سيد حامد حجت: حجتالاسلام
قاسم روانبخش دبير سياسي هفته نامه پرتو سخن به سؤالات متنوع كاربران
رجانيوز پاسخ داد. در ادامه متن اين پرسش و پاسخ كه دامنه آن از فتنه 88 تا
موضع گيري هاي افرادي مانند آقاي هاشمي گرفته و موضوعاتي مانند
اظهارنظرهاي مشايي، مطهري و... ميرسد، آمده است:
تحليل شما از بازگشت آقاي خاتمي و شروطي كه تعيين ميكند، چيست؟
راجع
به بازگشت آقاي خاتمي و به يك معنا مدعيان اصلاحات به عرصه نظام اسلامي،
اينهاجریان دارند شرايط را بهنحوي تست ميكنند و چيزي را مطرح ميكنند تا
ببينند واكنش اجتماعي آن چيست و آيا آمادگي ذهني مردم براي بازگشت اينها به
قدرت وجود دارد يا نه؟ آن چيزي كه از افكار
عمومي برداشت ميشود، اين است كه مردم در انتظار محاكمه سران فتنه هستند.
اكثر پرسشهايي كه در دانشگاهها، مدارس، مساجد، حسينيهها و اجتماعات
مردمي مختلفي كه براي سخنراني ميروم مطرح ميشود، اين است كه چرا سران
فتنه محاكمه نميشوند؟ در واقع يك علامت سئوال روي دستگاه قضايي دارند كه
پس از گذشت يك سال و اندي از اين قضايا چرا دستگاه قضايي اينها را محاكمه
نميكند؟
بنابراين
براي افكار عمومي قابل هضم نيست كه فردي كه بايد در دادگاه محاكمه شود،
الان در صدد شرط و شروط گذاشتن براي بازگشت به قدرت است. مردم بدون شرط هم
اجازه بازگشت این جریان و خاتمی را به قدرت نميدهند، چه رسد به اينكه
بخواهند شرط هم بگذارند. من فكر ميكنم اينكه شرط ميگذارند براي اين است
كه دست پيش بگيرند كه در واقع پس نيفتند و در واقع ميخواهند بازگشتشان به
قدرت، مسلم گرفته شود.
فكر ميكنم از جهت افكار عمومي شرايط براي اينها مهيا نيست؛ اما اين بدين معنا نيست كه اينها دستبردار باشند. مدعيان
اصلاحات و سران و جريان فتنه به سه دسته تقسيم شدهاند؛ يك دسته از آنها
در اتاق فكر هستند. مثلاً كساني مثل موسويخوئينيها، آقاي هاشمي، آقاي
خاتمي و حتي آنهايي هم كه زنداني هستند مثل بهزاد نبوي با اتاق فكر ارتباط
دارند و مرخصي كه ميآيند در اتاق فكر قرار ميگيرند و يا در ملاقاتهايي
كه با اينها دارند، جهتدهي ميكنند.
گروه
دوم به فكر طرح سئوالات استراتژيك و شبهات هستند. كساني مثل بشيريه،
كديور، سروش گرچه در خارج از كشورند، ولي با نامهنگاريهاي خود در واقع
شبههآفريني ميكنند و بعد هم روي سايتهايشان ميگذارند.
گروه
سوم تقريباً گروه سطحي آنها هستند، مثل آقاي تاجزاده و مخملباف و اين تيپ
آدمها كه غالباً براي آن تيپ از جواناني كه مسائل عميق فكري را نميفهمند
و نميتوانند شبهات ريشهاي را هضم كنند، سئوالات پيشپا افتادهاي را
مطرح ميسازند. تاجزاده هر چند در
زندان است، ولي ظاهراً كتابخانه و اينترنت در اختيارش است. در اين يك سال
گذشته خود من حداقل قريب به 300 صفحه مطلب از او از سايت گرفتهام و الان
در اختيار من است. اين مطالب غالباً به كتابها و حتي نشريات سازمان منافقين رفرنس دارد و آدرس داده است.
معلوم ميشود كه يك آرشيو قوي را هم در اختيار دارد. اين شبهاتي كه در
دانشگاهها و تريبونهاي آزاد مطرح ميكنند، غالباً از ميان مطالب آقاي
تاجزاده و مخملباف و اينگونه افراد گرفته ميشود.
اين
شيوه حركت اينهاست تا بتوانند در آينده بهنحوي در نظام حضور پيدا كنند و
فتنه بعدي را رقم بزنند؛ اما شرايط كنوني به هيچوجه براي آنها فراهم نيست.
نقش
آقاي هاشمي رفسنجاني را در این فعل و انفعالات چگونه ارزیابی میکنید، آیا
در فتنه سال گذشته دخالت داشتند و اگر پاسخ آري است، در كدام نقطه فتنه؟
يكي
از استراتژيهاي فتنهگران در سال 88 زدن رهبري نظام بود؛ يعني آنها در
فتنههاي قبلي از جمله فتنه سال 78 تجربه كرده بودند كه شخصيتي كه ميتواند
فتنه را تدبير، مهار و خاموش كند، مقام ولايت است، بنابراين ميدانستند كه
اگر در فتنه 88 بتوانند ولايت فقيه را بزنند، ميتوانند در اهدافشان
موفق بشوند. از اعترافات آقاي ابطحي، عطريانفر و ديگر كساني كه محاكمه
شدند، اين مطلب فهميده ميشود و گاهي هم بر اين نكته تصريح كردهاند.
براي
اينكه اين امر محقق شود، بايد از يك جايي شروع كنند. البته مقام معظم
رهبري فرمودند كه فتنه ريشههاي 10 ساله، 20 ساله و حتي 30 ساله دارد. وقتي
انسان به دورههاي قبل برميگردد، ميبيند كه موضوع دارد از كجاها آب
ميخورد. به نظر من كساني كه در رأس جريان فتنه
بودند، همان كساني هستند كه در نيمه اول سال 70 و در دوره اول رياست
جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني در مركز بررسيهاي استراتژيك نهاد رياست جمهوري
حضور داشتند. آقاي خوئينيها در آنجا رئيس و آقاي حجاريان معاون سياسي بود و آرمين و بهزاد نبوي و رشيديه هم در آنجا بودند. خود
آقاي حجاريان اينها را اعتراف ميكند. وقتي كه آقاي هاشمي از نهاد رياست
جمهوري رفت، اين مجموعه را به نهاد تشخيص مصلحت نظام منتقل كرد. وقتي
نگاه ميكنيم، ميبينيم اينها همان كساني هستند كه آن روز آنجا بودند و
حاصل كارشان نشريه كيان است. وقتي 40، 50 شماره كيان را بررسي ميكنيم،
ميبينيم كه تمام مقالههاي آن يا از سروش است يا از كديور و شبستري و
حجاريان و شمسالواعظين و فاضل ميبدي و امثال ذلك است. تمام آنها در صدد
زدن باورهاي ديني و اصل ولايت، عصمت ائمه و ولايت فقيه بودند. اينها در
همان نهاد رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني رشد كردند و بعدها دوم خرداد
هم از همينها به وجود آمد و فتنه 88 هم از همان جا آب خورده.
