به
گزارش 598 به نقل از فارس، آن چه مي خوانيد ، مصاحبه اي با سردار
شهيد حاج احمد عبدالهي از سرداران شهيد لشكر 41 ثارالله مي باشد. فضاي
مصاحبه تداعي كننده همان سال هاي طلايي و مشكلات و مسائل مربوط به همان
ايام است و از اين منظر مصاحبه اي ماندني به شمار مي رود. جالب اين جاست كه
مشكلات و ضعف هاي مطرح شده توسط شهيد عبداللهي ، هنوز هم از موضوعيتي جدي
برخوردار است و... خداوند روح آن شهيد بي ادعا را با شهداي كربلا(صلوات
الله عليهم) محشور فرمايد.
*در ابتدا خودتان را معرفي كنيد ؟
*شهيد عبداللهي: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله الذي هدانا لهذا و ما
كنا لنهتدي لو لا ان هدنا الله. من احمد عبداللهي معاون گروهان شهيد بهشتي
از گردان حسين بن علي
*شغل شما چي است ؟
*شهيد عبداللهي:كارمند مخابرات استان كرمان هستم . سن تان ؟
*شهيد عبداللهي: 28 سال
*همسر داريد ؟
*شهيد عبداللهي:بله
*فرزند داريد ؟
*شهيد عبداللهي:نه
*پس تازه ازدواج كرديد ؟
*شهيد عبداللهي: تقريبا
*از چه شهرستاني اعزام شديد ؟
*شهيد عبداللهي:از شهرستان كرمان
*از چه تاريخي عضو بسيج شديد ؟
*شهيد عبداللهي:تقريبا 3 سال است.
*هدف شما از عضويت در بسيج چه بود ؟
*شهيد عبداللهي:براي اينكه نداي جمهوري اسلامي را به گوش مستضعفين جهان
برسانيم و استكبار جهاني اين جنگ تحميلي را بر ما تحميل كرد لازم بود كه تا
آن جايي كه در توانم هست پاسخگوي نداي مظلومانه اباعبدالله باشم كه نداي
هل من ناصر ينصرني ...........را سرداد. لازم بود به اندازه اي كه مي توانم
در بسيج شركت كنم و در جبهه هاي جنگ حداقل نقشي كه اسلام بر عهده من
گذاشته ايفا كنم.
*چه دوره هايي تا حالا ديدي؟
*شهيد عبداللهي:دوره هاي آموزشي را در شهرستان كرمان البته به صورت محدود در پايگاه شهيدبهشتي ديدم .
*كيفيتش چه طوري بود ؟
*شهيد عبداللهي:كيفيت ، تقريبا نسبتا خوب بود اما نه در حد مطلوب كه قدرت رزمي ما را بتواند بالا ببرد به صورت دلخواه
*مدتش چه قدر بود ؟
*شهيد عبداللهي:حدود 15 روز بود.
*در منطقه عملياتي هم آموزش ديديد ؟
*شهيد عبداللهي:يك دوره هاي فشرده در مناطق جنگي ديديم.
*قبل از عمليات ؟
*شهيد عبداللهي:بله قبل از عمليات .
*تا به حال چند بار جبهه آمديد ؟
*شهيد عبداللهي: 5 و 4 دفعه اي مي شود
*در كدام مناطق عملياتي بوديد ؟
*شهيد عبداللهي: در غرب و پيرانشهر در مقابله با ضد انقلاب و درعمليات طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس نبز حضور داشتم.
*از چه تاريخي به جبهه اعزام شديد ؟
*شهيد عبداللهي: 11 دي ماه 62
*قبل از شروع عمليات در كجا بوديد ؟
*شهيد عبداللهي: كامياران بودم.
*وضع آن جا از نظر برنامه ريزي رزمي چگونه بود؟
*شهيد عبداللهي:از نظر تبليغات ضعف ديده مي شد. بايد تبليغات بيشتر كار
شود. برادران بسيج نياز زيادي دارند به تبليغات و بايد بيشتر ساخته شوند،
اكثر آنها از روي نا آگاهي مرتكب اشتباهات و خطاهايي مي شوند. در رابطه با
تداركات بايد عرض كنم كه چه بينش هايي دارند، مسئولين بيشتر در خدمت شكم
بچه ها بودند تا انديشه آنها . حتي بچه ها گفتند به ما جيره 2 نفر را يك
نفر حساب مي كنند. نگراني زيادي داشتيم و خيلي از اين مسائل رنج مي برديم
كه اين همه اسراف و اين همه تبذير بشود و اين باعث مي شود رزمنده ديگه آن
توان و تاب را نداشته باشد كه بتواند با دشمن بجنگد.
