فارس، محمدمهدی تقوی در بخش «نگاه روز» وطن امروز در یادداشتی تحت عنوان «تحلیلهای آبکی حجاریان» به تحلیل تفاوت حال و روز امروز فتنهگران با دیروز اصلاحطلبان پرداخت و نوشت: یک دهه پس از آغاز شکستهای انتخاباتی تجدیدنظرطلبان و 3سال بعد از باخت تاریخیای که در میدان انتخابات ریاستجمهوری و حوادث آن متحمل شدند، اکنون سران و نظریهپردازان این جریان که قدرت نظام جمهوری اسلامی و خللناپذیری آن برایشان ثابت شده است، تکاپوی شدیدی را برای بازگشت دوباره به صحنه آغاز کردهاند و همه شواهد حاکی از آن است که لیدرهای این جناح در داخل و خارج، اکنون به کار مهم سازماندهی و بازسازی ائتلاف از هم پاشیده اصلاحات برای حضور در انتخابات 92 همت گماردهاند.
در این مرحله، چنانکه از خبرها، فعالیتها و گفتوگوهای فتنهگران پیداست، استراتژیستهای این جریان مجموعهای از شعارها و نمادها را برای گردهمآوردن انبوه گروهها و دستههای پراکنده خویش برگزیدهاند؛ آنها برای حضور در آوردگاه انتخابات ریاست جمهوری آینده، پس از به چالش کشیدن آن در سال 88 و تحریم انتخابات مجلس نهم در سال90، چنان شتابزدهاند که حتی در صحبتهای سعید حجاریان، یکی از تئوریسینهای خود، احتمال پیروزی در انتخابات و به قول خودشان، تکرار دوم خرداد 76 را هم میدهند.
عبارت تکرار دوم خرداد، در روزهای اخیر که رفتهرفته به انتخابات ریاستجمهوری 92 نزدیک میشویم، همان است که در شعارهای 3 سال پیش تجدیدنظرطلبان حامی میرحسین موسوی نیز مطرح شد؛ گو اینکه شرایط امروز کشور و نظام، اصولگرایان و اصلاحطلبان مانند ماههای منتهی به انتخابات هفتم ریاستجمهوری است(!) موضوعی که میزان بسیار ناچیز درک و شناخت فتنهگران را از شرایط سیاسی حال حاضر نمایش میدهد.
تئوریسین اصلی اصلاحطلبان در گفتوگویی، ضمن تاکید بر اینکه اصلاحطلبان باید از فرصت حضور در انتخابات استفاده کنند، محمد خاتمی را بالاترین شانس رایآوری در انتخابات ریاستجمهوری دانسته و حتی تلویحا معتقد است، اگر کسی غیر از وی هم از جانب اصلاحطلبان کاندیدا شود، میتواند رئیسجمهور شود.
یک- شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور در آستانه 2 خرداد 76: مردمی که 2 خرداد را آفریدند، تودهای بزرگ ولی غیرمنسجم بودند و اکثریت آنها، خسته از بار سنگین شیوه مدیریت آقای رفسنجانی که منجر به ایجاد مشکلات فراوان اقتصادی، اجتماعی و بویژه فرهنگی شده بود، فریب نقشه دقیق و پیچیده جناح چپ در یکسان دانستن علیاکبر ناطقنوری با هاشمی و تفاوت کامل محمد خاتمی با ایشان را خوردند. خاتمی سوار بر اسب مراد ناراحتی ملت از عملکرد رفسنجانی، با شعارهای پرزرق و برق نو و ادعای دادن آزادی پس از فضای بسته دوران هاشمی، با استفاده از ناشناخته بودن خود پس از 5 سال عزلتنشینی در کتابخانه ملی، توانست آرای مردم را به سوی خود جلب کند.
