مشرق، در
بخش نخست اين گزارش در باره ضرورت فروش نفت به دلار و معامله بزرگ آمريکا
با قطر براي شروع ارسال گاز و سوخت زيستي به اروپا صحبت کرديم و واشنگتن
اطمينان خاطر به دست آورد اما امريکا بايد تا قبل از سال 2010 ميلادي بر
ميدان گازي شرق مديترانه، تا پيش از سال 2018 ميلادي به گاز ايران و تا پيش
از سال 2025 ميلادي به گاز آسياي ميانه تسلط يابد تا بتواند تسلط خود را
تا سال 2030 ميلادي که ميزان مصرف گاز چند برابر افزايش يافته تضمين کند.
اين طرح به موازات تضمين تسلط بر خط گاز آفريقايي در الجزاير و نيجريه به
طور خاص و قطع خط گاز روسيه به اروپا و آمادگي براي فروپاشي جبهه يورو و
اتحاديه اروپا اجرايي ميشود.
لذا گروههاي مسلح به الجزاير ارسال
شد و اعمال خشونتآميز در دهه 90 با هدف سرنگوني نظام مخالف آمريکا آغاز شد
و مقدمات تشکيل خاورميانه جديد فراهم شد.
تقسيم خاورميانه؟
آمريکا
به دنبال تسلط بر گاز مصر بوده و در کنار آن به دنبال سيطره بر حوزه گازي
سواحل فلسطين اشغالي، ساحل لبنان و قبرس، گاز شمال عراق و ايران و به دنبال
آن دستيابي به گاز آذربايجان و ترکمنستان است و ترکيه به عنوان کشور واسط
براي عبور گاز اين کشورهاي در اين طرح آمريکايي انتخاب شده است.
واشنگتن
ميداند چنانچه سه کشور ترکمنستان، آذربايجان و ايران به اين طرح
بپيوندند، روسيه با از دستدادن هم پيمانان خود، نقش منطقهاي کليدي خود را
از دست داده و اين سه کشور تهديدي براي امنيت ملي روسيه هستند لذا آمريکا
ميبايست به آرامي اين طرح را اجرا و خط لوله گاز خاورميانه را جايگزين خط
لوله گاز روسيه نموده تا روسيه را در مقابل عمل انجامشده قرار دهد تا از
طرف اروپا به سوي گاز مسکو خيز برداشته و بتواند روسيه را وارد معامله بزرگ
خود کند لذا آمريکاييها ترکيه را به عنوان محور کليدي انتقال گاز از مصر
در آفريقا، سرزمين شام، عراق و آسياي ميانه به اروپا انتخاب کردند.
طرح گازي آمريکا در خاورميانه عليه روسيه
اين
طرح، انتقال گاز مصر و شرق مديترانه و شمال عراق به عنوان جايگزين گاز
روسيه و قطع موقت صادرات گاز ايران براي اروپا را در بر ميگيرد. سپس اين
طرح امدادهاي گازي روسيه به بلاروس و اوکراين را هدف قرار خواهد داد که در
اين صورت حمايت اروپا را براي خيز به سوي آسياي ميانه کسب ميکند و در اين
صورت آسياي ميانه خودبهخود تحت نفوذ آمريکا قرار خواهد گرفت. مهمتر از
آن سيطره بر شمال آفريقاست؛ در اينجاست که سوريه، بلاروس، اوکراين و
الجزاير موانع اصلي در اجراي طرح آمريکايي هستند.
اين نقشه خط لوله گاز آمريکايي را مشخص ميکند
1-
اهميت الجزاير، در حد واسط بودن بين اروپا و آفريقاست چرا که تسلط بر اين
کشور موجبات سيطره و نفوذ بر ثروتهاي آفريقا را تضمين مينمايد و از سوي
ديگر نفوذ چين در قاره سياه را متوقف ساخته و راه را در مقابل روسيه نيز سد
ميکند و دستيابي و تسلط بر منابع نفت و گاز الجزاير مهمتر از همه اين
موارد است.
اين نقشه خط لوله گاز آفريقايي است که شمال آن ظرف دو سال گذشته شعلهور شد
2- اهميت بلاروس و اوکراين از آن جهت است که مانعي بر سر راه عبور گاز روسيه به اروپاست.
3- اهميت سوريه به خاطر قرار داشتن در مسير ارسال گاز مصر، فلسطين و لبنان به ترکيه است.
