به گزارش فارس، سایت خبری «آلترنت» در مقالهای به قلم «نوآم چامسکی» سعی کرده از بعد دیگری به مسائل حال حاضر جهان نگاه کند. به اعتقاد این صاحبنظر سیاسی، تلاشهای غرب برای جنگطلب جلوه دادن ایران، بیفایده بوده و کشورهای عربی خاورمیانه، اسرائیل و آمریکا را به عنوان بزرگترین خطرهایی میشناسند که منطقهشان را تهدید میکنند.
* رسانههای غربی بخش عمدهای از تبلیغات خود را به تلاش برای به راه انداختن جنگ علیه ایران اختصاص دادهاند
این که سر خود را از زیر برف بیرون بیاوریم و به جای جهان رسانهای، جهان واقعی را ببینیم، بسیار دشوار است اما تلاش در این زمینه نیز بیفایده نیست. بگذارید چند مثال بزنیم. طبلهای جنگ علیه ایران امروز بلندتر از هر زمان دیگری به صدا درآمدهاند؛ تصور کنید وضعیت عکس این بود.
* صهیونیستها با مخالفت با پاکسازی خاورمیانه از سلاح هستهای، همچنان به سمت انزوای بیشتر پیش میروند
ایران با پیوستن به ابرقدرتهای جهان، جنگی آرام اما کشنده و مخرب را علیه اسرائیل به راه انداخته است. رهبران این کشور اعلام کردهاند که مذاکرات هیچ نتیجه واضحی ندارند. صهیونیستها حاضر نمیشوند پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کنند و به بازرسان آژانس اجازه بررسی تأسیساتش را بدهند؛ در حالی که ایران این اقدامات را انجام داده است. اسرائیل همچنان در مقابل تقاضای اکثریت کشورهای جهان، مبنی بر پاکسازی منطقه از سلاحهای هستهای ایستاده است. در این میان، ایران هم از حمایت دوست ابرقدرتش بهره میبرد.
* رسانههای غربی با متهم کردن ایران به برنامهریزی برای حمله به اسرائیل، جنگهایی را که اسرائیل آغاز کرده نادیده میگیرند
ایران میتواند از نیروی هوایی قدرتمند خود و زیردریاییهایی استفاده کند که از آلمان گرفته و قابلیت مسلح شدن به موشکهای هستهای را دارند؛ این زیردریاییها در نزدیکی سواحل فلسطین اشغالی مستقر هستند. صرف نظر از این که حمله نظامی ایران چه زمانی اتفاق بیفتد، این کشور برای حمایت، اگر نگوییم آغاز حمله، روی دوست ابرقدرتش حساب باز کرده است. «لئون پانتا» وزیر دفاع آمریکا میگوید اگرچه ما با این حمله موافق نیستیم اما جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور مستقل میتواند برای تحقق اهدافش هر کاری انجام دهد.
* حتی اگر اقرار کرده و به جای ایران، اسرائیل را جنگطلب معرفی کنیم، باز هم به ایران ظلم کردهایم
بیایید اینگونه تصور کنیم که جای حملهکننده و دفاعکننده در سناریوی بالا عوض شود؛ مگر نه این که واقعیتی که دارد اتفاق میافتد همین است؟ البته مقایسه هیچگاه دقیق نیست و این بار هم با جابهجا کردن مهرهها در سناریوی بالا، به نتیجهای غیر عادلانه میرسیم اما غیر عادلانه به ضرر ایران.
* نباید علاوه بر شهرکسازی غیر قانونی، جنایتهای اسرائیل را در لبنان و فلسطین از یاد برد
اسرائیل هم مانند حامیاش آمریکا، هر گاه بخواهد به خشونت متوسل میشود. رژیم صهیونیستی با نقض صریح قوانین بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت، همچنان به شهرکسازی در اراضی اشغالی ادامه میدهد. بارها حملات وحشیانهای را علیه لبنان و مردم محاصره شده در غزه انجام داده و دهها هزار نفر را بدون هیچ دلیلی قتلعام کرده است.
اسرائیل سی سال پیش یکی از رآکتورهای هستهای عراق را از بین برد و اخیراً به همین علت مورد تشویق قرار گرفته است، با وجود آن که شواهد بسیاری حتی از آژانسهای اطلاعاتی آمریکایی نشان میدهند که اقدام اسرائیل موجب توقف برنامه سلاحهای هستهای صدام حسین نشده، بلکه باعث شد شروع به ساخت سلاح هستهای کند.