دو- فریب ملت: برنامههای محمد خاتمی، ممانعت از شکستن حرمتها و تجاوز به حقوق و آزادیهای قانونی، خدمتگزاری به مردم، تلاش برای زدودن رذیلتهای اخلاقی از جمله ریا، تملق، نفاق، فساد و بیبندوباری، تلاش برای حاکمیت قانون و تاکید بر حضور فعال همه قشرها و پذیرش رقابت به عنوان یکی از مجاری اساسی مشارکت، تاکید بر قانون، «اصلاحات در چارچوب قانون اساسی» عنوان شده بود ولی در عمل، مردم از او، برخی وزرایش، قاطبه نمایندگان مجلس ششم و شورای اول شهر تهران که اتفاقا آقای حجاریان هم عضو آن بود، چیزی جز خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی و تلاش برای استحاله و سپس هدم آن ندیدند؛ تلاشی که در فتنه 88 به اوج خود رسید و دوم خردادیها رسما و علنا درصدد براندازی نظام برآمدند. سفر به استانها با اتوبوس اجارهای، دیدار با روستائیان و استفاده از خنده و ادبیات مورد پسند جوانان از شیوههای تبلیغات فریبکارانه خاتمی بود اما الان مردم به طور کامل نسبت به خاتمی و سران فتنه شناخت پیدا کردهاند و نقاب از نفاق آنها برگرفته شده است. یکی از نشانههای این شناخت، رویگردانی ملت از کاندیداهای دوم خردادی در همه انتخابات 10 سال اخیر است و دیگر، تنفر ملت از تجدیدنظرطلبانی است که کشور را در سال 88 به آشوب کشاندند و نگذاشتند نظام از ظرفیت حضور 85 درصدی ملت در پای صندوقهای رای در سطح منطقه و دنیا استفاده کند. فتنهگران میخواستند ایران را رایگان به دست آمریکا و اسرائیل بدهند.
سه- پوزیسیون جمهوریاسلامی، نه اپوزیسیون: در دوران قبل از 2 خرداد، علاوه بر خاتمی که خود را در چارچوب نظام نشان میداد، جناح چپ سنتی (مجمع روحانیون) نیز به عنوان حامی و نامزدکننده وی در انتخابات، عملکرد ظاهریاش از پیروی از خط امام، رعایت قانون اساسی، تبعیت کامل از ولایت فقیه، ضدیت با امپریالیسم آمریکا و پایبندی به اسلام و انقلاب دم میزد اما آیا آنها و تئوریسین فراموشکارشان از یاد بردهاند که از حالت گروهی در داخل نظام که اختلافش با جناح راست، فقط در شیوه اجرای امور اقتصادی و برخی سلایق جزئی بود در دوره پیش از 2 خرداد، به خصمی ضدمردمی و برانداز نظام در سالهای اخیر تبدیل شدهاند؟!
چهار- از بین بردن فرصتی عظیم: 22 خرداد، حماسهای عظیم و شگفتیآفرین بود که اگر موقعیت استفاده از آن توسط فتنهگران از نظام و ملت گرفته نمیشد، آرزوهای دشمنان بیرونی و دنبالههای ضدانقلاب آنان برای همیشه دفن میشد.
مقابله با «اسلامیت» که بویژه طی دوران اصلاحات ادامه داشت، در نهایت راه به جایی نبرد و مردم این «سراب» را وانهادند و مجددا به آموزههای اصیل حضرت امام و رهبر حکیم انقلاب روی آوردند. این رویکرد سال به سال گستره بیشتری یافت تا آنجا که در انتخابات تاریخی، بینظیر و شکوهمند 22 خرداد 88، حضور 40 میلیونی مردم، اردوگاه نظام سلطه جهانی را با ضربهای سنگینتر و محکمتر از همیشه روبهرو کرد. حضور 85 درصد واجدان شرایط کمترین تردیدی باقی نگذاشت که نظام جمهوریاسلامی ایران هر دو عنصر «اسلامیت» و «جمهوریت» را در بالاترین درجه ممکن و فراتر از حد انتظار به بلوغ رسانده، بنابراین جدا کردن «اسلام» از «جمهور» که همه تلاش 30 ساله دشمن را به خود اختصاص داده بود، نه فقط به جایی نرسیده، بلکه نتیجهای معکوس به بار آورده بود.
