حوزه هنري طي نامه اي به وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامي اعلام كرده است: فيلم هاي «برف روي كاج ها» (پيمان معادي)، «من
همسرش هستم» (مصطفي شايسته)، «پل چوبي» (مهدي كرم پور)، «بي خود و بي جهت»
(عبدالرضا كاهاني)، «پذيرايي ساده» (ماني حقيقي) و «من مادر هستم» (فريدون
جيراني) را در سينماهاي حوزه هنري اكران نمي كند.
اين فيلم ها كه در جشنواره سي ام فيلم فجر اكران شدند، جزء فيلم هاي تحريمي حوزه هنري هستند.
به گزارش آويني فيلم، از ابتداي سال پس از اكران پر تنش فيلم هاي «گشت
ارشاد» و «خصوصي» كه با اعتراضات زيادي مواجه شد، حوزه هنري اعلام كرد در
هر شرايطي به وظيفه اش عمل و از شأن اجتماعي و اعتقادي كشور دفاع مي كند؛
در همين راستا فيلم هاي «خوابم مي آد»، «نامزد آمريكايي من» و «همه چي
آرومه» در سالن سينماهاي حوزه هنري اكران نشد.
اين اقدام قابل تحسين حوزه هنري اما با هجمه و واكنش هاي تند ارشاد مواجه
شد. حوزه هنري كه حالا دارد چوب كارهاي ضد فرهنگي و سياسي مسئولين دولتي را
مي خورد برخوردي منطقي را در پيش گرفته كه بايد حمايت شود. از همين رو
آويني فيلم براي آنكه مخاطبان دلايل اقدام اخير حوزه هنري را بهتر فهم كنند
به انتشار نقد 6 فيلم تحريمي مي پردازد تا مردم بدانند چه فيلم هايي با
امكانات اين كشور عليه كشور ساخته مي شود، عليه فرهنگ، اعتقادات و ... .
در اولين نقد به فيلم برف "من همسرش هستم" مي پردازيم:
زوجي بعد از دوازده سال زندگي، حالا به نوعي يكنواختي در زندگي رسيده اند.
دكتر اميرحسين (مصطفي زماني) به همسرش شهلا(نيكي كريمي) خيانت كرده و منشيِ
خود را صيغه كرده است. از اين موضوع، شهلا مطّلع مي شود و سعي مي كند با
برانگيختن حسادتِ وي او را از اين كار بازدارد، شهلا در حادثه اي به
خواستگار اولش برخورد و يادِ عشق قديمي را زنده مي كند. او تصميم مي گيرد
تا آخر خط، اين راه را طي كند اما....
«من همسرش هستم» دومين فيلم سينمايي 35 ميليمتري مصطفي شايسته پس از فيلـم
«كنعــان» مي باشد. او تا پيش از اين در سِمَت تهيه كنندگي در موسسه هدايت
فيلم، ايفــاي نقش مي نمــود و مي توان گفت، هدايت فيلم يكي از موسسات
فيلمسازي است كه بشدت از جريان دوم خرداد حمايت كرده و بسياري از سوژه هاي
آن در مخالفت با آرمان هاي نظام اسلامي است. مانند پارتي، چشمان سياه، صد
سال به اين سالها و... فيلم از جنبه كارگرداني، بازيگري و فيلمبرداري قابل
قبول است. با اين مقدمه كوتاه به نقد و بررسي اين فيلم مي پردازيم.
متأسفانه عشق قديمي كه به سراغ انسانها مي آيد از جشنواره بيست و
هشتم(اولين سالِ دولت دهم) با فيلم «چهل سالگي» به كارگرداني عليرضا
رئيسيان شروع شد. اين سوژه بسيار خطرناك است، زماني مرد به سراغ عشق قديمي
خود مي رود مانند فيلم «قبيلۀ من» كه در آن فيلم مرد، خواستگاري دختري رفته
است در حالي كه وي همسرِ شخص ديگري شده است. مي توان گفت اين مَرد به ياد
عشق قديمي افتاده كه البته اين كار عمل خوبي نيست ولي بالاخره مَرد است.