* آمریکا با آن که ایران را به خشونت متهم میکند، از بین کشورهای خاورمیانه، افراطیترینها را به عنوان متحدان خود انتخاب کرده است
ایران هم دست به خشونت زده است اما این خشونت در طول چند صد سال پیش و زمانی اتفاق افتاد که رژیم شاه با حمایت آمریکا چندین جزیره در خلیج فارس را اشغال کرد. این کشور در دوران سلطنت شاه با حمایت گسترده مقامات واشنگتن، توسعه برنامه هستهایش را در دستور کار قرار داد. عربستان سعودی، مهمترین متحد واشنگتن، تندروترین و سختگیرترین حکومت در منطقه است و بودجههای هنگفتی را صرف گسترش وهابیت افراطی خود در کشورهای دیگر میکند. کشورهای سلطنتی خلیج نیز که از متحدان مهم آمریکا هستند، هرگونه جنبش مردمی برای پیوستن به بهار عربی را به شدت سرکوب کردهاند.
* دفاع غیرمتعهدها از حق مسلم ایران در غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز
اعضای جنبش عدم تعهد(دولتهای اکثریت جمعیت جهان) چندی پیش در تهران دور هم جمع شدند. این گروه، مشتاقانه از حق جمهوری اسلامی در غنیسازی اورانیوم دفاع کرد و برخی اعضای آن مثل هند، با بیمیلی و به طور ناقص به تحریمهای شدید آمریکا علیه ایران پایبند هستند.
* اعضای جنبش عدم تعهد با وجود اطلاع از تبلیغات غرب، باز هم در اجلاس تهران حضوری چشمگیر داشتند
هیئتهای اعزامی به جنبش غیرمتعهدها، بدون شک از تهدیدی که در تبلیغات غرب مطرح میشود آگاه هستند؛ تهدیدی که ژنرال «لی باتلر» رئیس سابق فرماندهی استراتژیک آمریکا درباره آن میگوید: «بینهایت خطرناک است که در مرکز خشونتها که به آن خاورمیانه میگوییم» کشوری به سلاح هستهای دست پیدا کند زیرا آنگاه، «سایر کشورها نیز به این موضوع تشویق میشوند.»
* کشورهای عربی و حتی اروپایی ترسی از ایران ندارند بلکه رژیم صهیونیستی و آمریکا را تهدیدی علیه امنیت اعراب میدانند
منظور «باتلر» در واقع ایران نیست بلکه اسرائیل است که به اعتقاد کشورهای عربی و اروپایی بزرگترین تهدید علیه صلح اعراب به حساب میآید؛ آمریکا در این لیست جای دوم را دارد و ایران، اگرچه مورد علاقه کشورهای عربی نیست اما کسی هم از این کشور نمیترسد. بسیاری از نظرسنجیها نشان میدهد به اعتقاد مردم منطقه، به نفع همه است که ایران قدرت را در خاورمیانه به سوی تعادل ببرد.
* تهدید اصلی ایران علیه صلح بینالملل، این است که جمهوری اسلامی توانسته با موفقیت در مقابل غرب ایستادگی کند
پس چرا غرب، ایران را بزرگترین تهدید برای صلح جهانی تلقی میکند؟ مقامات نظامی و اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل، دلیل اصلی این مطلب را به خوبی میدانند؛ ایران میتواند از توسل آمریکا و اسرائیل به زور جلوگیری کند. به علاوه، ایران باید به خاطر «مخالفت موفقیتآمیز» با غرب، تنبیه شود؛ اتهامی که واشنگتن نیم قرن پیش آن را به کوبا نیز نسبت داد و با وجود محکومیتهای بینالمللی، هنوز هم دست از حمله به این کشور برنداشته است.
* پروندههای دیگر نیز امروز به سود غرب تحلیل میشوند؛ اگر ویکیلیکس اسناد محرمانه روسیه را برملا میکرد، «آسانژ» نشان شجاعت دریافت مینمود
خوب است دیگر مسائل مهم جهان را نیز از دیدگاه دیگری بررسی کنیم. تصور کنید در شرایطی برابر، «جولیان آسانژ» (مؤسس سایت ویکیلیکس) به جای آمریکا، اسناد محرمانه روسیه را فاش میکرد؛ اسنادی که شامل اطلاعات مهمی بودند که مسکو تلاش داشت آنها را از افکار عمومی مخفی کند. سوئد هرگز در پیگیری تنها نگرانیاش تأمل نمیکرد و در لندن با «آسانژ» مصاحبه مینمود. این کشور اعلام میکرد که اگر «آسانژ» طبق توافقی که انجام شده بود، به سوئد برگردد وی را به روسیه تحویل نخواهد داد. در این فرضیه، رسیدگی عادلانه به پرونده آسانژ در روسیه تقریباً غیر ممکن بود.
در این صورت، سوئد به خاطر موضعگیری اصولیاش تحسین میشد؛ از «آسانژ» به علت خدمتی که به عموم مردم کرده بود، تقدیر میشد؛ البته اینها باز هم موجب نمیشد اتهامات علیه او را، مثل همه پروندههای این چنینی، جدی نگیرند.
* آمریکا در انتخابات ریاستجمهوریاش باید بین دموکراسی و نظام سرمایهداری کنونی، یکی را انتخاب کند
مهمترین خبر حال حاضر در آمریکا، انتخابات ریاستجمهوری است. دیدگاه درست را نسبت به این موضوع «لوئیس براندیس» دادستان عالی آمریکا ارائه داده است: «در این کشور یا میتوانیم دموکراسی داشته باشیم و یا ثروت را در دست چند نفر متمرکز کنیم اما نمیتوانیم هر دو را با هم داشته باشیم.»
* آمریکا در بین 31 کشور عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، جایگاه بیست و هفتم را در عدالت اجتماعی دارد
در راستای همین اظهارات، اخبار انتخابات باید بر تأثیر پول بر سیاست تمرکز کند؛ «مارتین گیلنز» اخیراً این موضوع را در مقالهای موسوم به «ثروت و نفوذ: نابرابری اقتصادی و قدرت سیاسی در آمریکا» مفصلاً شرح داده است. وی به این نتیجه رسیده که اکثریت مردم آمریکا وقتی نظراتشان با نظرات ثروتمندان مخالف باشد «از جهت دادن به سیاستهای دولت عاجزند» و از طرف دیگر، ثروتمندان به محض این که موضوعی برایشان مهم باشد، میتوانند به آن برسند. بنابراین عجیب نیست که آمریکا برغم شرایط کمنظیری که دارد، از لحاظ عدالت اجتماعی در بین 31 عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در جایگاه بیست و هفتم قرار داده شده است. همچنین تعجبی ندارد که برخورد عاقلانه با مسائل، چنان تحتالشعاع کمپینهای انتخاباتی قرار میگیرد که وضعیت کشور به یک فیلم کمدی شباهت پیدا میکند.
* «پائول رایان» شریک سیاسی «میت رامنی»، برنامههای اقتصادی خود را از کاراکتر خیالی یک کتاب رمان گرفته است
به عنوان مثال بنا به گزارش «پائول کروگمن»، «پائول رایان» متفکر بزرگ حزب جمهوریخواه اعلام میکند که نظریاتش درباره نظام اقتصادی کشور را از یک کاراکتر خیالی در رمان «اطلس شانه تکان داد» گرفته است؛ کاراکتری که میخواهد سکههای طلا را جایگزین ارز کاغذی کند.
* اگر اوضاع به همین ترتیب پیش برود، آمریکا به سنت مبادله پایاپای برخواهد گشت
فقط مانده از یک نویسنده برجسته مثل «جاناتان سویفت» هم الهام بگیریم. وی در رمان «سفرهای گالیور» از دانشمندان سرزمین «لاگادو» صحبت میکند که همه داراییهایشان را در بستههایی روی کول خود حمل میکنند و به این ترتیب میتوانند از این اموال برای مبادله پایاپای استفاده کنند و دیگر نیازی به سکههای طلا نیز ندارند. به این شکل، اقتصاد و دموکراسی هر دو شکوفا میشوند و مهمتر از همه، نابرابری به شدت کاهش پیدا خواهد کرد: چه هدیه شایستهای برای روح قاضی «براندیس»!