فارس، «آرون دیوید میلر» در «فارن پالیسی» مینویسد؛ وقتی در بحبوحه طوفان هستید از هر تحلیلگر، سیاستگذار یا فعال سیاست عمومی سوال کنید، تشخیص درختان و جنگل یا هر چیز دیگری واقعاً دشوار است.
*عدم قطعیت درباره پایان داستان جنگ داخلی سوریه
حکومت بشار اسد آخرین امکان خود را رو کرده است، اما هنوز تا پایان داستان، کش و قوسهایی وجود دارد. دشوارترین بخش داستان این است که مشخص نیست چه کسی یا چه چیزی، در نهایت حکومت را در دمشق در دست خواهد گرفت. در واقع، درباره بخش عمده اکثریت خاموش سوریها، سنیها و علویها که مسئول طول عمر اسد بودهاند، صحبتی نشده است. در ادامه، لیستی از برندگان و بازندگان احتمالی این سناریو ارائه میشود.
*پایان ناخوشایند برای خانواده اسد
1. بشار و «اسد»ها؛ دیانای «بشار» او را محکوم به فنا کرد. شخصیت مردی مدرن که قصد داشت سوریه را اصلاح کند را فراموش کنید. هیچ راهی برای رشد در خانوادهای که طبیعتش، آمیختهای از سوپرانوها و کورلئونها است، وجود ندارد. «بشار اسد» خواه مانند «قذافی» با تیراندازی کشته شود (غیرمحتمل است)، مانند «میلوسویچ» در لاهه محاکمه شود (غیرمحتملتر)، باقی عمرش را در ویلایی در مسکو سپری کند، یا بتواند از جمعیت علویان درخواست پناهندگی کند، در هر صورت پایان خط نزدیک است. در این منطقه، تنها حکومتهایی که بتوانند نسل به نسل قدرت را منتقل کنند، خاندان پادشاهان قدرتطلب هستند. جمهوریهای شکننده که توسط مردان قوی سکولار اداره میشوند، هیچگاه اینگونه نبودهاند. اما «بشار» اینگونه است.
*کاهش امنیت علویان پس از برکناری اسد
2. علویان؛ عراق بعد از صدام را بدون دخالت آمریکائیها در نظر بگیرید. یک گروه اقلیت قدرت یافته دیگر (12 تا 13 درصد جمعیت)، به اقلیتی آزرده تبدیل میشود. وفاق و آشتی در سوریه بسیار نیاز خواهد بود. اما متاسفانه، بیشتر فشارها روی نگاه کردن به گذشته خواهد بود، بجای اینکه به آینده نگاه شود.
سوریه با دریافت کمکهای خارجی، شاید بتواند از بدترین نوع فاصلهگذاری فرقهای اجتناب کند. این امر، احتمالاً مستلزم یک نیروی تثبیتگر بینالمللی، مقادیر هنگفتی پول و سیاستی روشنفکرانه از جانب برادر بزرگتر اعراب بخصوص سعودیها و ترکها است. با اینوجود همچنان علویها، بزرگترین بازندهها خواهند بود زیرا آنها از سخاوت و بخشش حکومت نفع میبردند و با تقسیم کیک توسط سنیها میان خودشان، ممکن است فقیرتر شده و امنیتشان کم شود. سوریه، در انتظار بازتوزیع ناگهانی قدرت سیاسی و اقتصادی است. و این برای هیچ گروهی جز علویها زورمندانه نیست، بویژه اگر «حزب بعث» منحل شده یا مجرم شناخته شود و نخبگان نظامی علوی تحت تعقیب قرار گرفته، سلب مقام شوند.
*از بین رفتن حفاظ امن علویان با برکناری اسد
3. مسیحیان؛ این بازی نتیجه مطلوبی برای مسیحیان نخواهد داشت. با برکناری «اسد» ممکن است دو حفاظ امن و مهم جامعه مسیحیان سوریه (تقریباً 10 درصد جمعیت سوریه)، از بین رود. اول اینکه، مادامیکه آنها در قدرت باشند علویها با حمایت از اقلیتهای دیگر میتوانند وضعیت اقلیتی خود را مشروعیت بخشند. دوم اینکه، ثباتی که اسدها تضمین کردهاند تازمانیکه این گروهها حکومت را به چالش نکشیدهاند، حفظ میشود.
*قطعیترین گزینه پس از برکناری اسد؛ روی کار آمدن سنیها
با فروپاشی نظام سوریه، تنها قطعیت این است که سنیها قدرت را در دست خواهند گرفت. اگر سکولاریسم دولتی که اسدها آن را ترویج دادهاند از بین رود، مسیحیان، بویژه آنهایی که همکاری نزدیک با حکومت داشتهاند، در سرزمینی که از قدیم برای سنیها بوده به حاشیه رانده میشوند.
*کاهش نقش حزباله در سوریه
4. حزبالله؛ «حسن نصراله» دبیرکل حزباله لبنان، از حامیان اسد بوده است. حزبالله، پس از سقوط اسد به حیات خود ادامه خواهد داد. این سازمان، بازیگری معتبر و برجسته در سیاست لبنانیها است که یکی از دو حامی قویاش قرار است با حکومتی سنی (و احتمالاً متخاصم) جایگزین شود. بدون شک، ایران شریک مهمتری برای این گروه است. اما سوریه، در عینحال که طی سالها با حزبالله تنشهایی داشته، وفادارانه برای حزباله تسلیحات و نیروی جاسوسی در داخل لبنان فراهم کرده است. این کشور همچنین اسرائیل را ارعاب و تهدید نیز کرده، هرچند موارد آن زیاد نبوده است.
با بیرون گذاشتن سوریه از خط، این سوال مطرح میشود که آیا حزباله میتواند واکنشی قوی مانند آنچه در گذشته داشته، در مقابل تعرضات خارجی از جانب اسرائیل یا آمریکا عرضه کند.
*از دست دادن یک متحد استراتژیک برای ایران با برکناری اسد
5. ایران؛ ایرانیها نیز بعد از این اتفاق، به حیات خود ادامه خواهند داد اما یک کارت استراتژیک را از دست خواهند داد. اتحاد ایران و سوریه، تقریباً 40 سال دوام داشته است؛ زیرا اتحادی متقابلاً به صرفه بوده و دو طرف، از لحاظ ایدئولوژیکی با هم رقیب نیستند. سقوط اسد این تعادل را برهم خواهد زد. چنانچه یک حکومت سنی با حمایت عربستان سعودی در دمشق روی کار آید، ایران از محاصره شدن واهمه پیدا خواهد کرد و تهدید شیعیان کمتر خواهد شد. پنجره ایران به لبنان و کشمکش اسرائیل و اعراب نیز، بسته خواهد شد. تمام این پیشرفتها، تنها احساس ناامنی و آسیبپذیری را در ایران بالا خواهد برد. این امر میتواند منجر به مصممتر شدن ایران، برای دستیابی به تسلیحات هستهای شود.
*ترس از قدرت گرفتن سنیها و کردها در عراق
6. عراق؛ دولت شیعی «نوری مالکی» نیز، به دلیلی باید از سقوط اسد بترسد و احتمال میرود پیوندهای بین عراق و سوریه، بیشتر از قبل مورد تنش قرار گیرد. سنیها و کردهای عراق با قدرت گرفتن برادرانشان در آنسوی مرزها در سوریه، احساس قدرت بیشتر خواهند کرد و احتمالاً سعی خواهند کرد از این محرکه، برای بهبود اوضاع خود در کشورشان استفاده کنند. کردهای سوریه از قبل با کردهای عراق همکاری داشتند و از آنها پناهندگی گرفتهاند. اگر کردها هویت خودمختار خود در سوریه را پیریزی کنند، تنشهایی بین سوریه با عراق و ترکیه ایجاد خواهد شد.
*تضعیف موقعیت روسیه با سقوط حکومت اسد
7. روسیه؛ صرفنظر از آنچه که در سوریه اتفاق میافتد، روسیه دیگر مانند قبل از موقعیت ویژه برخورد نخواهد بود. سوریها حمایت مسکو از اسدها، که شامل کمکهای مالی و نظامی بود را فراموش نخواهند کرد و پیدایش یک حکومت سنی، در تعارض با بیزاری «ولادیمیر پوتین» از اسلامگرایان با پشتیبانی عربستان در چچن و قفقاز شمالی خواهد بود. چنانچه اسد تلاش کند یک حکومت کوچک علوی بسازد، روسها از آن حمایت میکنند و این اوضاع را برای مسکو تنها بدتر میکند. در میان قدرتهای بزرگ، هیچ قهرمانی در حماسه سوریه وجود ندارد که در مورد آمریکا نیز اینطور است.
درحال حاضر، شناسایی بازندگان داستان سوریه، بسیار راحتتر از شناسایی برندگان است. حوادثی که طی 18 ماه گذشته رخ داده، ظاهراً سرنوشت بازندگان را بیشتر شکل داده تا برندگان احتمالی.