اما دشمن سیلیخورده از حماسه 22 خرداد برای زیر سوال بردن نتیجه انتخابات، شایعه تقلب در انتخابات را که پیشتر آن را ساخته بود، به دست نوکران فتنهجویش عملیاتی کرد. این حربه اگرچه در یکی ـ دو روز نخست پس از انتخابات، شائبههایی برای برخی افراد سادهاندیش به وجود آورد ولی مردم که سلامت انتخابات را همیشه آزموده بودند و حضور پرشورشان در انتخابات 22 خرداد، خود گویاترین گواه بر این باور بود، ادعای «دروغ بزرگ تقلب» را رد کردند. وقتی القای گسترده «توهم تقلب» به جایی نرسید، گروههایی از اراذل و اوباش اجارهای را که قبلا سازماندهی کرده بودند، به میدان آوردند تا با آشوبگری، اغتشاش و غائلهآفرینی شیرینی انتخابات را تلخ کنند.
فتنهگران در حالی مدعی بودند تقلب شده است که نهتنها 3 سال پیش نتوانستند ادعایشان را ثابت کنند بلکه اکنون هم قادر نیستند سندی برای این مدعا رو کنند! البته طرح کمیته «صیانت از آرا» و ادعای «تقلب» در انتخاباتی که هنوز برگزار نشده بود(!) به وضوح نشان میداد قصد طراحان این پروژهها لجنمال کردن جمهوریت نظام اسلامی است.
پنج ـ اهانتهای بیسابقه به مقدسات: دروغ بزرگ، بعدها دستاویزی شد برای اهانت به بزرگترین مقدسات اسلام عزیز و کشور. اراذل اجارهای به مساجد حملهور شدند، 26 خرداد در نماز جمعه آخر آقای رفسنجانی، به این عبادت الهی مورد تاکید در قرآن مجید، با حضور بینمازان با چهرههای عجیب بیحرمتی شد، در روز قدس، روزهخواران بیهمهچیز، شعار نه غزه نه لبنان طراحی شده توسط رادیو اسرائیل را سر دادند، 13 آبان شعارهای روز مبارزه با استکبار جهانی، از مرگ بر آمریکا و اسرائیل به شعارهایی انحرافی تغییر یافت، 16 آذر به تمثال مبارک احیاگر اسلام؛ حضرت روحالله(رض) جسارت کردند و در نهایت در عاشورای آن سال، شد آنچه نباید میشد و یزیدیان زمان، به امام مظلوم توهین روا داشتند و... با بروز خشم انقلابی ملت در 9 دی و 22 بهمن 88 فتنه مرد و فتنهگران به سوراخهای خود خزیدند.
شش ـ بازگشت به نظامی که در پی براندازیاش بودند: حالا در آستانه انتخابات 92 تجدیدنظرطلبان شکستخورده از مردم، بار دیگر میخواهند به صحنه بازگردند، البته بدون پرداخت هزینه!! کاری که آنها با خود کردند مانند شخصی است که ارهای را در بدن خود فروکرده است؛ اگر بیشتر فرورود، درد و سوزش شدیدی دارد و اگر بخواهد آن را خارج کند هم دردناک است.
اصلاحطلبان اگر بخواهند به تقابل با حق ادامه دهند، به جاهای عمیقتر چاه باطل میروند و اگر بخواهند به صراط مستقیم انقلاب بازگردند و غیرالمغضوب شوند نیز باید درد «عذرخواهی واقعی از رهبر حکیم انقلاب و ملت»، «ابراز ندامت از عملکرد چند سال اخیر»، «اذعان به صحت و سلامت انتخابات 3 سال پیش ریاست جمهوری و اعتراف صریح به دروغ بودن ادعای تقلب» و در یک کلام «توبه نصوح» را بپذیرند، آنوقت میتوانند به حضور در انتخابات بیندیشند. انتخابات عرصه رقابتهاست.
قاعده بازی در این عرصه پذیرش پیروزی فردی است که از صندوق آرای مردم بیرون میآید. رقبا باید به رای اکثریت جمهور احترام بگذارند و رئیسجمهور منتخب را رئیسجمهور همه مردم ایران بدانند. فردای هر انتخاباتی روز جمع شدن بساط رقابتها و پهن شدن سفره رفاقتهاست؛ روز اتحاد و یکپارچگی همه گروههای معتقد به جمهوریاسلامی، نه تفرقه و نقار. فتنهگران در سال 88 نشان دادند در صورت شکست نمیتوانند یا دستور ندارند(!) با آن کنار بیایند.