کد خبر: ۷۷۷۱۵
زمان انتشار: ۱۲:۲۵     ۱۶ شهريور ۱۳۹۱
حسين فركي نامي آشنا در فوتبال ما ست. او كه بين سال‌هاي 1998 تا 2006 به مدت هشت سال مربي تيم ملي فوتبال ايران بوده در اين مدت به افتخارات بي‌سابقه‌اي از جمله قهرماني دو دوره بازي‌هاي آسيايي (بانكوك و بوسان)، سومي جام ملت‌هاي آسيا و حضور در جام‌جهاني دست يافته است.

افتخاراتي كه در دوران بازي خود در تيم ملي هم به آنها دست پيدا كرده بود. به اين ترتيب فركي تنها ايراني محسوب مي‌شود كه هم در جام‌جهاني بازي و هم مربيگري كرده است.

او كه تنها تا 24 سالگي براي تيم ملي بازي كرده و سپس به عنوان دومين لژيونر بعد از انقلاب، راهي باشگاه‌هاي اماراتي و قطري شده به عنوان يك مهاجم ششدانگ و گلزن، كارنامه شاخص و بازي‌هايي به يادماندني براي تيم ملي به جا گذاشته است.

فركي در چند بازي از رقابت‌هاي راهيابي به المپيك آتن، سرمربيگري تيم ملي المپيك (اميد) ايران را هم به عهده داشت كه با وجود كسب نتايج درخشان، به خاطر نتايج ضعيف تيم با سرمربي پيشين آن تيم، از راهيابي به المپيك 2004 بازماند تا يك‌بار ديگر روياي حضور در المپيك براي او محو شد، چرا كه سال 1980 نيز ايران در رقابت‌هاي مقدماتي المپيك با گل‌هاي پرشمار او به عنوان تيم اول آسيا جواز المپيك را كسب كرد، ولي به دليل تحريم المپيك مسكو روياي حضور در المپيك براي وي محقق نشده بود.

به هر حال اكنون حسين فركي 55 ساله به عنوان مربي برتر ليگ قبلي، از تيم نفت تهران جدا شده و به باشگاه فولاد خوزستان پيوسته است، در حالي كه در وانفساي بي‌اخلاقي‌هاي مشمئز كننده برخي تماشاگران در محيط ورزشگاه‌ها در جريان ديدار اخير فولاد با پرسپوليس، سنگ پرتاب شده از سوي يكي از آنها به سرمربي بااخلاق فولاد اصابت و او را راهي بيمارستان مي‌كند.

در چنين شرايطي انجام گفت‌وگويي مفصل با حسين فركي را مناسب ديديم و آن را پيشكش خوانندگان خوب «جام‌جم» مي‌كنيم.

فوتبال ما در مسير غلط خود به جايي رسيده است كه متاسفانه به جاي تماشاي فوتبال، سنگ پراني‌هاي زشت برخي تماشاگران را به نظاره مي‌نشينيم. اين مشكل آشكار فرهنگي از كجا به وجود آمده و چگونه قابل درمان است؟

از اين‌كه گفت‌وگو را از اين نكته حساس شروع كرديد سپاسگزارم و اميدوارم چنين بحث‌هايي اثر لازم خود را روي جامعه ورزش و فوتبال ما بگذارد.

من اعتقاد ندارم در ورزش ما كارهاي فرهنگي چندان مفيد و موثري انجام مي‌شود. اين معضل بزرگي است كه به همه بخش‌ها مربوط مي‌شود و كما بيش همگي در رخ دادن آن مقصرند. تا زماني نيز كه اتفاق ويژه‌اي نظير اتفاقات شهرآورد يا اتفاق اخير اهواز رخ نداده است،‌ توجه‌ها به اين معضل جلب نمي‌شود. البته معرفي مقصر يا مقصران، مشكلي را حل نخواهد كرد چون مشكل كلي‌تر از آن و زاييده بي‌توجهي‌هاست.