اما زماني زنِ شوهردار كه راهي به جز زندگي با يك مرد براي او شرعاً و
عرفاً وجود ندارد، ياد عشق قديميِ خود مي افتد كه در اين صورت كارِ بسيار
زشتي انجام مي دهد. در پيش از انقلاب خانم گوگوش(خوانندۀ زني كه به لس
آنجلس گريخته و با گروههاي ضدانقلابي آن سوي آبها همكاري داشته و در فتنۀ
88 نيز بسيار فعال بود و در تظاهرات محكوميت نظامِ جمهوري اسلامي ايران
شركت كرد و...) شعري به اين مضمون خوانده بود كه الهام بخش زنان شوهرداري
است كه بعد از مدتي ياد عشق قديمي خود مي افتند. اين موضــوع ثابت مي كند
كه از پيش از انقلاب، اين يكي از راههاي انحراف اجتماعي يا يكي از آن
دامهايي بود كه بر سرِراه، زنان شوهردار پهن كرده بودند كه اولين عشق، عشقِ
اصيل است كه بايد آن را دريابيم. درست است بعداَ به دليل ضرورت يا اجبار و
جبر خانوادگي و يا به دليل مسائل رئاليستي و واقع انگارانه و يا...، همسرِ
مردِ ديگري شده باشيد، اما بايد بدانيد كه آن عشق رمانتيك اوليه، عشق
واقعي است. اين سوژه جزءِ سوژه هاي خطرناك اجتماعي بود كه با آن مي
توانستند بسياري از زندگيِ خانواده ها را متزلزل كنند. زنانِ شوهردار با
ديدنِ مردِ روياهايشان و يادآوريِ عشق قديمي، آتشِ عشقِ حرام در دلشان زنده
و احياء مي شود. مضمون شعر گوگوش اين بود كه «آمدي داغ عشقِ قديمي را با
آمدنت تازه كردي، دوستت داشتم، دوستم داشتي، من و كُشتي، دوباره زنده كردي
و...» قضيۀ اين شعر گوگوش، زنده كردن عشق قديمي است. اين شعر مانيفست زنان
شوهرداري است كه به ياد عشق قديمي خود مي افتند. به اين معنا كه اين مطلب
از سالها پيش تئوريزه شده بود به عبارتي باتوجه به مضمون شعر زني كه عشق
قديمي را از ياد برده ولي ناگهان آتش به جانش افتاده، دوباره به سراغش
خواهد رفت، جوان خواهــد شد، ديوانــه مي شود و به سيم آخر خواهد زد.
شايان ذكر است يكي از وضعيت هاي سي و شش گانه نمايشي آقاي ژورژ پُولتي كه
به عنوان به اصطلاح لوح محفوظ از آن ياد مي كنند، همين قضيه به سيم آخر زدن
است. يعني همه چيز بايد فداي هوس شود به نظر مي رسد فيلمِ «من همسرش هستم»
نيز در اين چارچوب بايد مورد نقد و بررسي قرار گيرد.
در فيلم «چهل سالگــي» عشق قديمي خانم ليلا حاتمي از خارج از كشور به وطن
مي آيــد. او مي خواهد به محمدرضا فروتن خيانت كند و... به اين فيلم در
بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر سيمرغ بلورين بهترين فيلمِ اقتباسي اهدا مي
شود. معلوم است از اين فيلم تقليد خواهد شد. اين نشان مي دهد كه مديريت
غلطِ سالهاي پيشين چه ثمراتي را در بر خواهد داشت. آقايان به سوژۀ اين فيلم
اقتباسي توجه نكردند. حال بايد سوژۀ فيلم «من همسرش هستم» را تحويل
بگيرند.
در «من همسرش هستم» موضوع عشق قديمي است كه با يك تصادف آغاز مي شود. شهلا
در حين رانندگي، دو پسرش را از كلاس زبان آورده و مي خواهد به خانه برود.
