«راز پنهان» در شبکه یک سیما با داستانی اغراق آمیز از فراموشی یک مهندس سخن میگفت که ارائه مضامین اخلاقی و پند و اندرز نیز چاشنی آن شده بود.
داستان تکراری فراموشی نتوانست مخاطب را پای خود نگه دارد و بدون اغراق میتوان گفت بهترین لحظه سریال «راز پنهان» لحظه تصادف امیرعلی و مرگ او بود، هرچند در قالب شعاری عنوان شد که اگر کمربند ایمنی خود را بسته بود، هیچ وقت این اتفاق برایش نمیافتاد.
«چمدان» نیز که از همان ابتدای مسیر در میان مخاطبان گم شد و هیچ کس متوجه نشد این سریال سرانجام راه به کجا برد.
در این میان مجموعهها «خداحافظ بچه» بهتر عمل کرد، هرچند داستان پیگیریهای خسرو برای یافتن فرزندش در مقطعی سریال را بر مسیری ثابت انداخت، اما باز هم به نسبت سریالهای دیگر وضعیت مناسبتری در میان مخاطبان داشت.
پایانبندی سریال نیز هرچند برای بسیاری از جوانانی که با مشکل ناباروری مواجه هستند، امیدبخش بود اما به نظر میرسد بیان کارکرد پژوهشکده رویان در قسمت آخر و آن هم به این شکل کمی ناشیانه بود.
اگر هدف سازندگان سریال ارائه پیشرفت مراکز علمی کشور بود، بهتر بود که این پیشرفت را به شیوهای بهتر ارائه میکرد و آن را در پس پرده دزدی ها و کارهای خلاف این زوج جوان پنهان نمی کرد.
در هر حال ماه رمضان سال ۹۱ نیز به پایان رسید و با تمام فراز و نشیبهایش کارنامهای نهچندان درخشان برای مدیران رسانه ملی در حوزه سریالسازی رقم زد.
به نظر میرسد سریالهای امسال تلویزیون فقط مقولهای برای پر کردن آنتن بودند و متولیان تلویزیون چندان تلاشی برای خلق آثار درخور توجه مخاطبان سخت پسندشان نداشتند.
امیدواریم ساخت سریالهای ضعیف و بیرمق سرلوحه کار این مدیران نشود و در سالهای آینده به روال چند سال پیش دوباره شاهد حضور کارگردانهای موفق و سوژههای جدید در تلویزیون باشیم.