اگر بخواهيم فضاي فوتبال خود را نه با اروپايي‌ها و آمريكايي‌ها بلكه با كشورهاي جهان سوم مقايسه‌ كنيم مي‌بينيم متاسفانه در اين زمينه خيلي عقب‌تر از آنها هستيم. حتي كشورهايي كه در همسايگي ما و سال‌ها بعد از ما، فوتبال خود را شروع كرده‌اند نگاه متفاوتي به قضيه دارند و در صورت بروز هر اتفاق تلخي، از آن عبرت مي‌گيرند، در حالي كه ما هنوز نخواسته‌ايم از اين‌گونه اتفاق‌ها درس بگيريم و اين‌گونه ضعف‌ها را برطرف كنيم. تنها بسنده كرده‌ايم به اين‌كه رسانه‌هاي، تصويري، شنيداري يا مكتوب به اين مسائل را به تصوير بكشند و با بروز اتفاق بعدي، آن اتفاق به فراموشي سپرده شود. هيچ‌كس هم قبول نمي‌كند به عنوان رئيس يا مدير و مسئول، اشكال و اشتباه خود را بپذيرد. بنابراين هيچ كار فرهنگي موثر يا كارهاي پايه‌اي ديگري صورت نمي‌گيرد.

در بخش مشكلات تماشاگران و سكوهاي ورزشگاه‌ها هم در چند سال اخير، مشكلات زيادي را شاهد بوده‌ايم و گاه متاسفانه شاهد شرايطي بوده‌ايم كه خود تماشاگران از سوي تعدادي ديگر مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند يا آسيب‌هايي به بازيكنان، عكاسان، خبرنگاران، مربيان يا عوامل انتظامي مثل سرباز احمدي ـ كه متاسفانه بينايي خود را از دست داد ـ وارد آمده است. در حقيقت تماشاگري كه در مرحله آسيب رساني قرار مي‌گيرد هيچ توجهي ندارد اين آسيب متوجه چه كسي خواهد شد. او تحت تاثير احساساتي كور قرار گرفته است و بدون توجه به عواقب كار، هم خود را گرفتار مي‌كند و هم قرباني خود را.

متاسفانه اين‌گونه اتفاق‌ها و صحنه‌ها، جامعه ما را متاثر مي‌كند و بازتاب‌هايي دارد كه به وجهه فوتبال ما لطمه‌هاي بزرگي وارد مي‌كند. اينها نشات گرفته از چيزهايي است كه در فوتبال ما اتفاق مي‌افتد و بايد با آن برخورد كرد و نه اين‌كه باز هم همه چيز را به حال خود باقي بگذاريم تا فضا از اين هم آلوده‌تر شود. به طور طبيعي با ادامه اين وضع، شمار تماشاچيان حاضر در ورزشگاه‌ها از اين هم كمتر مي‌شود و چه بسا ديگر تماشاچيان حاضر در ورزشگاه‌ها هم به همين سمت و سو گرايش پيدا مي‌كنند.

البته برخورد با اين معضل بايد در دو مسير به موازات يكديگر و با قوت انجام گيرد. يكي از اين دو مسير، برخورد جدي انتظامي و ساماندهي اصولي و استاندارد سكو هاست. يعني بايد مثل همه ورزشگاه‌هاي دنيا تماشاچي براي ورود به ورزشگاه از لحاظ آوردن اشياي خطرناك يا سلاح كاملا كنترل شود. جاي نشستن او مشخص باشد. جاي حضور هر يك از عوامل اعم از ورزشكار، مربي، داور، پليس، خبرنگاران و گزارشگران، مسئولان برگزاري و... بروشني مشخص و سازماندهي شود. نه اين‌كه فقط روي اسكوربورد ورزشگاه آماري از شمار تماشاگران بنويسيم و ديگر هيچ. حتي جاي نشستن تماشاگرانمان را معين نكرده باشيم و كنترلي روي آنها به عمل نيامده باشد.

مسير دوم در برخورد با احساسات كور تماشاگران و عواقب تلخ و آبروبر ناشي از آن، ايجاد بينش صحيح و كار فرهنگي است كه بايد با اصلاح ساختار مديريتي ورزش به شكلي انقلابي دنبال شود تا ثمره‌هاي با ارزش آن را بسرعت در تار و پود ورزش خود شاهد باشيم با انجام چنان تغييرات انقلابي خواهيد ديد جايگاه رفيعي براي ورزش و فوتبال ما در جهان به وجود خواهد آمد. دست‌كم، حاصل تحول مورد اشاره‌ام اين خواهد بود كه هميشه افسوس آن چيزي را كه در اختيار داريم و نمي‌توانيم از آن استفاده كنيم، نخواهيم خورد.