بچه ها به خاطر درگيري با يكديگر حواس مادر را پرت كرده و غير منتظره با
خودروي روبرو تصادف مي كند. وقتي او به بيرون از خودرو مي رود مشاهده مي
كند كه عقب ماشين جلويي داغان شده اما خودروي وي آسيبي نديده است. وقتي آن
دو يكديگر را مي بينند عشق قديمي ميان آن دو زنده مي شود و پيمان به شهلا
مي گويد كه دلش در عشق پيش از اين شكسته شده و اكنون خودرو به چه درد او مي
خورد و به اين ترتيب باب دوستي ميان آن دو باز مي شود. به عبارتي مانيفست
خانم گوگوش آغاز مي شود.
از سوي ديگر شوهر شهلا، دكتر اميرحسين را شاهديم كه گويا منشيِ خود را صيغه
كرده است در اينجا مرد به دور از چشم همسرش به وي خيانت مي كند. يعني هم
زن با آن تصادف عشق حرامي در دلش زنده مي شود و هم شوهر زيرآبي مي رود گويا
خيانتِ دو طرفه در حال شكل گيري است. پس از اين ماجرا، گويا شهلا قصد
انتقام از شوهر را دارد و با خود اين نقشه را مي كشد كه چون شوهر به او
خيانت كرده است او نيز حق دارد به شوهرش خيانت كند.
دقيقاً اين سوژه در فيلم ديگري از جشنواره سي ام تكرار شده است در «برف روي
كاجها» چون پاكدل به مهناز افشار مثلاً خيانت كرده، خانم افشار نيز به
سراغ صابر اَبَر رفته و سعي مي كند با او ارتباط برقرار كند. بنابر اين در
جشنواره امسال به فرمول هاي آشنايي مي رسيم. آنها كه مي گويند در جشنواره
امسال نُه يا ده فيلم اختصاص به سوژۀ خيانت داشت، راست مي گويند اما دقيق
نمي گويند زيرا فاجعه بيشتر از اين حرفها است. يعني موضـوع فقط اختصــاص به
خيانت ندارد بلكه اين فيلم ها دارند به خانواده ها آموزش خيانت مي دهند به
عبارتي موضوع اينست كه درحال فرموله كردن خيانت هستند. يعني به خانواده ها
راه نشان مي دهند كه اي زن ايراني اگر شوهرت به زن ديگري روي آورد، اولاً
اسمِ آن خيانت است، ثانياً توحق تلافي كردن داري، ثالثاً تلافيِ خيانت،
خيانتِ متقابل است رابعــاً تو نيــز مي تواني به مرد ديگري روي خوش نشان
بدهي!! همه فاجعه اينست كه كسي نمي گويد مردي كه زني را صيغه كرد اگر دلايل
عُرفيِ لازم را نداشته باشد حداكثر كار مكروهي را انجام داده است.اما نگاه
زنِ شوهردار به مرد ديگر و عشقبازي با او قطعاً فعل حرام است و مستوجب
قصاص و حدشرعي است. اين دو هم وزن و هم تراز نيست. فيلم ها به زعم خود، اين
دو را هم سنگ و هم عرض به مخاطـب معرفي مي كنند حتي از اين هم بدتر، ما
مشاهده مي كنيم در يك مُدِلينگِ بين المللي اين سوژه به عنوان مانيفست
مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران عرضه مي شود مانند خانم سكينه محمديِ
آشتياني. اين زن با مردي ديگر زنا كرده و شوهرش را با كمك آن مرد به قتل
رسانده است يعني اين زن به دنبال دل خود رفته است. همسر ساركوزي(رئيس جمهور
فرانسه) از اين زن فاجر دفاع مي كند و سازمان حقوق بشر به زعم خود به
دنبال حق اين زن است كه گناه اين زن تنها عاشقي است چرا مي خواهيد اين زن
را بكشيد؟ عشاق را كه نمي كشند چنين عملي را سازمان هاي حقوق بشر عشق مي
خوانند اما اگر به هر دليلي مردي به زني ديگر ولو شرعي رجوع كند نام آن
خيانت است. بنابر اين مشكل اين نيست كه در پردۀ جشنوارۀ امسال بيش از ده
مورد خيانت ديده مي شود بلكه عشق اوليۀ زن شوهردار، در حال فرموله شدن است
اين آموزش، غلط و معكوس به مخاطب معرفي مي شود. اين فيلم به زن ايراني مي
گويد كه اگر حس كردي كه شوهرت به تو بي وفايي مي كند تو در جوابِ بي وفايي
او مي تواني خيانت كني.
