به گزارش خبرگزاری فارس، سجاد انوشیروانی، وزنهبردار فوق سنگین تیم ملی وزنهبرداری متولد 22 اردیبهشت 1364 دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزش پس از کسب عنوان نایب قهرمانی المپیک 2012 لندن، به خبرگزاری فارس آمد تا با وی از هر دری سخن بگوییم؛ از زمانی که رسماً وارد وزنهبرداری شد تا روزهای سخت و ملالانگیز مصدومیت که او را تا آستانه خداحافظی از وزنهبرداری پیش برد و تا امروز که با انبوهی از افتخارات، به عنوان یکی از مفاخر ورزش کشور قلمداد میشود.
متن گفت و گوی فارس با سجاد انوشیروانی به شرح زیر است:
فارس: از چه زمان رشته وزنهبرداری را آغاز کردی؟
از ابتدای سال 1379 به این رشته ورزشی رو آوردم و بعد از یک سال تداوم در وزنهبرداری، 20 فروردین سال 1380 مچ دستم شکست و باعث شد تا 4 ماه از تمرینات دور شوم. پس از سپری کردن دوران مصدومیت، کارم را برای حضور در رقابتهای قهرمانی کشور آغاز کردم و توانستم در این مسابقات که همان سال به میزبانی رشت برگزار شد، عنوان چهارمی دسته 94 کیلوگرم را کسب کنم. در ادامه تمریناتم را زیر نظر ایوب بهتاج ادامه دادم تا در صورت توانایی به دنیای حرفهای وزنهبرداری وارد شوم. با توکل به خدا و تلاش شبانهروزی من، هم تیمیها و مربیانم با یک تیم قدرتمند در رقابتهای وزنهبرداری قهرمانی بزرگسالان که به میزبانی قزوین برگزار شد شرکت کرده و توانستیم ضمن کسب مدالهای رنگارنگ، رکوردهای شخصی خود را نیز ارتقا دهیم. در همین رقابتها برای اولینبار در دوضرب وزنه 200 کیلویی را که در آغاز کار برایم مانند یک رویا بود را مهار کرده و عنوان نایب قهرمانی ایران را از آن خود کردم. همین الان هم یکی از بهترین خاطرات ورزشیام حضور در همین مسابقات است که توانستم به این موفقیت برسم.
فارس: کسب همین عنوان کافی بود تا به تیم ملی وزنه برداری جوانان دعوت شوی؟
بله، دعوت به تیم ملی باعث شد تا درس و تحصیل را رها کرده و به اردوی تیم ملی بروم. آن زمان در رشته شیلات در قائمشهر درس میخواندم. خوب به یاد دارم که با 160 کیلو در یکضرب و 195 کیلو در دوضرب وارد تیم ملی شدم. در آن زمان رشید شریفی 180 در یکضرب و 215 کیلو را در دوضرب مهار میکرد، ضمن اینکه علی مرادی به عنوان رئیس فدراسیون حضور داشت و بنده چون اولین حضورم در اردوی تیم ملی را سپری میکردم، استرس زیادی داشتم.
فارس: زمانی که به تیم ملی دعوت شدی، چه کسی هدایت تیم ملی وزنه برداری ایران را برعهده داشت؟
نیکول استویچکوف به عنوان سرمربی و قاسمی به عنوان مربی در تیم ملی حضور داشتند و این اردو برای اعزام تیم ملی به رقابتهای جوانان آسیا که به میزبانی تایلند برگزار میشد، برپا شد.در روزهای نخست با حریفم در اردو فاصله بسیاری داشتم و رقابت با وی، کار را برایم سخت کرده بود، اما خداحافظی از دنیای دانشجویی و 3 ماه تمرین پرفشار در اردو، باعث شد روز به روز سیر صعودی پیدا کرده و در آخرین رکوردگیری برای اعزام توانستم 182،5 در یکضرب و 215 کیلو را در حالی مهار کنم که رشید شریفی 180 در یکضرب و210 کیلو را در دوضرب بالای سر برده و به عنوان نفر دوم انتخاب شد. با این حال شرایط اعزام به مسابقات آسیایی 2003 تایلند، اتفاقات تلخی را برای من و اطرافیانم در آن زمان رقم زد. از آنجایی که قاسمی، مربی تیم ملی طرفدار رشید شریفی بود، درست یک هفته مانده به اعزام به من اعلام کرد که چون پایان خدمت ندارم، باید کارهای مربوط به خروجیام را خودم انجام دهم. نکته قابل توجه اینکه گذرنامه هم نداشتم و هیچکس در این مورد حرفی به من نزده بود. در همان مدت تمرینات را رها کرده و در دو برهه با سفر به قائمشهر مدارک تحصیلی و نظام وظیفه را از دانشگاهم دریافت کردم. این موارد، زمان زیادی از من گرفت و کار به جایی رسید که از اعزام با تیم ملی به تایلند باز ماندم. من تا روز اعزام گذرنامه هم نداشتم و این در حالی بود که بعدها فهمیدم اصلاً به حضور من در تیم اصلی امیدی نداشته و همین موضوع عاملی شده بود تا دنبال کارهایم نروند، اما من به خودم امید داشتم و اگر آن برخوردها با من نمیشد، مطمئناً با کسب عنوان قهرمانی آسیا، سرنوشتم در ابعاد دیگر زندگی تغییر میکرد و امتیازات مثبتی را برایم به همراه داشت.