دولت
آمريکا دريافت که هدف قرار دادن سوريه به دليل روابط خوب بينالمللي آن
بسيار سخت است و هدف قرار دادن الجزاير در دهه 90 نيز با شکست روبرو شده،
بنابراين آمريکا تصميم گرفت تا مقاومت لبنان را از بين ببرد و در نتيجه
بتواند استخراج و انتقال گاز شرق مديترانه را تضمين کند و سپس اقدام به
تجزيه کشورهاي منطقه نمايد ولي شکست اسرائيل در عمليات خوشههاي خشم در سال
1996 ميلادي که با هدف نابودي حزبالله انجام شد، فاجعهاي بود و آمريکا
درک نمود تا زماني که حزبالله از بين نرود عبور گاز از اين منطقه امنيت
نخواهد داشت بنابراين تجزيه خاورميانه قبل از هر اقدامي ضروري به نظر
ميرسيد.
طرح خاورميانه جديداز
سال 1996 تا سال 2000 ميلادي واشنگتن ضربات مهلکي را دريافت کرد. در سال
1997 ميلادي پيمان همکاري مشترک بين چين و روسيه امضا شد و اختلافات چند
دهه دوران شوروي سابق برچيده شد تا جايي که در دوره پوتين به پيمان حسن
همجواري در سال 2001 ميلادي تبديل شد و به دنبال آن کشور گازخيز ونزوئلا
نيز از سيطره آمريکا خارج شد و پوتين به عنوان حاکم فعلي روسيه روي کار آمد
و توانست آتش چچن را خاموش ساخته و حکومت را در سال 2000 ميلادي به دست
بگيرد و در اين زمان بود که کابوس دردناک آمريکا آغاز شد.
خطرناکتر
از آن اين بود که جريان اسلامي در ترکيه جان گرفت و احزاب اسلامي جايگزين
ديگر احزاب ديگر شد و از سويي ديگر نيز اسرائيل در سال 2000 ميلادي در
جنوب لبنان شکست سختي را متحمل شد به نحوي که اين جريانات افکار عمومي جهان
عرب را بيدار ساخته و بذر اميد را در قلب اعراب کاشت.
معامله آمريکا با رجب طيب اردوغان و عبدالله گلواشنگتن
نميتواند خاورميانه را بدون ايجاد اختلاف در بين اقليتهاي مذهبي اسلامي و
ايجاد گروههاي تکفيري تندرو تجزيه نمايد و نميتواند جلوي گسترش اسلام ضد
آمريکايي را بدون اسلامگرايي افراطي بگيرد و غيرممکن است آمريکا بتواند
بدون اسلامگرايي افراطي، روسيه (چچن، داغستان و ايغورهاي چين) را مجدداً
شعلهور سازد. عبدالله گل و اردوغان درک کردند که واشنگتن به هيچ يک از
احزاب مخالف آمريکا اجازه روي کار آمدن نخواهد داد. پس احزاب اسلامگرا
سرکوب شده و حزب "فضيلت" و "رفاه" روي کار آمدند و آمريکا با عصاي تهديد،
گفتوگوهاي مشروط با اردوغان و عبدالله گل را براي رساندن آنان به حکومت
آغاز کرد، بدين ترتيب که:
1- واشنگتن متعهد ميشود يونان را عزل و
نفوذ آن در قبرس را به نفع ترکيه كاهش دهد؛ بدين ترتيب هم ترکيه سود ميبرد
و هم آمريکا شكافي را براي سقوط اتحاديه اروپا و يورو ايجاد ميکند.
2- ترکيه با تجزيه منطقه و همچنين بخشهايي از خاک خود موافقت ميکند.
3-
در قبال اين اقدام، بخشهايي از سوريه توسط ترکيه اشغال ميشود و ترکيه در
دولتهاي سنيمذهب مصر و سوريه پس از تقسيم آنها نفوذ کرده و در اين حالت
بخشهايي را که ترکيه براي تشکيل دولت کردستان و دولت علوي از دست داده،
جبران خواهد شد.
4- آمريکا ترکيه را به محور کليدي انتقال گاز جهاني تبديل کرده و رفاه اقتصادي آن را تأمين ميکند.
5-
آمريکا نقشي جهاني به اردوغان و گل ميدهد همانند نقشي که به امير قطر
داده زيرا نقشه اين بوده که ترکيه را به عنوان فاتح شام معرفي کند که در
بخشهاي آينده اين گزارش درباره آن به تفصيل بحث خواهد شد.
6- ترکيه با حل و فصل قضيه فلسطين موافقت ميکند.
7- ترکيه به صورت پنهاني آمريکا را در اشغال عراق و افغانستان و سپس سوريه کمک خواهد کرد.
8- ترکيه ورود آمريکا به آسياي ميانه را تسهيل نموده و مهمتر از آن اينکه به انتشار هرج و مرج در حوزه بالکان کمک خواهد کرد.
9-
ترکيه به نفت سوريه دسترسي مييابد و در مقابل اسرائيل بر گاز لبنان تسلط
خواهد يافت و گاز قبرص نيز تحت سيطره ترکيه قرار خواهد گرفت.
وقتي واشنگتن چهره واقعي خود را آشکار ميکندعبدالله
گل پس از تأسيس حزب عدالت و توسعه در ترکيه و خيانت به استاد خود
"نجمالدين اربکان" به رياست جمهوري رسيد همان گونه که امير قطر با خيانت
به پدر خود به حکومت رسيد و در همان سال هم بود که افغانستان اشغال شد و
مهمتر از آن پردهبرداري آمريکا از طرح نابوکو در سال 2002 ميلادي بود؛
هنگامي که آمريکا با روي کار آوردن حزب عدالت و توسعه و اعلان خط لوله
نابوکو و اشغال افغانستان، هدف اصلي خود را نمايان ساخت.
شيطنت آمريکا با تکيه بر نابوکوجز
واشنگتن کسي از وجود گاز در مديترانه آگاه نبود. آمريکا از مکانهاي انرژي
در جهان آگاه است و لذا آمريکا طرح خود را که روسيه آن را عملي
تجاوزکارانه ميدانست مطرح کرد. آمريکاييها اذعان کردند که خط لوله نابوکو
با هدف اتصال آسياي ميانه به اروپا بدون عبور از اراضي روسيه طراحي شده
است و البته واشنگتن شيطنت کرد و هدف اصلي طرح خود را آشکار نساخت و
ميخواست با روسيه که از وجود گاز در مديترانه آگاه نبود معامله پاياپاي
کند لذا اين ديدگاه را به روسيه القا کرد که سقف خواستههاي آمريکا اين است
که ميخواهد گاز آسياي ميانه را به اروپا متصل سازد و از اين طريق منافعي
را براي خود تأمين کند ولي چنانچه روسيه مخالف اين امر باشد و نخواهد که
آمريکا به آسياي ميانه نزديک شود بايد با آمريکا بر سر تقسيم منطقه توافق
کند و در اين صورت آذربايجان و ترکمنستان به روسيه واگذار ميشود و ايران،
عراق و سوريه براي عبور گاز مصر به آمريکا واگذار خواهد شد.
هنگامي
که آمريکا طرح خود را که تهديدي براي امنيت ملي روسيه محسوب ميشد مطرح
کرد، هدف آن القاي سقف خواستههاي آمريکا براي دسترسي به آسياي ميانه بود
که ميدانست مسکو آن را نخواهد پذيرفت و به حل وسط که همان تقسيم منطقه
باشد تن خواهد داد لذا آمريکا و مسکو طي مذاکراتي توافق نامهاي را به امضا
رساندند که ضمن آن، آمريکا، ترکمنستان و آذربايجان را به مسکو واگذار کرده
و در مقابل روسيه نيز از ايران ، سوريه و عراق به نفع آمريکا چشم بپوشد.
اين توافق، پس از اشغال افغانستان انجام شد يعني گفتوگوها با سياست عصا و
هويج آمريکايي اداره ميشد. بدين ترتيب آمريکا با اشغال افغانستان خود را
به مرزهاي چين نزديک ساخته و وصول انرژي به چين را تحت محاصره خود درآورد و
به روسيه چنين القاء کرد که در صدد گسترش نفوذ خود در آسياي ميانه است و
آمريکا به اميد موفقيت از طرح خود پرده برداشت و چنانچه در اين طرح موفق
ميشد ميتوانست شکافي را در روابط چين و روسيه ايجاد نمايد زيرا امضاي
توافق حسن همجواري در سال 2001 ميلادي، چين و روسيه را به هم نزديک ساخته
بود و اين خطري براي منافع آمريکا محسوب ميشد.
