به گزارش 598 به نقل از خبرنگار اقتصادی باشگاه خبری فارس «توانا»، در این آشفته بازار ارز و افزایش پی در پی قیمت و افت روز به روز ارزش ریال در برابر دلار، به نظر میرسد، تیم اقتصادی دولت در انفعال کامل قرار دارد و خوب شد طرح بورس مطرح تا مستمسکی باشد تا اینگونه وانمود کنند که طرحی برای کنترل و مدیریت بازار ارز در دست داریم.
از دی ماه سال گذشته تاکنون نرخ ارز افزایش داشته است. مصاحبههای متعدد و وعدههای فراوان برای کنترل بازار ارز مطرح کردند اما هیچکدام از این وعدهها تاکنون به نتیجه نرسیده است.
در ابتدای امر یکی از دلایل افزایش قیمت ارز را حرکت نقدینگی به این بازار عنوان میکردند و راهکار آن را افزایش نرخ سود سپرده. اما نرخ سود هم افزایش یافت و به قول مسئولان بانک مرکزی میزان ماندگاری سپردهها در سیستم بانکی از 19.1 ماه به 30.1 ماه رسید _ که البته هماکنون به 29.1 ماه رسیده است_ ولی در این بین نرخ ارز به غیر مقطع کوتاهی، کاهش نیافت. حرکت افزایش قیمت دلار بعد از مدتی دوباره شروع شد. حتی افزایش قیمت ارز مرجع به 1226 تومان هم مانع از افزایش قیمت آن نشد.
از آن زمان تا یک ماه پیش مسئولان بانک مرکزی و وزارت اقتصاد هیچ برنامهای برای مدیریت بازار مطرح نکردند و به نوعی در سردرگمی بودند. تا اینکه حدود یکی دو ماه پیش پیشنهاد راهاندازی بورس ارز و از طرف دیگر افزایش قیمت ارز مرجع مطرح شد.
بعد از مطرح شدن افزایش قیمت ارز مرجع، قیمت آن در بازار افزایش یافت و از 1800 تا 1900 تومان به بیش از 2100 تومان رسید. بعد از این اتفاق، اجرای این طرح منتفی شد. تنها دستاورد این طرح افزایش قیمت ارز به 2100 تومان بود. افزایش نرخ ارز مرجع که به صورت قطعی توسط رئیس کل بانک مرکزی مطرح شده بود و در رسانهها بازتاب داشت، به نام این نهاد پولی ثبت شد. چند روز بعد بهمنی اعلام کرد که این طرح وزارت صنعت، معدن و تجارت بوده و ما بعد از بیان ادله کارشناسی، اجرای این طرح را منتفی کردیم.
وقتی این طرح منتفی شد، تنها گزینه مورد توجه، بورس ارز بود. از همان ابتدا، دیدگاههای مختلفی راجع به ساماندهی ارز در قالب بورس، مطرح شد. اغلب کارشناسان اقتصادی با بورس ارز مخالف بوده و هستند. در مقابل کارشناسان، مسئولان وزارت اقتصاد از جمله وزیر اقتصاد و وزارت صنعت، معدن و تجارت نکاتی را در باب خصائل مثبت بورس عنوان کردند.
زمان همین طور میگذشت و قیمت ارز در حال افزایش. اما صدایی از دو وزارتخانه مربوطه و بانک مرکزی بلند نشد. البته مسئولان برای اینکه سوالی در این باره از آنها پرسیده نشود، از روشهای مختلفی استفاده کرده و میکنند. یک نمونه نیامدن وزیر اقتصاد به همایش به اصطلاح بانکداری اسلامی، سریع رفتن بهمنی از میان خبرنگاران و حضور کوتاه در بین آنها. صحبت نکردن از ارز در همان همایش و ارائه آمار و ارقام. غیبت در جلسه شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی، برگزار نشدن جلسات سخنگوی اقتصادی دولت که جناب وزیر اقتصاد آن را به عهده دارد و عدم پاسخ به پیگیریهای خبرنگاران از جمله این ترفندها برای عدم پاسخگویی است.
یک نمونه دیگر این عدم پاسخگوییها واکنش معاون ارزی بانک مرکزی به پیگیریهای خبرنگار فارس بود. وی که هیچگاه با رسانهای مصاحبه نمیکند، پس از مدتها حضور در جایگاه معاونت ارزی بانک مرکزی به صورت اتفاقی به تماس خبرنگار فارس پاسخ داد. البته به نظر میرسد، نمیدانست که چه کسی با وی تماس گرفته است؛ در غیر این صورت ابدا به آن تماس پاسخ نمیداد.
همچنین برای تنویر افکار عمومی و ارائه راهکاری برای کنترل این التهابات، خبرگزاری فارس، از وزارت اقتصاد هم پیگیریهای لازم را انجام داد اما هیچ یک از مسئولان مربوطه حاضر به پاسخگویی به این سوال که دولت چه برنامهای برای کنترل بازار ارز دارند، نشدند.
در این بین، خبرهای رسیده حاکی از آن است که علیرغم کاهش گروههای کالایی برای پرداخت ارز از 10 گروه به 5 گروه، به غیر از گروه اول و دوم که شامل دارو و کالاهای اساسی است، به سه گروه دیگر ارز پرداخت نمیشود.
رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم از عدم پرداخت ارز دولتی در سه هفته گذشته خبر داد و گفت: متأسفانه دولت بزرگترین اشتباه تاریخی را انجام داده که برای پاسخ به تقاضاهای بازار ارز تزریق نمیکند و از سه هفته پیش عرضه دلار توسط بانک مرکزی متوقف شده است.
در این بین مسئولان بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و وزارت صنعت، معدن و تجارت تنها و تنها میگویند باید بورس ارز راهاندازی شود و هیچ راهکار دیگری برای کنترل قیمت دلار ندارند. در حال حاضر میتوان گفت که خلاء، بن بست یا فقدان تدبیر در تیم اقتصادی دولت به وجود آمده است و این سه نهاد در انفعال شدید قرار گرفتهاند.
این بیتدبیریها این شائبه را به وجود میآورد که ناکارآمدی سیاستها و مسئولان بیشتر از تحریم بر بروز این اتفاقات تاثیرگذار بوده است زیرا اگر به روند افزایش قیمت ارز و نوع اقدامات مسئولان اقتصادی توجه کنیم، میبینیم که آنها تنها نظارهگر هستند و شاید در خلوت خود انگشت حسرت به دهان بگزند.
البته امیدواریم کار به جایی نرسد که آقایان مسئول، باز هم افزایش قیمت را به گردن رسانهها بیندازند. مانند همان اتفاقی که در ماجرای افزایش قیمت سکه افتاد. بهتر است ناکارآمدی سیاستها را بپذیرند و فکری برای پایان دادن به رشد پی در پی قیمت ارز کنند.
در صورتی که طرحی یا اقدام مناسبی اندیشیده شد، به جای اینکه ژست حق به جانب در برابر رسانهها بگیرند و از مصاحبه کردن امتناع کنند، بهتر است اقدامات خود را با مردم در میان بگذارند تا التهابات فروکش کند؛ تا نشانه مثبتی باشد برای کاهش قیمتها در آینده نزدیک. و چه کانالی بهتر از رسانهها که همواره به دنبال اصلاح امور هستند، برای این کار وجود دارد.