فارس: در نهایت به این رقابتها اعزام شدی؟
خودم شخصاً به این رقابتها رفتم آن هم در شرایطی که تقریباً دیگر برایم محرز شده بود که دیگر نمیتوانم در این رقابتها شرکت کنم، اما با پیگیری بهتاج و قانع شدن کمیته ملی المپیک برای گرفتن گذرنامهام، قرار شد بلیت را تهیه و خودم راهی تایلند شوم. پس از دریافت گذرنامه، فقط یک روز فرصت داشتم تا روادید و بلیت تهیه کنم. بر همین اساس دو برابر پول روادید را به اضافه مبلغی زیرمیزی به سفارت تایلند پرداخت کردم و در حالی راهی کمیته ملی المپیک شدم که آنها به من اعلام کردند که چون یک روز به پایان رقابتها مانده، دیگر نمیتوانند برایم بلیت تهیه کنند. یک هفتهای از تمرینات به دور بودم، با این حال خودم به صورت شخصی و بسیار دشوار بلیت تهیه کرده و راهی تایلند شدم. اینکه در طول راه چه دشواریهایی بر من گذشت، بماند. در نهایت 6 ساعت مانده به آغاز رقابت، به محل برگزاری مسابقات رسیدم و بدون توجه به سختیهایی که طی مدت یک هفته بر من گذشته بود، با تمرکز و روحیه بالا در مسابقات شرکت کردم. البته با توجه به رکوردگیری که انجام شد، توقع داشتند تا من به مدال طلای جوانان آسیا دست پیدا کنم اما باز هم سرنوشت عوض شد و به خاطر کارهایی که انجام داده بودند، از رسیدن به مدال طلا بازماندم. با این حال تلاشم این بود که حداقل به کمترین مدال رسیده تا زحماتم این چنین به نتیجه برسد. در نهایت یک نقره و دو برنز کسب کردم و رشید شریفی هم با رکوردهای پایینتر نسبت به رکوردهای خودش، به 2 مدال مدال نقره رسید.
فارس: پس از بازگشت به ایران، مسیر زندگیات هم دستخوش تغییراتی شد.
هفت - هشت ماه تمرین مستمر باعث شد تا به عنوان پدیده ایران در فوق سنگین مطرح شوم. پس از رضازاده اولین سنگین وزنی بودم که وزنه 200 کیلو را در تمرینات مهار کردم، اما قسمت این بود که در آن زمان با اینکه بهترین دوران زندگیام را در سنین جوانی سپری میکردم، پشت سر حسین رضازاده قرار گرفته و زیاد نتوانم در این وزن مانور بدهم. در آن زمان هم مانند حالا خیلی به من توجه نشد و در دسته فوق سنگین به عنوان یک مهره سوخته به خانه بازگشتم.
فارس: همان زمان ایوانف به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شد.
در همین زمان دوباره به اردوی تیم ملی دعوت شدم و چندین ماه با ایوانف تمرین کردم. پس از 7 ماه وی در اردوی بلغارستان به من گفت که اگر وزنت را تا 155 کیلو افزایش دهی، به یکی از بهترین وزنهبرداران جهان تبدیل خواهی شد، اما پس از بازگشت به تهران پشت پایم از سر تاندون چسبیده به استخوان، پاره شد و شرایط بسیار بدی برایم به وجود آورد تا جایی که مجبور شدم 3 سال وزنهبرداری را کنار بگذارم. آن زمان این مصدومیت به طور قطعی قابل درمان نبود اما دکتر شکوری، متخصص توانبخشی در تبریز با آمپولی که در اتاق عمل با هزار مصیبت به ناحیه آسیب دیده تزریق کرد، باعث شد تا تاندون پایم به حالت اولیه بازگردد. پس از بازگشت به اردبیل، بدنسازی کرده و روز به روز وضعیتم بهتر شد.
فارس: از چه سالی دوباره به روی تخته بازگشتی؟
از سال 86 فرصت پیدا کردم تا دوباره به دنیای وزنه برداری بازگردم. شاید تا آن روز این رشته ورزشی برایم به پایان رسیده بود و دیگر به فکر کار و کاسبی بودم و در زمینه تحصیلی نیز روزهای پایانی کارشناسی را سپری میکردم. در این بین به فکر کار بودم و قصد داشتم تا وزنهبرداری را برای همیشه کنار بگذارم. بر حسب اتفاق به مغازه بهرام جوادی، یکی از مربیان ارزنده وزنهبرداری اردبیل که در این چند سال اخیر یکی از بهترین مشوقهایم بوده و بیشترین زحمت را برایم کشیده است، رفتم تا عکس بگیرم (وی عکاس حرفهای هم هست). وی آخرین وضعیتم را جویا شد و زمانی که متوجه شد دیگر وزنهبرداری برایم به پایان رسیده و آسیب دیدگیهای مداوم باعث شده تا دیگر روحیه نداشته باشم، پس از دو ساعت اصرار بر من پیروز شد و عاملی شد تا دوباره به دنیای وزنهبرداری برگردم.
فارس: کاملاً درمان شده بودی؟
بله مداوا شده بودم و دیگر دردی نداشتم اما همچنان محدودیتهای حرکتی داشتم که رفته رفته با قویتر شدن پاهایم، آن هم رفع شد. از فردای آن روز کار را دوباره آغاز و هدفگذاریام حضور در قهرمانی کشور بزرگسالان، انتخابی تیم ملی سال 88 بود که توانستم در این رقابتها و پس از یک سال تمرین مداوم به مدال طلا برسم. در این رقابت، در مجموع 13 کیلوگرم نسبت به بهداد سلیمی بیشتر وزنه زدم تا به عنوان نفر اول به اردوی تیم ملی دعوت شوم.
