به نظر شما ژوزه مورينيو بعد از اينكه در
ال كلاسيكو شكست خورد و با يك تساوي و يك شكست در همان نخستين هفتههاي
ليگ رفت روي پله پانزدهم نشست، چگونه با بازيكنانش رفتار كرد؟ يعني چه
راهكاري داشت براي نجات دادن تيمش؟
مثلا رفته و يك توپ برداشته و گذاشته
زيرش و روي آن نشسته و با اخمهايي در هم گره خورده و لبهايي پيش آمده و
صورتي غضب آلود، بدون اينكه كلمهاي حرف بزند، تنها به دويدن بچههاي تيمش
نگاه كرده؟ قهر كرده و حرف نزده؟ در رختكن كار را به دست دستيارانش سپرده و
هيچ نگفته؟ راهكار مورينيو براي خروج از آن فضاي لعنتي چيست؟ تغييراتي
جديد كه به ميميك صورتش ميدهد؟
از اسپانيا با يك پرواز فوري به تهران
بياييم و به غرب پايتخت سفر كنيم؛ جايي كه يك مربي، چند روزي ميشود كه با
بازيكنانش قهر كرده. دليل قهرش هنوز معلوم نيست.
خودش 5 مدافع و 2 هافبك دفاعي را در
روزي كه همه از او انتظار شور ورزي و افتخارآفريني و نمايش شهامت داشتند در
زمين قرار داد و حالا با همه قهر كرده؟ براي استقلال چه اتفاقي افتاد كه
او را تا اين حد خشمگين كرده؟ يك دروازهبان، 5 مدافع و 2 هافبك دفاعي كه
او به زمين فرستاده بود بايد مقابل تيم هجومي ژوزه (كه البته در جريان بازي
شهامت پيدا كردند) چه ميكرد؟ امير قهر كرد و با كسي حرف نزد.
انتظار ديدن چهره عصبي مردي كه از دربي
در سالهاي قبل چيزي جز پيروزي نميخواست عجيب نبود اما اينكه سرمربي
استقلال از قهر كردن و حرف نزدن و بيمحلي كردن به ستارههاي تيمش، به
دنبال تحول در تيم است را بايد جالبترين تاكتيك تاريخ بشريت دانست.
تاكتيكي كه شايد بعدها نامش را «قهر كن و ببر» بگذارند!
اين روزها، چه كسي استقلال را تمرين
ميدهد؟ مجيد صالح؟ ستار همداني؟ حميد بابازاده؟ كريم بوستاني؟ اينها تيم
را به لحاظ تاكتيكي آماده ميكنند؟ پس امير (ولو اينكه قبل از تمرين مو به
موي مسائل را با دستيارانش چك كرده باشد و براي هر كسي وظيفهاي تعيين كرده
باشد) در استقلال چه نقشي خواهد داشت؟ آيا او در روزهاي قهر، چيزي جز يك
آناليزور تمرينها بوده؟
امير قلعهنويي، هر زمان ميان جمعيتي
از منتقدانش گير ميكند، دو راه براي فرار دارد؛ يكي بياطلاع خواندن مخاطب
خود و ديگري تكيه زدن به روزهايي كه در لوركوزن تمرينهاي اين تيم را
تماشا ميكرد! با امير از دريچه دوم وارد بحث ميشويم. آيا متد قهر و آشتي
را امير در همان روزهايي كه از روي سكوهاي تماشاگران تمرينهاي لوركوزن را
زير ذرهبين داشت ياد گرفته؟ يعني ديد سرمربي تيم، يك توپ را صندلي خود
كرده و با چهرهاي غضب آلود به زمين خيره شده و با هيچ بني بشري هم حرف
نميزند؟
***
اين امير قلعهنويي است. مردي كه با
سيستمهاي منحصر به فرد خود در فوتبال باشگاهي ايران نتيجه گرفته و يكي از
پرافتخارترين مردان شده اما رفتارهاي او گاهي شبيه به يك پنيسيلين در بدني
چركآلود ميماند. شايد امروز درد بيمار را التيام ببخشد اما نه تاثيري
دايمي روي بدن فرد خواهد داشت و نه به او ضمانت ميدهد كه سيستم امنيتياش
افزايش يابد.
قهر امير، هيچ درسي براي بازيكنان
ندارد. نه نكونام را توجيه ميكند كه چگونه بايد همان ستاره قديم باشد و نه
بازي هاشم بيك زاده را تكميل خواهد كرد. قهر امير پاي آرش را به گلزني باز
نميكند! شايد اين بازيكنان تشنه تشري باشند كه آميخته با يك درس و نكته
جديد است. سكوت امير، چرك خشككني بيش نبود!