* انعطافپذیری بالا، تمایل به همکاری و توانایی تحرک در مقابل ترسها در جامعه مدنی سوریه
اگر پیشرفتها به اندازه کافی طول بکشد، روزهای بهتری در انتظار سوریه خواهد بود. جامعه مدنی سوریه، انعطافپذیری بالا، تمایل به همکاری و توانایی تحرک در مقابل ترسها را از خود نشان داده است. با این وجود، اگر سوریه پس از اسد، تحت سلطه یک حکومت منحصراً سنی قرار گیرد که حتی به میزان کمی تحت نفوذ رهبران اصولگرا باشد و اراده یا ظرفیتی برای تامین نیازهای یک سوم مردم سوریه نداشته باشد، سرانجام داستان تیرهتر از این خواهد بود.
درحال حاضر، گروهی از برندگان احتمالی داریم که اکثرشان ستارهدار هستند. در واقع، هنوز یک برنده قطعی در میان آنها وجود ندارد.
*کاهش مشکلات لبنان با برکناری اسد
1. لبنان؛ خبر خوب این است که پایان حکومت اسدها، میتواند به معنای برداشته شدن چکمهای باشد که سالهاست گلوی لبنان را گرفته است. حتی با عقبنشینی رسمی نیروهای سوری از لبنان در سال 2005، دمشق از طریق نمایندههای خود، همچنان به دخالت در سیاست لبنان ادامه داده و تاثیرات بدی روی این کشور داشته است. سقوط اسدها، حزبالله را تیز تضعیف خواهد کرد.
خبر بد اینکه، یک سوریه بیثبات به لبنان نیز سرایت میکند و آتش تنش میان سنیها و شیعیان تندتر میشود. در واقع ترس قدیمی سوریه از لبنان، زمینهای برای تبانی با اسرائیلیها را فراهم خواهد کرد. در نهایت اینکه، مشخص خواهد شد آیا لبنان میتواند از فضای مانور جدیدش بهره برد و اتحاد بیشتری در کشور خودش ایجاد کند.
*منفعت اقلیتهای قومیتی سوریه
2. کردها؛ اقلیتهای قومیتی سوریه ممکن است بیشتر از اقلیتهای مذهبی، از این اوضاع نفع ببرند. کردهای سوریه (تقریباً 9 درصد جمعیت) سنی هستند و به دنبال افزایش رسمیت و شاید خودمختاری برای خود خواهند بود. اگر سران خوددارتر در ترکیه و در میان اپوزیسیون سوریه قدرت پیدا کنند –که هر دو دسته تاکنون با این هدف مخالف بودهاند- میتوان به نوعی مصالحه دست یافت. در غیراینصورت، کردها که حالا بر بخشی از مرز سوریه با ترکیه سلطه یافتهاند، منبع تنش و کشمکش در سوریه و با ترکیه خواهند شد و پیوندها، با کردهای عراق و حزب کارگران کردستان تحت عنوان PKK تقویت میشود. تصور هجوم ترکیه به سوریه برای ضربه زدن به تجزیهطلبان کرد و از هم گسیختن همکاری میان کردهای ترکیه و سوریه، چندان دشوار نیست.
*تردیدها درباره آینده سوریه پس از اسد
3. اسرائیل؛ خبر خوش برای اسرائیل این است که ایران و حزباله، با برکناری اسد تضعیف خواهند شد. خبر بد این است که مانند بهار/زمستان عربی، گذاری که حاصل میشود همراه با عدم قطعیت بالا باشد. چه برسر قرارداد متارکه روابط 1974 که ارتفاعات جولان را آرامترین منطقه خاورمیانه کرده است، خواهد آمد؟ انبارهای تسلیحات شیمیایی سوریه که بزرگترین انبارها در منطقه هستند چه خواهند شد؟ درباره جهادگران خارجی یا ماهیت دولت جدید سوریه چه میتوان گفت؟ سوریه دوباره به همان حالت بیثباتی پیش از روی کار آمدن اسد بازخواهد گشت؟ دولت جدید سوریه تحت نفوذ اخوانالمسلمین در مصر خواهد بود؟ چنانچه ایران احساس کند توسط سنیها محاصره شده، برداشت اسرائیلیها از همین چالش چه خواهد بود؟
*رابطه ترکیه با حکومت جدید سوریه
4. ترکیه؛ آنکارا پس از یک دوره روابط مثبت با اسدها، قصد دارد حالا به سوریه جدید عادت کند. بسته به کاراکتر دولت سنی دمشق، ترکها، بهعنوان قدرت غیر عرب سنی پیشرو در منطقه، میتوانند کاملاً به دولت جدید سوریه نزدیک شده و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را تقویت کنند. با اینحال نمیتوان با قطعیت درباره این همکاری نظر داد. مشکل کردها بعلاوه تنشهای میان سنیهای ترک و علویهای ترکیه (15 درصد جمعیت)، میتواند جرقهای برای تنشهای جدی و حتی خشونت شود.