فارس: همزمان با آغاز کار رضازاده به عنوان سرپرست فدراسیون وزنهبرداری؟
همین طور است. اردوها در این زمان تشکیل شد و به شخصه با تمام توان و یک هدف بزرگ (2 مسابقه جهانی، یک آسیایی و یک المپیک) کارم را در اردو آغاز کردم. اولین هدفم این بود مدال طلای قهرمانی بزرگسالان جهان در سال 2010 در آنتالیا را کسب کنم. حدود دو ماه و نیم از تمرینات گذشته بود که کوروش باقری به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد و در حضور وی در اردو، در یکضرب 207 کیلو در یکضرب و 345 کیلو را در دوضرب را مهار کردم و به نظرم در آن دوران، روزهای اوج و پیشرفت را سپری میکردم و به چیزی جز مدال طلای جهان فکر نمیکردم. شب و روز در فکر این بودم که پس از ناکامیهایی که داشتم، اولین دشت ورزشیام پس از بازگشت، یک مدال با ارزش و خوشرنگ باشد.
فارس: و یک بدشانسی بزرگ دیگر؟
انگار قسمت و سرنوشت جور دیگر نوشته شده بود و اتفاق تلخ دیگری برایم رخ داد. در حرکت دوضرب، داخل زانویم با آن حالت چسبندگی که داشت، ترکید و به گونه ای پس از این مصدومیت، فلج شدم و در آن زمان نمیتوانستم پایم را به هیچ حالتی قرار دهم. پس از این مصدومیت با مراجعه به دکتر رازی، زانویم را زیر نظر وی جراحی کردم.
فارس: با این حال قبل از مسابقات آنتالیا دوباره به اردوی تیم ملی بازگشتی.
خودم فکر میکردم دیگر از اردو خط خواهم خورد، اما محبتهای کوروش باقری را در زمان مصدومیت، هیچگاه فراموش نمیکنم. باقری به من گفت که به وی اعلام کردهاند که تو را خط بزنم، اما من به تو اطمینان دارم و کارت را دیدهام. میدانم که پس از جراحی و سپری کردن دوران نقاهت، دوباره باز میگردی و یکی از مهرههای خوب تیم ملی خواهی شد و به من اعتماد بزرگی کرد. حدود یک ماه و نیم در اردوی تیم ملی خوردم و خوابیدم و اصلاً به سالن تمرین نمیرفتم. پس از 2 ماه استراحت و 45 روز مانده به مسابقات قهرمانی جهان 2010، تمریناتم را آغاز کردم. به من گفتند که در مسابقات شرکت نکنم اما بدنم به قدری آماده بود که باعث شد تا در فاصله باقی مانده، تمرینات فشردهای را انجام دهم. زانویم به طور کامل خوب شده بود و دیگر دردی نداشتم، اما این در حالی بود که من تمرین میکردم و زانویم دوباره از داخل در حال از بین رفتن است. روز آخر اردوی مشکینشهر که رکوردگیری انتخابی مسابقات جهانی برگزار شد، 200 کیلو را در یکضرب و 236 کیلو را در دوضرب مهار کردم و برای حضور در تیم ملی انتخاب شدم. پس از این اردو اگر زانویم ورم نمیکرد و تمریناتم را همچنان ادامه میدادم، مطمئن باشید که میتوانستم یکی از مدالآوران مسابقات جهانی 2010 لقب بگیرم، اما سرنوشت به گونه دیگری برایم نوشته شده بود.در نهایت در این رقابتها به عنوان پنجمی رسیدم. با همه این تفاسیر همیشه شاکر خداوند هستم. شاید خیلی از رفقا و همدستههایم با کوچکترین حادثه از دور خارج شده و از وزنهبرداری کنار رفتند اما با اینکه حوادث مختلف چندین مرتبه مانع از پیشرفت من شده است، اما من جلوی آنها کم نیاوردم و توانستم در سنی که خیلی از وزنهبرداران این رشته را کنار میگذارند، من اوج بگیرم.
فارس: زمانی کوروش باقری به تو اطمینان کرد که ترافیک سنگینی در فوق سنگین وجود داشت.
ترافیک بود اما یکسری از آنها به خاطر ندانم کاریهایشان نابود شدند. مواد نیروزا امروز در ایران به راحتی قابل دسترس هستند و میتوانم در عرض نیم ساعت، هر مادهای را تهیه و تا 2 ماه مانده به رقابتها از آنها استفاده کنم بدون اینکه کسی خبردار شود، اما این کار من خیانت به تیم ملی مملکتم محسوب میشود. این برای من ارزشی ندارد و کاملا بی ارزش است. سجاد انوشیروانی وزنهای برایش با ارزش است که تمام دنیا بدانند برای مهار آن در اردوی تیم ملی زیر نظر کوروش باقری فقط ویتامین مصرف کرد و کسی نمیتواند مدعی باشد که برای وی هورمونی استفاده شده است. همانطور که سایر وزنهبرداران تیم ملی نیز همین گونه به موفقت رسیدند.
فارس: در این مدت همواره یکی از افتخارات فدراسیون وزنهبرداری، پاک بودن ملیپوشان و دور بودن آنها از دوپینگ است.