اين ماجرا فاجعه است آقايان در شوراي نظارت و ارزشيابي وزارت فرهنگ چه مي
كنند؟ مگــر مي توان بي وفايي را با يك گناه كبيره جبران كرد؟ اگر بپذيريم
كه آقاي مصطفي شايسته خواسته آخر قصه را جمع كند يعني اينطور نبوده كه
واقعاً خيانت زن محقق شود، به گونه اي آخر فيلم را به شيوۀ فيلم فارسي به
زعم خود، ماست مالي مي كند اما اصل فتنه محقق شده چرا كه اين فيلم آموزش
غلط به مخاطب داده است. اين پيام كه بي وفايي مرد پاسخش خيانت زن است به
عبارتي يك فعل حداكثر مكروه در كنار گناه كبيره قرار مي گيرد اين دو هم عرض
نيستند كه اين فيلم متأسفانــه به مخاطـب آمــوزش مي دهد. در آخر فيلم
كارگردان در ديالوگي از زبان شهلا مسئله را ماست مالي كرده و مي گويد كه او
به شوهرش القاء كرد كه حسادت شوهرش برانگيخته شود تا شوهرش بفهمد در حق
همسرش چه كار بدي انجام داده است كه در پاسخ بايد گفت كه اين نيز غلط است
در هيچ جاي آموزه هاي شرعي به زن اجازه نمي دهد كه مرد را عامدانه نسبت به
خود بدبين كند. زن حق ندارد براي آنكه محبت شوهرش را به خود جلب كند از راه
حسادت وي را مجبور سازد نسبت به او، ظنّ و گمان سوء داشته باشــد. ايــن
روش فوق العاده شيوۀ غلطي است غيرت زن با غيرت مرد مساوي نيست. بر طبق
حديثي از كلمات قصار اميرالمومنين علي(ع) در نهج البلاغه غيرت مرد معادل
ايمان و غيرت زن معادل كفر است (غيرت المرأۀ كُفرء و غيرت الرَجلِ ايمان)
اگر مرد غيرت داشته باشد ناموسش را حفظ خواهد كرد ولي اگر زن غيــرت بي جا
پيدا كند دچار حسادت و گناه خواهد شد. اگر ما شيعۀ حقيقي آقا
اميرالمؤمنين(ع) هستيم دستورالعمل ايشان اين است كه گفتيم. چگونه يك
فيلمساز به خود اجازه مي دهد كه خلاف آن را بگويد؟ فيلمساز حق ندارد آموزۀ
غلط به مخاطب دهد. همچنين وي حق ندارد فرمولاسيون غلط به مخاطب القاء كند و
بگويد ديدي زن سرانجام گناه نكرد؟ او براي آنكه حسادت شوهر را برانگيزد
اقدام به چنين كاري كرد. زن داشت فيلم بازي مي كرد. آن هم با يك ديالوگ
سردستي در آخر فيلم.
شهلا با برانگيختن حسادت اميرحسين او را وامي دارد كه وي را به شدت ضرب و
شتم كرده به نحوي كه چند روزي مجبور مي شود خانه را ترك گويد اين تكنيك
بسيار ابلهانه است چرا كه مهناز، خدمتكار منزل اصلاً به شوهر شهلا زنگ نزده
است. او قرار بود كه اطلاعاتي به شوهرش درخصوص شهلا بدهد و به او بگويد كه
همسرت دارد به تو خيانت مي كند و به اين ترتيب حسادت وي را برانگيزد اما
در آخر فيلم مشخص مي شود كه مهناز زنگ نزده است و شهلا در اين حيرت مي ماند
كه پس چگونه اين اتفاقات به وقوع پيوست؟ بنابر اين ديالوگ آخر چيزي از بار
منفي فيلم نمي كاهد.
شهلا با برانگيختن حس حسادت شوهر و سپس علاقۀ او را نسبت به خود به دست
آورده و اين به آن معنا است كه وي دچار بيماري مازوخيزم (خودآزاري) است اين
خودآزاري يك بيماري رواني است كه زناني بايد از شوهرشان كتك بخورند تا
ارضاء شوند تا احساس كنند شوهرشان آنها را دوست دارد اين زن با تلفنِ دروغ
سعي كرده حسادت شوهر را برانگيزد و شوهر با كتك زدن او دوباره عاشقش شود
اين به معناي مازوخيزم است. سرانجام در آخر فيلم درمي يابيم آن تلفن ها
توسط مهناز به اميرحسين زده نشده است او از اين ماجرا شرم داشت دروغ به اين
بزرگي بگويد او در جلوي شهلا به باجۀ تلفن عمومي مي رفته اما تماس نمي
گرفته و با ظاهرسازي با گوشيِ قطع، شروع به صحبت مي كرده اما كسي آن سوي خط
نبوده است.
مخاطب احتمال مي دهد كه اين تلفن ها آنگاه كه شهلا به دفتر پيمان مراجعه
كرده است خانمي در آن دفتر به عنوان منشي يا همسر پيمان وجود داشته كه با
شك و ترديد به شهلا مي نگرد دوربين بر روي او متوقف مي شود به نظر مي رسد
او اين تلفن هاي مشكوك را به اميرحسين زده است حــدس مي زنيم احتمالاً او
درخصوص شهلا پيام هاي منفي را به اميرحسين داده است.
بنابر اين در اين بخش از داستان خيانت ديگري درحال وقوع است به اين معنا كه
پيمان نيز ازدواج كرده و با ديدن عشق قديمي اش نسبت به همسرش بي وفايي
كرده است و به اين ترتيب خيانت در خيانت و دروغ در دروغ شكل مي گيرد. دروغي
كه نمي تواند منشاء صلاح و فلاح باشد دروغ گناه است. از امام صادق(ع) مي
پرسند كه آيا ممكن است مؤمن در امانت خيانت كند؟ ايشان مي فرمايند كه شايد.
مي پرسند آيا ممكن است مؤمن دروغ بگويد؟ درپاسخ مي فرمايند كه هرگز مؤمن
دروغ نمي گويد. در اين فيلم با دروغ مي خواهند چيزي را اصلاح كنند كه خود
آن چيز از دروغ گناهش كمتر است و....
در «من همسرش هستم» صحنه هايي وجود دارد كه تداعي كنندۀ حس و حال فتنۀ 88
است در اين صحنه ها فراواني روسري، شال و تي شرت هاي سبز به چشم مي خورد كه
به دليل پيام هاي بسيار منفي فيلم ديگر اين چيزها چندان به چشم نمي آيد.
همچنين فضاي لوكس زندگي و كاملاً اشرافي مانند يخچال سايد باي سايد، سيستم
خانگي LED، رفتن با كفش بر روي فرش هاي اتاق و تختخواب، دوستان خانوادگي كه
زيادي با يكديگر صميمي هستند به نحوي كه دوستان با مرد و زن صاحب خانه
بسيار خودماني گفتگو مي كنند، آداب سلام و عليك و نشست و برخاست كاملاً
مدرن و... در فيلم مشاهــده مي شود. از اين صحنه ها درمي يابيم كه براي سنت
و غيرت در اين فضا سهمي قائل نيستند. در اين فضاي شيك، مدرن و لوكس، به
شدت برخي اعمال ضداخلاق اتفاق مي افتد. به عنوان مثال شهلا و زري به
ميهماني يكي از دوستان خانوادگي دعوت مي شوند آنها از گرما مي نالند. زن
صاحبخانه با آنها شوخي مي كند و مي گويد كه شما شب را بايد اينجا بمانيد
زري مي گويد كه حتماً مي خواهي شب ما را هلاك كني؟ زن مي گويد كه زن ها در
يك سالن و مردها در سالن ديگر مي خوابند اما آن اتاق كناري را براي زري
كنار گذاشتيم كه زري كه مجرد است به او مي گويد كه چقدر بي ادب و بي تربيت
است و....