از چه تغييرات انقلابي صحبت مي‌كنيد؟

در حال حاضر مديريت‌هاي فوتبالي و ورزشي ما از مديراني تشكيل يافته اند كه آدم‌هاي خوبي هستند، ولي استخوان خردكرده‌هاي فوتبال محسوب نمي‌شوند. آدم خوب، الزاما مدير موفقي نمي‌شود و همين مشكل بزرگ يكي از ريشه‌هاي اصلي معضلات فوتبال و ورزش ماست و بدون رفع آن، به هيچ وجه نمي‌توانيم در مسير بازدهي مناسب در ورزش و فوتبال قرار بگيريم.

با آن‌كه سابقه نشان مي‌دهد در هر حال اهل تملق نيستم و در كار و زندگي اجتماعي و ورزشي، اعتقاد به صداقت و سلامت و پرهيز از تملق و تعريف بي‌دليل دارم، ولي در عين حال وظيفه دارم براي روشن‌ترشدن واقعيت چند مثال بزنم تا منظورم را برسانم. در ضمن متذكر مي‌شوم هر آدمي نقاط ضعف و قدرتي دارد كه در كنار نقاط ضعف اشخاص، نقاط قوت آنها نبايد از نظرها دور بماند.

در فوتبال ما فقط مديريت سه باشگاه را فوتبالي‌هاي استخوان خرد كرده تشكيل مي‌دهند و بقيه متاسفانه اين‌طور نيستند. 1 ـ عليرضا رحيمي، بازيكن سپاهان بوده و زماني در مديريت اين باشگاه نقش پررنگي ايفا كرده است. او به اشتباه سال‌هايي طولاني در هندبال بود و بدرستي به سپاهان برگشت و در نخستين سال مديريتش در اين باشگاه تيمش را مقتدرانه قهرمان كرد تا نشان دهد اينجا جايگاه واقعي اوست. 2 ـ در باشگاه نفت تهران هم از شش سال پيش موفقيت گام به گام را مي‌بينيد، طوري كه اين باشگاه از دسته‌هاي پايين به مرور تا ليگ برتر صعود كرد و با وجود برخورداري از بازيكناني متوسط در سال اول، خود را در ليگ برتر حفظ كرد و در سال دوم به تيم‌هاي صعود كننده به ليگ قهرمانان آسيا نزديك شد و هم‌اكنون نيز در ليگ جزو تيم‌هاي صدر جدول است. اين سير منظم صعودي، ماحصل مديريت قنبرزاده (مديرعامل) و ميرشيباني (معاونت باشگاه) است كه سابقه بازي در تيم ملي فوتبال جوانان ايران و سال‌ها بازي و مربيگري باشگاهي را در كارنامه دارند. عليپور، عضو ديگر هيات مديره نفت هم بازيكني بوده كه الان به كسوت مدير در آمده است. 3 ـ همين اتفاق براي مديرعامل فولاد نيز مصداق دارد؛ يعني دهكردي پيش از مديرعاملي فوتبال، سال‌هاي طولاني رئيس‌هيات فوتبال خوزستان بوده و قبل از آن در سطح قابل قبولي مربيگري كرده و پيش از آن نيز سال‌ها بازيكن خوب فوتبال خوزستان بوده است.

در عرصه ملي هم محمد دادكان، مديري از دل فوتبال بود كه در كنار خود هم از اهالي و استخوان خرد‌كرده‌هاي فوتبال استفاده كرد و الان شما مي‌توانيد در مقام مقايسه فدراسيون فعلي با آن فدراسيون متوجه شويد چه تفاوت آشكاري در عملكرد مديران تخصصي با مديران غيرتخصصي وجود دارد.

اينها را مثال زدم تا بگويم فوتبال را بايد به دست فوتبالي‌ها بدهيم. اگر بخواهيم نگاهي انقلابي داشته باشيم بايد در اولين و مهم‌ترين گام از شخصي از جنس خود فوتبال در فوتبال و جنس ورزش در ورزش استفاده كنيم. تعداد زيادي از بازيكنان زبده گذشته فوتبال ما وجود دارند كه دوره‌هاي مختلفي را هم طي كرده‌اند و به سطح بالايي از دانش فوتبال رسيده‌اند. واقعا بيرون گود ماندن اين عزيزان حيف است و ورودشان به جامعه فوتبال تحولي عظيم را در جامعه فوتبالمان رقم خواهد زد. وزير ورزش در عين ورزشي بودن بايد با قدرت و مستقل عمل كرده، از بالا شروع به بازسازي كند. آن وقت خواهيم ديد چقدر طلاهاي المپيكي‌مان زياد مي‌شود يا در فوتبال چه اتفاقاتي مي‌افتد.