آمريکا همچنين
ميخواست با رو کردن ميدان گازي مديترانه نفوذ روسيه را در اروپا محدود
سازد و پس از اينکه همه فرصتها از دست رفت، براي تسلط بر آسياي ميانه خيز
بردارد و روسيه را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد.
قطعه موسيقي ژوزف وردي؛ رمز عملياتموسيقيدانان
ميدانند که "نابوکو" نام يک قطعه موسيقي است که "ژوزف وردي" ساخته شده و
محتواي آن درباره سرکوب يهوديان در عراق در دوره بختالنصر است و "اهانت
بابليان به يهود" نام دارد. تاريخ سياسي منطقه روزي اثبات خواهد کرد که طرح
نابوکو، مقدمه اشغال عراق بوده است. آمريکاييها هنگامي که ميخواهند نامي
را برگزينند بيهوده و بيدليل انتخاب نميکنند.
اکنون روشن ميشود
که اردوغان براي نابوکو ميجنگد و نه براي اسلام و حتي نوعثمانيزم.
نوعثمانيگري يعني تبديلکردن دشمن اصلي اسلام از صهيونيسم و اشغالگري، به
اقليتهاي اسلامي و مسيحي و تجزيه منطقه به نحوي که بخشهايي از خاک
چشمپوشي کرده و به جاي آن بخشهاي ديگري را بگيرد.
پيش از ترسيم
نقشه حقيقي نابوکو، بايد ديد آمريکا آن را چگونه طراحي کرده است. خبرگزاري
فرانسه طرح نابوکو را طبق نقشه زير منتشر کرده است. بهرغم اينکه يونان يکي
از کشورهاي مصرفکننده گاز است ولي ملاحظه ميشود که خط لوله نابوکو از
يونان عبور نميکند و يونان در آينده نقطه ضعف اروپا ميشود.
اين
تصوير نقشه خط لوله امريکايي نابوکو را نشان ميدهد که در ابتدا مطرح شده
بود. خطي به طول سه هزار و 300 کيلومتر که هدف آن، کاهش وابستگي اروپا به
روسيه بوده و گاز آسياي ميانه و خاورميانه را تا آغاز سال 2014 ميلادي به
اروپا ميرساند.
خط "کبود" پاتک روسيه به توطئه آمريکاآنچه
در ابتدا به روسيه عرضه شده بود مبني بر تقسيم جهان بين روسيه و آمريکا،
معامله منطقي و مقبولي مينمود و هنگام صحبت از تقسيم گاز در جهان روسيه
ميتوانست از ايران، عراق و مصر که اصلاً تحت نفوذ نبودند بينياز باشد و
چشمپوشي از سوريه نيز به دليل اينکه تهديدي براي اسرائيل محسوب ميشد به
مصلحت ابرقدرتها بود زيرا در اين طرح اسرائيل حد فاصل بين آسيا و آفريقا
قرار ميگرفت و مانعي براي اتحاد کشورهاي عربي و برپايي دولت عربي بزرگ
محسوب ميشد. در مقابل واشنتگن متعهد ميشد که از کشورهاي آسياي ميانه چشم
پوشي نمايد و اين براي روسيه قابل قبول و منطقي بود که بدون جنگ دنيا را
بين خود و آمريکا تقسيم کند. ولي روسيه بهزودي احساس کرد که فريب خورده و
خصوصاً اينکه روابط با سوريه دروازهاي براي ورود به خاورميانه بود و واضح
بود که روسيه از ميدان گازي شرق مديترانه اطلاع نداشت بنابراين روسيه با
رعايت جانب احتياط به طرح پروژههاي خود اقدام کرد تا صداقت آمريکا را محک
بزند لذا تصميم گرفت براي رساندن گاز به اروپا خط لوله "جنوبي" و خط لوله
"شمالي" را با عبور آن از ميان دريا ايجاد کند؛ يعني مسيري را براي خط لوله
انتخاب کرد که هيچ کشوري نتواند براي آن مانع ايجاد کند. روسيه با زيرکي
طرح خود را ارائه کرد. روسيه در اين طرح پيشنهاد کرد تا يکي از شاخههاي
فرعي خط لوله "جنوبي" را به يونان اختصاص دهد زيرا در طرح نابوکو خط لوله
اروپا از يونان عبور نميکرد و به دنبال آن خط لوله "کبود" را به عنوان
(تطميع – ضربه) براي ترکيه و بالا بردن سقف مطالبات خود از واشنگتن مطرح
کرد.
در اين نقشه، مسير خط لوله "شمالي" و خط لوله "جنوبي" روسيه
نشان داده ميشود که يونان را نيز شامل ميشود
در
اينجا بود که واشنگتن دريافت که روسيه فريب وي را نخورده و کشمکش از نوع
ديگر بين روسيه و آمريکا آغاز شد و خط نابوکو و خط لوله "جنوبي" به دشمنان
يکديگر تبديل شدند و کشمکشها بطور غير علني و با احتياط آشکار شد.
آغاز هجمه آمريکايي ـ اسرائيلي
در
سال 2005 ميلادي رفيق حريري ترور شد و هجوم عليه سوريه و لبنان آغاز شد.
با انقلاب نارنجي حکومت اوکراين در معرض سقوط قرار گرفت و بعد از آن بود که
همپيمانان آمريکا که وظيفهشان آغاز نمودن جنگ گاز بود به صحنه آمدند. جنگ
گاز بين روسيه و اوکراين به دليل قطع گاز اروپا به مدت دو هفته، آغاز شد.
فشار آمريکا بر بلاروس آغاز شده و حملات به لوکاشنکو بطور روزانه ادامه
يافت و کشورهاي اروپايي که شاهد ضربات آمريکا بودند به شيوهاي بحثانگيز
به فشارهاي آمريکا تن داده و تسليم شدند به نحوي که آمريکا پس از اشغال
عراق به تفاهمنامه بين خود و فرانسه سيطره پيدا کرد که آثار آن بعدها آشکار
شد.
باراک اوباما و همپيمان منطقهاي وي، رجب طيب اردوغان پس
از آن، پيمان نابوکو سندي شد که پنج کشور عبوردهنده خط لوله در ترکيه آن
را در سال 2009 ميلادي امضا کردند ولي پس از شکست آمريکا و اسرائيل در حمله
به لبنان آمريکا درک کرد که فرصت زيادي براي اجراي طرح خود ندارد و لذا
اسرائيل سعي کرد که با جنگ عليه غزه و اشغال آن، صلح تحميلي را بر فلسطين
اعمال نمايد به اميد آنکه بتواند حداقل پروژه استخراج گاز شرق مديترانه و
سواحل غزه را اجرايي سازد ولي اسرائيل باز هم شکست خورد و سپس اردوغان به
مصر مسافرت کرد و پيشنهاد خط لوله گاز عربي براي انتقال گاز مصر به اردن،
سپس به سوريه و در نهايت به ترکيه را مطرح کرد.
طبعاً اردوغان اين
کار را براي اطميناندادن به مصر انجام داد و وانمود کرد که روسيه
نميتواند خط لوله "کبود" را براي رساندن گاز به ترکيه، سوريه، اردن و
اسرائيل امتداد دهد. در حالي که خود روسيه از امتداد خط لوله "کبود" از
ترکيه به سوريه و اردن و اسرائيل را اعلان کرده بود. مصر متوجه شد که براي
پيوستن به اين خط لوله و فروش گاز خود در آفريقا بايد با روسيه مذاکره
کند.
طرح خيالي خط لوله عربي که از سوي اردوغان ارائه شد فريبي بود
که هدف از آن اين بود که مصر به فکر شراکت با روسيه نيفتد و نگراني از فروش
گاز خود نداشته باشد خصوصاً آنکه مصر براي اينکه بازار گاز اسرائيل را به
خود اختصاص دهد و مانع پيوستن اسرائيل به خط لوله "کبود" روسيه شود شروع
به فروش گاز خود با قيمت ترجيحي به اسرائيل کرد اما خط گاز عربي که از سوي
اردوغان مطرح شد همانند خط لوله "کبود" فريبي بيش نبود.
رسوايي حمله به لبنان و تأخير عمليات ياسمن آبي
حمله
به لبنان و تجاوز به اين کشور در سال 2006 ميلادي شکست سختي براي واشنگتن
بود که انتظار آن را نداشت و لذا آمريکا تصميم گرفت عمليات ياسمن آبي را از
سال 2007 تا سال 2011 ميلادي به تأخير بيندازد به نحوي که تجاوز اسرائيل
به لبنان نهتنها پيروزي بزرگ و تاريخي براي حزبالله بلکه مهمترين رخداد
سال 2006 ميلادي در جهان بود که موجب خنثيشدن فتنه واشنگتن براي به
آتشکشيدن سوريه محسوب ميشد.