*به نظر شما تأثيرحضور روحانيون در بين بچه هاي رزمنده چگونه است؟
*شهيد عبداللهي:از آن جا كه اين روحانيون پيش گامان نهضت اسلام هستند بيشتر
روي خطاب مردم هستند. از اين جهت مردم اين انتظار را دارند در كنار شعارها
و سخنراني ها، خودشان در جبهه ها شركت كنند تا ثابت شود كه روحانيت نه
تنها صحبت مي كند، سخنراني و نطق مي كند، بلكه خودش هم در جبهه شركت مي كند
و از اين ها گذشته ، روحانيت مي¬تواند يك قوت قلبي باشد براي نيروهاي
بسيجي و سپاه در جبهه هاي جنگ ما. خوشبختانه شاهد بوديم روحانيون بزرگواري
در جبهه ها دليرانه شركت كردند و شهيد و مجروح شدند .
*چه نكات آموزنده و سازنده اي در اين مسائل مشاهده كرديد از روحانيت؟
*شهيد عبداللهي:اينكه بدون ترس از دشمن مي رفتند بيرون و در جاهاي خطرناك
پيشروي مي كردند، حتي در تداركات خدمت مي كردند و خيلي از موارد ديگر.
*چه مدت قبل از عمليات فهميديد قرار است عمليات شود ؟
*شهيد عبداللهي:تقريبا تاريخ دقيق عمليات مشخص نشده بود. فكر كنم مسئولين
اين هوشياري را به خرج دادند. دقيقا تاريخ مشخصي به ما نگفتند. ما را در
جريان نگذاشتند كه كي و چه ساعتي عمليات هست . ما فقط به منطقه اعزام شديم.
از روزي كه ما را به منطقه مهران آوردند احتمال مي داديم امروز فردا
عمليات باشد،اما برايمان مشخص نشد چه تاريخي عمليات مي شود. فكر كنم بسيار
كار خوبي بود. چون كه ستون 5 مخصوصا در منطقه كردستان فعاليت بسياري دارد و
اگر فرماندهان هوشياري از خودشان نشان ندهند خواه ناخواه درز پيدا مي كند و
عمليات لو مي رود .
*در عمليات مسئوليت شما چي بود ؟
*شهيد عبداللهي: معاون گروهان بودم.
*شما دقيقا حركت خود را قبل از عمليات از اردوگاه ساعت چند آغاز كرديد؟
*شهيد عبداللهي:دقيقا ساعت 7 شب
*خوب با چه وسيله اي ؟
*شهيد عبداللهي:با كاميون
*تا كجا رفتيد ؟
*شهيد عبداللهي: تا جبهه، تا تپه هاي شهدا را با كاميون رفتيم
*چه مدت پياده روي كرديد از آن جا كه پياده شديد ؟
*شهيد عبداللهي: پياده روي ما حدود 3 ساعت طول كشيد.
*ساعت شروع پياده روي به منطقه دشمن ساعت چند بود ؟
*شهيد عبداللهي: ساعت 1 تقريبا.
*خاطراتي اگر از نيروهاي هم رزم قبل از شروع درگيري، از روحيات بچه ها داريد،ذكر كنيد ؟
*شهيد عبداللهي: نيروهاي بسيج يكي از خاصيت ها و ويژگي هاشون اينه كه خيلي
به عمليات عشق مي¬ورزند تا اسم عمليات مي شود در پوست خود نمي گنجند. خوب
ما اين را خودمان لمس كرديم كه صحبت عمليات كه پيش مي آيد آنها ديگه از
خوشحالي نمي دانند چه بكنند و با انكه يقين دارند در اين عمليات تعدادي به
ديدار حق مي شتابند، من خودم شاهد بودم شب عمليات عطر مي زدند به همديگر و
روي همديگر را مي بوسيدند و يكديگر را در آغوش مي كشيدند و خيلي خوشحال
بودند از انجام عمليات.