از سوي ديگر زن ها بدون شوهر در كافه قرار مي گذارند آنجا كه زري و شهلا به
كافه مي روند و شهلا اظهارات فمينيستي شاخصي را بيان مي كند او به اين
مضمون مي گويد كه براي زني متأسفم كه پس از ازدواج به دليل حس همسري و
مادري، زنانگي خود را (احتمالاً غريزۀ زنانه) فراموش كرده و به نيازهاي
روحي خود (جنسي يا عشق حرام) بي توجه است.
اين جمله بسيار خطرناك است و مي تواند همۀ فعاليت هاي مثبت يك جشنواره را
به نابودي بِكشد. اين جمله بسيار كثيف است به اين معنا كه اگر مادر يا همسر
هستي، باش. تو زني و داراي غريزۀ جنسي هستي. اگر هر جور كه دلت مي خواهد
غريزۀ جنسي را ارضاء نكني بايد به حالت تأسف خورد چون غرايز و لذّات جنسي
ات را در وظيفۀ مادري و همسري فراموش كردي.
اين قضيّه از اساس و بنيان غلط است. اگر كسي همسر خوبي باشد قاعدتاً بايد
غرايز جنسي اش در خانواده ارضاء و كاملاً سيراب شود او نيازي به عشق حرام
ندارد.
كارگردان به اين آموزۀ غلط بسنده نكرده و از زبان شهلا چنين ديالوگ را
ادامه مي دهد كه من تصميم خود را گرفته ام و مي خواهم تا آخر اين راه را
بروم.
در اين جمله ما به وضوح وضعيت نمايشي ژرژپُولتي را مشاهده مي كنيم او مي
گويد همه چيز بايد فداي هوس شود اگر فرض كنيم حتي شهلا در كافه كاملاً فيلم
بازي كرده و به دروغ اين جمله را به زري گفته است باز چيزي از بار منفي
اين جمله را كم نمي كند. كارگردان به مخاطب آموزش مي دهد. مخاطبِ جوان
دختري كه به سالن سينما آمده است با اين جمله عشق مي كند و برايش مهم نيست
كه اين جمله را بازيگر فيلم با خلوص نيت بيان كرده و يا در حال فيلم بازي
كردن گفته است. او از اين شهامت، خوشش آمده و از بازيگر مي شنود كه تصميم
گرفته است تا آخر اين راه را برود. شهلا با بيان اين جمله، مانيفست يك زن
ولنگار خطرناك، ضداخلاق و مدرن را گفته است. بيان اين جملات اگرچه به اين
خاطر گفته شده كه مخاطبِ فيلم را گمراه كند اما متأسفانه اين جملات، مخاطب
را از نظر بنيان هاي فكري و اخلاقي ويران مي كند. كارگردان با اين جمله
خطرناك يك مانيفست شيطاني را از زبان بازيگر خوش چهره و محبوب فيلمش بيان
مي كند و اين جمله كاملاً سمپاتيك بيان مي شود. اين جمله بر جان مخاطب دختر
نوجوان خواهد نشست و با خود خواهد گفت اين مردان را بايد ادب كرد. و به
قول فيلم «Lovestory» نماد فيلم هاي عاشقانۀ رمانتيك دهۀ 1970، «عشق آنست
كه هرگز نگويي متأسفم»، يعني اينكه به سيم آخر زده شود و پشيمــان هم
نشــوي(اين جملۀ كثيف را آقاي فريدون جيراني در فيلم پارك وي مكرراً
استفاده مي كند) در «من همسرش هستم» نيز داستان همين است، شهلا مي خواهد تا
آخر راه را برود و پشيمان هم نشود و به اصطلاح به سيم آخر بزند. اين قانون
عشق است و با اخلاق، تدبير و اعتقاد هم جور درنمي آيد، به زعم اين فيلم
عشق يعني عصيان عليه دين و اخلاق. اين چه وسوسه اي است كه اين فيلم در دل
هر زن شوهرداري بالقوه مي تواند ايجاد كند فيلم اين آموزۀ غلط را به مخاطب
مي دهد كه به زن شوهردار مي گويد كه فكر كن ببين شوهر آرمانيت چه كسي است
اين وسوسۀ بالقوّه در دل زن هاي شوهردار احياء مي شود و اين بسيار خطرناك
است.
در اين فيلم صحنه هاي اروتيك و جنسي نيز ديده مي شود. شهلا به حمام رفته تا
دوش بگيرد از دوش، آب جاري است دست برهنۀ شهلا را مي بينيم كه دوش را مي
بنــدد، مخاطب از اين صحنــه درمي يابد كه شهلا لخت زير دوش است و كارگردان
و فيلمبردار محرم اين زن هستند و مخاطب حق ندارد بيش از دستش را مشاهده
كند. نشان ندادن صحنۀ اروتيك خودش بار اروتيك دارد و مي تواند تعليق جدي
تري را ايجاد كند مخاطب را وامي دارد كه در خيال خود تصويرسازي كند مخاطب
تصوير برهنۀ زن زيردوش را در خيال خود مي سازد اين صحنه رمانتيك تر و
خطرناك تر است. بايد از كارگردان پرسيد اين صحنه ها چه بار روايي و
دراماتيك دارد و اساساً ضرورت وجود چنين صحنه اي چيست؟ اين يعني سكس پنهان.
شهلا پس از دوش گرفتن شير را مي بندد و سرش را حوله پيچ كرده و بدن خود را
با حوله مي پوشاند او به صورتش كرم زده و از حمام بيرون مي آيــد. اين
صحنه هــا تداعي كنندۀ زني است كه به حمام رفته و با كِرِم زدن به صورت خود
در آينه زن حوله پيچ مرطوبي را در فضاي بخارآلود حمام چون طاوسي خرامان
نشان مي دهد و....
كارگردان منطق دراماتيكي اين صحنه ها را نمي گويد آيا به جز اين است كه مي خواسته سكسِ UP يك زن ميانسال زيبا را به تصوير بكشد؟
از سوي ديگر در اين فيلم دوز كتك كاري زن و شوهر، شكستن اشياء منزل و بي
ادبي كودكان و عدم احترام به والدين زياد است. زن براي برانگيختن حس حسادت
شوهر تا آستانۀ فروپاشي نظام خانوادگي خود پيش مي رود تا شايد عشق شوهر را
دوباره به دست آورد. به نظر مي رسد اين ماجرا تمهيدي براي قابل نمايش در
آوردن فيلم است و اِلا داستان اصلي همان است كه هر سه به يكديگر (شهلا،
اميرحسين و پيمان) خيانت مي كنند. كاملاً قصۀ فيلم خيانت است. كارگردان
تنها با يك ديالوگ سعي كرده فيلم را قابل نمايش كند. اين فيلم يكي از
خطرناك ترين فيلم هاي ضداخلاقي جشنوارۀ سي ام است. چرا مسئولين سينمايي به
چنين فيلم ضداخلاقي اجازه دادند كه در جشنواره به نمايش درآيد و در بخش
مسابقه فيلم هاي اول و دوم شركت كند؟ آيا حضور مصطفي شايسته براي وزانت
جشنواره چون داريوش مهرجويي، بهرام بيضايي و... ضروري بود؟ به نظر مي رسد
حضور مرتضي و مصطفي شايسته در اتحاديه تهيه كنندگان و توزيع كنندگان فيلم
در تشكيل اين صنف با مسئولين سينمايي همكاري داشته و به اين دليل مسئولين
سينمايي اخلاق را در مسلح اين رفاقت قرباني كرده اند.
حجاب بازيگران زنان فيلم، سينمايي است. تصاوير كلوزآپ و بستۀ نيكي كريمي به
وفور در فيلم يافت مي شود. از طرفي ديگر در فيلم تختخواب دو نفره با ملافه
قرمز چند بار به تصوير كشيده مي شود. همچنين پاي بي جوراب نيكي كريمي چند
بار در فيلم مشاهده مي شود و نيز روزنامه شرق در چند فيلم از جمله «من
همسرش هستم» به سمع و نظر مخاطب به تصوير درمي آيد. از سويي ديگر دكتر
اميرحسين ته ريش دارد و منشي خود را پس از آنكه او عمداً وي را به نام كوچك
در نـزد دوستِ شهـلا صــدا مي زند، با لگد از مطب بيرون مي كند.