نویسنده وبلاگ "حدیث نفس" با اشاره به سالگرد شهادت امیرحسام ذوالعلی در فتنه88، نوشت:
1- برادر! چه حکایتی است که کشته شدگان واقعی و دروغین شان را عالم و آدم
می شناسد، اما نام و چهره ی تو نازنین را ما که خبری از زیر دستمان در نمی
رود، بعد از یک سال برای اولین بار است که می بینیم!
نخواستم تو را با آنها مقایسه کنم... و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله
امواتا... اما آخر می گویند آنها در خفقان رسانه ای اند و ما...
2- لعنت خدا به سران فتنه؛ نه برای اینکه عامل کشته شدن تو اند؛ نه! غریبه
که نیستی برادر! بگذار به زبان خودمان بگویم؛ وقتی اینها قصد جان نظام
اسلامی - امید مستضعفان دنیا، و ثمره ی مجاهدت تمام خوبان تاریخ بشر- کرده
باشند، دیگر «کی ارزشی دارد این جان ما» که بخواهیم آن را در کنار جرم بزرگ
سران فتنه مطرح کنیم؟!
و خطاب به امام راحل مان:
این مردمان غریبه نبودند ای پدر / دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند...
3- اما خوب پریدی ها برادر! خیلی ها دوست داشتند جای تو باشند، خودم دیدم!
همان روز در میدان ولیعصر و بعد از آن هم در خیابان کریمخان خودم دیدم
جوانانِ از مجلس عزا بیرون آمده را که علیرغم سنگ پرانی اراذل، با دست خالی
به سمت شان هجوم بردند، با اینکه می دانستند آن سنگ های بزرگ با پیشانی چه
می کند. شاید قبل از دویدن نیت کرده بودند در همان روز و ساعاتی که پیشانی
حضرت...
اما شهادت قسمت تو بود برادر... فیالیتنی کنت معک...