اما آن چيزي كه در فتنه 88 اتفاق افتاد و در واقع جرقه اين ماجرا بود، نامه
سرگشاده آقاي هاشمي به مقام معظم رهبري بود كه تهديد كرد كه مردم را به
خيابانها ميكشاند و بعد هم خانمش به صورت تصویری دستور آن را داد و دخترش
فائزه و پسرش مهدي وارد فعاليت جدي شدند. اين خانواده در ماجراي فتنه نقش
اساسي داشتند.
به
نظر من اگر نامه آقاي هاشمي نبود، اين جريان شكل نميگرفت. آن نامه آقاي
هاشمي كه منتشر شد، پشت سر آن سروش و نوريزاد و مخملباف و دهها فتنهگر
ديگر خطاب به مقام معظم رهبري نامه نوشتند و اين فضاسازيهايي كه كردند،
غالباً از همان جا آب ميخورد و لذا به نظر من ايشان در اين فتنه نقش داشته
و نقش اساسي هم داشته است.
خیلی
از کارشناسان و مسئولان امنیتی کشور معتقدند که از پیش از انتخابات و تا
همین امروز، گردانندگان فتنه سال گذشته، تقسیم کار داشتند، خاتمی یک نقشی
داشت، موسوی یک نقشی، کروبی به همین شکل و برای آقای هاشمی هم این تقسیم
کار را قائلند که تا همین امروز هم ادامه دارد، با این توضیح آيا اعمال و
رفتار امروز آقای هاشمی ادامه همان مسير است يا ايشان برائت جستهاند؟ با
همچنان با تقسیم کار فعالیت میشود؟
ما
تا امروز برائت از آقاي هاشمي نديدهايم. ايشان حتي كلمه فتنه را درباره
فتنهگران به كار نبرده است و در صحبتهايش به جاي استفاده از كلمه فتنه از
تعبير حوادث بعد از انتخابات استفاده ميكند. بعد از ماجراي فتنه هم چه در
خطبههاي نمازجمعه و چه بعد از آن، از جمله ديداري كه پس از اجلاس خبرگان
در سال جاري داشتند، با خانوادههاي زندانيان فتنهگر هم ملاقات ميكند و
قول ميدهد در راستاي آزادي زندانياني كه خودش از تعبير زندانيان سياسي
براي آنها استفاده ميكند، تلاش كند؛ بنابراين ايشان اولاً در ايجاد
اين جريان نقش دارد و حاضر نيست از كلمه «فتنه» استفاده كند و در جهت
آزادي كساني هم كه اين فتنه را به راه انداختهاند، تلاش ميكند. ايشان
الان سكوت كرده و سكوتش همانطور كه آقاي الهام هم گفتهاند به معناي
پشيماني نيست؛ بلكه اين سكوت در واقع در جهت حمايت از فتنهگران است.
فتنه
که سال گذشته شاهد آن بودیم از 16 آذر88 تا 9دی ماه88 یک روند نزولی داشت،
و بعد از 9دی افول کامل این جریان مشاهده شد، بعد از قضایا اظهارنظرهایی
شد، اینکه فتنه تمام نشده، و در آینده ادامه خواهد داشت، بسیاری گفتند که
کیفیت و جنس این فتنه فرق خواهد کرد، آیا میتوان گفت فتنه بعدی از کجاست، و
از الان مصداق برای آن تعیین کنیم؟
الان
قطعاً نميشود گفت كه فتنه از كجا نشأت ميگيرد، ولي همانطور كه مقام
معظم رهبري فرمودند نبايد تصور كنيم كه فتنه تمام شده است. دشمن همواره در
حال دسيسهچيني است و اگر ما حرف امام(ره) را درباره امريكا كه ميفرمايند
شيطان بزرگ است قبول داريم، بايد مراقب اين توطئهها باشيم. نقشههاي دشمن
هر روز عوض ميشود و براي آينده نقشههاي پيچيدهتري خواهد داشت. نقشههاي
گذشته او لو رفته است و مردم آنها را فهميدهاند، بنابراين با نقشههاي
پيچيدهتري به ميدان خواهد آمد. فتنهگران فعلي هم ديگر با روشهاي قبلي به
ميدان نميآيند و قطعاً روشهاي خود را عوض ميكنند.
اين
احتمال هم وجود دارد كه كساني به ميدان بيايند كه ما قبلاً آنها را در
قالب فتنهگران نميديديم. اينكه بگوئيم فتنه از اينجا نشئت ميگيرد و
لاغير، اينطور نيست و دشمن از هر روزنهاي كه امكان پيدا كند، نقشههاي
خود را اجرا خواهد كرد.
بخشی
از سوالات ارسالی مخاطبان رجانیوز به موضوع آقای مشایی و حضور ایشان در
دولت اختصاص داشت، گروهي ميپرسند تحليل شما از حضور آقاي مشائي در دولت
چيست؟ عدهاي معتقدند كه بايد روي رويكردهاي ايشان حساس بود و عدهاي
معتقدند كه اين حساسيت بيش از حد درست نيست. تحليل شما از اين موضوع چيست و
چه موضعي را بايد اتخاذ كرد؟
دو تا بحث وجود دارد. يكي اينكه اگر
ما واقعاً پيرو ولايت هستيم، بايد به همان چيزي عمل كنيم كه ايشان
ميفرمايند و از آن فاصله نگيريم و اگر حرفي ميزنيم نبايد بر اساس هواي
نفسمان باشد. اين سئوال در جلسهاي كه در محضر مقام معظم رهبري بوديم،
توسط دانشجويي صراحتاً مطرح شد كه نظر ايشان در باره دست راست و چپ
رئيسجمهور يعني آقايان مشايي و رحيمي چيست؟ مقام معظم رهبري فرمودند من
بناي ورود به اين مسائل را ندارم. ايشان فرمودند شما دانشجويان ميتوانيد
نقد كنيد، اما توجه داشته باشيد كه مسائل را اصلي و فرعي كنيد. مسائل فرعي
را اصلي نكنيد. بعد در جلسه خبرگان رهبري باز به همين نكته اشاره كردند،
اما فرمودند البته به مسائل فرعي هم در حد فرعي بودنشان و به جزئيات آنها
هم بپردازيد، اما مراقب باشيد كه مسئله فرعي، اصلي نشود.
به نظر من امروز مسئله مشائي يك مسئله فرعي است. مسئله اصلي اين است كه ما امروز دشمني به نام امريكا داريم.
در داخل فتنهگراني داريم كه به دنبال تضعيف دولت هستند و بعد اساس كار را
بزنند. اگر با اين انتقاد كسي بخواهد دولتي را كه وسط ميدان است و دارد
كار ميكند بزند، به نظرم مقام معظم رهبري به اين راضي نيستند. دشمن
ميخواهد دولت و پشتوانههاي آن را بزند و برنامههائي را كه در سال گذشته
ميخواست اجرا كند، امسال اجرا كند.
شوخي
نيست. ما در حال تحريم هستيم و در اين وضعيت طرح هدفمندي يارانهها را
اجرا كردهايم و گامهاي بلندي را به سوي قلههاي پيشرفت برداشتهايم.
دشمنان ما هم چهار چشمي مراقب و مترصد فرصت هستند. بنابراين در اين موقعيت
وظيفه اصلي ما حفظ نظام، حمايت از كليت دولت و نظام است. بايد به دولت در
ميدان سختي كه وارد شده است كمك كنيم، انشاءالله به اهدافش دست پيدا كند،
اما به مسئله مشايي بايد در حد فرعي پرداخته شود و نه بيشتر.
در
کنار این سوالات عدهای هم به نوع پرداختها نسبت به آقای مشایی انتقاد
داشتند، که چرا هر کسی که میخواهد به مساله "مشایی" بپردازد، از در تخریب
وارد میشود، و باب انتقاد در این موضوع بسته است، پاسخ شما به این سوال که
"چرا آقاي مشائي را منصفانه نقد نميكنند و همه بر اساس حبّ و بغض برخورد
ميكنند؟" چیست؟
بايد
به اين نكته توجه كرد كه بايد به نقد عملكرد ايشان پرداخت، اما نقد بايد
عالمانه و منصفانه باشد، نه يك نقد كينهتوزانه. ما اين نوع نقد را قبول
نداريم. خود من از زمره كساني هستم كه بيش از 14 مورد آقاي مشايي را نقد
كردهام. همه نقدهايم هم مستند است. البته آقاي
مشايي يك سبكي دارد كه حرفي را ميزند و بعد منكر ميشود. حتي ايشان سايت
دارد كه من كل آن را خالي كردم و در اختيار دارم. اولين نقدي كه از ايشان
كرديم، ايشان بهكلي سايتش را خالي كرد كه ديگر مستندي وجود نداشته باشد.
بعدها
در نشريه «پرتو» نوشتم كه اگر ديگران سايت شما را خالي كردهاند، من كل آن
را در اختيار دارم؛ ولي اگر خودت خالي كردي، چرا اين كار را كردي؟ چون يكي
از جاهائي كه مي توانستيم به آقاي مشايي بگوئيم كه شما به اين حرف قائل
هستي يا نيستي، سايت خودش بود. يكي از جاهاي خوبي بود كه ميتوانستيم مچش
را بگيريم، ولي وقتي سايتش را خالي كرد، هر حرفي را كه ميزند، ميگويد من
نگفتهام. اين نميشود.
پاي
منبر علما نشستن انسان را متخصص در دين نميكند. بنده با اينكه طلبهام و
30 سال است در حوزه هستم، ادعاي تخصص در دين نميكنم و مقلدم. من كه بيشتر
از ايشان پاي منبر علما نشستهام تا ايشان كه پاي منبر چهار تا روضهخوان
نشسته. پاي منبر نشستن كه آدم را متخصص در دين نميكند كه ايشان در هر
حوزهاي وارد مي شود و ميخواهد نظريهپردازي كند. ايشان هم در مسائل
حقوقي، هم در مسائل سياسي و هم در مسائل اعتقادي وارد ميشود و حرف ميزند و
رنجش خاطر علما و متدينين را فراهم ميكند. نميدانم با اين كار ميخواهد
آراي اصلاحطلبها و ديگران را براي خود جمع كند كه اگر آقاي احمدينژاد
چنين تفكري داشت، با اين آراي بالا پيروز ميدان نميشد. يكي ديگر از
اشكالات ايشان هم اين است كه وقتي دقت ميكنم، مبناي تفكرات ايشان را با
مباني تفكرات فراماسونري خيلي نزديك ميبينم.
شما
در جايي اشاره كردهايد كه مجمع مدرسين يك حزب پرايدي است، يعني همهشان
در يك پرايد جمع ميشوند. چرا اين صحبت را كردهايد و چقدر شناخت از اعضاي
اين مجمع داريد كه اين حرف را زدهايد؟ این سوال تعدادی از مخاطبان ما بود.
در
واقع بيشتر از اين هم نيستند، يعني مجموعه مدرسين اين مجمع همين 5،4 نفر
هستند. يكيشان آقاي عباييخراساني بود كه فوت كرد و اينها هيچ عضوي غير از
هميني كه هستند، ندارند. من استناد كردم به اين حرف حجاريان كه
درباره سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي گفته بود حزب فولكسسواران. واقعيت هم
همين بود و كل اين گروه منحصر ميشد به چند تن شوراي مركزي. عضو رسمي در
كشور ندارند. شما توي خيابان راه بيفتيد و از مردم بپرسيد كه آيا عضو
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هستيد؟ بعيد است كه حتي يك نفر پاسخ مثبت
بدهد. اين مجمع مدرسين هم كه در قم اين قدر
بيانيه صادر ميكنند و از دوم خرداد به اين طرف اينقدر سر و صدا ميكنند،
سرتاپا به اندازه يك پرايد هم نميشوند. منتهي اين چه حزبي است كه 4 نفر
دور هم جمع شوند و دائماً بيانيه بدهند و ادعاهاي بزرگ داشته باشند.
