سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598، سخن گفتن در شأن معصومين (عليهم السلام) و مقامات آنها از جمله مقام امام صادق (عليه السلام)، كاري است كه در شأن خداي متعال و اوليا و بندگان مخلص اوست. اوليايي كه زيارت جامعه كبيره نازلهاي از شئون آنهاست؛ در فرازهاي پاياني اين زيارت ما در دو جا از ساحت معصوم، از اينكه نتوانستيم آنچه در شأن آنهاست را بگوييم، عذرخواهي ميكنيم. «مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَائ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِم»2 اين كلام ما نيست! بزرگتر از ما هم وقتي امير المؤمنين (عليه السلام) را زيارت ميكند همين زيارت را میخواند و بعد هم اعتذار دارد.
اگر شخصيتي كه انسان ميخواهد دربارهاش بحث كند خليفه الله به معناي تام كلمه و صاحب ولايت كليه الهيه است، صحبت كردن بسيار مشكل ميشود، همه كلمات بزرگان را در باب سيد الشهدا و تحليل حادثه عاشورا شنيدهاند، عرفا، حكما و آنهايي كه با مسائل اجتماعي دنياي اسلام آشنا بودند حرف زدهاند ولي با كامل الزيارات قابل مقايسه نيست؛ در كامل الزيارات هست كه «أشهد أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّئُ الْعَرْشِ وَ بَكَی لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْع وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُن»3 فضاي اين سخن با فضاي تحليل ديگران قابل مقايسه نيست. يا در عيون اخبار الرضا (عليه السلام) حديثي هست كه خداي متعال در آخرين مراتب سلوك و براي كمال حضرت ابراهيم، بعد از مقام خُلّت و بعد از اينكه فرزند خود را براي قرباني برده بود، روضه سيد الشهدا (عليه السلام) را ميخوانند و يا موسي كليم (عليه السلام) در ملاقات كوتاه با خضر (عليه السلام)، يكي از مسائلي كه در ميان ميگذارند واقعه عاشوراست. اين به خاطر عظمت شخصيتي است كه وارد اين ميدان شده است، وقتي سيدالشهدا به ميدان ميآيد همه كائنات با او به ميدان ميآيند، جبرائيل و ميكائيل پشت سر ايشان صف ميكشند. با اين وضعيت، ما چقدر ميتوانيم ملكوت حادثه و فوق ملكوت حادثه را، مشاهده كنيم؟
ـ تنزل معصومين (عليهم السلام) از عوالم بالا و محوريت در تحولات تاريخی بشر
راوی از امام حسين (عليه السلام) سؤال كرد كه شما قبل از خلقت آدم كجا بوديد؟ فرمود: «كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ لِلْمَلَائِكَةِ التَّسْبِيحَ وَ التَّهْلِيلَ وَ التَّحْمِيدَ»؛4 يعنی آنها در اجسام نوري بودند. اين مرتبه نازله خلقت آنهاست و بعد از خلقت اصل نورانيتشان است؛ «أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ»5 که تنزل پيدا كرده است: «خَلَقَكُمْ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ».6
حضرت فرمود: مقامي كه جبرائيل و ميكائيل در آستان آن شاگردي كردهاند اين مقام است. آنجايي كه جناب جبرائيل و ميكائيل از امام صادق (عليه السلام) شئون توحيد را تعليم گرفتند، همين مقام است كه در اجسام نوري و اشباح نور حول عرش الرحمن تنزل پيدا كردهاند، بنابراين وقتي پيامبر عظيمالشأن در قوس صعودشان در معراج به آن مقام ميرسند جبرئيل عرض ميكند: «إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ الرَّبِّ لَسَبْعِينَ حِجَاباً مِنْ نَارٍ أَوْ نُورٍ لَوْ رَأَيْتُ أَدْنَاهَا لَاحْتَرَقْت».7
اين وجودهای مقدس از مقام فوق العرش به عالم دنيا تنزل پيدا كردهاند، سه مرتبه از اين تنزل در زيارت جامعه آمده است: «اَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» و «خَلَقَكُمْ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»،8 اينجا دست ما با آن وجودهای مقدس نميرسيد بلكه دست جبرئيل هم نميرسيد: «حَتَّی مَنَّ عَلَيْنَا فَجَعَلَكُمُ اللَّهُ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»، كه آن بيوت، از جسم اين عالم تا حرمشان تا مشاهدشان، تا منزلشان، تا مؤمنين همه بيوت نور ائمهاند.