البته آقاي پرز در اين باره تنها نيست و روساي سابق موساد و سرس امنيت داخلي نيز به طور گستردهاي مخالف چنين حملهاي هستند. اما برعكس كساني چون ايهود باراك وزير دفاع حامي جدي حمله به ايران هستند.
اما
آيا نخستوزير نتانياهو عقايد و نظرات آنها را مبني بر اين كه خطرات چنين حملهاي
بيشتر از فوايد كوتاهمدت آن است، ناديده ميگيرد؟
اگرنه كه پس ميتوان گفت كه در واقع او به نوعي بلوف ميزند. زيرا در واقع تهديد به جنگ به او كمك ميكند تا قدرتهاي غربي را متقاعد به تشديد تحريمها عليه ايران كند. اين تئوري بلوفزني او، در واقع تاحدي يكي از سياستهاي ناشيانه و ناآزموده وي تلقي ميشود.
اگر او بلوف نميزند بنابراين تمايل براي برپايي يك حمله تا پيش از انتخابات آمريكا ميتواند داراي دو جنبه باشد. اول، جنبه نظامي آن است؛ زيرا به گفته باراك ايران به زودي وارد منطقه امن ميشود و آن هنگام حمله يكجانبه به تاسيسات هستهاي زيرزميني آن كشور بيتاثير خواهد بود و جنبه ديگر جنبه سياسي آن است. شائول موفاز، يكي از رهبران اپوزيسيون، پيشتر نتانياهو را به پنهانكاري متهم كرده بود. به عبارت ديگر ميتوان گفت احتمالا رئيسجمهور اوباما براي حمايت از حمله اسراييل به ايران، آن هم در بحبوحه مبارزات انتخاباتي، تحت فشار قرار گرفته است و اين در حالي است كه ميت رامني، در ديدار اخير خود از اسراييل با اشاره اعلام كرد مخالفتي با حمله اسراييل ندارد.
احتمالا هنوز نتانياهو تصميم به حمله ايران نگرفته و يك دليل براي دشوار بودن پيشبيني چنين حادثهاي مشکلات بسياري است كه پيش روست و يكي از آنها بيثباتي روزافزون منطقه به خصوص در مرزهاي شمالي اسراييل است. اگر سوريه در حال ارسال تسليحات شيميايي به حزبالله باشد، آنگاه هم اسراييل و هم آمريكا ميتوانند مداخله كنند. اما به نظر ميرسد اسراييل خود را در جنگ با حزبالله بسيار آشفته يافته كه برپايي حمله ديگري با ايران را به تاخير انداخته است. از سوي ديگر جنگ با نمايندگان ايران ميتواند سريعا به يك درگيري با تهران نيز بينجامد.
احتمال ديگر اين است كه اوباما اسراييل را مجهز به بمبهاي سنگرکوب نموده و در عوض از آن كشور بخواهد جنگ را به تاخير انداخته و اجازه دهد تحريمها و ديپلماسي كارشان را بكنند.