*اعمال نفوذ عربستان روی حکومت سنی جدید سوریه
5. عربستان سعودی؛ سقوط اسدها، میتواند برای سعودیها منافع واقعی به همراه داشته باشد، اگر آنها بتوانند روی حکومت سنی جدید که روی کار خواهد آمد اعمال نفوذ کنند. بازدید «مناف طلاس» پسر وزیر سنی سابق دفاع از عربستان سعودی، نشانهای از طرز تفکر سعودیها بود. اینکه آیا یک شخصیت حکومتی مانند طلاس برای عناصر ارتش آزاد سوریه قابل پذیرش است یا خیر مسئله دیگری است. اما سوریه به اعراب ثروتمند و دوست نیاز خواهد داشت. برای ریاض، سوریه بخشی از بازی بزرگ مسدود کردن نفوذ ایران بوده است و اگر آنها در استفاده از کارتهای سنی خود غلو نکنند و دولت جدید دمشق را تشویق کنند که پذیرای علویان و مسیحیان نیز باشد، در اینصورت سعودیها ممکن است زودتر از تهران پیروز میدان شوند.
*تلاش بینالمللی آمریکا برای رفع نیازهای سوریه در جهت حفظ اعتبار خود در سوریه
6. آمریکا؛ برخلاف دیگر حکومتها که آمریکا با آنها برخورد داشته، در مورد برقراری صلح یا منافع استراتژیک چیز زیادی از سوریه بدست نیاورده است. در حال حاضر، بزرگترین بهره، تضعیف ایران خواهد بود اما اگر تهران روی پیشبرد برنامه تسلیحات هستهای خود مصممتر شود، این کار جنبه منفی نیز خواهد داشت. بافرض اینکه آمریکا مداخله نظامی نکند، اعتبارش را در میان دستهای از سوریها که معتقدند آمریکا باید کاری کند، از دست خواهد داد. اما اگر واشنگتن بتواند با تلاش بینالمللی به نیازهای سوریه پس از برکناری اسد بپردازد، این نگرانی رفع خواهد شد.
*منفعت آمریکا در سوریه پس از اسد
آمریکا ذاتاً یکی از قدرتهای کنونی است، این کشور ارزشها و منافعی دارد که آن را وادار به حمایت از تغییر میکند. واکنش امریکا در مقابل بهار عربی، نشاندهنده دوسوگرائی این کشور است و آمریکا این رویه را در آینده نیز ادامه خواهد داد، این امر نفوذ آمریکا در سوریه را محدود خواهد کرد. چنانچه یک حکومت سنی روی کار آید که کاراکتری اسلامگرا یا بیثبات داشته باشد، واشنگتن زمان کافی برای یافتن تعادل خود خواهد داشت. مصر را در نظر بگیرید که در آنجا آمریکا، رابطهای محکم با ارتش و یک برنامه کمک سیساله دارد و هنوز اهرم چندانی ندارد. در سوریه آمریکا تقریباً هیچ منفعتی نخواهد داشت.
واشنگتن منابعی ندارد که منجر به تلاش برای بازسازی چند بیلیون دلاری در سوریه شود. در واقع تنها راهی که از آن طریق واشنگتن میتواند نقشی برجسته ایفا کند، درصورتی است که سوریه از مصر و اردن پیروی کند و با اسرائیل معاهده صلح امضا کند. اما احتمال وقوع این حالت کم است.
*عدم نفوذ آمریکا در شکل دهی پیامد وضعیت کنونی سوریه
چنانچه سوریه وارد کشمکش فرقهای یا وضعیت بدتری شود، آمریکا چیز بیشتری از دست میدهد. در غیر اینصورت، آمریکا نفع بیشتری میبرد. اما باید اینجا واقع بین باشیم؛ باوجود تمام کارگروهها و برنامهریزیها، واشنگتن نفوذ زیادی در شکلدهی پیامد وضعیت کنونی سوریه ندارد و جنگ سوریه، طولانی و دردناک خواهد بود. اگر مصر، تونس و لیبی، باوجود تمام کاستیها و بدکاریهایشان، نماینده بهترین حالت از آنچه که انتظارش را داریم باشند، میتوان گفت سوریه بدترین حالتی است که انتظار میرود و اگر اینطور شود، داستان سوریه برای هرکسی پایانی ناخوشایند خواهد داشت.