*در طول مسير حركت تا رسيدن به مواضع، چه اتفاقاتي افتاد؟
*شهيد عبداللهي: ما از آن لحظه اي كه از كاميون ها پياده شديم يك مقدار
سردرگم بوديم. نمي¬دانم ناشي از چي بود. عدم شناسايي منطقه به خوبي ديده مي
شد و به همين جهت بود مقدار زيادي از نيروهاي ما بي جهت پياده روي مي
كردند و همين بچه ها را تقريبا خسته كرده بود. نيروهاي ما مي رفتند در
منطقه و بعد بر مي گشتند از يك نقطه ديگر شروع به پيش روي و پياده روي به
سوي دشمن مي كردند ، اين بزرگترين نكته اي بود كه مشاهده مي شد .
*خوب موانع و استحكامات دشمن داشت چگونه بود؟
*شهيد عبداللهي:به استحكاماتي برنخورديم. در طول اين عمليات گروهان ما
تقريبا ، كار پدافندي داشت، بعد از اينكه نيروها منطقه دشمن را مي گرفتند
مناطق فتح شده را به ما مي دادند و ما بايد آن مناطق را حفظ مي كرديم.
*ماموريتي كه گروهان شما داشت چه بود؟
*شهيد عبداللهي: ماموريتي كه به گروهان ما دادند پشتيباني از نيروهاي خط
شكن بود. اين ماموريت مي شه گفت به حمدالله موفق بود. گروهان ما توانست بعد
از اينكه مناطق آزاد شده را به ما سپردند، پدافند كنيم، اما يك نكته كه
اين جا بايد عرض كنم، اين كه نيروهاي ما زود خسته مي شدند و زود توقع داشتد
گروهان عوض شود و نيروهاي تازه نفس را به جاي گروهان ما بياورند، اين
بزرگترين ضعفي است كه در برخي از نيروها كه احتمالا باعث ضعف روحيه بچه هاي
ديگر مي شود و اين باعث مي شود نيروهاي ثابتي كه از دل و جان مي خواهند
بجنگند براي حفظ اسلام و حتي پدافند كنند به ضعف كشيده شوند. و من به عنوان
مسلمان لازم است عرض بكنم كه متاسفانه روي اين مسئله كار نمي شود كه
بايستي افرادي به جبهه بيايند كه واقعا شناخته شده باشند و براي حفظ اسلام
فقط آمده باشند و هيچ انگيزه ديگري نداشته باشند كه خدايي نكرده براي راحت
طلبي نيامده باشند و بعضي مسائل ديگر ، ضعف ديگر ي كه ديده مي شد در اين
بچه ها ، مسائل عقيدتي بود. بعضي ها اصلا آگاهي نداشتند و آمده اند جبهه ،
اين ها نمي توانند با هم تطبيق داشته باشند.
*در ضربه زدن به دشمن و ميزان مقاومت نيروهاي ما به چه شكل بود ؟
*شهيد عبداللهي: آن چه كه مسلم است امدادهاي غيبي خداوند را ما به چشم مي
ديديم ما اگر بخواهيم ضعف هاي خودمان را توجيه كنيم و مورد بررسي قرار دهيم
متاسفانه خوب از ضعف برخورداريم و ما به چشم خودمان مي ديديم كه دشمن از
آن چنان ضعفي برخوردار بود كه تپه ها را يكي يكي پشت سر مي گذاشت و با 2 تا
آر پي جي و تيربار اين ها چه قدر وحشت مي كردند و مواضع خودشان را رها مي
كردند و مي رفتند. امدادهاي غيبي را ما سهيم مي دانيم در پيروزي نيروهاي
اسلام و همان مصداق آيه ما رميت اذ رميت و لكن الله رما. ما هيچ پيروزي از
خودمان نداشتيم هر چه داشتيم از امدادهاي خداوند تباركت تعالي بود و اين
پيروزهايي كه تا به حال در والفجر 4 داشتيم همه لطف و عنايت خداوند بود.
*خاطرات خودتان را از چگونگي جنگيدن و زخمي شدن و شهيد شدن هم رزمانتان بيان كنيد.
*شهيد عبداللهي:يكي از بزرگترين خاطرات من شهادت يكي ازبهترين برادرانم از
همكارانم در مخابرات كرمان ، شهيد قطبي نژاد كه سنبل يك انسان مسلمان و يك
انسان كامل كه وزنه بزرگي بود در مخابرات شهرستان كرمان، انسان خود ساخته و
با اخلاصي كه عاشقانه آمد در اين عمليات شركت كرد ايشون از بچه هاي ديگه
شنيدم كه خيلي روحيه مي داد به بچه ها در شب درگيري. در روز بعد از درگيري
كه تپه ها را بچه هاي ما فتح كرده بودند و مشغول پدافند بودند بچه ها مي
گفتند كه مرتب ايشون به اين طرف آن طرف، تمام جاها سر مي زد و بچه ها را
تشويق مي كرد به ادامه عمليات و مقاومت و ايشون كه بي سيم چي گردان بود با
اين حال فقط به اين اكتفاء نمي كرد و در هر جا مي توانست كار مي كرد. به
خيلي ها گفته بود مي خوام سرباز خوبي باشم براي اسلام هركاري بهم گفتند
انجام مي دهم. او رفت پيش معبودا و ما را گذاشت با يك مسئوليت بسيار سنگين.
بزرگترين خاطره اي كه من از اين جنگ دارم از اين عمليات والفجر 4 همين
ضايعه ي از دست دادن شهدايي چون ايشان است كه بار مسئوليت ما را سنگين تر
مي كند و ما را ندا مي دهد كه رهروي راه پر افتخار آنها باشيم اين نكته اي
است كه من افتخار مي كنم در طول اين عمليات والفجر 4 به همراه خودم داشته
باشم و هر جا برسم بازگو مي كنم .
*نيروهايي كه در جبهه حضور دارند از نظر كيفي چگونه اند؟
*شهيد عبداللهي:اگر بخواهيم اين برادران رزمنده را تقسيم بندي كنيم مي
توانيم به 2 گروه تقسيم كنيم. يك تعدادي كه خب متاسفانه بدون خط و مشي
آمدند آن ها را ما به چشم خود ديديم اما از اين ها بگذريم يك سري نيروهاي
ثابت هم داريم كه اين ها با آن چنان روحيه اي آمده اند به جبهه كه قابل وصف
نيست. ايام مصادف بود با ايام تاسوعا و عاشوراي حسيني، آن ها آن چنان
زيارت عاشورا مي خواندند و گريه مي كردند و آن آيه طلب شهادت در راه خدا را
مي خواندند و خالصانه مي خواستند كه در راه او شهيد شوند. همان ها باز ما
ديديم كه وقتي وارد عمليات شدند به خوبي اين را ثابت كردند كه نه تنها شعار
نمي دادند بلكه اين را واقعا ثابت كردند كه عاشق شهادت اند و ما شاهد
شهادت اين برادران بوديم كه آن شهد شيرين شهادت را نوشيدند و به اين افتخار
بزرگ نايل آمدند.
*در اين عمليات شكل سنگرها و مواضع نيروهاي دشمن به چه صورت بود ؟
*شهيد عبداللهي:ما بايد اين حقيقت را بيان كنيم كه دشمن تمام امكانات را در
اختيارش مي گذارند. استحكامات خوبي دارد، بالاتر، بهتر و محكم تر از
استحكامات ما بود بعد از اينكه ما مناطق فتح شده را بازديد كرديم، ديديم كه
دشمن از سنگرهاي خوبي برخوردار بود.
*آيا دشمن پاتك كرد ؟
*شهيد عبداللهي:خوشبختانه دشمن پاتك نتوانست بكند اما آتش زيادي مي ريخت كه
ما را دچار وحشت كند و ما خوشبختانه برادران كوچكترين ترسي به خود راه
ندادند و برادران ماندند در ارتفاعات
*وضعيت تداركات چگونه بود در حين عمليات ؟
*شهيد عبداللهي:اون منطقه عملياتي ارتفاعات بسيار بلندي داشت از قبل مشخص
نبود كه اين لشكر عمليات مستقيم باشد تداركات يك مقداري دچار نواقصي شده
بود به ما كمتر مي رسيد تداركات با اين حال برادران بسيار كمك مي كردند
نگذاشتند برادران به آن صورت دچار كمبود مواد غذايي شوند و اين را مديون
تلاش هاي زياد برادران تداركات بوديم .
*تخليه مجروحين و شهدا به چه شكل بود ؟
*شهيد عبداللهي:تخليه شهدا و مجروحين انصافا خيلي خوب بود. برادران خيلي
كار كردند و تا آن جا كه من ديدم شهدا و مجروحين را تماما يا تخليه كردند.
*آيا شهيدي آن جا ماند ؟
*شهيد عبداللهي:فكر نمي كنم. تا آن جايي كه يادم است تمام شهدا تخليه شدند.
*فرمانده تا چه حد كارايي داشت ؟
*شهيد عبداللهي: فرمانده گروهان فرد مخلص و با ايمان. و از برادران شجاع و
نترس بود و در عمليات مجروح شد و الان در بين ما نيست نقش فعال و خوبي داشت
.
*نقاط ضعف و قوت عمليات را بازگو كنيد ؟
*شهيد عبداللهي:نقاط قوت ما همان ايمان به راهمان و راه خدا و حق كه
بزرگترين نقطه قوت ما است كه با اين ايمان قوي هيچ نيروي نمي تواند با ما
مقابله كند و ما بدون شك پيروز هستيم. اين نكته قوت است. اما نقاط ضعف ما
يكي همين غرورهاي بي جايي است كه مي تواند ما را دچار شكست كند و بعد از آن
تبليغات است. به نظر من بايد بيشتر در مورد مسائل عقيدتي و ايدئولوژي بايد
كار شود با برادران كه اين را يك نقطه ضعف مي دانم. نقاط ضعف ديگر اين است
كه فرماندهي به آن صورت كه بايد در اين عمليات نقش فعال و كار آمدي داشته
باشد در سطح پايين عمل كرده بود و اين را نمي دانم دقيق برام مشخص نشده كه
سردرگمي كه در عمليات برامون پيش آمده بود، پياده روي هاي بي جا كه بچه ها
را مي بردند ، بچه ها خسته مي شدند .
*عوامل پيروزي را در چه مي دانيد ؟
*شهيد عبداللهي:عوامل پيروزي ايمان به خدا و انسجام كامل، نظم و انضباط در امور از مهمترين عوامل در پيروزي هستند .
*تجربياتي كه قبل از اين عمليات كسب كرديد چي بود ؟
*شهيد عبداللهي:من تجربه اي كه كسب كردم و با برادران صبحت كردم و آن
راكاملا پذيرفتم اين است كه ما چطور بتوانيم مواضع دشمن را شناسايي كنيم
بعد چگونه آن رافتح كنيم. ما دچار كمبودهايي بوديم از لحاظ عمليات و اين
تجربه براي ما كسب شد كه ما چطور بتوانيم دشمن را غافلگير كنيم و از جهات
مختلف او را زير آتش خودمان قرار بدهيم و از يك نقطه بتوانيم تك بزنيم و
دشمن را نابود كنيم .
*مي توانيد خاطره اي از جنگ بيان كنيد ؟
*شهيد عبداللهي:بزرگترين خاطره جنگ را نقش همه جانبه نيروهاي مردمي مي
دانم. به خوبي شاهد هستيم كه وقتي در مساجد مشغول جمع آوري كمك به جنگ و
جبهه هستند، اين كارگران، اين افراد پايين جامعه از لحاظ مادي و افراد بالا
جامعه از لحاظ معنوي با همين 10 تومان ها 20 تومان هاي خودشان با عشق و
علاقه دارند ما را به ادامه جنگ تا پيروزي نهايي تشويق مي كنند و حتي از
اين مسئله باز مي گذرند كه فرزندان خودشان را نه يكي و نه 2 تا حتي چهار تا
فرزند به جبهه مي فرستند و شهيد مي دهند. اين خاطره كوچكي نمي تواند باشد.
بزرگترين خاطره بود. حتي در اين عمليات والفجر 4 در يكي از گردانها يك پدر
و پسري شركت كرده بودند كه پسر آن پدر شهيد شد و اين پدر كوچكترين غمي به
دل خود راه نداد، ضعف از خودش نشان نداد. تنها يك قطره اشك در چشمان او
ديدند و ديگر هيچ. حتي تعريف مي كنند اين پيرمرد به راحتي حتي از بچه ها
بهتر در اين تپه ها پيشروي مي كرد و هيچ به دل خودش راه نمي داد.