کد خبر: ۷۶۰۷
زمان انتشار: ۱۳:۱۱     ۲۹ آذر ۱۳۸۹

در زمینه وحدت حوزه و داشنگاه دو بحث در عرض هم وجود دارد که می بایست به هر دو توجه شود و غفلت از هریک دیگری را بی نتیجه گذاشته و یا به انحراف و ضرررسانی می کشاند .مقوله اول در باب وحدت حوزه و دانشگاه با توجه به ماهیت و مفهوم و باطن هریک از این محیطهای علم اموزی است . یعنی ایجاد یک وحدت معنایی برای رسیدن به یک روش مطمئن برای تولید محصولات مطمئن و سالم برای تعالی زندگی بشر. مقوله دوم ایجاد وحدت در شکل و روش تدریس و پرداختن به ظواهر و محیط این دو مرکز علم آموزی است که در این مقوله بخاطر تقدم روشهای جدید بشری بر روشهای سنتی ( اگر واقعا تقابل سنت و مدرنیسم وجود داشته باشد که من معتقد به آن نیستم ) آنچه در نهایت اتفاق خواهد افتاد این است که دروس دینی با متدهای امروزی ارائه شود تا بازدهی بالا رفته و سرعت انتقال علوم دینی بیشترشده و دقت تعلیم و تعلم فزونی یابد و در مقابل هم برخی از روشهای اموزشی و یا اخلاقیات و رعایت حقوق استاد و شاگردی حوزه به دانشگاه منتقل گردد...

درنگی بر مقوله وحدت حوزه و دانشگاه

 

در زمینه وحدت حوزه و داشنگاه دو بحث در عرض هم وجود دارد که می بایست به هر دو توجه شود و غفلت از هریک دیگری را بی نتیجه گذاشته و یا به انحراف و ضرررسانی می کشاند .

مقوله اول در باب وحدت حوزه و دانشگاه با توجه به ماهیت و مفهوم و باطن هریک از این محیطهای علم اموزی است . یعنی ایجاد یک وحدت معنایی برای رسیدن به یک روش مطمئن برای تولید محصولات مطمئن و سالم برای تعالی زندگی بشر


مقوله دوم ایجاد وحدت در شکل و روش تدریس و پرداختن به ظواهر و محیط این دو مرکز علم آموزی است که در این مقوله بخاطر تقدم روشهای جدید بشری بر روشهای سنتی ( اگر واقعا تقابل سنت و مدرنیسم وجود داشته باشد که من معتقد به آن نیستم ) آنچه در نهایت اتفاق خواهد افتاد این است که دروس دینی با متدهای امروزی ارائه شود تا بازدهی بالا رفته و سرعت انتقال علوم دینی بیشترشده و دقت تعلیم و تعلم فزونی یابد و در مقابل هم برخی از روشهای اموزشی و یا اخلاقیات و رعایت حقوق استاد و شاگردی حوزه به دانشگاه منتقل گردد.


اما برای نیل به هدف اصلی و مقوله اول که اتحاد مبنایی و فکری بین حوزه و داشنگاه است تا در نتیجه بشریت و جامعه ی انسانی از محصولات علمی محیطهای علم آموزی و ثمربخشی و سلامتی آنها اطمینان و یقین حاصل کند چه در بحث و چه در واقع مسیر طولانی باید طی شود .


برای شروع بحث در مقوله دوم ناچار به گذر و نظری هر چند کوتاه در تاریخ هستیم تا تاریخچه ی پیدایش و شکل گیری هر یک از این مجامع علمی بهتر و بیشترشناخته شود .


حوزه در معنای عموم آن که محیطی برای تعلیم و تعلم معارف آسمانی و دینی است و قدمتی به اندازه تاریخ ادیان الهی دارد . از هر زمانی پیامبری مبعوث گردیده و شروع به تعلیم مردم نموده محیط پیرامونش حوزه علمیه دینیه بوده است و بطور خاص حوزه های علمیه از زمان حضرت امام محمد باقر علیه اسلام که به علل مختلفی با رویگردانی از فعالیتهای سیاسی به گسترش علم دین مبادرت ورزیدند ، بوجود امده اند .


دانشگاه هم با معنای عامی که میتوان برایش در نظر داشت میتواند قدمتی به طول تاریخ زندگی بشر داشته باشد که دز طول دوره های تارخی بر انسجام آن افزوده شده تا دراین دو سده ی اخیربطور رسمی مهد تحقیق و گسترش علوم بشری قرار گیرد .