در
اين زمان جهان جنگ بين شيعه و سني را که شبکههاي الجزيره و العربيه به
راه انداخته و آمريکا ميلياردها دلار براي آن صرف کرده بود فراموش کردند و
مهمتر از آن سوريه فرصت يافت آمريکا را در عراق، شکست و قواعد بازي را به
نفع خود تغيير دهد و قطر نيز شروع کرد به قطببندي لبنانيها و از آنجا که
قرار بود بازي در آينده نزديک تغيير کند تصميم بر آن بود که سوريه متهم به
قتل حريري شده و سپس لبنان اشغال شود و پس از نابودي حزبالله، به سوريه
حمله شود. فتنهانگيزي با عصاي دادگاه بينالمللي آغاز وليکن با شکست
آمريکا در لبنان، طرح عوض شد و تا سال 2011 ميلادي به تأخير افتاد زيرا
براي اين طرح لازم بود ابتدا حزبالله متهم شده و سپس سوريه نابود شود. به
همين دليل واشنگتن اعلام آتشبس کرد و بهار روابط "قطر – سوريه" و "ترکيه –
سوريه" آغاز شد و شبکه الجزيره از حمله عليه سوريه دست کشيد و مقدمات براي
جنگ بعدي آغاز شد.
تأخير عمليات ياسمن آبي
طبق
طرح ياسمن آبي قرار بود سوريه تا پايان سال 2006 و ابتداي سال 2007 نابود
شود. ولي شکست اسرائيل در جنگ و آغاز آثار بحران اقتصادي طرح حمله به سوريه
را به تاخير انداخت . با از دست رفتن فرصت و ورود روسيه به آفريقا مواجهه
روسيه و آمريکا وسيعتر شد و واشنگتن تصميم گرفت تاکتيک عمليات ياسمن آبي
را ضمن طرح " بهار عربي" تغيير دهد.
پس از سال 2007 ميلادي و به
درخواست دستگاه اطلاعاتي آمريکا، قطر در سال 2008 ميلادي آغاز به استخدام
تونسيها نمود و بهرغم همه اختلافات با مصر، اختلافات حل شد و درهاي قطر
به روي مصريها باز شد و قطر توانست تعداد زيادي از مصريها را به استخدام
خود درآورد و در اينجا بايد يادآوري کنيم که در سال 2004 و 2005 ميلادي،
قطر ارائه رواديد به سوريها را تسهيل کرد از آنجا که دستگاه اطلاعاتي
آمريکا در قطر توانست آنها را به خدمت خود درآورده و مأموريتهايي را به
آنها محول کند.
در سال 2006 ميلادي پس از سقوط روياي اشغال لبنان
باب تسهيلات رواديد براي لبنانيها نيز گشوده شد و اين دلالت دارد بر اينکه
قطر در حقيقت مرکز دستگاه اطلاعاتي آمريکا در منطقه است.
واکنش روسيه
هنگامي
که روسيه شکستهاي آمريکا مشاهده کرد، حضور را در منطقه گسترش داد. و
اعلام کرد که بر کل معاملات تجاري گاز در جهان سيطره خواهد يافت و گاز کل
جهان را به واسطه خط لوله شمالي و جنوبي تامين خواهد کرد . پوتين اظهار
داشت در ميدانهاي گازي امريکاي لاتين سرمايه گذاري خواهد کرد تابه خود
واشنگتن گاز صادر کند. و همچنين در افريقا براي رساندن گاز افريقا به اروپا
سرمايه گذاري خواهد نمود و از سويي خط لوله کبود را از ترکيه به سوريه و
اردن و اسرائيل مطرح ساخت و اين ثابت مي کند که روسيه از وجود گاز در
مديترانه بي خبر بوده و يا مي دانست و مي خواست ترکيه را اغوا نموده و
همچون فريب طرح خط لوله گاز عربي ترکيه را فريب دهد. وجود اين خط لوله
خيالي آمريکا را مجبور ساخت تا از وجود گاز در مديترانه پرده بردارد زيرا
خط لوله کبود موجب شد تا مصر با نگراني از آينده وارد مذاکرات با روسيه
شود و در اينجا بود که واشنگتن تصميم گرفت تا با طرح ياسمن آبي در پوشش
بهار عربي به کشورهاي منطقه حملهور شود.
اين نقشه خط لوله انتقال گاز آفريقا به اروپا را نشان ميدهد