می‌تواند ادعا کند که اگر سیاست تضعیف سالانه 15درصد نرخ ارز به اجرا گذاشته می‌شد و این سیاست به شکل متعهدانه‌ای اجرا می‌شد، در شرایط عادی عاملین اقتصادی خود را با این وضع به شکل مناسب وفق می‌دادند. این دیدگاه می‌تواند ادعا کند که در شرایط سال‌های گذشته سطح زندگی مردم ایران نسبتی با کارآیی آنها نداشته و مردم صرفا با استفاده یا استقراض از منابع نسل‌های بعد رفاه خود را افزایش داده‌اند؛ در حالی‌که بر اساس نسخه آنها بهره‌وری مردم به مرور افزایش می‌یابد و ایران نیز می‌تواند مانند بسیاری از کشورهای دیگر از مسیر توسعه صادرات غیرنفتی به توسعه دست یابد.

اگر خوب به این دو رویکرد نگاه کنید و به آنها فکر کنید، مشخص می‌شود که انتخاب میان آنها کار ساده‌ای نیست و رویکرد دوم بسیار جذاب است و به راحتی نمی‌توان آن را کنار گذاشت و رویکرد اول را پذیرفت. به تبع آن به سادگی نمی‌توان توصیه‌های برآمده از هر کدام از این دو رویکرد را مورد تخطئه قرار داد.

* مردم‌سالاری

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « نقش اصلاح‌طلبان در نقد: فعال یا منفعل » به قلم « میرزا بابا مطهری‌نژاد » آورده است.

هفته‌ گذشته حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی در دیدار با گروهی از آزادگان اشاره‌ای داشت به این مضمون: فضا را باز کنید، ما می‌خواهیم جریان اصلاحات را نقد کنیم!

یکی از نظریه‌پردازان علوم سیاسی (ویلیام فولبرایت) می‌گوید: «نقد و دگراندیشی در دموکراسی مانند دارو است که فایده‌اش نه در طعم و مزه بلکه در اثرگذاری آن می‌باشد.»

نظریه‌پرداز دیگری از زوایه‌ای دیگر به دموکراسی نظر دارد و می‌گوید: «دموکراسی دو حسن دارد: یکی آن که تنوع را می‌پذیرد و دوم آنکه انتقاد و دگراندیشی را مجاز می‌دارد.» (ادوارد فورستر)

«نقد اصلاحات» به این روش نظر دارد که اگر می‌خواهی جامعه را درست کنی، جهان را درست کنی و دیگران را درست کنی، اول خودت را درست کنی، تغییر را از خودت آغاز کن برای آغاز تغییر در خودت، خودت را نقد کن.

نقد با چه معیاری؟ با معیار گفتمان یا توجه به نیازهایی که پاسخ به آنها علت وجودی اصلاحات بود. نیاز به آزادی، نیاز به استقلال، نیاز به اشتغال، نیاز به نظارت بر قدرت، نیاز به تامین معیشت با حفظ کرامت انسانی، نیاز به مشارکت واقعی عینی در اداره جامعه از طریق تشکیل نهادهای مدنی و در یک کلام نیاز به اداره جامعه بر اساس اجرای بی کم و کاست قانون اساسی به عنوان میثاق و امانت امام(ره) و شهدا.

گفتمان اجتماعی یعنی بررسی سیستماتیک یک موضوع مشخص که افراد و گروه‌های کثیری در جامعه محلی، ملی یا جهانی و منطقه‌ای از آن سخن می‌گویند و درباره آن اظهارنظر می‌کنند و دغدغه آن را دارند مثل اشتغال و معیشت که در سطح ملی کشورمان به یک گفتمان اجتماعی تبدیل شده است.

به تعبیری که گفته شد وقتی موضوعی در جامعه به گفتمان غالب تبدیل شد، باید بستری فراهم باشد تا همه از آن سخن بگویند، بنابراین

گفتمان انسداد طلب نیست، سیال است و همواره آماده تحول، به واقعیت‌ها توجه دارد و پاسخ‌هایی متناسب با واقعیت ارائه می‌دهد، پیرامون مقولات و موضوعات، تبادل آرا و مذاکره می‌کند. از تمام بستر‌های اجتماعی برای طرح موضوع و اطلاع یابی و اطلاع رسانی بهره‌ می‌گیرد.

بدیهی است که چنین گفتمان‌هایی، چون سیستماتیک است به یک سری اصول و قواعد ثابت و غیرقابل تغییر مورد احترام جامعه پایبند است.

بستر‌های اجتماعی اعم است از احزاب و نهادهای مدنی و مساجد و مراجع و دانشگاه‌ها و رسانه‌ها و هر شکل دیگری که بتواند برگفتمان تاثیر بگذارد.

تفاوت گفتمان غالب با گفتمان حاکم در همین هست. گفتمان حاکم که راه را بر دیگر گفتمان‌ها می‌بندد و از تریبون‌های انحصاری خود می‌گوید و خود تایید می‌کند و به دور از واقعیت‌ها، نیازها را کتمان می‌کند و خود را موظف به پاسخگویی به نیازها نمی‌بیند.

«نقد جریان اصلاحات» فراتر از گفتمان است، درون خود، گفتمان‌های متعددی چون معیشت، اشتغال، درمان، امنیت و عزت و... را در بر می‌گیرد.

چنین گفتمان‌هایی، ناگزیر، از نقد خود فراتر رفته و به نقد سایر جریان‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ورود خواهد کرد. چنین گفتمانی موجب خواهد شد که مردم و مسائل مبتلا به آنها دیده شوند و نشاط اجتماعی که در اثر دیده نشدن مردم و مسائل و مشکلاتشان کمرنگ می‌شود، دوباره به صحن جامعه بازگردد.

از همه مهمتر چنین گفتمان‌هایی امکان پنهان شدن آنها که مسوولیت دارند، در پشت حریم‌های فرضی را از آنها سلب و نظام و رهبری نظام را برای حرکت‌های راهبردی معطوف به آینده، آزاد می‌سازند.

بنابراین «نقد جریان اصلاحات» یک فراگفتمان است برای کشور و نظام، یک برج فرماندهی است برای اصلاحات و مهر تاییدی بر اعتماد به نفس جریان اصلاحات.

سوال اساسی فراروی طرح چنین گفتمانی این است که آیا باید منتظر گشوده شدن فضا توسط قدرت بود یا باید خود اصلاح‌طلبان فضای لازم را ایجاد و به آنانکه نمی‌خواهند چنین فضایی به وجود آید، آن را تحمیل کند؟من دومی را پیشنهاد دارم، چون زمان نداریم.شما چه فکر می‌کنید؟

*حمایت

روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « گرفتار در خانه و بیرون از خانه » آورده است.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در حالی خود را برای انتخابات آماده می‌کند که نظرسنجی‌ها از رقابت نزدیک وی با «میت رامنی»‌رقیب جمهوریخواه وی حکایت دارد. شرایط به گونه‌ای است که هر کدام از رقبا برای رسیدن به قدرت از هر حربه و ابزاری بهره می‌گیرند. امری که موجب شده تا بسیاری از سیاستهای درونی و خارجی آمریکا تحت الشعاع این انتخابات قرار گیرد. باراک اوباما در حالی برای حضور درباره کاخ سفید تقلا می‌کند که بررسی کارنامه وی نشان می‌دهد که برخلاف ادعاهای مطرح شده در دوران وی، نه تنها کارکرد چندانی برای ارتقاء جایگاه آمریکا صورت نگرفته بلکه با چالشهای بسیاری مواجه شده است. در این چارچوب دو نکته قابل توجه است. نخست آنکه در حوزه داخلی آمریکا طرح‌های اقتصادی و اجتماعی اوباما با ناکامی همراه شده است که نتیجه آن را در استمرار اعتراض‌های مردمی در قالب جنبش تسخیر می‌توان مشاهده کرد. جنبش وال استریت یا همان 99 درصدی‌ها در 26 سپتامبر با حضور گسترده در خیابانها بار دیگر نشان داده‌اند که حاضر به مصالحه با فریبکاری دولتمردان نمی‌باشند و هدف آنها مقابله با نظام سرمایه‌داری می‌باشد. در روزهای اخیر خیابانهای برخی شهرهای آمریکا باز هم رنگ اعتراض و سرکوب گرفته است که نشانگر اعتراض‌های مردمی به سیاستهای دولت می‌باشند. البته این امر صرفا در قبال دموکراتها نمی‌باشد بلکه مردم تاکید دارند که هیچ اعتمادی به جمهوریخواهان و دموکرات‌ها ندارند و خواستار دگرگونی در کل ساختار سیاسی کشورشان هستند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که سیاستمداران آمریکایی در حوزه داخلی با چالش به نام بحران مشروعیت مواجه هستند به گونه‌ای که بسیاری تاکید دارند حضورشان در انتخابات آتی صرفا انتخابات میان بد و بدتر است نه آنکه از حزب و باند‌هایی حمایت می‌کنند. دوم آنکه در حوزه سیاست خارجی نیز تحولات عرصه بین‌الملل نشان می‌دهد که آمریکا در مسیر زوال و تزلزل بیشتر جایگاه جهانی پیش می‌رود. تقابل‌های گسترده با دشمنان قدیمی مانند روسیه و چین در کنار خشم جهانی از رفتارهای آمریکا نمودی از این مساله است. نمود عینی تزلزل جایگاه آمریکا را در اعتراض‌های گسترده مردمی به ساخت فیلم موهن درباره پیامبر اسلام (ص) در آمریکا می‌توان مشاهده کرد. اوباما همواره ادعا داشته که توانسته جایگاه آمریکا در جهان به ویژه در میان مسلمانان را ترمیم کند در حالی که با دگرگونی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور توانسته از گرایشات دینی و اعتمادی ملتها بکاهد. روند تحولات در روزهای اخیر نشان داده که ادعاهای اوباما ادعاهای واهی بوده چنانکه این روزها کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی صحنه تظاهرات ضد آمریکایی می‌باشد امری که نشانگر شکست اوباما در برقراری روابط با سایر کشورها و تحقق ادعای بهبود جایگاه جهانی آمریکا است. با توجه به این شرایط می‌توان گفت دولتمردان آمریکا اکنون نه در داخل و نه در خارج جایگاهی ندارند و هر روز شرایط آنها متزلزل‌تر می‌گردد.

*آفرینش

روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « هشت سال دفاع از چه » به قلم « حمید رضا عسگری » آورده است.

باردیگر سالروز آغازهشت سال دفاع مقدس فرارسید و یاد و خاطره جوانان ازجان گذشته این مرز و بوم را گرامی می داریم . قصدمان از نگارش این سیاهه پرداختن به مسائل کلیشه ای که هرگوش و هوشی ازآن لبریز است نیست. رشادت ها و ایثار دلیرمردانی که چشم بردنیا بستند و پشت به آن حرکت کردند همیشه جاویدان است و خدشه ناپذیر، اما محور بحث را بر این سوال قرار می دهیم که "هشت سال دفاع ازچه" کشورما را درگیر جنگ و ویرانی کرد تا به چه برسیم؟

این انقلاب شهیدان، جانبازان، آزادگان و ایثارگران بزرگی دارد؛ ملت ما هم جنگ، تحریم‌ها و سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌اند. این انقلاب هزینه زیادی را در برداشته است و در عین حال ارزش ها و آرمان های فراوانی را در خود جای داده است. این ملت از استبداد و استعمار، عقب ماندگی، وابستگی به اجانب بیزار بوده و هست به علاوه این که انقلاب ما همه این مطالبات را در چارچوب اسلام خواسته است. یعنی انقلابی که طرفدار استقلال، آزادی و پیشرفت بود و بر اساس آزادیهای اساسی و اخلاق انسانی شکل گرفت.

اوج رفتارها و الگوهای انسانی و اخلاقی را می توانیم در لحظه لحظه دفاع مقدس در جبهه ها و در فضای حاکم برکشور مشاهده کرد. همبستگی ملت، وحدت مسئولین، شوق خدمت، تلاش درجهت سازندگی کشور، کاهش فشار برمردم، ایمان راسخ به اهداف و ارزش های انقلاب، شعاری برخورد نکردن با سرخط های انقلاب و یکی بودن گفتار و کردار، بخشی از ویژگی هایی بود که در هشت سال دفاع مقدس می شد دید. یک مقایسه تطبیقی گذرا می تواند نگاه فاصله دار مارا نسبت به سال های ابتدایی انقلاب و جنگ مشخص کند. قصد سیاه نمایی نسبت به اوضاع فعلی را نداریم چرا که ایران اسلامی هیچ گاه در سیر سعودی خود از زمان انقلاب تا کنون از حرکت بازنایستاده و سکون نداشته است. اما نوع عملکرد ما سرعت این حرکت را بعضاً با کندی مواجه ساخته است.

بعضی تندروی‌ها و کندروی ها در دوران های اخیر باعث شد برخی ارزش های اصیل انقلاب دستخوش امیال و منافع حزبی و گروهی گردد. بطوریکه عملکرد این گروه ها میل وانگیزه مردم را در بعضی زمینه ها کدر و دیدشان را دستخوش تغییر کرد. این سلیقه ای برخورد کردن ها باعث شد تا ما سرعت پیشرفتمان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دچار رکود شود و بعضاً پس روی هایی هم داشته ایم که به لطف همت ملت و صبر وشکیبایی آنها جبران شده است.

باید بپذیریم که بداخلاقی های سیاسی درکنار سوء مدیریت ها در عرصه های اقتصادی برای کشور حاصلی جز تفرقه و مشکلات معیشتی برای مردم به همراه نداشته است. اما همه این ها قابل جبران است. اگر امروز ما به لحاظ اقتصادی دچار مشکلات عدیده ای شده و از دنیا عقب هستیم، راه چاره آن برنامه ریزی علمی، مدیریت کارشناسی و به کار گیری نیروهای زبده کشور است و قطعا با پشتکارخدمتگزاران واقعی می توانیم این فاصله را کم کنیم و از بسیاری از همردیفان خود پیشی بگیریم. اما نکته اساسی بحث اخلاقی و ارزشی است!

ارزشهایی که با بدرفتاری ها، دروغگویی ها، دو رنگی ها و منفعت نگری های ما امروز از پیکر انقلاب جدا شده سخت باز می گردد. قلب تپنده انقلاب "اعتماد ملت" است، اعتماد ملت به آرمان ها و شعارهای انقلاب بود که توانست ایران را در میان فشارها و تحریم ها و هشت سال جنگ، سر پا نگه دارد. اگر این خصیصه از بدنه انقلاب به واسطه اقدامات و بداخلاقی های برخی افراد و گروه ها از بین برود، سخت است که مجدد آن را برگرداند.

لذا هشت سال دفاع مقدس که درآن مردم از جان و مال خود گذشتند، این پیام را می رساند که هرگاه محور عملکرد مسولان ارزشهای واقعی انقلاب و به دور از شعار زدگی و برداشت های منفعت طلبانه باشد، همبستگی ملی ایجاد خواهد شد و به تبع آن زمینه برای یک جهش بلند در مقابل فشارها و تحریم های سیاسی و اقتصادی فراهم خواهد شد.

هشت سال دفاع مقدس نشان داد که مردم برای چه رنج جنگ و ویرانی به جان خریدند، حواسمان باشد ماهم برای آیندگان جوابی برای عملکرد فعلیمان داشته باشیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها