فلسفه حضور ما در شب 28 ماه رمضان در اندرزگاه 7 بازداشتگاه اوين همين احساس افتخار است كه اينبار باشگاه پرسپوليس را بر آن داشت تا نام خود را به عنوان ياري كنندهي زندانيان نيازمند ثبت كند.
حدود يك ساعت مانده به افطار و زودتر از سايرين تحت تدابير شديد حفاظتي از درب اصلي بازداشتگاه اوين وارد محوطه داخلي اوين شديم. تفاوتها حاكي از مرتفع بودن محل جغرافياي اوين دارد. «اينجا سرسبز است».
توصيههاي امنيتي و حفاظتي بيش از سلام و عليك به گوش ميرسيد، البته جنس كار زندانبان مراقبت است و اين براي ما قابل درك است. ابتداي سفر، مقصد مشخص نبود. اما به حيات اندرزگاه 7 كه رسيديم متوجه شديم كه مقصد بند محكومان مالي است.
لحظاتي بعد با هماهنگيهاي لازم با مسوول اندرزگاه 7 به سالن شماره 4 رفتيم قبل از ورود ما تعدادي از مددجويان مشغول بازي شطرنج بودند كه به محض ورود به داخل سلولهايشان رفتند. عدهاي ديگر نيز در آستانه افطار در حال راز و نياز با معبود خود بودند كه متوجه هياهوي اطراف و حضور ما نشدند.
در بين مددجويان چهرههاي آشنايي را ميتوان ديد از جمله «شهرام جزايري» و «د.س» محكوم رديف 2 اختلاس از شركت بيمه ايران، «د.س» كه به دليل برگزاري فشرده دادگاه بيمه چهرهي ما را بخاطر داشت خوش و بش كوتاه اما صميمي بينمان رد و بدل شد.
تعداد اتاقها در اين راهرو به 7 ميرسد و حمامهاي اختصاصي نيز در بندها وجود دارد، در داخل هر اتاق وسايلي مانند يخچال و تلويزيون براي راحتي مددجويان در نظر گرفته شده است. در هر اتاق تعداد متغيري از زندانيان را ميتوان ديد.
مددجويان تنها تفاوتشان در اوين با ديگر كارمندان به پا داشتن دمپايي است. به طور كه اين تفاوت يكي از قانونهاي اوين تلقي ميشود. عدهاي پشت به درب اتاق درحال تماشا كردن تلويزيون هستند كه هدف اصلي آنها پنهان كردن چهرهيشان از ديد ما بود. همچنين در انتهاي راهرو اتاقي وجود داشت كه براي تعميرات لباس مددجويان در نظر گرفته شده بود. افرادي كه در اين قسمت مشغول به كار بودند قبل از ورود به بازداشتگاه اين حرفه را ميشناختند.
جوانترين فرد كه به دليل محكوميت مالي در اندرزگاه 7 حضور داشت جوان 22 سالهاي بود و مسنترين مدد جو 72 سال سن داشت. بر روي تابلو اعلانات اين راهرو جيرهي بهداشتي ماهانه مددجويان درج شده بود: صابون يك قالب، شامپو 1 عدد و غيره.
سابقه و نوع جرم مددجوياني كه مسوول انتظامات زندانيان هستند نيز حائز اهميت است. شهرام قويدل، مالك جديد باشگاه داماش گيلان نيز ميهمان مددجويان بود. همچنين حميد سوريان يكي از قهرمانان المپيك 2012 لندن نيز با حضور خود در اوين شوق و شوري را در ميان مددجويان بوجود آورده بود.
يكي از كارمندان با حس و حال خاص درباره عدهاي از مددجويان ميگويد: تعدادي از افراد كه وارد زندان ميشوند بعد از گذشت يكسال از دوران محكوميتشان اعتقادشان به ائمه چندين برابر ميشود.
رييس بازداشتگاه اوين نيز در حاشيه بازديد از اين بازداشتگاه ميگويد كه با توجه به نزديكي عيد فطر تصميم گرفته شد تا با همت انجمن حمايت از خانوادههاي زندانيان، ديداري دوستانه بين تيم پرسپوليس و منتخب مددجويان بازداشتگاه اوين برگزار شود.
معاون مدير كل سازمان زندانهاي استان تهران افزود: حضور اعضاي تيم فوتبال پرسپوليس باعث بالا رفتن روحيه مددجويان زندان خواهد شد و اين ديدار نيز با همين هدف برگزار شده است.
رييس بازداشتگاه اوين گفت: حضور ورزشكاران ميتواند زمينهي آزادي بعضي از محكومان را فراهم كند تا اين محكومان به خانه و كاشانه خود بازگردند.
وي در پاسخ به سوال ما دربارهي تفاوت حال و هواي ماه رمضان با ساير ماهها در بين زندانيان تصريح كرد: در ماه رمضان همه ميهمان سفره خداوند هستند و طبيعي است كه ميهمان خدا تفاوت زيادي با ساير ماهها داشته باشند به طور قطع اينگونه حركتها در آينده نيز تداوم خواهد داشت و تلاش خواهد شد تا ساير تيمهاي ورزشي نيز به بازداشتگاه اوين بيايند.
وي در پايان صحبتهايش از ورزشكاران تيم پرسپوليس به دليل حضورشان در زندان اوين تشكر و قدرداني كرد.
به هر حال نيت خير پرسپوليسيها سببي شد تا يك روز ديگر در اوين شور و شعف برپا شود. شوري كه يا برگزاري ديداري دوستانه میان اعضای تیم فوتبال پرسپولیس با مددجویان زندان اوین رقم خورد.
در اين ديدار كه به همت انجمن حمایت از خانواده زندانیان و مساعدت باشگاه پرسپولیس و در راستاي بالا بردن روحیه مددجویان زندان اوین ترتيب داده شده بود، افرادي همچون ابراهیم آشتیانی، سیدعلیخانی، جواد حسنزاده، اسماعیل هلالی، وحید قلیچ، مهدی مهدویکیا، کاظمیان، غلامرضا رضایی، معدنچی، محسن بنگر، سامان آقازمانی و رویانیان مدیر عامل باشگاه پرسپولیس حضور داشتند.
پس از بازي دوستانه، همراه با پرسپوليسيها، اوين را با حال و هواي خاصاش ترك ميكنيم با اين تفاوت كه اين بار نگاه ما به زندان اوين و شرايط آن تغيير كرده است. به راستي كه «اينجا» را به سختي ميتوان زندان ناميد. شايد تنها چيزي كه در نگاه ـ حداقل در بند 7 ـ كم ميآيد، آزادي است. آزادي و ديگر هيچ! «اينجا» نگاهها سخن ميگويند.