سرویس بین الملل پایگاه 598 - نشریه صهیونیستی هاآرتص بنا بر روحیه صهیونیستی ریاست طلبانه بر امریکاییها باز هم از موضع دخالت در امور امریکا برآمد و اینبار با عقب نشینی جالب توجه از موضع پیشین خود مبنی بر اصرار به دخالت مستقیم امریکا در جنگ ایران و اسرائیل، از لزوم پایبندی به روش مذاکره سخن گفت و حتی با مقایسه رابطه کنونی ایران و امریکا، با روابط ایران و چین در زمان ریاست جمهوری نیکسون عنوان کرد که پرزیدنت اوباما باید به ایران سفر کند!!
نویسنده این مقاله در ابتدا با اعتراف به مضحک بودن درخواست نتانیاهو از بان کی مون به منظور عدم شرکت در اجلاس گروه نم در تهران می نویسد: ”سخت است بپذیریم که بنیامین نتانیاهو واقعا انتظار داشت تصمیم بان کی مون برای حضور در تهران را عوض کند و او را متقاعد سازد در اجلاس گروه غیرمتعهدها شرکت نکند! ما [فقط] می توانیم فرض کنیم نخست وزیر ممنوعیت ها و تحریم هایی که می تواند برنامه هسته ای ایران را متوقف کند در نظر نگرفته است [و فقط به چیزی مانند عدم حضور بان کی مون در تهران دل خوش کرده است]. او متقاعد شده است که سنگین تر کردن بیش از پیش تحریم ها نیز بر اراده روحانیون ایران تاثیری نخواهد داشت."
اما بخش هشدار دهنده این مقاله جای دیگری است:
راه حلی که هاآرتص برای حل مسئله هسته ای ایران ارائه میدهد ارائه می دهد جای بسی توجه دارد: ”موفقیت اصلی جنگ رسانه ای علیه ایران این است که مناقشه هسته ای ایران را به یک اختلاف غیرقابل حل مذهبی تغییر دهیم!"
هاآرتص نقشه شوم خود را اینگونه توضیح می دهد که باید با ایجاد شبهه، بین مجتهدین و پیروان آنها در ایران اختلاف افکند؛ باید مردم را وادار کرد از مجتهدین سوال کنند چرا درباره تسلیحات هسته ای موجود در کارخانجات اسلحه سازی هند، پاکستان، و کره شمالی حرفی نمی زنند و آنها را نادیده می گیرند اما داشتن سلاح هسته ای توسط اسرائیل را حرام و خلاف شرع و اخلاق می دانند؟
نویسنده این مقاله با ساده انگاری سعی در القای این موضوع دارد که کل مسئله ایران و اسرائیل در موضوع تسلیحات هسته ای خلاصه می شود، و اگر چنین چالشی – که ابلهانه بودن آن نیاز به اثبات ندارد- بین مردم و علما به وجود آمد، بین حاکمیت و توده های مردمی باعث شکاف شده و سپس جمهوری اسلامی به دلیل عدم حمایت داخلی از جانب ملت خود در موضع ضعف قرار خواهد گرفت و از برنامه هسته ای خود دست خواهد برداشت!!
این در حالی است که همه می دانند موضعگیری ایران در قبال اسرائیل به انقلاب و امام خمینی قدس سره برمی گردد.
طرح چنین شبهات کودکانه ای نشان از این دارد که نقشه های صهیونیست ها یکی پس از دیگری سوخته و بی اثر شده است و کار به جایی رسیده که به طرح چنین مسائلی متوسل شده اند.
از طرفی پیشنهاد تلویحی مذاکره با ایران –خطاب به اوباما- از سردرگمی سران اسرائیل سخن می گوید. هاآرتص در ادامه می نویسد: ”مسائلی که به احترام متقابل مربوطند، باید با احترام حل و فصل شوند. کلید این ماجرا در دستان پرزیدنت اوباماست. روابط پیچیده ایران و امریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شباهت عجیبی به روابط چهل سال پیش بین امریکا و چین دارد...در آن سال نیکسون در اوج ناباوری همه به چین سفر کرد [و اینگونه به حل بسیاری از مسائل پرداخت]"
هاآرتص البته میت رومنی را برای این کار شایسته نمی داند. رومنی کسی است که بارها اوباما را برای سخن گفتن از مذاکره با ایران سرزنش کرده و به باد انتقاد گرفته است: ”ما هنوز از مذاکره سخن می گوییم و سانتریفیوژهای ایران هنوز هم می چرخند و از حرکت باز نایستاده اند."
به نظر می رسد اسرائیل از پیروزی میت رومنی –که به دلیل برنامه های پیشنهادی جنگ طلبانه اش- مورد رضایت و حمایت علنی صهیونیست ها قرار داشت تا حدودی ناامید شده و نگران است که اگر اوبامای سازشکار دوباره بر راس دولت امریکا قرار گیرد، برنامه های متفاوتی برای مقابله با ایران داشته باشد؛ و اینگونه است که دوباره روش مذاکره و گفتمان لا به لای برنامه های اسرائیل قرار گرفته تا اگر امریکا حاضر به شرکت در جنگ فرضی ادعایی از سوی اسرائیل با ایران نشد، همراهی اوباما را از دست نداده باشند.
به همین دلیل است که حتی پیشنهاد سفر به ایران را به اوباما می دهند. اما نکته اینجاست که آیا روش تحریم، مذاکره، و یا حتی جنگ خللی در اراده ملت ایران برای فتح قله های علم و فناوری و استقلال ایجاد خواهد کرد؟
منبع خبر:
http://www.haaretz.com/opinion/obama-go-to-tehran.premium-1.462308