البته درست است كه در چند سال اخير برنامه‌هاي خوبي هم دنبال شده مثلا در فدراسيون بسكتبال با حضور مشحون كه از جنس بسكتبال است تحولات مثبتي شكل گرفته است. ولي واقعا جاي افسوس ندارد افرادي مثل طالقاني كه از جنس كشتي است از كشتي جدا شوند؟ اين‌گونه تغييرات مسلما به ضرر ورزش ماست و گردونه موفقيت‌هاي آن را با خلل‌هايي جدي مواجه مي‌كند.

به نبود مديريت تخصصي در راس فدراسيون فوتبال اشاره كرديد. با توجه به حضور طولاني مدت‌تان به عنوان مربي تيم ملي، چه تاثيري از اين مديريت در تيم ملي شاهديد و تا چه حد به راهيابي‌مان به جام‌جهاني برزيل اميدواريد؟

نگراني‌ها و دلخوشي‌هاي ما بر اساس واقعيت‌هايي است كه پيش چشم خود مي‌بينيم.

تيم ملي در هر رشته‌اي نماد هر كشوري است و در فوتبال سرآمد و زبانزد رشته‌هاي ديگر است و اميدواري يا نگراني نسبت به عملكرد آن نيز بي‌تاثير از شرايط و سطح فوتبال داخلي ما نيست. متاسفانه آنچه كاملا بديهي است فضاي خوبي در فوتبال داخلي خود نمي‌بينيم. پرداختن به مسائل حاشيه‌اي فوتبال و درآمدهاي واقعي يا كاذب فوتباليست‌ها نه‌تنها كمكي به بهبود شرايط نمي‌كند، بلكه وضع را بدتر هم خواهد كرد كه در ادامه، راجع به اين موضوع توضيح خواهم داد، ولي در عين حال مي‌گويم به هيچ‌وجه خروجي خوبي از هزينه‌هايي كه در فوتبال صرف مي‌شود به دست نيامده است. بنابراين در چنين شرايطي نمي‌توانيم از تيم ملي هم انتظار داشته باشيم خوب عمل كند. در اين فضا براي فوتبال و باشگاه‌ها تصميماتي مي‌گيريم و مربياني گزينش مي‌كنيم. پنداري مشكل ما آمدن يك مربي خوب است، در حالي كه با حضور مربيان خارجي نيز مي‌بينيم موفقيتي حاصل نمي‌شود. در تيم‌هاي ملي و باشگاهي ما مربياني آمده‌اند كه هر يك در فوتبال دنيا سابقه خوبي دارند و مبالغي خيلي بالاتر از مربيان خوب ايراني دريافت مي‌كنند، ولي واقعا چه تغييري در فوتبال ما در اين هفت هفته از شروع ليگ نسبت به فصل گذشته يا حتي سه سال پيش مي‌بينيد؟ در خوشبينانه‌ترين پاسخ مي‌توانيم بگوييم اين ليگ همتراز ليگ‌هاي قبلي است، ولي اگر بخواهيم پاسخ واقع‌بينانه‌تري بدهيم حتما مي‌گوييم ليگ ما حتي نسبت به‌ سال‌هاي قبل خود عقب رفت داشته است. مثلا بازيكنان خوب چهار سال پيش ما اكنون چهار سال پيرتر شد‌ه‌اند. اينها خود را در فوتبال ملي نشان مي‌دهد و اگر در تيم ملي با چنين شرايطي نتيجه‌اي به دست آيد، خيلي ربطي به مربي پيدا نمي‌كند و اصلا مشكل ما مربي خارجي نيست. در حقيقت خود بازيكنان تنها با تعصب، غيرت، شهامت، انگيزه و عرق ملي مي‌توانند به نتايج آبرومندانه‌اي برسند.

به هر حال با توجه به مشكلات ريشه‌اي، فوتبال ما نتوانسته به آنچه شايسته آن است و برايش زحمت كشيده، دست يابد.

اتفاقا يكي از موضوعات داغ روز مقايسه بين در آمد فوتباليست‌ها با پاداش‌هاي قهرمانان المپيكي است.عقيده شما در اين زمينه چيست؟

مقايسه فوتبال و رشته‌هاي مدال‌آور المپيك مقايسه خوبي نيست و نشات گرفته از ذهن افرادي غيرورزشي است. در هيچ جاي ديگر دنيا هم چنين مقايسه‌اي صورت نمي‌گيرد. اساسا مدال المپيك در هر رشته‌اي جايگاه ويژه خود را دارد.

فركي: مسير دوم در برخورد با احساسات كور تماشاگران و عواقب تلخ و آبروبر ناشي از آن ايجاد بينش صحيح و كار فرهنگي است كه بايد با اصلاح ساختار مديريتي ورزش به شكلي انقلابي دنبال شود تا ثمره‌هاي با ارزش آن را بسرعت در تار و پود ورزش خود شاهد باشيم

در فوتبال هم در آمد كلان براي همه وجود ندارد و اگر بين هر صد نفر يك نفر به آن دست پيدا كرد 99 نفر ديگر از آن بي‌نصيب مي‌مانند و در دام آسيب ديدگي، دلال‌ها و عوامل ديگري چه بسا ناچار شوند براي ماندن در فوتبال حتي پول زيادي هم بدهند. البته ولخرجي در فوتبال به ضعف مديريت در فوتبال برمي‌گردد واين مديران ولخرج هستند كه بايد پاسخگو ي نوع عملكرد و هزينه كردشان باشند و نه بازيكنان. به هر حال فرصت‌طلب‌ها به دنبال هر اتفاقي هستند تا به فوتبال ضربه بزنند و يكي از موارد، همين موضوع و اتفاق است. بياييم به جاي اين‌كه بودجه فوتبال را كاهش دهيم بازدهي آن را بالا ببريم و بودجه ورزش‌هاي ديگر را هم به طور حساب شده و پربازده افزايش دهيم تا در كنار تحولات مثبت ديگر، ورزش مملكتمان به جايگاه شايسته خود در عرصه جهاني و همچنين سالم سازي جامعه دست پيدا كند.

در عين حال من با تحريم رسانه‌ها توسط بازيكنان ملي در واكنش به پرداختن رسانه‌ها به اين موضوع كاملا مخالفم و آن را اقدامي نادرست و به تعبيري قدر ناشناسي مي‌دانم. به هر حال رسانه‌ها نقش زيادي در ايجاد شهرت و محبوبيت بازيكنان ملي ايفا كرده‌اند و به گردنشان حق دارند و در همه حال همه ما بايد در خدمت رسانه‌ها و در حقيقت مردم باشيم.

برعكس فوتبالي‌ها بايد بيايند و از حق خود دفاع كنند و روشن وآشكار بگويند اولا شرايط براي همه فوتبالي‌ها آن‌طور كه مطرح مي‌شود، نيست و ثانيا از ابعاد اقتصادي موضوع و از جمله سهم درآمدزايي در فوتبال را تشريح كنند تا جامعه قانع شود.

بعد از دوره بسيار كوتاهي كه در پاس مربيگري كرديد خيلي‌ها اين تصور ناشيانه را تبليغ كردند كه فركي مربيگري باشگاهي را بلد نيست؛ در حالي كه بعد از چند سال، طي يك‌سال‌ونيم مربيگري موفق در نفت و قبل از آن كاوه تهران، خط بطلاني بر اين موضوع كشيديد. چگونه شد كه در ادامه، فولاد را براي ادامه فعاليت برگزيديد؟

دوره مربيگري در پاس خيلي كوتاه بود. من در پاس كمتر از دو ماه مربيگري كردم، ولي به دليل تغيير زودهنگام مديريت، كنار گذاشته شدم. در حالي كه هر مربي براي موفقيت نيازمند طي‌كردن سه دوره است كه در دوره اول بايد نسبت به تيمش شناخت پيدا كند، سپس اقدامات مناسب خود را با كار زياد انجام دهد و در دوره سوم نوبت به نتيجه‌گيري مي‌رسد. البته گرفتن نتيجه پيش از طي شدن اين سه دوره غيرممكن نيست، ولي نمي‌توان به ثبات آن اطمينان داشت.

پس از وقفه‌اي كه در كار مربيگري‌ام به وجود آمده بود دو سال پيش از كاوه تهران، دوباره كار را آغاز كردم و موفق شدم اين تيم را كه در انتهاي جدول ليگ يك قرار داشت به رده‌هاي بالاي جدول بياورم. سپس هدايت تيم نفت را به عهده گرفتم كه با توجه به اين‌كه اين تيم تازه به ليگ برتر صعود كرده بود و از بازيكنان با تجربه‌اي هم سود نمي‌برد و هدفش بقا در ليگ برتر در سال نخست بود با همت تيم جوان و بي‌ادعا و مديران سالم آن، موفق به انجام اين كار شديم. در سال دوم هم نفت به دنبال ارتقاي جايگاه خود در جدول رده‌بندي و نزديك‌شدن به تيم‌هاي صعودكننده به ليگ قهرمانان آسيا بود كه خوشبختانه با اين‌كه تيم ما از لحاظ بهره‌گيري از مهم‌ترين ابزار فوتبال يعني بازيكن، خيلي عقب‌تر از رقبا بود، اما در سايه اجراي تدابير و بهره‌گيري مناسب از نقاط قوت و پوشش مناسب نقاط ضعف، نتايج مطلوبي به دست آورديم و با رتبه قابل قبول پنجمي، فصل را به پايان رسانديم.

با اين اوصاف، امسال در ادامه فعاليت حرفه‌اي خود و در مسير بازگشت به عرصه تثبيت مربيگري باشگاهي، تصميم به حضور در فولاد خوزستان گرفتم، چون به آمادگي خودم و توان بالاي تيم فولاد اعتقاد داشتم و مي‌دانستم به لطف تجربه‌هايي كه از مربيان فراوان و با دانش و مهارت ايراني و خارجي به دست آورده‌ام مي‌توانم به مردم خونگرم خوزستان كمك خوبي كرده و آن تجربه‌ها را در اختيار تيم فولاد قرار دهم. در عين حال، فضاي كار در فولاد با تمام تيم‌هاي ديگر ما تفاوت مشخصي دارد و همين سختي‌ها و حاشيه‌هاي زيادي را به وجود مي‌آورد و با توجه به وجود چنين فضايي، احساس مي‌كنم نيازمند برخورداري از زمان مناسبي براي كسب نتايج درخور هستم.

چه جايگاهي را در پايان اين فصل براي فولاد پيش‌بيني مي‌كنيد؟

از دو بعد فشردگي ليگ امسال از سال‌هاي قبل بيشتر است. از طرفي تيم‌هاي بزرگ اقتدار گذشته را نشان نداده‌اند و از طرف ديگر امسال چهار تيم به ليگ يك سقوط خواهند كرد. با همه اين اوصاف، هدف ما ارتقاي جايگاه فصل قبل خود است و اگر بتوانيم عنوان پنجمي را در پايان فصل به دست آوريم عملكرد موفقي داشته‌ايم. اين نكته را هم خاطر نشان كنم كه در تيم ما 40 درصد بازيكنان جديد هستند كه شامل بازيكنان خارجي و خريد‌هاي داخلي مي‌شوند كه جاافتادن چنين تركيبي نيازمند گذر زمان است.

نحوه جذب بازيكنان خارجي به چه صورتي بوده است؟ به نظر مي‌رسد آنها نتوانسته باشند انتظارهاي شما را برآورده كنند؟

متاسفانه در آغاز هر فصل و در فرصت نقل و انتقالات نيم‌فصل، تيم‌ها با هجمه زيادي از سوي مديران و كارگزاران فيفا به منظور جذب بازيكنان خارجي مورد نظر آنها مواجه مي‌شوند، در حالي كه كادر فني در آن زمان، نياز زيادي به تمركز براي انجام امور فني و آماده‌سازي تيم دارد. در مجموع در ايران بازيكنان خارجي از سه طريق جذب مي‌شوند. اول اين‌كه بعضي مربيان فرصت پيدا مي‌كنند با سفر به بعضي كشورها و ديدن بازي بازيكنان مورد نظرشان، آنها را گزينش كنند. دوم اين‌كه برخي مديران و مربيان به سراغ بازيكنان امتحان پس‌ داده، ولي در عين حال افزايش قيمت پيدا كرده‌اي مي‌روند كه در سال‌هاي گذشته در ايران بازي كرده‌اند و سومين راه، تماشاي فيلم و سي‌دي بازيكنان است كه اين راه قدري ريسك بيشتري به همراه دارد و ممكن است مربي را دچار اشتباه و مشكل كند. من هر سه بازيكن خارجي خود را مثل بازيكنان خارجي‌ام در نفت با انتخاب خود برگزيده‌ام، ولي در باشگاه نفت خيلي سريع به نتيجه مثبت رسيدم و خارجي‌هايم كمك زيادي به موفقيت تيم كردند كه متاسفانه در فولاد هنوز چنين اتفاقي نيفتاده است و من تاكنون از عملكرد آنها رضايت چنداني نداشته‌ام. در نفت بعد از اين‌كه مارسيوي برزيلي مورد پسند پرسپوليس واقع نشد من او را پسنديدم و به خدمت گرفتم. ديگر بازيكن برزيلي آن تيم هم در نيم فصل به خط حمله اضافه شد كه با گل‌هاي پياپي خود كمك زيادي به بقاي نفت كرد. البته من خود لژيونر بوده‌ام و مي‌دانم بايد به لژيونر فرصت كافي داد تا اگر بنا به هر دليلي نتوانست ارزش‌هاي واقعي خود را نشان دهد به مرور جا بيفتد و به عملكرد تيم كمك كند. نمي‌خواهم الان اين ذهنيت را در خود به وجود آورم كه بازيكنان خارجي موثري جذب نكرده‌ايم.

ستاره‌هاي فولاد، فصل قبل كمي بي‌انگيزه شده بودند و با توجه به پيشنهادهاي خوبي كه از تيم‌هاي بزرگ‌تر برايشان وجود داشت به نسبت گذشته افت كرده بودند. بازيكناني نظير رضا نوروزي، آرش افشين و بختيار رحماني. در اين فصل با چنين مشكلي روبه‌رو نيستيد؟

البته بازيكن حق دارد بعد از مدتي تغيير فضا براي خود ايجاد كند، ولي تاجايي كه مي‌دانم بختيار رحماني خيلي مايل به ماندن در فولاد است و با اين‌كه كرمانشاهي است تقاضاي تمديد قرارداد خود براي دو تا سه سال آينده را ارائه كرده است. رضا نوروزي هم براي فولاد مهره‌اي كليدي، كاملا تاثيرگذار و گلزن است كه راه پيشرفت خود را طي كرده و خود را به همه ثابت كرده است و امسال سال سوم و پاياني قراردادش را با ما طي مي‌كند. همچنين آرش افشين از تيم‌هاي پايه فولاد شروع كرده است و در سال دوم حضورش دراين تيم به درجات بالاي حضور در تيم ملي هم رسيد و زوج خوبي را در تيم ما با رضا نوروزي كه اتفاقا هر دو هم خوزستاني هستند به وجود آورد. البته هر بازيكني نقاط قوت و ضعفي دارد كه ما سعي مي‌كنيم از نقاط قوت آرش استفاده بهينه‌اي بكنيم و او نقاط ضعف خود را نيز برطرف كند.

در مجموع، هر سه اين بازيكنان، بازيكنان بسيار خوبي هستند و همان‌طور كه گفتم يك بازيكن روزي به جايي مي‌رسد كه نياز به جابه‌جايي و تغيير فضا مي‌بيند كه اين حق قانوني اوست. در عين حال، من به آنها متذكر شده‌ام كه فولاد پايگاه خيلي خوبي براي خوزستان و فوتبال ايران است كه موقعيت، شرايط و امكانات بسيار خوبي دارد و مي‌توانند از آن به عنوان سكوي پرتاب بسيار خوبي بهره ببرند و خودشان را سريع‌تر به تيم ملي برگردانند، البته بايد منافع باشگاه هم در نظر گرفته شود؛ باشگاهي كه واقعا روي پايه‌هاي خود هزينه مي‌كند كاري كه كمتر تيمي در ايران حاضر به انجام آن است. در فولاد از ده سالگي بازيكن را پرورش مي‌دهند تا او را به تيم ملي تحويل دهند.

مجيد عباسقلي -‌ گروه ورزش

حسين فركي؛ از پاس تا فولاد

يكي از كساني كه نامش در مكتب اصلي پاس ديده مي‌شود حسين فركي است؛ متولد دوم فروردين ۱۳۳۶ در تهران.

فوتبال حرفه‌اي‌اش را از نوزده سالگي با پاس آغاز كرد و همراه با اين تيم قهرماني در جام تخت‌جمشيد ۱۳۵۵ و جام تخت‌جمشيد ۱۳۵۶ را تجربه كرد.

درخشش در پاس خيلي زود راه ورود به تيم ملي را برايش هموار كرد، به طوري كه در جام‌جهاني ۱۹۷۸ آرژانتين، در هر سه بازي با تيم‌هاي هلند، اسكاتلند و پرو براي تيم ملي ايران به ميدان رفت.

پس از جام‌جهاني آرژانتين فركي با پيراهن پاس در جام تخت‌جمشيد ۱۳۵۷ در صدر جدول گلزنان قرار داشت، اما اين جام به دليل وقوع انقلاب نيمه تمام تعطيل شد.

فركي كه تا قبل از لغو بازي‌ها هفت گل زده بود، فصل بعد از آن راهي امارات شد و به عنوان يكي از اولين لژيونرهاي فوتبال ايران در سال‌هاي بعداز انقلاب، براي مدت دوفصل با پيراهن الشعب امارات بازي كرد.

سرمربي الشعب در سال اول حضور فركي، همايون شاهرخي بود.

فركي پس از آن يك سال هم براي السد قطر بازي كرد و دوباره به ايران برگشت تا پيراهن پاس تهران را برتن كند.

بانك ملي و دارايي ديگر تيم‌هايي بودند كه فركي در آنها بازي كرد.

اين مهاجم دهه 50 فوتبال ايران 22 بازي با پيراهن تيم ملي ايران انجام داد و 11 گل نيز به ثمر رساند.

از افتخارات ملي اين پيشكسوت فوتبال بايد به مقام سوم جام ملت‌هاي آسيا ۱۹۸۰ در كويت اشاره كرد.

23سال بعد از اين موفقيت، حسين فركي يك بار ديگر به تيم ملي ايران دعوت شد؛ منتهي اين‌بار به عنوان مربي و دستيار همايون شاهرخي.

 شاهرخي خيلي زود جاي خود را به برانكو ايوانكوويچ داد، اما فركي همچنان به عنوان دستيار اول به فعاليت خود در تيم ملي ادامه داد و به مدت سه سال همراه اين مربي كروات روي نيمكت تيم ملي ايران نشست. فركي همزمان با آن سال 2004 هدايت تيم اميد ايران را نيز عهده‌دار شد (ارديبهشت تا آذر 1383).

البته ورود فركي به جرگه مربيان 11 سال قبل از آن برمي‌گردد كه به عنوان سرمربي روي نيمكت فتح تهران نشست. وي از ابتداي سال 1379 به عنوان سرمربي روي نيمكت سبزپوشان تهراني نشست.

البته اين حضور تنها دو ماه به طول انجاميد و او مجبور شد به دليل تغيير مديريت در پاس جاي خود را به فرهاد كاظمي بدهد. فركي در آن چهار هفته سه تساوي و يك شكست همراه با تيم پاس به دست آورد.

پس از آن 9 سال طول كشيد تا حسين فركي باز هم در رده باشگاهي به عنوان سرمربي فعاليت كند. او يك فصل سرمربيگري تيم دسته اولي كاوه تهران را به عهده گرفت و سپس براي دو سال هدايت تيم نفت تهران را پذيرفت. عنوان پنجمي با نفت در دهمين دوره ليگ برتر، برجسته‌ترين نقطه كار حسين فركي در دوران مربيگري‌اش به شمار مي‌رود.

فركي بعد از اين تجربه موفق با نفت، براي يازدهمين دوره ليگ برتر هدايت فولاد خوزستان را پذيرفت و جايگزين مجيد جلالي شد.

يك پيروزي، سه مساوي و سه شكست در هفت هفته نخست، حاصل تلاش فركي در اين چالش جديد بوده است.

خلاصه‌اي از عملكرد حسين فركي به عنوان سرمربي در جدول زير آمده است:

 

 

 

 

 

 

 

رضا پورعالي - گروه ورزش

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها