همچنانکه انقلاب اسلامی، رسالت بزرگی را بر دوش میکشد، زن هم در انقلاب اسلامی دارای رسالت عميقی است و بايد خودش را متناسب با آرمانهای انقلاب اسلامی بازتعريف کند.
زن امروز، چند نگاه میتواند به خودش و رسالتش داشته باشد:
سطح اول اينکه خودمحور باشد؛ يعنی فقط به آمال و آرزوهای خود بينديشد و مشغول جذابيتهای خودش و تفاخر به مردم گردد. مثل زنی که براي فرزندش لباسي ميدوزد و هدفش اين است كه لباس فرزندش را بگونهاي زيبا بدوزد كه وسيله تفاخرش به مردم باشد.
سطح دوم اين است که زن، آن لباس را براي تفاخر فرزندش نميدوزد، بلكه اين كار را براي خشنود شدن شوهرش انجام ميدهد. اين نمونه، بالاتر از سطح قبلي است.
سطح سوم هم اين است كه زن، آن لباس را تنها به خاطر خشنودي شوهرش نميدوزد، بلكه چون به خاطر خدا صرفهجويي در زندگي را لازم ميداند، شخص خشنودي خدا را ميطلبد، گرچه نسبت به تشكري كه شوهر نسبت به اين كارش كرده قدرداني ميكند، اما محور و بنيان قلبش بر محبت نسبت به خدا استوار است، لذا احترامي را هم كه به شوهرش ميگذارد احترام الهي است؛ نه مادي. يعنی براي جلب يك نفر به خود و فريفتهگري نيست.
سطح چهارم هم اين است که زن طالب رضاي خدا باشد اما نه تنها در شكل خشنود نمودن شوهر! چون در عين اينكه به شوهر احترام ميگذارد، ولي انجام اين كار تنها در شكل خشنودي شوهر ـ كه طبيعتاً رضاي خدا هم در اين است ـ براي او كوچك است و به اين حد قانع نيست و به دنبال امري بالاتر و والاتر از اين میگردد؛ مثلاً با خود میگويد: «دولت اسلامي ايران در مقابله با استكبار از نظر ارز خارجي، دچار مضيقه است و لذا من در اين فكرم كه در حد توانم و به هر اندازه كه ميتوانم لباس بچه يا شوهرم را خودم بدوزم و راضي نباشم كه لباس از ساير كشورها به ايران وارد شود تا منجر به هزينه ارزي گردد، چون ما دچار محدوديت ارزي هستيم»! يا اينکه بگويد: موازنه ارزي متأثر از الگوي مصرف است و من هم يكي از مصرفكنندگانم، لذا من تاب تحمل پايين آمدن ارزش ارز را ندارم و لذا سعي ميكنم به مقدار قدرت خودم، سهيم در مشكلات ارزي نباشم! اين زن به «نظام اسلامی» توجه دارد و ميخواهد به اين نظام كمك كند.
زن حتی میتواند عميقتر از اين فکر کند و بگويد: كل نظام اسلامی به منزلت يك دستگاه پخش (دستگاه بلندگو) ميباشد و يك «پرچمدار» و رهبري وجود دارد كه از طرف نبي اكرم (ص) ميخواهد به وسيله اين دستگاه، صداي اسلام را به جهان برساند، لذا من نبايد بلندگوي اسلام را ضعيف كنم، بلکه من بايد بگذارم اين صداي «تاريخي» به گوش مردم جهان برسد؛ مثلاً من نبايد با «مصرف» ناصحيح خود، در راه تكامل بشر سنگاندازي كنم.
زنی كه در افق ذهني خويش مقابله با جبهه کفر را مد نظر دارد، هرگز حساسيت زيادي به اينكه فلان فاميل چه گفت يا در محيط خانواده با او چگونه رفتار ميكنند، نخواهد داشت و همچنين حساسيت زيادي به سلوك همكاران و معاون و رئيس اداره هم ـ كه در محيط كار با او دارند ـ ندارد، بلكه مدام در اين فكر است كه جبهه کفر با اسلام چگونه سلوك ميكند. چنين زنی در اداره، به فكر مصرف كامل بودجه نيست، بلكه به فكر ارتقاء مقدورات آن سازمان است؛ اين يعنی توسعه حساسيت است ارتقاء وضعيت رواني زن.
در مقابل، ممکن است زنی برای يك مسئله كوچك خانوادگي مدتها ناراحت بوده و دغدغه داشته باشد و شب و روزش را از دست بدهد و اگر به او بگوييد كه چرا وضعيت شما اينگونه است؟ در جواب ميگويد: فلان اهانت به من شده، آيا با اين حال من حق ندارم اعتراض كنم و حرفم، حق نيست؟ به طور طبيعی بايد در جواب او بگوييم: بله! شما حق ميگوييد، اما اين حق، يك حق كوچكي است، اين حق، همانند طوفان در فنجان است و آنقدر ارزش ندارد كه شما اينگونه غصه ميخوريد، اکنون، زماني است كه مثلاً استكبار جهانی به قرآن کريم و نبی اکرم (ص) اهانت کرده و با تهاجم فکری و فرهنگی و با سياستگذاريهاي اقتصادي میخواهد نظام اسلامی را از بين ببرد؛ ازاينرو، خوب نيست كه يك مسلمان در اين شرايط، به خاطر يك مسئله كوچك خانوادگي يا فاميلی اينگونه غصه بخورد و به فكر مقابله با استكبار نباشد.
زن در مقياس انقلاب اسلامی، زنی است که خانواده را بستری برای اشاعه تاريخی دين قرار میدهد و به نوبه خود میکوشد که اسلام و نظام اسلامی در جهان، قدرتمندتر و باعزتتر باشد و زمينه ظهور حضرت ولی عصر (عج) هر چه زودتر فراهم آيد.