آقای
روانبخش، دغدغه خیلی از مردم مباحث فرهنگی و ارزشی است، یکی از این مسائل
فرهنگی، بحث حجاب و عفاف بود که در چند ماه اخیر شاهد موضع گیریهایی در
این زمینه بودیم، به طور کلی نظراتی که مطرح شد دو رویکرد را مد نظر قرار
داد، يك رويكردی كه ميگويد برخورد فرهنگی در این زمینه راهگشاست، اما در
کنار این برخورد فرهنگی باید با گروههاي سازمان يافته که در جامعه متولی
امر بیعفتی و بیحجابی هستند و به صورت باندی عمل میکنند برخورد شود،
رویکرد ديگري هم وجود دارد و آن اینکه معتقد است با هر بدحجابي بايد برخورد
سلبی كرد و در اين مسئله فرقي بين افراد سازمانيافته كه به صورت مدل و
مانكن بيرون ميآيند با ديگر بدحجابها وجود ندارد. مصداق رویکرد اولی رئیس
جمهور هستند که در تلویزیون هم به صراحت بیان فرمودند و به نظر مردم هم
بیشتر این برخورد را میپسندند، نظر شما چیست؟
من
در اين زمينه با آقاي احمدينژاد موافق نيستم. اولاً ما از كجا در خيابان
بفهميم كه يك خانم بدحجاب جزو گروه سازمانيافته هست يا نه؟ ملاك تشخيص
چيست؟ دختر خانمي در خيابان يك شال روي سرش گذاشته و موهاي جلو و پشت سر او
پيداست و آرايش هم كرده. از كجا تشخيص بدهيم كه او جزو باندي است يا نيست؟
ثانياً منكر، منكر است و فرقي نميكند كه سازمانيافته باشد يا نباشد.
يعني اگر سازمان يافته نبود، نبايد با منكر برخورد كنيم؟
عرض کردم، برخورد فرهنگی مطرح است، نه اینکه هیچ برخوردی نشود ولی گویا شما به نوع برخوردهای سلبی تمایل دارید مثل گشتهاي ارشاد.
بله
بنده گشت ارشاد را قبول دارم، منتهي حرف اين است كه به اعتقاد من بايد هر
دو كار همزمان انجام شوند، يعني هم كار فرهنگي و ايجابي و هم كار سلبي و
برخوردي انجام شود.
خوب این همان نظر آقای احمدینژاد است دیگر.
بله این هم راه دارد. من
مقالهاي راجع به نحوه برخورد با بيحجابي نوشته و در آن ده مورد را ذكر
كرده و گفتهام هفت مرحله را كه طي كنيم، تازه ميرسيم به نيروي انتظامي.
اولين مرحله اين است كه خود دولت به كارمندانش بگويد كه شما حق نداريد به
اين شكل و اين لباس و آرايش وارد محيط كار بشويد. ابزار تنبيهي در دست دولت
است و اگر چند بار به كارمندي تذكر دادند و رعايت نكرد، ميتوانند حقوق او
را ندهند و يا او را تعليق كنند. محيط كار دولتي متعلق به دولت است و لذا
ميتواند مقررات و قوانين خود را در آنجا اعمال كند و بگويد من كارمندي را
ميپذيرم كه حجاب اسلامي او درست باشد. به مدير اداره هم ميشود گفت كه اگر
اين مقررات را در ادارهات اعمال نكني، خودت هم در معرض تعليق قرار
ميگيري. حداقل كاري كه ميشود كرد اين است و اين گام اول است كه صدا و
سيما، دستگاه قضائي و مجموعه دستگاههاي دولتي و غيردولتي اول خودشان اين
كار را انجام بدهند. بعد وزارت ارشاد، سازمان تبليغات، صدا و سيما، آموزش و
پرورش، دانشگاهها و... دست به دست هم بدهند و براي حجاب فرهنگسازي كنند.
تا به حال چند تا فيلم راجع به حجاب ساخته شده است؟ هيچ! چند تا كتاب درست
درمان و حسابي راجع به فلسفه حجاب نوشته شده است؟ نه تنها اين اتفاق
نيفتاده كه بر عكس. هر جا قرار است زني نقش دزد را بازي كند، ميشود باحجاب
و هر جا كه ميخواهد باكلاس و تحصيلكرده باشد، ميشود مانتوئي! طبيعي است
كه اين تأثير معكوس ميگذارد. روزنامهها و نشريات همينطور. چندی پیش
روزنامه حزبالله عكس يك پليس را انداخته با يك خانم چادري و تيتر زده كه
اگر زني به خاطر فقر خودفروشي كند، جرم نيست. اين تيتر را در كنار عكس يك
زن چادري زده. اين چه جنايتي است كه ما داريم به حجاب ميكنيم؟ همه بايد
مراقب باشند. پس بايد زمينهها را فراهم كرد، كار را بايد از خود دولت و
دستگاه قضائي شروع كرد و مجموعه نهادهاي داخل نظام را درست كرد و بعد به
سراغ فرهنگسازي رفت.
پليس
هم بايد در مرحله اول تذكر بدهد. تمام جوانان متدين، بسيجيها، خواهران و
برادران حوزوي و امثالهم آمادگي تذكر دادن و نهي از منكر در مرحله نخست را
دارند، به شرط اينكه پليس از آنها حمايت كند. ضرورتي ندارد كه پليس در
مرحله اول وارد ميدان شود. اين افراد ميتوانند تذكر بدهند، منتهي پليس
بايد مراقبت كند كه به اينها تعرض نشود. به مرور زمان، وقتي زمينههاي
مناسب فراهم شد، آن وقت با كساني كه بناي بر لجاجت دارند و به شكل تشكيلاتي
رفتار ميكنند، ميتوان برخورد شديد و قانوني كرد.
یک
بخشی از صحبتهای شما به عملکرد صداوسیما در این زمینه برمیگشت، بد نیست
به عملکرد صداوسیما هم بپردازید، چرا که سوال خیلی از مردم و مطالبه رهبری
نیز هست، با توجه به اينكه مقام معظم رهبري در سفر قم هم اشاره كردند كه از
عملكرد صدا و سيما كاملاً راضي نيستند و تذكراتي هم دادهاند، انتقادات
شما بر عملكرد صدا و سيما چيست؟ یک بخشی از انتقادات خود را پیرامون مساله
حجاب به صداسیما مطرح کردید، دیگر چه نقاط ضعف و قوتی در این عملکردها
میبینید؟
به نظر من جملهاي
كه حضرت امام در باره صدا و سيما فرمودند كه صداوسیما دانشگاه است با آنچه
كه الان مشاهده ميكنيم، فاصله زيادي دارد. البته دوستان در صدا و سيما
تلاش خودشان را ميكنند، اما قطعاً آنچه كه مورد نظر مقام معظم رهبري است،
همان دانشگاه است. با توجه به اعتمادي كه مردم به صدا و سيما دارند و از
صبح تا شب راديو يا تلويزيونشان روشن است، ميتواند با ساخت برنامههاي
هنري، سريالهاي مثبت و... چه در مسائل تربيتي، چه در مسائل تاريخي و چه در
مسائل اجتماعي و سياسي، در بسياري از مسائل وارد شود و بسيار هم تأثيرگذار
باشد. مثلاً يك سريال تاريخي مثل مختارنامه، اصحاب كهف، يوسف پيامبر و
امثالهم بسيار بصيرتبخش است. اينها چه در داخل و چه در بيرون ميتوانند
بسيار سطح آگاهي مردم را بالا ببرند. ميتوانيم سريالهاي تربيتي بسازيم.
در اين زمينه كم موضوع نداريم، ولي متأسفانه در سريالهايمان فكر ميكنيم
كه سوژه فقط بايد پسر و دختر باشد و يا يك عشق زميني باشد و اگر اين نباشد،
اصلاً جاذبه ندارد؛ درحالي كه الان در مختارنامه اصلاً عشق پسر و دختر
وجود ندارد و بسيار هم جاذبه دارد. سريالهائي ميشود ساخت كه به دور از
كليشههائي باشند كه از اول تا به آخرش روشن است.
صدا
و سيما در بخش طنز موفق نبوده و متأسفانه طنز به درد بخوري در صدا و سيما
نميبينيم، درحالي كه طنز ميتواند بسيار تأثيرگذار باشد. به فرمايش آقا
طنز با لودگي فرق دارد. بعضي اوقات چنان افراط ميكنند كه سر تاپاي
سريال تبديل به لودگي ميشود و گاهي هم تفريط. بايد كارشناساني را فرا
بخوانند كه در اين زمينه تبحر داشته باشند.
همينطور
است سريالهاي خانوادگي كه در آنها ميتوان مسائل گوناگون را مطرح كرد.
برنامههائي مثل امروز، ديروز، فردا هم با اجراي آقاي يامينپور بسيار
پوياتر بود و بسياري از مردم در سراسر ايران آن را ميديدند. آنچه كه الان
هست، آن جذابيت لازم را ندارد، هر چند مجري فعلي هم سعي خودش را ميكند،
ولي آن جذابيت را ندارد.
بعد
هم بحث ماهوارهها و جذابيت بعضي از برنامههاي آنهاست. ما بايد قبول كنيم
كه بخش زيادي از مردم ما دارند آن برنامهها را ميبينند و ذهنشان
شبههناك شده است. شبهه را بايد با دليل و منطق جواب داد. صدا و سيماي ما
در اين قضيه نقشي ندارد. اگر واقعاً تمام اين شبهاتي را كه در رسانههاي
دشمن پخش ميشوند، ضبط شود و مجموعه آنها را در اختيار كارشناساني از حوزه و
دانشگاه قرار دهند، كارشناسي شود و هفتهاي چند ساعت برنامه در زمينههاي
سياسي، اجتماعي و اخلاقي آن شبهات تهيه و از كارشناسان كارآمد براي
پاسخگويي استفاده شود، باور كنيد دو ماه نميگذرد كه اين ماهوارهها
زمينگير ميشوند، اما ما موضع انفعالي گرفتهايم و متأسفانه همين شبهات
دارد از زبان دانشآموزان و دانشجويان و نسل جوان ما مطرح ميشوند، بيآنكه
به آنها پاسخي داده باشيم.
به نظر در این زمینه کارهای خوبی شده.
متأسفانه
صدا و سيما اين كار را نميكند و به نظرم انتظار مقام معظم رهبري فراتر از
اينهاست. البته حوزه هم بايد در عرصههاي مختلف براي صدا و سيما موضوعات و
مطالب را فراهم كند تا انشاءالله بتوانند با همكاري و تعامل، پاسخگوي
دغدغههاي حضرت امام و مقام معظم رهبري باشند.
اگر
اجازه بدهید یک مقدار به مباحث روابط بین قوای سهگانه بپردازیم، یکی از
مطالبات جدی مقام معظم رهبری، همکاری دولت و مجلس بایکدیگر است، از طرفی در
اذهان عمومی این موضوع مطرح است که چرا مجلس در بسیاری از مواقع با دولت
همراهی نمیکند، این موضوع همراه با مديريت آقاي لاريجاني در مجلس سوال
بسیاری از خوانندگان ما است، در این زمینه شاهدیم که بسیاری از نمایندگان
اصولگرا که حامی دولت هم هستند از مدیریت آقای لاریجانی گلایه دارند.
در
شرايط فعلي تمايل نداريم به اختلافات كساني كه مسئوليتهاي اصلي را در
قواي سهگانه دارند، دامن بزنيم، چون مملكت نياز به آرامش دارد. حتي در
مورد اختلافات مجلس و دولت هم مقام معظم رهبري حل آنها را به شوراي نگهبان
واگذار كردند كه شوراي نگهبان كميتهاي را تشكيل بدهد و آن اختلافات را
برطرف كند. در شرايط فعلي كه دولت در وسط ميدان است و مسئله تحريمها وجود
دارد و دولت طرح بزرگ هدفمند كردن يارانهها را به مورد اجرا گذاشته، تكيه
كردن بر اين اختلافات درست نيست، مخصوصاً كه يكي از برنامههاي
اصلاحطلبها سوار شدن بر موج اين اختلافات است. در روزنامههاي آنها از
جمله روزنامه «شرق» كه سردمدار اينهاست، ميبينيم كه چگونه به مسائل ريزي
كه پيدا ميكنند، دامن ميزنند.
ما
در اين مرحله نميخواهيم وارد اين بحثها بشويم، ولي در مجموع به نحوه
مديريت آقاي لاريجاني هم انتقاداتي وارد هست. خود من در نشريه «پرتو»
انتقاداتي داشتهام، از جمله اينكه سفر ايشان به همراه 70،60 نفر به ژاپن
كه هزينه سنگيني را بر مجلس تحميل كرد، چه فوايدي مترتب بود؟ و آيا در
شرايطي كه خود دولت ژاپن هزينه بيش از 15 نفر را به عهده نگرفت، لزومي داشت
كه اين همه آدم به آنجا برود؟
يادم
هست كه سفر ايشان به مصر و ديدار با حسني مبارك، در سالگرد جنگ غزه در
سال گذشته صورت گرفت؛ آن هم در وضعيتي كه مردم غيرمسلمان دنيا هم به
طرفداري از مردم غزه و عليه موانعي كه مصر بر سر راه رسيدن غذا و دارو به
مردم غزه تظاهرات ميكنند، صورت گرفت. در چنين شرايطي كسي برود و با حسني
مباركي گفتگو كند كه حتي راههاي زيرزميني رساندن مايحتاج به مردم غزه را
بست! الان هم كه كشتي حامل كمكهاي مردمي براي مردم غزه رفته، حسني مبارك
ميگويد من 70 درصد آن را به اسرائيل ميدهم و 30 درصدش را به مردم غزه.
خب، اين چه عنصري است كه انسان برود و يك ساعت و دو ساعت در كاخش با او
مذاكره كند و بعد هم بگويند مذاكرات اميدواركننده و خوبي بود؟ بعد از
مذاكره هم حسني مبارك ميآيد و تا عمق زمين ديوار آهنين ميكشد كه حتي آن
راهروهاي زيرزميني هم بسته شوند. به نظر من آقاي لاريجاني در سياست خارجي
نقش خوبي را ايفا نكرد.
خود اين كار موازيكاري نيست؟
خود
من از اين حركت خيلي تعجب كردم و همان موقع هم در «پرتو» نوشتم كه اين چه
معنا و مفهومي ميتواند داشته باشد؟ آيا اين حركت با سياست دولت همراه است؟
يا اين عمل با سياست دولت ناهمگون است؟ اين ناهمگوني نبايد در سياست خارجي
ما ديده شود.
يا
مسائل ديگري كه در مورد دانشگاه آزاد و وقف آن پيش آمد كه با اينكه نظر
مقام معظم رهبري بر وقف نبود، ايشان اين موضوع را به رأي نمايندگان گذاشت.
يا در موضوع كنترل و نظارت بر خلاف رويكرد مقام معظم رهبري، باز آن را به
رأي گذاشت. انتقاداتي بر نحوه مديريت ايشان وارد هست، ولي معنايش اين نيست
كه ما بخواهيم رئيس يكي از قوا را زير سئوال ببريم. كار ما روزنامهنگاران
اين است كه انتقاد دوستانه كنيم و ايشان هم در صدد اصلاح بر بيايد و
نمونههائي از اين دست در آينده تكرار نشود. همانطور كه ما از شخص
رئيسجمهور انتقاد میکنیم، از رئيس مجلس هم انتقاد ميكنيم، ولي انتقادات
ما دوستانه است.
یک
بخش بسیار گستردهای از سوالاتی که برای ما فرستاده شد موضوع مهدی هاشمی و
علت اهمالكاري قوه قضائيه در این مورد است نظر شما چیست، نقش آقای هاشمی
را هم بیان بفرمایید در این رابطه.
من
فكر ميكنم آقاي هاشمي از فرزندانش جدا نيست. مثل آيتالله محمدي گيلاني
نيست كه وقتي ديد دو تا از فرزندانش محارب هستند، حكم اعدامشان را صادر كرد
يا مثل آيتالله خزعلي نيست كه از پسرش تبري بجويد و در اين زمينه بيانيه
بدهد. ايشان نميتواند از فرزندانش جدا باشد؛ بنابراين اگر دستگاه قضائي به
اين نتيجه برسد كه ميتواند خود آقاي هاشمي را محاكمه كند، آن وقت مهدي
هاشمي را هم ميتواند محاكمه كند. تا قوه قضائيه به اينجا نرسد كه ميتواند
آقاي هاشمي را محاكمه كند، فكر نكنم بتواند مهدي هاشمي را محاكمه كند، چون
حمايت آقاي هاشمي پشت سر فرزندانش هست.
جدای
از این بحث متاسفانه شاهد برخورد با کسانی هستیم که مجرمی مثل مهدی هاشمی
از آنها شکایت کرده است، در مورد دستگيري خبرنگاراني كه نقش بصيرتافزائي
داشتهاند، سئوال اين است كه چرا قوه قضائيه به شكايت كساني كه فراري و
خودشان مجرم هستند رسيدگي ميكند و اين خبرنگاران را به محاكمه ميكشد، اما
در مورد خود آنها كاري انجام نميدهد؟
اين
هم يكي از مواردي است كه در مورد عملكرد قوه قضائيه زياد سئوال ميشود. من
چون خودم حقوقدان نيستم، خيلي نميتوانم اظهارنظر كنم، ولي آقاي دكتر
الهام كه سالها حقوقدان شوراي نگهبان بوده و حالا هم مشاور دولت است و همه
كارشناسان هم به كارشناسي ايشان اذعان دارند، گفتند كه من در صدور احكامي
كه عليه آقاي اشتهاردي و ديگر روزنامهنگاران صادر شد، اشكالات عديدهاي
ديدم.
غير
از بخش حقوقي كه كارشناسان بايد نظر بدهند و در صلاحيت ما نيست كه نظر
بدهيم، مردم ميپرسند چطور تمام كساني كه به اتهام مشاركت در فتنه محاكمه
شدند يا در زندان هستند ـو بخشي از محاكمات آنها در دوره آيتالله شاهرودي
پخش ميشدـ همگي ضمير مرجع را به سمت مهدي هاشمي برميگرداندند و همه
راهها به او ختم ميشد و اسناد و مدارك زيادي هم در اين زمينه وجود دارد
كه بخشي از آنها را هم آقاي اشتهاردي در دادگاه خود منتشر كرد، چطور است
اين آدمي را كه اگر نگوئيم مجرم است، دستكم متهم كه هست و اگر مشكلي
نداشت، حالا كه حكم جلبش صادر شده، برميگشت، پس معلوم ميشود مشكلي دارد
كه برنميگردد. اول كه رفت آقاي هاشمي گفت ده پانزده روز رفته سري به
دانشگاههاي آزاد خارج از كشور بزند و برميگردد. بعد گفت رفته دكترا
بگيرد. بالاخره هر دانشجوئي كه براي تحصيل ميرود، گاهي سري به پدر و مادرش
ميزند. اين چه جور دكترائي است كه يك سال بيشتر گذشته و او حتي يك بار هم
نيامده و به پدر و مادرش سر نزده؟ تا دوبي ميآيد، به ايران نميآيد. پس
حتماً مشكلي دارد كه نميآيد. نمیشود به مردم بگوئيم شما نميفهميد. به
همين دليل مردم ميپرسند چطور به شكايت آدمي كه فرار كرده و به خارج از
كشور رفته و خانواده آقاي هاشمي هم دائماً به او سر ميزنند و او جرئت
نميكند به كشور برگردد، رسيدگي ميشود و حكم شلاق براي مدير مسئول روزنامه
ايران صادر ميكنند، اما كسي حق ندارد برود آن متهم فراري را دستگير كند و
بياورد؟ درحالي كه بچههاي ما رفتند و عبدالمالك ريگي را دستگير كردند و
آوردند. اينكه ديگر از پرونده عبدالمالك ريگي پيچيدهتر نيست و راحت ميشود
او را گرفت و آورد و محاكمه كرد. اين خلاف انتظار مردم ماست.
البته
اگر مهدي هاشمي دستگير و محاكمه ميشد، كسي نميگفت چرا اشتهاردي به دليل
اينكه اتهامي را كه اثبات نشده، چاپ كرده، محاكمه شده، اما سئوال اين است
كه چرا دادگاه كهريزك كه يك مسئله فرعي است، برگزار و حكم افراد، حتي حكم
اعدام هم صادر ميشود؛ اما كساني كه اصل اين مسئله را درست كردند كه كهريزك
از فروع آن مسئله است و اگر آنها نيامده و فتنهاي را درست نكرده بودند،
اصلاً كهريزكي هم به وجود نميآمد، دارند راست راست راه ميروند و مهدي
هاشمي كه خودش از فتنهگران اصلي است در خارج از كشور شكايت ميكند، وكيلش
ميآيد اينجا و طرح دعوا ميكند. آن
چيزي كه براي مردم بيش از همه سئوال برانگيز است، اين است كه هيئت منصفه به
اتفاق آرا آقاي اشتهاردي را تبرئه ميكند، اما قاضي بر خلاف نظر آنها حكم
صادر ميكند. البته نميشود كل دستگاه قضائي را زير سئوال برد. مردم در
باره حكم قاضي سئوال دارند. اميدوارم حضرت آيتالله لاريجاني اين پرونده را
براي تجديدنظر به قاضي ديگري ارجاع بدهند كه خدشهاي به قوه قضائيه وارد
نشود.
در
خصوص جابهجائيهائي كه در دولت اتفاق ميافتد، اين پرسش وجود دارد كه چرا
هر بار كه اين مسئله پيش ميآيد، رسانهها آن را در بوق و كرنا ميكنند كه
چرا برداشتي و اين چه وقت برداشتن بود؟ مثلاً آقاي زاكاني در «پنجره» به
آقاي متكي انتقاداتي را وارد ميكند، اما بعد از بركناري ايشان به دفاع از
وي ميپردازد. نظر شما در اين زمينه چيست؟
به
نظرم ميرسد كه تغيير و تحول در دولت حق دولت است، مخصوصاً با اين شدت و
سرعتي كه رئيس جمهور كار ميكند، طبيعتاً هر جا كه نياز به تغيير ميبيند،
اين حق اوست كه اين كار را انجام بدهد و عضو تازهنفسي را بياورد. پست هم
طعمه نيست، بلكه مركز خدمت است. شهيد بهشتي ميفرمودند: «ما تشنگان خدمتيم،
نه شيفتگان قدرت»؛ هيچ كس نبايد به پست به عنوان طعمه نگاه كند كه اگر از
او گرفتند، ناراحت شود.
من
كار آقاي متكي را تأئيد نميكنم. بعد از اينكه ايشان را كنار گذاشتند،
دامن زدن به اين مسئله از طرف ايشان درست نبود. حتي اگر در حق ايشان
كملطفي هم شده، جا داشت كه ايشان در مراسم معارفه شركت كند، صاف و پوست
كنده ميآمد و حرفهايش را ميزد و ميگفت تا به حال در اين مسئوليت
بودهام و حالا آن را به كس ديگري واگذار كردهاند. با اين كار خود
ايشان بزرگتر ميشد، اما اين روش كه هر روز بيائيم و حرفي بزنيم و بهنوعي
مقابله كنيم، اصلاً به صلاح نيست. ظاهراً آقاي رئيس جمهور به ايشان گفته
بود كه ميخواهيم شما را عوض كنيم و آقاي متكي گفته سفري در پيش است و وقتي
برگشتم. ظاهراً مثلاً قرار بوده ايشان دوشنبه برگردد و برنگشته و آقاي
رئيس جمهور هم اين تغيير را داده است. به نظرم ميشد اين قضيه را بهتر
مديريت كرد. تغيير وزير حق رئيس جمهور است و هميشه براي خود من هم اين
سئوال مطرح بود كه چرا در هيچ يك از قسمتهاي وزارت امور خارجه تحولي روي
نميدهد؟ بايد كسي ميبود كه آنجا را پالايش ميكرد و تحركي به وجود
ميآورد.
بخش
دیگری از سوالات در مورد عملكرد شهرداري است و اينكه چرا شهرداری دائما کم
کاریهای خود را به گردن دولت میاندازد، هر كاري هم که صورت میگیرد
اعلام میشود كه ما اين كار را بدون كمك دولت انجام داديم و دولت به ما كمك
نكرد.
بالاخره آقاي
قاليباف از جمله كساني است كه ميخواهد در انتخابات رياست جمهوري آينده
بيايد و يكي از افراد مطرح براي اين قضيه است و دارد زمينهسازي ميكند.
فكر ميكنم افراد ديگري هم هستند، از جمله آقاي لاريجاني، آقاي مشائي. مقام
معظم رهبري فرمودند اقدام زودرس نكنند. همين كه انسان خيز انتخاباتي
برداشت، همه كارهايش بر اساس آن توجيه ميشود. همديگر را هم به عنوان رقيب
ميبينيم، در حالي الان بايد رفيق باشيم تا كار مردم انجام شود. ما
ميخواهيم ساختماني بسازيم كه مردم در آن سكونت كنند و اين نياز به همكاري
دارد، ولي اگر همه كارهايمان براي انتخابات باشد، همكاري نميكنيم، چون
موجب تقويت رقيب ميشود و دود اين قضيه به چشم مردم ميرود.
مردم
خودشان شاهدند كه قبل از دولت احمدينژاد، دولت رقيب شهرداريها بود و حتي
سعي ميكرد از آن بكَند، ولي در اين دولت شهرداريهاي تمام كشور شاهدند كه
اين دولت دارد به آنها كمك ميكند و پروژههاي مهمي در شهرهايشان دارد
اجرا ميشود. بودجه مترو هم چند برابر شده است. چند روز پیش كه در يزد
بودم، چندين پل ساخته شده بود كه آخرين آن در چهارراه مهديه بود كه 110 روز
زودتر از موعد به بهرهبرداري رسيده بود و اين زبانزد مردم است كه چطور
اين پل به اين سرعت به نتيجه رسيد؟ شايد دو سال ديگر بتوانند بگويند يزد
شهر بدون چراغ قرمز، از بس كه پل غير همسطح در آن زده شده و دارند چراغ
قرمزها را برميدارند.
اين
كار دارد در اصفهان هم ميشود. همه اينها كه كار شورا و شهرداري نيست.
دولت در شهرهاي مختلف بودجههاي كلاني را در اختيار شهرداريها قرار داده
كه اين همه ساخت و ساز و كارهاي عمراني صورت گرفته است. نميشود گفت كه
تهران جداي از بقيه شهرهاست و شهرداري بهتنهائي توانسته اين پروژهها را
پيش ببرد. فكر ميكنم اينها بيشتر بحثهاي انتخاباتي است كه اگر از آنها
فاصله بگيريم به صلاح خودمان ومردم خواهد بود. احتمالاً بحث بر سر آن دو
ميلياردي است كه مجلس تصويب كرد كه از ذخيره ارزي به شهرداري تهران پرداخت
شود و دولت ميگويد براي او بار مالي دارد و پرداخت نكرده است.
سوال
آخري كه مطرح است، شيوه برخورد علي مطهري در مجلس و در مصاحبههاست كه حتي
به نفع فتنهگران صحبت ميكند و فتنه را از دولت ميداند. نظر شما در اين
مورد چيست؟ حتی اخیرا اعلام کرده شرایط خاتمی برای بازگشت به نظام عادلانه
است!
يك
وقتي ايشان به بنده لطف كرده و گفته بود: «اگر بصيرت آن چيزي است كه
روانبخش دارد، ما ترجيح ميدهيم كور مادرزاد باشيم.» درحالي كه من هيچ وقت
به ايشان اهانتي نكردهام. من فكر ميكنم يك وقتي اشخاص مسئلهاي را
ميبينند و آن را تعميم ميدهند. آقاي علي مطهري سر مسئله مشائي
حساس شده است و همه را اينطور ميبيند، درحالي كه بايد مسائل را از هم
تفكيك كرد. آقاي احمدينژاد در اين نقطه واقعاً دارد اشتباه ميكند. شكي هم
نيست كه حمايت همهجانبه ايشان از آقاي مشائي يك اشتباه فاحش است. حالا هم
متوجه نشود، بعدها متوجه خواهد شد. همه كساني كه حامي ايشان بودهاند،
دارند ميگويند كه داري در اين قضيه اشتباه ميكني. حداقل يك تذكر به او
بده. چطور همه اشتباه ميكنند و آقاي مشائي اشتباه نميكند؟ اما آقاي علي
مطهري چون در اين بخش ناراحت است، اين را به همه تعميم ميدهد.
دفاع از فتنهگران و فحاشي به آقاي كوچكزاده را كه نميشود به دولت ربط داد.
من
بخش دولت را گفتم، ولي اينكه از فتنهگران حمايت ميكند و در برابر دوستان
نظام ميايستد، گمانم از كمبود همان چيزي است كه به ما نسبت دادند. ايشان
اگر سرخطهائي را كه مقام معظم رهبري تعيين كردند، مدنظر داشتند به اينجا
نميرسيدند. واقعاً در بخش بصيرت بايد نگاهمان به راهي باشد كه مقام معظم
رهبري در برابر ما گذاشتهاند. وقتي ايشان مختصات فتنه را ترسيم ميكنند و
ويژگيهاي سران فتنه را برميشمرند. وقتي 60 نفر از اصلاح طلبان براي
عضويت در هيئت نظارت بر مطبوعات به ايشان رأي ميدهند، بايد به اين مسئله
فكر كنند كه چه كردهاند كه آراي آنان را جلب كردهاند. در هيئت نظارت هم
كه هستند هيچ يادي ميكنند از مواضعي كه در دولت اصلاحات عليه اسلامستيزي
آنها اتخاذ ميكردند.
روزنامه
شرق شب پيش از اعدام شهلا جاهد قصيدهاي را چاپ كرد و احكام اسلام از جمله
حكم قصاص را زير سئوال برده بود. آيا ايشان در اين زمينه تذكري به اين
روزنامه داد؟ از اين مسائل عبور ميكنند و بر سر نامگذاري 9 دي توسط آقاي
رسائي روي نشريهاش آن قصه را علم ميكنند كه تشابه با 19 دي قم دارد! وقتي
اين مسائل را كنار هم ميگذاريم ميبينيم قضيه صورت نقد ندارد و بيشتر
شبيه نوعي انتقامجوئي است.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
بنده
هم ممنونم از مخاطبان رجانیوز که لطف داشتند و سوالات خود را مطرح کردند،
امیدوارم در حد توان توانسته باشم، پاسخ این سوالات را بدهم.