درست است. من افتخار میکنم که در دسته فوق سنگین با زور بدن خودم این وزنهها را زدم. سلیمی و سایر ملیپوشان هم همینطور. این زور بدن خودمان و با تلاشی است که تمام اعضای فدراسیون انجام میدهند، البته همراه با نظم و برنامهریزی که کوروش باقری در این مدت در اردوهای تیم ملی به وجود آورده است.
فارس: پس از مسابقات آنتالیا، همچنان کار را به عنوان یک ملیپوش وزنهبرداری ادامه دادی.
پس از بازگشت در حالی که 45 روز به بازیهای آسیایی باقی مانده بود، کوروش باقری به ملیپوشان 5 روز استراحت داد. اما من در اردو باقی ماندم و به تمریناتم ادامه دادم. باقری از من سؤال کرد که چرا همچنان در اردو هستی که به وی گفتم تا مدال نگیرم دیگر نمیتوانم به اردبیل برگردم، چراکه به پدر و مادرم قول داده بودم تا مدال کسب کنم. با ماندن من در اردو، باقری هم در تهران ماند و طی 5 روز به تنهایی با من تمرین کرد. او عقیده داشت که چون من مصمم هستم و در بازیهای آسیایی گوانگجو مدال میگیرم. در نهایت هم همین طور شد. درست است که با یک کیلو اختلاف در آسیا دوم شدم، اما با شرایطی که زانویم داشت، کار بزرگی انجام دادم.
فارس: پس از نایب قهرمانی در آسیا برای حضور در قهرمانی جهان 2011 پاریس دورخیز کردی.
بله همین طور است. مدال نقره گوانگجو، پله پرتاب من بود برای ادامه راه در وزنهبرداری. تمام وزنهبرداران پس از بازی های آسیایی تمرین خود را رها کرده بودند اما من تنها 3 روز استراحت کرده و از روز سوم بعد از بازیهای آسیایی تمریناتم را آغاز کردم با هدف کسب سهمیه المپیک و مدال در مسابقات جهانی 2011 پاریس.
فارس: اما حریفان سرسختی برای رسیدن به ترکیب اصلی تیم ملی برای حضور در پاریس داشتی.
3 حریف گردن کلفت و قدرتمند داشتم. از جمع عاشوریزاده، سلیمی و مولایی به همراه من، 2 نفر عازم پاریس میشدند که در طول اردوها عاشوریزاده و مولایی کنار رفتند و در نهایت من و بهداد برای حضور در تیم ملی انتخاب شدیم.
فارس: قبل از حضور در پاریس یک بار دیگر مصدوم شدی.
شاید شانس من بود که 10 روز مانده به آغاز رقابتهای جهانی پاریس باز هم زانویم ورم کرد که مجبور شدم دوباره چند تزریق را انجام دهم. بر همین اساس آن طور که دلم میخواست در مسابقات جهانی نتوانستم به خصوص در یکضرب وزنه بزنم، اما کسب مدال نقره این رقابتها و سهمیه کامل المپیک، شیرینترین لحظات زندگیام را رقم زد، چراکه پیشرفت خود را در سنی میدیدم که خیلی از وزنهبرداران این رشته را کنار میگذاشتند.
فارس: هدفگذاری آخرت هم حضور موفق در المپیک بود.
پس از مسابقات جهانی 2011 پاریس به خاطر زانویم مجبور بودم 3 ماه مطلق استراحت کنم. در این مدت فقط بالا تنه کار میکردم اما اساس وزنهبرداری روی پایین تنه استوار است و کار اصلی توسط این قسمت از بدن انجام میشود و من نمیتوانستم پایین تنه کار کنم. پس از 3 ماه به اردوی تیم ملی دعوت شدم. باقری به من گفت که تو نایب قهرمان جهان هستی و چرا با این وضع به اردو بازگشتی. به باقری شرایطم را توضیح دادم که وی در پاسخ به من گفت بهادر مولایی خیلی آماده است و اگر در رکوردگیری یک ماه بعد تو را بگیرد، تکلیف چیست؟ واقعا بهادر خیلی آماده بود اما من با توکل به خدا تمریناتم را در همین مدت به صورت منظم اما بدون فشار زیاد آغاز کردم. پس از اردوی آبادان در رکوردگیری که انجام شد، در مجموع 18 کیلوگرم از بهادر مولایی پیش افتادم و وی کنار رفت و در فوق سنگین فقط من و بهداد باقی ماندیم. برای اعزام به المپیک لندن در مجموع 8 نفر در اردو بودیم تا از این تعداد، 6 نفر برای حضور در لندن انتخاب شوند. در این زمان همه بچهها شرایط خوبی داشتند و بیشتر آنها در نقطه اوج قرار داشتند به جز من.
فارس: قبل از المپیک به مسابقات قهرمانی آسیا 2012 کرهجنوبی اعزام و عنوان قهرمانی را به دست آوردید.
تیم کامل با 8 نفر راهی کرهجنوبی شد و تیم ملی وزنهبرداری برای قهرمانی به مدال نقره من نیاز داشت. هدفم هم از ابتدا کسب مدال از این رقابتها بود اما شرایط زانویم خیلی بد شده بود و سائیدگی به قدری زیاد بود که من را کاملا از بین برده بود. در این شرایط دیگر به المپیک فکر نمیکردم و فقط به فکر این بودم که در قهرمانی آسیا آبروی خودم را حفظ کنم. با این که خیلیها فکر میکردند به وزنه برداری کرهای میبازم اما پس از بهداد، نایب قهرمان شدم و تیم ملی هم قهرمان وزنه برداری آسیا شد.
فارس: با این حال روزهای سختی را تا رسیدن به المپیک 2012 لندن سپر کردی.
هیچ موقع یادم نمیرود که پس از قهرمانی آسیا، حسین رضازاده به من گفت که اینگونه با این وضعیت زانو نمیتوانی در المپیک به مدال بگیری که در پاسخ به رئیس فدراسیون گفتم 3 ماه و نیم تا المپیک باقی مانده است. میخواهم تزریق لازم را به زانویم انجام دهم، اگر این تزریق جواب بدهد، سجاد انوشیروانی، یکی از بهترینهای 6 نفر اعزامی به المپیک خواهد بود که در پاسخ به من گفت که به این موضوع شکی ندارد اما به شرطی که زانویم جواب بدهد.
فارس: و تو برای حضور در المپیک بر این مصدومیت غلبه کردی؟
دکتر رازی یک آمپول مفصل ساز به زانویم تزریق کرد. به دکتر رازی اعتماد زیادی داشتم و حسن وی این بود که همیشه خوب تشخیص میداد و خوب معالجه میکرد. واقعا هم همین طور شد و این آمپول باعث شد تا 80 درصد به آمادگی لازم بازگشته و در آستانه المپیک، روز به روز بهتر شوم. تا به حال در عمرم تا این اندازه آماده نبودم، چون هم جسمی و هم روحی و روانی در اختیار تمرینات بودم و فقط به موفقیت در المپیک فکر میکردم.
فارس: به نظر می رسد سختترین روزهای ورزشیات را در اردوی بجنورد و یک ماه مانده به المپیک 2012 لندن سپری کردی.
به واقع همین طور است و نه تنها من بلکه همه بچهها زیر نظر کوروش باقری سختترین تمرینات را انجام میدادند. باقری با تمام توان فشار میآورد و حرفی که میزد این بود که از افت بدنتان نگران نباشید چراکه در المپیک بهترین خواهید شد. وی با این حرفها به ما روحیه میداد و خود ما هم پس از پایان هفته دوم اردوی بجنورد و کم شدن فشار تمرینات، به سرازیری افتاده و شرایط بدنیمان روز به روز بهتر شد. خود من در رکوردگیری که انجام شد در 4 حرکت 450 کیلوگرم را در مجموع به ثبت رساندم و از حرکات آخر یکضرب و دوضربم انصراف دادم و در نهایت در تیم اعزامی به المپیک قرار گرفتم. در آن زمان من و کیانوش رستمی بهترینهای رکوردگیری بودیم.
فارس: پس از بازگشت به تهران و در اردوی پایانی، این بار کار برای موفقیت بزرگ در المپیک آغاز شد.
خیلی دوست داشتم در لندن وزنههایی را بزنم که همیشه در اذهان باقی میماند. مثلا 210 کیلوگرم در یکضرب و 250 کیلو در دوضرب برای من خیلی خوب بود و فکر میکردم اگر موفق به مهار این وزنههای با ارزش شوم، اسم من برای همیشه در تاریخ المپیک ثبت خواهد شد. در همین مدت، شرایط بدنی بهداد سلیمی خیلی جالب نبود، اما من بیتوجه به این موضوع، دوست داشتم بهداد مثل همیشه قوی باشد و باز هم رکوردداری جهان را یدک بکشد. به او روحیه میدادم و در صحبتهایم به بهداد توصیه میکردم که او رکورددار جهان است و باید به وضعیت گذشته بازگردد. به وی میگفتم که نگران پایین آمدن رکوردهایش نباشد.
فارس: به المپیک 2012 برسیم. در لندن چه اتفاقاتی افتاد؟
المپیک شاید برای خیلی از ورزشکاران نگرانی و استرس به همراه داشت، اما من با این موضوع کنار آمده بودم که سرنوشت ورزشیام در این است که اگر بخواهد اسمم در ورزش ثبت شود، باید نتیجه زحماتم را روی تخته وزنهبرداری در لندن بگیرم.
فارس: استرس نداشتی؟
برعکس بیشتر ملیپوشان به هیچ وجه نگرانی و استرس نداشتم. انگار که در قهرمانی کشوری وزنه میزدم. چارچوب کاری من تخته، میله هالتر و وزنه است و به چیزی جز چارچوب کاریام فکر نمیکردم. به این موضوع هم کاری نداشتم که اینجا المپیک است و تمام مردم توجهشان به لندن است. سعی میکردم از تمام توانم استفاده کرده و بهترین وزنهها را بزنم.
فارس: شنیده میشود با وزنههای انتخابی کادرفنی موافق نبودی؟
با وزنههایی که کار را آغاز کردم موافق نبودم اما این صلاحدید کادرفنی بود.
فارس: چرا این اتفاق افتاد؟ یعنی دستهایی در کار بود که بهداد قهرمان المپیک شود؟
خیر؛ اصلاً این مباحث مطرح نیست و به نظرم این تفکرات اشتباه است. هر وزنهبرداری در فوق سنگین المپیک مستحق بود به طلا و نقره رسید. در این خصوص باید یک توضیحاتی را ارائه کنم. قرارم با باقری شروع حرکت 201 در یکضرب و 241 کیلو در دوضرب بود. این موضوع را با توجه به اوجی که در تمرینات گرفته بودم و آمادگی که داشتم چندین بار به من دیکته کرده بود و به من گفته روی این وزنهها تمرکز کنم و من واقعا تمام ذهنیتام برای آغاز روی همین وزنهها بود، اما اینکه چرا کار با یک وزنه دیگر آغاز شد شاید دلیلش این بود که باقری نمیخواست من به وزنهبردار روس ببازم و اصلا فکر نمیکرد که بهداد شرایطی پیدا کند که من و وزنهبردار روس بتوانیم به وی نزدیک شویم. بر همین اساس کادرفنی من را با وزنهبردار روس به رقابت انداخت که به نظرم بهترین کار هم همین بود. بنابراین با وزنههای کمتری کار برای من آغاز شد، این موضوع یک مقدار برایم سخت بود اما نخواستم از لحاظ روانی خودم را به هم بریزم و پیش خودم گفتم که المپیک، جایی نیست که بخواهم سر یک یا دو کیلو دعوا کنم بلکه اینجا، جایی است که باید حرف گوش کرده و مدال بگیرم. به همین دلیل از آن حال و هوا بیرون آمده و سعی کردم هر وزنهای که برایم انتخاب میکنند را بالای سر ببرم. در نهایت هم 4 حرکت از 6 حرکتم را مهار کردم. باید تأکید کنم که اگر در روز مسابقه در المپیک وزنههایم پشت سر هم نمیافتاد و یک مقدار هم بین وزنههایم فرصت استراحت بود، شاید در یکضرب به وزنههای بالای 208 و 210 کیلو هم میرسیدم.
فارس: درنهایت در یکضرب کار را با 204 کیلو به پایان رساندی.
وزنه با ارزشی برایم بود چراکه در هیچ مسابقهای، وزنه بالای 200 کیلو را مهار نکرده بودم و توانستم در المپیک به این مهم برسم.
فارس: از حرکات دوضرب و شرایطی که پیش آمد بگو؟
در دوضرب هم در حالی کار با 237 آغاز کردم که وزنه زیر 240 کیلو برای انتخاب اول به هیچ وجه باب میل من نبود و هدفم این بود که در 3 حرکت دوضرب، وزنههای 240، 245 و 250 کیلو را مهار کنم اما اینگونه شد که پس از مهار وزنه 237 کیلویی، وزنه 245 و پس از آن 251 برایم انتخاب شد و این یعنی 14 کیلو اختلاف بین وزنه اول و سوم که برای یک وزنهبردار که 5 کیلو پایینتر از رکورد ورودیاش کار را آغاز میکند، سخت است. در دوضرب در تمرینات هم بیشتر از 250 کیلو را نزده بودم و ماکسیمم توانم، زدن این وزنه تا یک کیلو بیشتر هم بود که در نهایت و در حرکت سوم دوضرب، وقت کم آوردم و نتوانستم تمرکز لازم را داشته باشم و آخر سر هم این وزنه را از دست دادم. البته قسمت این بود و نعمتی بود که خداوند به من اعطا کرد و این موفقیت را مدیونش هستم که نزدیک مرز 28 سالگی رکوردهایی را زدم که تا به حال نزده بودم. راستی شما میدانید چرا به وزنهبردار روس غلبه کرده و مدال نقره گرفتم؟
فارس: چرا؟
چون من را جو نگرفته بود و نترسیده بودم و کاملا با حواس جمع کارم را انجام میدادم اما وزنهبردار روس از همان اول که شرایط ما را میدید، استرس و ترس داشت.
فارس: از دست کوروش باقری ناراحت نیستی؟
به هیچ وجه، باقری کارش را به نحو احسن انجام داد و در مجموع کاری که برای ما صلاح بود را انجام داد. مطمئن باشید که دل باقری در این موارد واقعا پاک است و به هیچ وجه بین وزنهبردارانش فرقی قائل نمیشود. این موضوع در تمرینات و مسابقات مختلف بارها به همه ما ثابت شده است.
فارس: چندین بار اوج گرفتی که بدشانسی آورده و مصدوم شدی در نهایت هم زمانی اوج گرفتی که بهداد سلیمی ظهور کرد و به نظر میرسد که قرار گرفتن زیر سایه بهداد، بزرگترین بدشانسیات باشد.
خیر این موضوع را قبول ندارم. زمانی که در جوانی در دوران اوج قرار گرفتم، اگر زانویم با مشکل مواجه نمیشد و مصدومیت باعث نمیشد تا از میادین دور باشم، با توجه به جسارت، اعتقاد و پشتکاری که از خودم سراغ داشتم، شاید سه چهار طلای اخیر را به هیچکس نمیدادم. به این نکته معتقدم که نباید زحمت بیخود کشید و اگر تلاشی میشود، باید نتیجه آن را گرفت. عذابی که در این چند وقت پس از عمل جراحی زانویم کشیدم کار هر وزنهبرداری نیست. شبهای زیادی را از درد گریه میکردم اما به امید فرداهای بهتر همیشه تحمل کردم و با دردها و مصدومیتها ساختم.
فارس: با این حال همیشه زیر سایه بهداد بودی. این موضوع تو را اذیت نمیکند؟
اعتقادی ندارم که زیر سایه بهداد بودهام. من توانم همین اندازه بوده و کاری که انجام دادم نیز کاری بزرگ و ارزنده بوده است، ضمن اینکه بهداد سلیمی وزنههایی را زد که از توان هر فوق سنگینی به دور است و شرایطی که من داشتم و دارم به هیچ وجه قابل قیاس با بهداد نیست. بهداد سن و سال، شرایط بدنی و وزن خوبی دارد و سیستمش برای فوق سنگین وزنهبرداری ایدهآل است. با این حال بارها با خود بهداد هم سر این موضوع بحث کردهام که اگر مصدومیتها گریبانم را نمی گرفت شاید امروز من رکورددار جهان بود.
فارس: پروسه کسب مدال طلا توسط سلیمی و نقره توسط انوشیروانی تا چه زمان ادامه دارد؟
فعلا ادامه دارد و هدف گذاری تا بازیهای آسیایی است. بعد از ان هم باید برنامهریزی کرد، اما حداقلش این است که اگر خدای ناکرده بهداد دچار اتفاق ناخوشایندی شود، پرچم ایران باز از روی سکوی اول پایین نخواهد آمد.
فارس: المپیک بعدی چطور؟
بسته به شرایط دارد. اگر زانویم واقعا درمان شود و دیگر درد نداشته باشم، توانایی رسیدن به المپیک بعدی در 31 سالگی را هم دارم.
فارس: الگویت در وزنهبرداری چه کسی بود؟
حسین رضازاده. شما بروید وزن فوق سنگین را از المپیک سیدنی به بعد تحلیل کنید. فقط رضازاده توانست مجموع 460 کیلو را مهار کند و سایرین زیر 450 کیلو وزنه زدند. رضازاده اسطوره بود و کاری کرد که کار هرکسی نبود. مسابقه رضازاده در جهانی آتن (قبل از المپیک 2000 سیدنی) را دیدم و جذب این رشته ورزشی شدم و با این هدف وارد وزنهبرداری شدم که یک روز خودم قهرمان شوم. به این افتخار می کنم که روزی آرزوی این را داشتم که یک روز سکوی جهان و المپیک قرار بگیرم و امروز این آرزو برآورده شده است. مهم نیست که رنگ مدالم چه رنگ است. مهم این است که مدال جهانی و المپیک گرفتهام و رو به جلو رفتهام.
فارس: به وزنهبرداری در المپیک چه نمرهای میدهی؟
در المپیک نمره 20 میدهم، البته کشتی فرنگی نسبت با نتیجهای که گرفت بهترین بود اما وزنهبرداری هم فکر میکنم عالی کار کرد.
فارس: شاهین نصیری نیا در مصاحبهای با فارس گفته بود که باید مدال المپیک را خرید؟
زمان ما که این طور نیست. نمیدانم منظورش چیست و چطور و توسط چه شخصی باید مدال خریداری شود. این حرف را اولین بار است میشنوم و نمیدانم روی چه حسابی این حرف زده شده است؟ مگر بازار است که برویم مدال بخریم؟ هرکس بیشتر وزنه زد، مدال را میگیرد. تمام 6 نفر وزنه بردار ایران بخت مدال بودند و هرکس بهتر کار کرد به حق واقعی خود رسید. ما حتی در وزن 85 کیلو هم وزنه برداران خوبی داشتیم اما عملکردشان تعریفی نداشت و عملکردی که باید از خود نشان میدادند را نداشتند. کیانوش رستمی خودش را به گرفتن حداقل مدال قانع کرد و آن رستمی که از وی هر روز در تمرین سراغ داشتیم نبود و اصلا نجنگید. ورزشکاری در المپیک موفق است که با تمام توان بجنگد و کم نگذارد تا بعدهها غبطهاش را بخورد.
فارس: کمی از زندگی شخصت ات بگو.
هنوز با همسر آیندهام عقد هستم و به انشالله به زودی جشن عروسیام را میگیرم. اما باید بگویم که افرادی مانند برادران بهتاج، بهرام جوادی، طاهر مهدیزاده و سایر دوستان و مربیان همیشه در کنارم بودهاند. این عزیزان هیچگاه نکات منفی و غیر اخلاقی را به من آموزش ندادهاند. این دوستان به خصوص برادران بهتاج جدای از اینکه مربی فنیام بودند، مربی اخلاقم هم بودهاند. در زندگی سالم من جدای راهنمایی مثبت پدر و مادرم، راهنمایی این عزیران نیز نقش داشته است. به نظرم کسی که سر سفره پدر و مادرش نشسته باشد و نان حلال خورده باشد امکان ندارد راه را کج برود. اگر یک روزی هم از کسی نارو خورد و کج رفت، سریع متوجه شده و به راست بر میگردد.
فارس: اگر سعید علیحسینی امروز بود و محروم نبود، چه وضعیتی داشت؟
در این رشته ثانیهها را هم نمیتوان پیشبینی کرد. شاید اگر سعید بود و من هم مصدوم نبودم، با هم رقابت میکردیم. روزهایی که علیحسینی در وزنهبرداری بود شرایط دوپینگ و آزمایش دوپینگ تا این اندازه سخت نبود و وزنه زدن در دسته فوق سنگین راحتتر از الان بود. البته سعید رفیق من است اما به نظرم به خاطر اشتباههای فردی خودش و پدرش به مرز نابودی رسید.
فارس: از وی خبر داری؟
خبر دارم و هر از گاهی او را میبینم. خداراشکر که بچه سالمی است و به دنبال درس و تحصیل است و شاگرد اول کلاسش است.
فارس: معتقدی که سعید دوپینگ کرده بود؟
این حرف را نمیزنم اما دوپینگ سعید مثبت درآمد. مطمئن باشید آزمایش دوپینگی که وادا بگیرد، اشتباه نمیشود. خود من در المپیک و یک روز قبل از رقابت فوق سنگین هم آزمایش خون دادم و هم آزمایش ادرار. کار هر وزنهبردار و ورزشکاری نیست که در المپیک آزمایش خون بدهد. این کار خیلی سخت است، اما من و تیمی که آنجا بود با صراحت این کار را انجام دادیم. مأموران وادا از اینکه به راحتی تست خون میدادم، تعجبزده بودند که در پاسخ به آنها گفتم هیچ مشکلی نیست و کارتان را انجام دهید. زمانی که این آزمایش ارسال شد، دیگر چه کسی میتواند کاری کند که نتیجه آزمایش تغییر کند؟ آیا این مأموران، قابل نفوذ هستند؟ آن هم وقتی در کار خود سخت گیری زیادی میکنند. پس کسی نمیتواند در کار آنها دخالت کند. در مجموع معتقدم حتی رئیس جمهور یک کشور هم نمیتواند در وادا دخالت کند.
فارس: برای آینده چه برنامهای داری؟
فعلا با دستور دکتر رازی قرار است یک MRI کلی از تمام جهات از زانویم بگیرم. هفته آینده آن را به دکتر نشان میدهم تا یک معاینه کلی از زانویم انجام شود تا درمان اساسیام زانویم از مهرماه آغاز شود. آن طور که وی در المپیک و چند روز پیش هم معاینه کرد و شرایط درمانی که برای من در نظر گرفته است، به من اعلام کرد که اگر میخواهم خوب شوم و به میادین برگردم، 10 تا 12 ماه طول درمان دارم. قرار است هفته آینده نتیجه اصلی را گرفته و پس از تصمیمگیری وضعیتم مشخص خواهد شد.
فارس: پس با این وضعیت جهانی 2013 لهستان را از دست میدهی؟
دکترها روی مصدومیتها حساس هستند و تایم بیشتری را در نظر میگیرند اما سعی میکنم زودتر کار را آغاز کنم.
فارس: پس کار را همچنان ادامه میدهی؟
تازه روی غلطک افتادهام. شما جای من بودی ادامه نمیدادی؟ اگر زانویم جواب دهد، حالا حالاها در وزنهبرداری جا برای ادامه کار دارد، اما اگر یک روزی به من بگویند که با ادامه این روند زانویت را از دست میدهی و نیاز به تعویض مفصل داری، آن زمان سلامتی مهمتر از وزنهبرداری است و به راحتی از این رشته خداحافظی میکنم.
فارس: عدم رسیدگی مسئولان قبل و بعد از المپیک هم داستانی بود که همچنان ادامه دارد.
خود من به شخصه برای المپیک چند سال زحمت کشیدم؟ در این فاصله 4 سال المپیک تا المپیک که به دفعات مدال جهانی، آسیایی و در نهایت هم مدال المپیک را گرفتهام؛ تمام درآمدم از این ورزش 100 میلیون نشده است. پس از کسب المپیک هم مجموع جوایزی که تا به حال گرفتهام، 300 میلیون نمیشود. به دستمزد میلیاردی فوتبالیستها هیچ اعتراضی ندارم و نمیگویم حقشان نیست، اما اگر آنها زحمت میکشند و حقشان است؛ آیا عدالت در ورزش باید اینگونه باشد که کسی مثل من یا بهداد سلیمی در 4 سال با این همه افتخار و مدال نتوانند از ورزش 300 میلیون درآمد کسب کنند، اما یک فوتبالیست در لیگ برتر ایران در 4 سال 4 میلیارد پول دریافت کند؟ آیا این شرایط مساوی است؟ من حق ندارم در تهران یک واحد 100 متری داشته باشم که در اردوها خانوادهام در کنارم باشند؟ این حق من نیست؟ مسئولان حاضرند 100 میلیارد برای فوتبال خرج کرده تا فقط راهی المپیک شود و همان دور اول از رقابتها حذف شود اما یک ورزشکار انفرادی در 4 سال همه تلاش خود را میکند و بدون ادعا و کمترین هزینه برای دولت، مدال المپیک هم میگیرد اما توجهات در حد میلیون هم برای وی نیست. این دردی است که امروز تمام ورزشکاران دارند. نمیخواستم وارد این مباحث شوم و به خاطر سوالی که کردید مجبورم بگویم که مسئولانی که دست اندرکار ورزش هستند در شأن یک ورزشکار با وی رفتار نمیکنند.
فارس: سیامند رحمان هم افتخارات فوق سنگین المپیکیها را تکمیل و در وزنهبردار پارالمپیک به مدال طلا رسید.
سیامند رحمان کاری کرد که تا به حال اتفاق نیافتاده بود و در وزنه برداری جانبازان و معلولین وزنهای را زد که هیچکس تا به حال موفق به مهار آن نشده بود و افتخار بزرگی را برای کشور به دست آورد. این عزیزان برای کشور سنگ تمام گذاشتند. این قهرمانان و جوانان سمبل موفقیتها و افتخارات ایران اسلامی هستند که با شرایط سخت توانستند پلههای ترقی را در شرایط جانبازی و معلولی حفظ کنند.
فارس: حرف پایانی؟
در پایان از حسین رضازاده، کوروش باقری در رأس فدراسیون و کادرفنی و هیوا فتحی، بهمن زرینگل، مالک جعفرزاده، برادران بهتاج، بهرام جوادی و تمام کسانی که برایم زحمت کشیدند، تشکر میکنم و از مسئولان ورزش کشور و اردبیل درخواست میکنم که در شأن نقره المپیک با من برخورد کنند.
گفت و گو از محمدرضا حاجی عبدالرزاق