با توجه به این تاریخچه ی مختصر؛ بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود که لااقل به نقاط بارزی از تاریخ بشریت چشم بدوزیم تا در تحلیل مقوله فوق به نتایج روشن و مهمی دست یابیم با این دقت نظر تاریخی ، مواردی جلب نظر خواهد کرد که عبارتند از :


1- انسانها فطرتا و به خاطر اجتماعی بودن و برای پاسخگویی به غرایز خود همواره به تحقیق و علم اموزی و کشف و اختراع همت گذارنده اند


2- هرچقدر بر گستره و پیچیدگی جوامع بشری افزوده شده است گروه هایی از انسانها و یا طبقات خاص اجتماعی که بهره بیشتری از علوم داشته و یا راه های بکارگیری علوم و تحقیقات و تلاشهای دیگران را بهتر میدانسته اند سعی در بدست گیری مدیریت اجتماع بشری نموده اند . البته مقوله ثروت در کنار علم بعنوان پشتیبانی برای تصاحب ارکان مدیریتی اجتماع انسانها همیشه وجود داته اما عموما یا زاییده علم بوده و یا برای حفظ و ماندگاری خود محتاج علم بوده است و در موارد کمی هم مستقلا تعیین کننده مدیریت جامعه ی بشری بوده است .


3- در طول تاریخ زندگانی بشر همواره فرستادگان خدا و برگزیدگانی از بین عموم مردم که نقش هدایت جوامع را به عهده داشته اند سعی در تبیین معارف آسمانی و راهگشای خود نموده اند تا انسانها از عاقلانه بودن ان معارف مطمئن شده و در یابند اساسا عقل خود روشنگری از سوی خداست که در وجو.د یکایک انسانها به ودیعت نهاده شده است لذا همه پیامبران الهی برای این تبیین و تبلیغ ابراز مهم علم را بطور وسیع و همه جانبه بکار گرفته اند .


4- با توجه به اینکه هر انسانی برای گسترش دانسته های خود روشی را مد نظر قرار داده تا بطور کامل یافته هایش را در اختیار دیگران قرار دهد انبیای الهی نیز که مهبط علم خدا بوده و وحی و پیام آسمانی وجودشان را به علمی نا متنهایی متصل مینموده است برای گسترش علوم الهی خود روشهایی را بکار میبرده اند که در نوع خود سالم ترین ، تحریف ناپذیر ترین و ماندگار ترین روشهای علم آموزی بوده است چرا که آنها امین خداوند در زمین بوده و می بایست پیام خدا را به همه بشریت ابلاغ نمایند .


5- گذشته از عموم انسانها که نقش تعیین کننده یی در تدبیر امور جامعه نداشته و صرفا تحت تاثیر افکار اهل علم و ثروت هستند خواص جامعه بشری تدبیر کنندگان امور اجتماعی و حتی خصوصی انسانها میباشند که بحث وسیع قدرت را بعنوان ابزاری برای مصادره ی آن دو پشتیبان قدیمی یعنی علم و ثروت ، به میان می آورد . کسب قدرت برای نشستن بر بلندای مدیریت جامعه بشری راهی برای بدست آوردن علم و ثروت و شکل دهی جریان آندوست .


لازم است بر موارد فوق این نکته را نیز بیافزایم که سه عنصراصلی علم ، ثروت و قدرت بعنوان پشتیبانهای اساسی برای مدیریت جوامع بشری روابط متعدد و پیچیده یی با هم دارند گاها در تضاد بوده و گاه حامی یکدیگرند اما آنچه تکلیف این ارتباط سه گانه را مشخص خواهد کرد رتبه ی هر یک از اینهاست .باید اذعان کرد اگر تا بدین جا به ایدئولوژی زدگی در بحث متهم نشده باشم همکنون و با طرح اینکه از نظر تعالیم الهی هریک از این عناصر اصلی رتبه یی خاص دارند ، این اتهام و بلکه این افتخار را خواهم پذیرفت .


بر اساس دستورات دینی تقدم و تاخر هریک از این عناصر بر دیگری و صعود و نزول بی جای هریک تمامی مسیر زندگانی بشر را متحول و سردرگم و نا شناخته خواهد کرد که متاسفانه امروز بشر سرخورده از همین آشفتگی عناصر اصلی است و تا این گره باز نشود این سیر قهقرایی و از هم پاشیدگی و پوچی ادامه خواهد داشت .


ناگفته نماند معارفی که برای زندگی انسان مورد نیاز است میتواند دو ریشه اصلی داشته باشد یکی ریشه یی دینی و آسمانی که توسط انبیای الهی و جانشینان ایشان تببین و ترویج می گردد یکی هم علوم بشری که ماحصل تلاشهای علمی بشر برای تحصیل و کشف معلومات و مایحتاج یک زندگی مترقی و رو به جلوست اما مهمترین نکته در این تقسیم بندی که گروه سومی را نیز می شناساند مد نظر قرار دادن امکان " گرایش هر یک از انسانهای علم آموز به معارف الهی است " یعنی انسانهایی که بی توجه به وجود ادیان و تعالیم آسمانی بطور خودسر و مستقل در پی کشف و اختراع و معرفت اندزوی هستند و انسانهای دیگری که معتقد به خدا و ادیان الهی بوده و برای کسب علم و معرفت و پیمودن راه تحقیق و کشف ، همواره چشم به دستان اشاره گر هدایتگران الهی دوخته اند .


از آنچه گذشت در می یابیم گذشته از سیر تاریخی حوزه و دانشگاه و خواستگاه اصلی آن دو امروزه و در دوران معاصرو پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی برای برقراری و تداوم این حکومت و نظام دینی و خدا محور که بر اساس الگوهای اسلامی اداره میشود ، پرداختن به علم و تعلیم و تعلم در تمامی مراتب آن ضرورتی اجتناب ناپذیر بوده و از دستورات اکید بزرگان دین و کتاب اسمانی ماست و این اهتمام بطور ناخواسته دو وجه دارد یکی اهتمام در گسترش علم دین که تدارک کننده ی تئوری حکومت داری و ارائه ی تعالیم اسمانی و در راستای رسالت انبیائ الهی است و یکی هم گسترش روح علم اموزی و تحقیق در سطوح مختلف جامعه خصوصا جوانان برای بهره گیری از استعداهای درخشان و پیمودن راه دانش و پژوهش برای نیل به اکتشافات و اختراعات سودمند برای تعالی و ترقی زندگی فردی و اجتماعی انسانها که اینجا دقیقا خواستگاه اصلی بحث وحدت حوزه و دانشگاه است که بزرگانی چون امام خمینی رحمه الله علیه و شهیدان بزرگوار مطهری و مفتح در بدو انقلاب و حتی پیش از وقوع انقلاب اسلامی به آن توجه کامل داشته و با دقت نظر در پی هدایت عالمانه این دو اهتمام اجتناب ناپذیر گام بر داشتند که همکنون این هدایتگری عالمانه و حکیمانه همچنان از سوی رهبر معظم انقلاب با جدیت تمام دنبال میگردد.


در این مقطع از بحث به ناچار باید گزینه هایی جدیدی دیگری را نیز به مباحثاتمان بیافزاییم


اول قدرتهای جهانی و منشا پیدایش و تدام و تاثیرات آنها


دوم توجه کافی به مقوله التقاط و نیفتادن در دام پرخطر آن


سوم فدا نکردن آرمانها در بحث وحدت حوزه و دانشگاه در زیر دست و پای واقعیتهای اجتناب ناپذیرامروز


بنابر آنچه گذشت دریافتیم قدرتهای برتر امروز در جوامع بشری بخاطر پشت کردن به معارف آسمانی و بنانهاده شدن بر اساس تعالیم صرفا بشری و تجربی ، عنصر قدرت را بر علم و ثروت مقدم داشته اند گرچه ایجاد قدرتهای محیر العقول در زمینه های مدیریتی ، سیاسی و نظامی و دیگر شوون زندگی بشر ، همه و همه مدیون عنصر علم هستند اما فراز این بحث نه وابستگی قدرت به علم بلکه تاثیر پذیری علم و نحوه گسترش آن از قدرت و ثروت است . امروزه مجامع علمی بشر به علل متعددی وام دار ثروتها و تحت تاثیر قدرتها هستند و این اتفاق تلخ در محصولات هریک از این مجامع علمی نمودار است .


بر اساس تعالیم ناب اسلامی مبنای حرکت فردی و اجتماعی انسان باید علم باشد و تضمین سلامت علم آموزی و بهره وری از علم نیز رعایت اصول اخلاقی است . در اسلام کسب علم برای واقع بینی و حق خواهی از ضروریات و واجبات است و هر یک از اعمال فرد مسلمان حتی اعمال عبادی او که متکی به علم و دانش نباشد و از روی تحقیق و مطالعه بدست نیامده باشد فاقد ارزش و اعتبار می باشد . بر همین اساس مجامع علمی در جامعه ی اسلامی می بایست بر اساس علم و اخلاق پایه ریزی شوند . اخلاق و در معنای خاص آن تقوا - در همه ی جوانب و شؤونش - دو ثمره دارد یکی اینکه تایید و تثبیت کننده ی علم خداداد و لدنی و زاینده و فزاینده ی آن است دوم اینکه مانع از انحراف انسان مومن در کسب علوم بشری ، تعیین کننده محدوده ی تحقیقات او و شناساننده ی مشخصات یک امکان و اختراع مادی خوب برای تعالی زندگی بشر است .


همکنون و در پی این مقدمات می شود دریافت که برای ساختن اجتماعی اسلامی و متعالی به ناچار باید مجامع علمی ما در راستای رسالت انبیاء و تعالیم الهی گام بردارند . امروزه باید این حقیقت را بخوبی درک کرد که هیچ تضمینی برای ماندگاری ، ثبات و سلامت نظریات دانش پژوهان وجود ندارد و انبوده یافته های امروز بشر که نام علم را هم یدک میکشند بدون هیچ هدایت و روشمندی خاص صرفا تحت تاثیر ثروتها و ثروتمندان و در راستای اهداف قدرتمندان تولید و ارائه می گردد که اگر چیزی غیر از اینها باشد اصولا راهی برای عرضه پیدا نخواهد کرد و محکوم به انزواست چرا که رسانه ها بعنوان ابزار تبلیغ و گسترش علوم دقیقا و کاملا بر سبیل رضایت قدرتهای حاکمه که خود یا از ثروتمندان هستند و یا تحت تاثیر و وامدار ایشانند ، فعالیت می کنند .


وحدت حوزه و دانشگاه به معنای اتحاد دو مکان علم آموزی که یکی سنتی و دینی است و دیگری امروزین و متجدد است نمی باشد وحدت این دو یعنی گام برداشتن شان در راستای گسترش تعالیم الهی یعنی اتحاد و یکی کردن علم و اخلاق ؛


نمود وحدت حوزه و دانشگاه یعنی در دانشگاه منبع درس ، استاد ، محیط و دانشجو همه تلاشهای علمی خود را بر مبنای خدامحوری ، تعالیم اسلامی و خدمت خداپسندانه به مخلوق پایه ریزی نمایند که بی شک این معنای روشن سازکاری جز تولید علم پیش رو نمی نهد چرا که پا برجای پای تحقیقات و یافته های علمی کسانی که انسان محور هستند ، لذت خواه هستند و اساسا پیشرفت و ترقی را منافی ارزشهای اخلاقی و دین مداری انسان میدانند با خدا محوری و دینداری و خدمت رسانی در تضادی آشکار است .


نمود وحدت حوزه و دانشگاه در حوزه نیز یعنی جهت گیری فقهای اسلام در صدور فتاوا از حالت مدافعانه و انفعالی به جایگاهی پیشرو و مبتکرانه تغییر وضعیت دهد امروزه پیشرفت همه جانبه ی جامعه اسلامی ما که الگوی دیگر ممالک اسلامی است در صورتی بروز و ظهور حقیقی پیدا میکند که بر مبنای علم الهی و تعالیم ناب اسلامی باشد . وضعیت روشن امروز جهان به خوبی گوشزد میکند که می بایست پیشرو بود می بایست روشمند و سیستمی عمل کرد می بایست از تعدیل روشهای غیر خدایی با برخی دستورات و توصیه های فقهی و اخلاقی روگردان شده و به تبیین و تبلیغ نسخه های پاک و معصومانه کتاب الله گروید میبایست مبانی اقتصاد اسلامی ، فرهنگ اسلامی و سیاست اسلامی توسط یکیاک احکام و فتاوا و خطابه ها و مکتوبات دینی جای التقاطهای موجود در اقتصاد و سیاست و فرهنگ را بگیرد . اگر در طول قرون متمادی علوم اسلامی ورزیده و پخته گشته اند اگر کوچکترین فروعات و جزئیات زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد مداقه قرار گرفته و زوایای مختلف ان از منظر دین مبین اسلام روشن و مبین گردیده است امروز باید همه ی این تعالیم عالیه و ارزشمند مبنای تلاشهای علمی - دینی حوزه های علمیه قرار گیرد .


این وحدت رویه در حوزه و داشنگاه از یکسو جهان شمولی منابع اعتقادی و معرفتی ما و خاصه قرآن مجید را نمایان تر ساخته و به صحنه اجرا و زندگی روزمره بشر میکشاند و از سوی دیگر با تولید علم بر مبنای معرفت و جهان بینی توحیدی در ضمن صعود به قله های ترقی علمی و فن آوری در جهان ، هماهنگی علم و دین برای پیشرفت همه جانبه و تعالی بشر به عرصه عمل و اجرا خواهد آمد .

  والسلام

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها