آنچه در دیدار مقام معظم رهبری با اعضاي ستادها در یکی از حساسترین لحظات تاریخ این ملت گذشت، بی تردید "رمز عبور" این ملت از گردنه های خطیر در این بیست سال زعامت مقام معظم رهبری بوده است. قسمت دوم این جلسه که سراسر حماسه و نگارگرجلوه صفت شجاعت بی نظیر و عدالت بی همتای رهبری عزیز بود، از چشمان همگان پوشیده نگاه داشته شد.
به گزارش رجانيوز، هفته نامه 9 دي در اولين شماره كه امروز به روي دكه ها رفت، در نوشتهاي به قلم جعفر فرجي كه از سوي ستاد انتخاباتي دكتر احمدينژاد در اين نشست حاضر بوده ناگفتههايي خواندني مطرح كرده است.
این جلسه با دعوت رهبری و چند روز بعد از راهپیمایی اعتراضی میدان آزادی جریان فتنه برگزار شد. برخی با این نگاه آمده بودند که امتیازی نصیبشان خواهد شد...
آقای الویری بی تابی می کردند و به آقا می گفتند که: "آقا 30 ثانیه وقت بدهید. بنده طرح دارم برای حل مسئله." آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید. وقتی دوربین ها کامل خارج شد، آقا فرمودند که: "آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم." خنده بر لبان همه نشست...
آقای الویری شروع کردند و گفتند که: "از دید ما این انتخابات بايد ابطال شود. هرگونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت. بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند، آنوقت هر آنچه آن شورا حکمیت كرد، ما هم می پذیریم.
این کار در زمان امام هم سابقه داشته است. مثلاً در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد ما بین طرفداران بنیصدر و شهید بهشتی، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند، امام برای حل مساله شورایی سه نفره را شکل دادند (حدود پنج دقیقه ای نقل این جملات از طرف آقای الویری طول کشید و به قولی وقتشان کامل تمام شد) آقای الویری ادامه دادند که: "با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد."
حضرت آقا که گذاشته بودند کامل پنج دقیقه وقت مقررشان را صحبت کنند، بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که "مشکل حل شد" فرمودند: "و مشکل حل نشد..."
خنده ای در دلم نشست. آقای الویری که گویی تمام صحبت های خود را برباد رفته می دید و همچنین تمام وقت خود را، با حالت خاصی با تردید گفت: آقا حل شد... و حضرت آقا فرمودند: "نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آن طرف می برد، هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد."
آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم.
"برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی بايد عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم.
جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بايد در چارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سالهای ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل كنيد و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چارچوب قانون اساسی نیست، مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب كردند.
شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بهکار گرفته شده است. در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور، همین درخواستها را بهصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و...
الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چارچوب های قانونی، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده، جهت حکمیت شکل دهم. نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید، عمل شود و بايد همه گروهها در چهارچوب قانون عمل كنند. راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم."
کار تمام شده بود. آنچنان قاطعانه درخواست ها و تلاش های آقایان الویری، بهشتی، دانش جعفری مبنی بر ابطال انتخابات و از کار انداختن وجاهت داوری شورای نگهبان در فراز اول سخنان رهبری (در قسمت غیررسمی) بهصورت شفاف و صریح پاسخ داده شده بود که هرگونه فکری مبنی بر فلسفه شکل گیری جلسه بر پایه امتیاز دهی را از بین می برد. نائب امام زمان آمده بود با آشنایان قدیم خود اتمام حجت كند نه آنکه...
آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند. آقای زنگنه مطالبی پیرامون بیطرف نبودن شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیاشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال.
حضرت آقا فرمودند که:"آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید" (واقعا با این جمله آقا خنده در دلمان لک می زد حیف که... واقعا حیف
آقای زنگنه اصرار می کردند که احمدی نژاد گفته طرفداران موسوی فلان و فلان هستند. صحبت های زنگنه معطوف به آن قسمت از صحبت های دکتر در رابطه با آمریکا و حکومت های لیبرالی بود که روسای جمهور این کشورهای لیبرالی، از هر طریقی ولو شعارها و امتیازهایی برای همجنس بازان، بهدنبال رای آوردن هستند. واقعا من هم تعجب کردم که چرا ایشان به خودشان گرفته اند. آقای زنگنه هم گفتند تقلب شده و بايد انتخابات ابطال شود.
آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و گفتند که آقای زنگنه شما نوعا آدم احساساتی هستید. این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان. فضا خیلی سنگین شده بود و آقای زنگنه را نگاه کردم آن حالت سفت و محکم اولیه نشستن خود را از دست داده بود و روی صندلی دراز کشیده بود. گویی بدنش توان نشستن نداشت. آقا فرمودند بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید.
آقا فرمودند یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبرویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت.
ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد. در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید، پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آنچنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده، (بعد با شوخی و تبسمی آرام فرمودند) البته امیدوارم این جلسه باعث نشود که شما هم مثل آن عزیزان شوید. اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری كنيد.
البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست. حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود، احتمال می دادیم. اگر 200 هزار رای بود، 300 هزار رای بود، می پذیرفتیم. الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رای است، اختلاف 11 میلیون رای است. مگر می شود پذیرفت. البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ كند تا با حضور نمایندگان کاندیداها، آن صندوق هایی که اعتراض دارند، بازشماری شود.
آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و وزیر مسکن کابینه آقا بوده اند، دستان خود را بالا بردند. گفتند آخوندی هستم عضو ستاد آقاي موسوی. آقا فرمودند بله مواضعتان را اخیرا در روزنامه ها دیده ام. اهل دلی می گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان جناب آقای آخوندی جدید را با مواضع جدیدش نمی شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرفی کنند.
آقای آخوندی گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتی آمار آرا تا حدودی مشخص شد، نشستم و بیانیه ای را آماده كردم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می دانیم که در یک جامعه مترقی بايد کسی که شکست می خورد، شکست را بپذیرد و همچنین می دانیم که هر چقدر آراي این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده، بازشماری شود، تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آرا را در صندوق ها ریخته اند (تا به اینجا آقای آخوندی دو اعتراف بزرگ كرده بود) اما اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری كردهاند که مردم به اشتباه افتاده اند. کلیت بحث این بود که چرا احمدی نژاد طوری عرصه را طراحی كرد که رأی به موسوی معادل رأی به هاشمی شد و افکار عمومی را احمدی نژاد طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی رأي بدهد، انگار به هاشمی رأی داده است و... این یعنی تقلب در انتخابات.
آقای دکتر زارعی که با آقای آخوندی در شورای نگهبان به عنوان نمایندگان کاندیداها حضور داشت، با عصبانیت زیر لب می گفت پس چه کسی بود که دائم بدون اینکه نتیجه ای معلوم شده باشد، از همان لحظات اولیه آغاز انتخابات با بیرون تماس می گرفت و دائم آمارهای دروغ به بیرون می داد که تعداد آرا فلان مقدار شده است. آقای زارعی که حسابی از دست آخوندی شاکی بود، دستشان را به عنوان اجازه برای صحبت مدام بالا می بردند. آقا نگاهی به آقای زارعی کردند و فرمودند که دیگر خسته شده اند. تا چنین گفتند آقای زارعی دستشان را پایین آوردند و آقا والسلامی گفتند و بلند شدند.
به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند، همه به گرد رهبری حلقه زدند. خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند: آقا نمی شود این هایی ا که دستگیر شده اند، آزاد شوند؟ آقا فرمودند: "خانم کروبی بنده در این فیلم های تبلیغاتی آقای کروبی می دیدم که ایشان مدام افتخار می کنند به اینکه مجرمین را از زندان آزاد کرده اند. (اشاره به ژست تبلیغاتی کروبی مبنی بر توانمندیاش در نظام مبنی بر رایزنی و چانه زنی برای آزاد كردن زندانیان به تعبیر خودش سیاسی) به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد كند." خانم کروبی گفتند آخر در بین این ها خانواده شهید هست. در حالی که همه به دقت به صحبت های آقا گوش می دادند، آقا فرمودند: "خانم کروبی شما که بهتر می دانید، خانواده شهید بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونیت نمی آورد. حرف من این است که نه بايد مجرمی را بدون دلیل آزاد كرد و نه بايد کسی را بدون جرم زندان كرد. هر دو کار غلط است.
گویا آقای منتجب نیا بودند که در آن فضا خواستند مطلب دستگیری ابطحی را طوری طرح کنند که حداقل اگر برخلاف پیش بینیشان از جلسه امتیاز ریاست جمهوری و حکومت و... گیر رفقایشان نیامده لااقل از زندان بیرون بیاورندشان... گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند؟ آقا در میان حلقه همه آن بزرگواران فقط رضایت خدا را می دیدند نه رضایت خلق او را. آقا فرمودند: "بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم، در این امور دخالت هم نمی کنم. به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند." همه دیدند که مواضع آقا خیلی محکم است و جای هیچ گونه امتیازخواهی و یا وساطت طلبی از نائب مهدی و عدالت پیشه ای علوی به رسم رفاقت و یا... به هیچ امکان وجود ندارد.
آقا از حلقه بزرگان سابق، خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در، جلو رفتند و به آقا گفتند که: آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیما تخریب شد و... شما نظرتان چیست؟ آقا در حالی که داشتند خارج می شدند، گفتند: "بله بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم. واقعا وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم، به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند "دروغگو دروغگو"، دلم می شکست.
و این آخرین تلاش بزرگان سابق، برای حتی شنیدن جمله ای کوتاه برای نقل قول در بیرون از جلسه و یا حتی یافتن مستمسکی کوچک از سخنان آقا مبنی بر درستی کارهایشان بود. کارهایی که بهایش خون های جوانان و مردم بیگناه و به خیابان کشاندن و به آشوب کشاندن سرزمین ولیعصر در برابر انظار دنیا و تبدیل بهترین صحنه فرصت نظام در طول تاریخ به صحنه لجاجت و بيقانوني بود.
آقا آن جلسه نیامده بودند تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان به رسم آنچه از سیاست بازی و رفاقت است، سخن بگویند. آقا آن جلسه نیامده بودند با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان که بهواسطه حضور مردم در خیابانها احساس قدرت می کردند، با معامله و عقب نشینی جلب محبت كنند. آقا آمده بودند برای آخرین بار با دوستان و همسنگران و آشنایان قدیمی خودشان در داخل و خارج جلسه اتمام حجت کنند. آری او برای اتمام حجت خطاب به همه آشنایان قدیمی خود سخن می گفت...